بررسی وضع مطلوب و موجود عملکرد یادگیری در نظام آموزش استثنایی ـ بخش 1
تحول نظام آموزشی ....
● مقدمه:
آموزش و پرورش استثنایی یا آموزش و پرورش ویژه در واقع با تمام کودکان و نوجوانان یا دانش آموزانی که نیازمند آموزش های ویژه و خاص هستند، سر و کار دارد. این نوع آموزش و پرورش نشانه ی گسترش توجه به تفاوت های فردی است، چیزی که آموزش و پرورش بر آن استوار است. چرا که به لحاظ ویژگی انسان و تفاوت های فردی باید هر فردی به فراخور توان ذهنی و جسمی، نیازها، استعدادها و علایق خود از آموزش و پرورش خاصی بهره گیرد.
بنابراین آموزش و پرورش استثنایی یا ویژه در شرایطی است که میزان تفاوت های جسمی، ذهنی و رفتاری برخی از دانش آموزان از جمله دانش آموزان دچار نارسایی های بینایی، شنوایی، گویایی، ذهنی، عاطفی و رفتاری به حدی است که آموزش و پرورش عادی نمی تواند به تنهایی برای آن ها مؤثر و کارآمد باشد. لذا لازم است با تغییراتی در برنامه ها، روش ها، وسایل آموزش و محیط یادگیری نوعی آموزش و پرورش ویژه برای این دانش آموزان طراحی شود تا بتوانند در سایه ی آن به هدف های کلی آموزش و پرورش نایل آیند.
● اهداف و سؤالات پژوهش:
با توجه به مطالب گفته شده، آموزش و پرورش استثنایی یا ویژه در واقع گسترش آموزش و پرورش عادی به کودکان و دانش آموزانی است که نیازهای ویژه ای دارند، رفع این نیازها است که باعث شکوفایی استعدادهای انسانی این دانش آموزان می شود. برای برآوردن این نیازها و پرورش استعدادهای این دانش آموزان باید ویژگی های متفاوت گروه های مختلف کودکان استثنایی شناخته شوند. اهداف آموزشی و تربیتی این دانش آموزان بر اساس نوع نقص آن ها و اهداف کلی نظام آموزشی وضع گردد و سپس راه ها و استراتژی های دستیابی کودکان استثنایی به آن هدف ها وضع شود. سپس این مسأله بررسی شود که دستیابی به آن اهداف، مستلزم استفاده از کدام برنامه ها، طرح ها و امکانات است و در مجموع چه شرایطی باید برای رسیدن به آن اهداف تغییر کند، یا وضع شود. بدیهی است که در برنامه ریزی آموزشی این کودکان باید از جوانب مختلف فرهنگی، اجتماعی، علمی و حتی اقتصادی به مسأله نگریست.
از جمله مسایل مهم در آموزش و پرورش کودکان استثنایی شناخت شیوه های آموزشی است که با توجه به نقص و نارسایی های خاص آن ها برای تعلیم و تربیت این عزیزان مناسب باشد. مسأله دیگری که در سال های اخیر در ارتباط با آموزش و پرورش کودکان نیازمند آموزش ویژه مطرح شده، بحث جداسازی یا آموزش تلفیقی این کودکان است. امروزه اعتقاد بر این است که چون این کودکان قرار است بعداً در جامعه - و نه جدا از جامعه- زندگی کنند، لازم است با بهره گیری از شیوه های آموزش فراگیر در کنار کودکان عادی آموزش ببینند و در شرایط عادی از خدمات تخصصی آموزش ویژه نیز بهره مند شوند. این کار به نفع کودکان عادی نیز خواهد بود، چرا که متوجه سلامت خود می شوند و قدر آن را می دانند و نگرش مثبتی نیز به افراد ویژه و ناتوان پیدا می کنند و بعداً آماده ی زندگی در جامعه ی مملو از افراد خاص می شوند. با این حال گسترش آموزش فراگیر مستلزم بسترسازی های مناسب آموزشی، فرهنگی و به ویژه اجتماعی است که در کوتاه مدت و بدون صرف هزینه های گزاف امکان پذیر نیست.
