افسردگی یکی از مشکلات عمده سلامت در جوامع است
افسردگی یکی از مشکلات عمده سلامت در جوامع است.
افسردگی یکی از مشکلات عمده سلامت در جوامع است. مطالعاتی که توسط سازمان جهانی بهداشت و بانک جهانی انجام شد، نشان داد افسردگی به دلیل شیوع بالا و ناتوانی های ناشی از آن به عنوان یکی از سه علت اصلی بار کلی بیماری ها مطرح است. طبق پیش بینی این مطالعه در سال 2020 افسردگی به عنوان مهم ترین علت بار بیماری ها خواهد بود. مطالعه بار بیماری ها در ایران نیز نتایج مشابهی داشته است...
مطالعات زیادی پیرامون شیوع افسردگی در گروه های جمعیتی گوناگون در کشور انجام شده است. یک مطالعه مرور سیستماتیک که توسط آقای دکتر حقدوست و همکاران انجام شد، نشان داد پژوهش های انجام شده در زمینه شیوع افسردگی در ایران به دلیل استفاده از ابزارهای سنجش متفاوت و نیز گروه جمعیتی مورد بررسی بسیار ناهمگن هستند. بر اساس همین بررسی، حداقل شیوع گزارش شده برای افسردگی 19/1 درصد (مربوط به یک مطالعه در سطح جامعه و با ابزار مصاحبه بر مبنایDSM-IV) و حداکثر شیوع 3/91 درصد (مربوط به یک مطالعه در گروهی از دانشجویان و با استفاده از GHQ-28) بوده است. شیوع افسردگی در مطالعات مختلف در زنان و سالمندان بالاتر گزارش شده است.
بزرگ ترین مطالعه همه گیرشناسی سلامت روان در کشور به وسیله آقای دکتر نوربالا و همکارانشان روی یک نمونه 35014 نفری از سراسر کشور انجام شده است. در این مطالعه از پرسشنامه GHQ-28 به عنوان ابزار غربالگری استفاده شده است. یافته های این مطالعه نشان داد شیوع تخمینی مشکلات سلامت روان در مناطق روستایی کشور 3/21 درصد و در مناطق شهری 9/20 درصد است. 21 درصد از افراد مورد مطالعه علایم افسردگی، 8/20 درصد علایم اضطرابی، 9/17 درصد علایم جسمی و 2/14 درصد اختلال کارکرد اجتماعی داشتند. شیوع مشکلات سلامت روان با افزایش سن رابطه مستقیمی داشت و در افراد متاهل، بیوه، طلاق گرفته و بازنشسته شیوع بالاتری مشاهده گردید. شایع ترین علامت افسردگی علاوه بر خلق افسرده، علایم جسمی بود.
در مطالعه همه گیرشناسی مهم دیگری که توسط آقای دکتر محمدی و همکاران انجام شد، 25180 نفر در ساسر کشور مورد ارزیابی قرار گرفتند. تشخیص اختلال های روان پزشکی در این مطالعه با استفاده از مصاحبه بالینی بر مبنای DSM-IV انجام و شیوع اختلال ها 81/10 درصد گزارش شد. مشکلات سلامت روان در زنان شایع تر از مردان بود (34/14 درصد در برابر 34/7 درصد). شیوع اختلال های اضطرابی و خلقی به ترتیب 35/8 درصد و 29/4 درصد بود.
شیوع بالای افسردگی که در مطالعات مذکور به دست آمده، نشان دهنده اهمیت برنامه ریزی برای شناسایی و درمان افسردگی است. بر اساس شواهد علمی موجود، پیشگیری اولیه از افسردگی در سطح جامعه امکان پذیر نیست. بر اساس اطلس سلامت روان که در سال 2005 توسط سازمان جهانی بهداشت منتشر شده، حدود 3 درصد از بودجه کشور به مساله سلامت روان اختصاص دارد. بر اساس همین گزارش تعداد متخصصان و دست اندرکاران سلامت روان به ازای هر 100 هزار نفر جمعیت به شرح زیر است:
▪ روان پزشک 9/1 در صدهزار،
▪ روان پرستار 5/0 در صد هزار،
▪ روان شناس 2 در صد هزار،
▪ مددکار اجتماعی 6/0 در صد هزار.
برنامه کشوری سلامت روان در سال 1980 در سامانه ارایه مراقبت های سلامتی اولیه ادغام گردید. با انجام این طرح قرار بود علاوه بر متخصصان سلامت روان، ارایه کنندگان مراقبت های سلامتی اولیه نیز در این زمینه ارایه خدمت نمایند. عدم تشخیص افسردگی در سامانه مراقبت های سلامتی اولیه، یکی از معضلات اصلی سلامت عمومی است که به دلیل ناتوانی، مرگ ومیر و افزایش مراجعه بیماران به مراکز درمانی به تحمیل هزینه های زیادی به جامعه منجر می شود، بنابراین آموزش پزشکان عمومی پیرامون شناسایی افسردگی بسیار با اهمیت است، اما دیگر غربالگری و شناسایی بیماران به تنهایی موجب بهبود مدیریت درمان و سرانجام بیماران افسرده نمی شود، زیرا بسیاری از بیمارانی که افسردگی آنها شناسایی شده، درمان مناسب دریافت نمی کنند و به اندازه کافی پیگیری نمی شوند. مطالعات مختلف نشان داده اند تنها برنامه های تلفیقی و جامع در مراقبت از بیماران افسرده موثر هستند. شواهد علمی نشان می دهند روش های تلفیقی مانند مراقبت مشارکتی مدیریت موردی و مراقبت گام به گام از جمله روش های موثر برای ارایه خدمات به بیماران افسرده هستند.
بنا به دلایل زیر سامانه کنونی ارایه خدمات سلامت روان در سطح خدمات مراقبتی اولیه ظرفیت کافی برای اجرای برنامه های جامع مدیریت افسردگی را ندارند:
1) عدم پوشش جمعیت شهرنشین به ویژه در شهرهای بزرگ،
2) فاصله زیاد بین تعداد موارد شناسایی شده توسط سامانه کنونی با شیوع واقعی مشکلات سلامت روان در جامعه،
3) فقدان نظارت کافی از سوی متخصصان سلامت روان روی عملکرد ارایه کنندگان خدمات مراقبتی اولیه و
4) فقدان برنامه کشوری مقابله با افسردگی.
اختصاص ندادن بودجه کافی به این موضوع به نظر می رسد که برای مدیریت بهتر مشکلات سلامت روان و به ویژه افسردگی در سطح کشور دو راه بیشتر پیش روی ما نباشد: یا باید اصلاحات بنیادی هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی در سامانه کنونی ایجاد کنیم و یا سامانه جدیدی برای ارایه خدمات سلامت روان در سطح جامعه ایجاد کنیم، سامانه ای که بتواند جمعیت شهرهای بزرگ را نیز تحت پوشش قرار دهد.
دکتر علی اکبر نجاتی صفا عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
هفته نامه سپید www salamatiran com