برای دستیابی به اهداف فوق لازم است وضعیت مطلوب آموزش و پرورش کودکان استثنایی شناسایی و ترسیم گردد، وضعیت موجود شناسایی شود و با مطالعه ی نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدها روش های دستیابی به وضعیت مطلوب تدوین شود.
لذا هدف اصلی این تحقیق بررسی کمی و کیفی وضعیت مطلوب و موجود نظام آموزش و پرورش استثنایی و تعیین نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدهای آن برای تحقق وضع مطلوب در این نظام است. به علاوه، سؤالات تحقیق به قرار زیر می باشد:
1) وضع مطلوب نظام آموزش و پرورش استثنایی کشور چیست؟
2) وضع موجود نظام آموزش و پرورش استثنایی کشور چیست؟
3) نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدید نظام مدیریت و راهبری برای تحقق وضع مطلوب در این نظام چیست؟
4) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نظام تأمین منابع انسانی برای تحقق وضع مطلوب در نظام آموزش و پرورش استثنایی کدام است؟
5) نقاط قوت، ضعف، نظام فرصت و تهدید تأمین منابع مالی و مادی برای تحقق وضع مطلوب در این نظام چیست؟
6) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید برنامه ریزی درسی و آموزشی برای تحقق وضع مطلوب در آموزش و پرورش استثنایی چیست؟
7) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نظام تحقیق و توسعه برای تحقق وضع مطلوب در آموزش و پرورش استثنایی چیست؟
8) نوع ارتباط آموزش و پرورش استثنایی با نظام آموزش و پرورش عمومی چگونه است؟
● روش تحقیق:
در این پژوهش در وهله ی اول از روش کتابخانه ای؛ به ویژه با بررسی تطبیقی ایران و با چند کشور، استفاده شده است. یعنی به منظور پاسخ گویی به پرسش های تحقیق به منابع و پژوهش هایی که در خصوص آموزش و پرورش استثنایی انجام شده، مراجعه شده است. این اسناد با دید انتقادی بررسی شده و پس از نقد روش شناختی مورد استفاده قرار گرفته اند.
الف) وضعیت مطلوب در قیاس با کشورهای پیشرفته
▪ ایالات متحده امریکا:
در این کشور به موجب قانون عمومی 142- 94 مصوب 1975 آموزش برای همه ی کودکان استثنایی امری الزامی است. این قانون تصریح می کرد که؛ نظام آموزش کشور ملزم به فراهم آوردن آموزش عمومی رایگان و مناسب برای کودکان بین سنین 3 تا 21 سال هستند؛ مگر آن که قانون ایالتی آموزش عمومی را برای سنین 5-3 و 21-18 سال پیش بینی نکرده باشد. صرف نظر از این که این کودکان تا چه حد دچار معلولیت باشند. به موجب این قانون، ایالات در صورت تخطی از قانون مزبور بودجه ای از دولت فدرال برای مقاصد آموزشی دریافت نمی کردند. در سال 1986 قانون عمومی 457-99 وضع شد تا بر جنبه ی الزامی قانون 142-94 بیفزاید. به موجب این قانون تمامی ایالت ها ملزم گشتند تا در مدارس خود به ارایه ی آموزش مناسب و خدمات مرتبط با آن به صورت رایگان به کودکان دارای نیازهای ویژه ی آموزشی (5-3) ساله بپردازند. ایالت هایی که تا آغاز سال تحصیلی 91-90 مقدمات لازم برای این نوع آموزش را فراهم نمی کردند، از بودجه ی فدرال برای آموزش استثنایی محروم می شدند. این قانون هم چنین شامل مشوق هایی برای ایالت هایی بود که به تدوین برنامه های مداخله ی زودهنگام برای نوباوگان دارای نیازهای ویژه ی آموزشی در معرض معلولیت از زمان تولد تا 36 ماهگی اهتمام می ورزیدند.
در این کشور به موجب قانون هیچ کودکی نباید از قافله ی آموزش جا بماند (No child left behind ،NCLB)، که در سال 2002 توسط رییس جمهور امریکا امضا شد، و هم چنین به موجب قانون عمومی 446-108، که قانون بهبود آموزش افراد دارای نیازهای ویژه ی آموزش شناخته می شود که در سال 2004 توسط رییس جمهور امضا شد، بر افزایش بودجه، تفویض اختیار به ایالات و ادارات آموزش محلی، مشارکت والدین، پژوهش علم، اهمیت اولویت خواندن، تاکید شده است. در ایالات متحده ی امریکا، مرکز ملی اقدامات خانه بهداشت برای کودکان دارای نیازهای ویژه که بر اساس توافق بین انجمن طب کودکان امریکا و اداره ی فدرال بهداشت مادر و کودک شکل گرفته، به انواع فعالیت های پایش و غربال گری می پردازد. منظور از پایش فرایندی انعطاف پذیر و پیوسته است که طی آن، متخصصین کارآزموده در چارچوب امکانات و تدارکات خانه ی بهداشت به مشاهده و بررسی منظم کودکان می پردازند. این کار در مشاوره با خانواده ها، انجام می پذیرد. غربال گری مکمل فرایند پایش است. یکی از اقدامات در راستای غربال گری معلولیت ها، تشخیص به موقع نقص شنوایی، بینایی، متابولیک و ژنتیک نوزادان و نوباوگان است.
یکی دیگر از برنامه های ملی تشخیص آسیب شنوایی و مداخله ی به هنگام در آسیب شنوایی نامیده می شود که شناسایی به موقع، ارزیابی شنوایی شناختی و پزشکی و ثبت نام آنان را در مراکز خدمات مداخله ای در دستور کار دارد. بدون برنامه ی غربال گری بدو تولد، متوسط سن شناسایی کودکان کم شنوا بین (3-5/1) سال می باشد.
مطابق با قوانین و ساختار آموزش این کشور، علاوه بر تشخیص و مداخله ی به هنگام، موضوع جایگزینی کودکان استثنایی در محیطی با کمترین محدودیت، مطرح است که قانون 142- 94 نامیده می شود؛ این قانون یکی دیگر از برنامه های راهبردی است.
پژوهش ها حاکی از آنند که دانش آموزان استثنایی که در کم محدودیت ترین محیط آموزشی تحصیل می کنند، دارای انگیزه ی قوی، عزت نفس بالاتر، مهارت های اجتماعی و ارتباطی بهتر و پیشرفت تحصیلی بیشتری از دانش آموزانی هستند که در محیط های محدود و یا مجزا آموزش می بینند. به طور مثال در ایالت ایلنیویز در سال های 2003 و 2004، تعداد دانش آموزانی که خدمات ویژه را در کمتر از 21 درصد زمان آموزش در خارج از کلاس های عادی دریافت کردند، افزایش یافته است، در حالی که تعداد دانش آموزان استثنایی در محیط آموزشی مجزا در طول این زمان کاهش اندکی را نشان می دهد و دانش آموزان سیاه پوست کمتر از سایر گروه های نژادی در مدارس یکپارچه آموزش می بینند؛ و یک سوم دانش آموزان دارای اختلالات هیجانی در محیط های مجزا تحصیل می کنند.
بیش از 80 درصد دانش آموزان عقب مانده ی ذهنی، یا در بیش از 60 درصد زمان آموزش در خارج از کلاس عادی هستند و یا کلاً در محیط های آموزشی مجزا تحصیل می کنند.
اداره ی بهداشت مادر و کودک ایالات متحده با عنایت به نیازهای مراقبتی و بهداشتی ویژه ی کودکان دارای بیماری های مزمن جسمی و معلولیت ها و تاخیرات رشدی و معلولیت اکتسابی و اختلالات رفتاری، به تعریف نیازهای مراقبتی بهداشتی ویژه مبادرت ورزید. به موجب آن، کودکانی که به سبب وجود یا احتمال بروز بیماری های مزمن جسمی، اختلالات رشدی - رفتاری یا هیجانی به مراقبت های بهداشتی خاص و خدمات وابسته نیاز دارند، که نوع یا میزان آن از نیازهای کودکان عادی بالاتر است، "کودکان دارای نیاز ویژه ی مراقبتی بهداشتی" نامیده می شوند. هزینه های مربوط به این کودکان از سوی خانواده و مراکز به مراتب بیشتر است. افزایش پوشش بیمه، امکان دستیابی به خدمات برای این کودکان را افزایش و هزینه های تحمیل شده به خانواده را کاهش می دهد.
سیاست گذاران بیمه در ایالات متحده با علم به این که این کودکان هم، نیازهای مراقبتی بهداشتی را از طریق بیمه ی عادی دریافت نمی کنند، به تامین مراکزی برای ارایه ی خدمات کامل تر به این کودکان اقدام کرده اند. بر این پایه تأمین نیازهای مراقبتی بهداشتی ویژه یکی از برنامه های راهبردی در ایالات متحده امریکاست.
به موجب قانون هیچ کودکی نباید از قافله آموزش جا بماند (NGLB) به ارایه ی پیشنهادهایی برای تغییر در برنامه های تربیت معلمان آموزش ویژه، مقررات اعطای پروانه ی ایالتی، نظام های اطلاعاتی پاسخ به عموم و تبدیل اطلاعات پژوهشی به موارد قابل کاربرد در کلاس درس پرداخته شد. به موجب قانون مذکور، توصیه شده است که به استخدام و تربیت معلمان آموزش عادی و استثنایی ای بپردازند که کارآمد و شایسته باشند، همچنین اعطای پروانه های ایالتی به معلمان باید مستلزم حصول اطمینان از توانایی آنان در رفع نیازهای آموزش ویژه کودکان و ملحق کردن والدین به خدمات آموزش ویژه باشد. بر اساس این قانون معلمین آموزش ویژه باید حداقل دارای مدرک کارشناسی باشند و در درجه اول یک معلم آموزش عادی و سپس معلم آموزش ویژه باشند و باید پروانه ی آموزش ویژه ی ایالت و یا گواهینامه ی معادل آن را دریافت دارند.
در این کشور طبق قانون عمومی آموزش 446-108، تعریفی جامع و گسترده از معلمان دارای صلاحیت کافی ارایه شده است؛ این تعریف، شاخص های صلاحیت کافی معلمان را که به تدریس دانش آموزانی با شدیدترین نوع معلولیت می پردازند و یا موضوعی کلیدی را به دانش آموزان استثنایی تدریس می کنند، معین کرده است.
به رغم قوانین فوق، در تامین نیروی انسانی آموزش ویژه، در ایالات متحده امریکا، از مشکلاتی همانند کمبود معلمان آموزش ویژه، مجریان کم اطلاع از آموزش ویژه، گزارش شده است.
در سال 2000- 1999، بیش از 12000 پست خالی معلمان آموزش ویژه در نظام آموزش وجود داشته است و 98 درصد نواحی، کمبود معلمان آموزش ویژه را گزارش کردند و 10 درصد پست های شغلی آموزش ویژه توسط افراد فاقد پروانه پر شده اند.
در سال تحصیلی 2000- 1999 هزینه های ملی ایالات متحده امریکا برای آموزش ویژه،50 میلیارد دلار؛ برای خدمات آموزش ویژه در مدارس عادی 3/27 میلیارد دلار و برای سایر برنامه های آموزش ویژه، یک میلیارد دلار بوده است که در کل 3/78 میلیارد دلار هزینه کرده است. به بیان دیگر هزینه ی متوسط هر دانش آموز نیازمند به آموزش ویژه، 639/12 دلار در سال تحصیلی فوق بوده است. این رقم برای آموزش ابتدایی، متوسطه و نیازهای ویژه در همان سال 6/360 میلیارد دلار بوده است. به بیان دیگر 4/21 درصد بودجه آموزش ابتدایی و متوسطه به نیازهای ویژه اختصاص داشت. بنابر تخمین اداره آموزش و پرورش امریکا، هزینه آموزش ویژه برای هر دانش آموز، دو برابر هزینه ی آموزش عادی است.
مطابق با قانون عمومی 142-94 سعی بر آن است که برخورداری کودکان نیازمند به آموزش ویژه از خدمات مربوطه هیچ هزینه ای را بر خانواده های این کودکان تحمیل نکند.
در ایالات متحده امریکا برنامه درسی اغلب دانش آموزان استثنایی از برنامه درسی عادی تبعیت می کند. آموزش باید به شکلی ارایه شود تا با نیازهای فردی هر دانش آموز انطباق داشته باشد. مقوله هایی چون زنان، آموزش هنر، مطالعات اجتماعی، زندگی سالم، ریاضی، تربیت بدنی، علوم و آموزش های حرفه ای با توجه به نیازهای فردی هر دانش آموز مورد تاکید است. رشد مهارت های شناختی، عاطفی، حرکتی، ارتباطی و حرفه ای در برنامه ی درسی دانش آموزان دارای نیازهای ویژه از اهمیت خاصی برخوردارند. برنامه ی درسی برای دانش آموزان ویژه به نحوی صورت می گیرد که به رشد مهارت ها در حیطه ی ادبیات، حساب و فن آوری منجر شود.
برنامه ریزی درسی برای این دانش آموزان غالباً بر مبنای پایه ی تحصیلی آن ها صورت می گیرد. اما این معیار برای همه ی دانش آموزان ویژه، از جمله آنانی که دچار معلولیت شدیدتر به طور مثال نقص شدید شناختی هستند، مناسب نیست. در نظام آموزش ویژه ابتدا نیازهای آموزشی شناسایی می شود، این مسوولیت والدین، معلمان و پرسنل آموزشی است که نیازهای آموزشی این کودک به خصوص را فوراً تعیین کنند و به تدوین برنامه ی درسی و نحوه ی تدریس به او متناسب با توانایی ها و نیازهایش بپردازند. در آموزش عادی موفقیت در آزمون های استاندارد به معنای توانایی دانش آموز برای صعود به پایه ی تحصیلی بعدی است. همین امر سبب شده است که بسیاری از دست اندرکاران آموزش ویژه، ادغام اهداف آموزشی ویژه را در برنامه های کلاس های عادی امری دشوار بیابند. رویکرد فراگیرسازی مبتنی بر این باور است که هر کودکی به جمعیت بهنجار تعلق دارد و نباید انتظار داشت که یک برنامه ی آموزشی استاندارد برای همه ی کودکان مناسب باشد. تاکید در این رویکرد بر اندازه کردن برنامه آموزشی به قامت نیازهای ویژه ی هر کودک است. نظام نامه ی نیازهای آموزشی ویژه (2001) تاکید می کند که همه ی کودکان در محیطی با کمترین محدودیت و حتی الامکان در کلاس های عادی آموزش ببینند. گرچه تبعات برخی از شرایط معلولیت زا به گونه ای است که مانع از چنین اقدامی در مورد همه ی دانش آموزان دارای نیازهای آموزشی ویژه می گردد.
عاملی که آموزش کودکان استثنایی را به بهترین نحو ممکن تضمین می کند، انعطاف پذیری است. قانون آموزش افراد دچار معلولیت (Individuals with Disabilities Education ACI ,IDEA) بر انعطاف پذیری نظام ارایه ی خدمات آموزشی به منظور کسب نتایج بهتر در آموزش کودکان دارای نیازهای آموزشی ویژه تاکید می ورزد. پس از اخذ تصمیم در زمینه ی جایگزینی کودک، نخستین گام، تدوین برنامه ی آموزشی با نیازهای فردی دانش آموز استثنایی است. این برنامه که برنامه ی آموزش انفرادی (IEP , Individualized Education Program) نامیده می شود، مبنای آموزش ویژه در مقاطع پیش دبستانی و دبستانی و دبیرستان است. مطابق با قانون آموزش افراد دچار معلولیت، که در سال 2001 توسط کمیسیون ریاست جمهوری امریکا برای بهبود آموزش ویژه مورد بررسی مجدد قرار گرفت، والدین باید در رابطه با آموزش فرزندان استثنایی خود، دارای اختیارات و قدرت تصمیم گیری باشند.
▪ کانادا:
حق کودکان در زمینه ی برخورداری از آموزش، در منشور حقوق و آزادی های کانادا (1982) (Canadian Charter of Rights & Freedoms) به خوبی روشن شده است. بر طبق این منشور همه ی افراد در چارچوب قانون، حق برخورداری از درمان و آموزش را دارند و هیچ ناتوانی و معلولیتی، نمی تواند عاملی برای تبعیض در این زمینه باشد. منشور حقوق و آزادی های کانادا، عیناً یا در سطح همه ی ایالت ها اجرا می شود و یا ایالت ها دارای قوانینی هستند که برگرفته از این منشور است و آموزش اجباری را برای همه ی کودکان دارای نیازهای ویژه ی آموزشی به شیوه ای فراگیر، میسر می سازد. از آن جا که کانادا گذشته از منشور حقوق و آزادی ها، فاقد قانون گذاری یکپارچه و سرتاسری برای تعیین چگونگی خدمات آموزشی است، سیاست گذاری های لازم برای تأمین آموزش استثنایی در حیطه 10 ایالت و سه منطقه به طور مجزا انجام می شود. این سیاست گذاری ها علی رغم برخی تفاوت های ظاهری، در خطوط کلی خود، مانند اجباری بودن آموزش و رجحان آموزش تلفیقی، برنامه ی آموزشی انفرادی برای کودکان دارای نیازهای ویژه و مشارکت والدین در امر سنجش و ثبت نام کودکان، با یکدیگر همسانند.
در ایالت اونتاریو بر اساس مطالعه ی هیاتی از خبرگان آموزش ویژه، برای تامین بودجه ی مدارس با توجه به دو مؤلفه ی هزینه ی آموزش هر دانش آموز دارای نیاز ویژه و سپس هزینه ی حمایت های ویژه برای دانش آموزانی که نیازهای آموزش جدی دارند و خودکفا نیستند، تامین می گردد.
بین سالانه ی 2001 و 2004 حمایت های ویژه دو برابر شد و از سرانه ی 27000 دلار کانادا به 54000 دلار افزایش یافت. به نحوی که در سال 2003 دو سوم هیات امنای مدارس بخشی از بودجه ی افزایش یافته را پس انداز کردند.
در ایالت برتیشین کلمبیا تامین بودجه به پیش نیازهای بهبود شرایط آموزش کودکان دارای نیازهای ویژه تاکید می شود. این پیش نیازها به کاهش تعداد دانش آموزان هر کلاس برای یکپارچه سازی دانش آموزان دارای نیازهای ویژه در کلاس عادی، افزایش بودجه برای تامین نیازهای ویژه، افزایش بودجه برای آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم در این ایالت فرانسوی زبان، تامین بودجه برای به کارگیری متخصصین و مشاورین و تامین بودجه برای حمایت از کودکانی که در فقر زندگی می کنند، مربوط است.
همچنین در ایالت اونتاریوی کانادا تعدیل انتظارات آموزشی در برنامه ریزی درسی به فرایند تغییر در سطوح آموزشی متناسب با پایه ی تحصیلی اشاره دارد، که طی آن سطح آموزش در یک درس یا دوره ی خاص به نحوی تغییر می یابد که با نیازهای یک دانش به خصوص هماهنگی داشته باشد. طی این فرایند ممکن است تغییرات قابل ملاحظه ای در تعداد یا پیچیدگی انتظارات آموزشی متناسب با پایه ی تحصیلی ایجاد شود. هنگامی که انتظارات متناسب با پایه ی تحصیلی تعدیل می شود، برنامه ی آموزش انفرادی (IEP) دانش آموز باید سطوح دانش و مهارت هایی را که انتظار می رود، او در پایان دوره بدان ها دست یابد، به وضوح مشخص کند و میزان تفاوت های موجود بین انتظارات فعلی و انتظارات متناسب با پایه تحصیلی مورد نظر، درآن ذکر شود. مشارکت والدین در تدوین برنامه آموزش انفرادی ضروری است و لازم است که قبل از اجرای هر یک از بندهای برنامه، رضایت آنان جلب شود. این برنامه مبتنی بر رویکرد آموزش فراگیر در تامین نیازهای فردی هر دانش آموز در کلاس های عادی ارایه می شود
خبرگزاری ایسنا www isna ir