مدرسه شرف
گشایش مدرسه علمیه (قسمت علمیه و ابتداییه) چنان مورد استقبال علاقه مندان دانش و ادب قرار گرفت که چند روز پس از آغاز نامنویسی، کلاس ها برای پذیرفتن شاگران تازه جا نداشت و انجمن تأ;سیس مکاتب ملیه، که بعدها انجمن معارف نام گرفت، بر آن شد مدرسه دیگری برای تحصیل داوطلبان بگشاید.
گشایش مدرسه علمیه (قسمت علمیه و ابتداییه) چنان مورد استقبال علاقه مندان دانش و ادب قرار گرفت که چند روز پس از آغاز نامنویسی، کلاس ها برای پذیرفتن شاگران تازه جا نداشت و انجمن تأسیس مکاتب ملیه، که بعدها انجمن معارف نام گرفت، بر آن شد مدرسه دیگری برای تحصیل داوطلبان بگشاید. اما اعاناتی که در آن زمان بنیانگذاران و دوستداران فرهنگ می پرداختند برای انجام یافتن این کار بزرگ کافی نبود و گشایش مدرسه های نو به جمع آوری اعانات تازه و بیشتر موکول شد.
میرزا علی خان امین الدوله، صدراعظم وقت، که به توسعه و تعمیم فرهنگ بیش از دیگر بزرگان همزمان خود توجه و اعتنا داشت، بیشتر از همه می کوشید که از راه تشویق نیکوکاران به مساعدت معارف و بذل اعانه، وسایل تأسیس چند مدرسه آماده شود و چون وی در میان آزادگان و مردمان خوب، حرمت بسزا داشت، دیری نگذشت که به پادرمیانی او مبلغی قابل برای این کار فراهم آمد و انجمن معارف در ماه ربیع الثانی سال 1316 به تأسیس مدرسه تازه ای توفیق یافت و نام آن را شرف نهاد. از شاگردان این مدرسه نه تنها شهریه گرفته نمی شد، بلکه، چون بی بضاعت بودند، بیشتر آنان هر ماه پنج ریال برای خریدن لوازم تحریر و مصارف دیگر اعانه می گرفتند.
نخستین رییس مدرسه شرف، میرزا علی اکبرخان ناظم الاطبای بزرگ، مردی بسیار دانا و آزاده ای پاک سرشت و مهربان بود. وی به پیشرفت فرهنگ صادقانه عشق می ورزید، حقشناسی را سزاست که شرح حال او اندکی یاد شود:
در هفدهم ربیع الثانی سال 1263 در کرمان به دنیا آمد. پسر میرزا حسن طبیب کرمانی است. علوم مقدماتی متداول زمان خود را در زادگاهش فرا گرفت. در نوزده سالگی (1282) از کرمان به تهران آمد و در مدرسه درالفنون به تحصیل علوم جدید پرداخت. در کسب دانش چندان کوشش کرد که پس از یک سال سورویان Surveillant ارشد دسته ای از شاگردان مرتبه دوم و در اتاق اول طب دستیار معلم شد و به شاگردان علم تشریح می آموخت. پیش از پایان یافتن تحصیل، به سبب ورزیدگی و تبحری که یافته بود، علی قلی خان اعتضادالسلطنه وزیر علوم وی را به طبابت فوج مهندسی مأمور کرد و میرزا علی اکبرخان چنان کاردانی و شایستگی نشان داد که همه بر او آفرین خواندند.
در سال 1289 از طب دارالفنون فارغ التحصیل شد و سال بعد ریاست مریضخانه دولتی را یافت و به پاداش خدمت های بزرگ و شایانی که کرد منصب سرهنگی و نشان و حمایل گرفت. چون علی قلی میرزا اعتضاد السطنه در شب عاشورای سال 1289 درگذشت و علی قلی خان مخبر الدوله جانشین او شد، میرزا علی اکبرخان از ریاست مریضخانه دولتی استعفا کرد و همراه حاجی میرزا حسین خان سپهسالار، که به امر شاه حاکم خراسان شده بود، به مشهد رفت، و به خواهش وی دارالشفای آستان مقدس حضرت رضا را، که جز نامی از آن نمانده بود، ترمیم و آماده خدمت مردمان کرد و شاه به پاداش، منصب و نشان و حمایل سرتیپی بدو داد.
میرزا علی اکبرخان، پس از وفات حاجی میرزا حسین خان، که روز بیست ویکم ذی حجه سال 1298 اتفاق افتاد (در مشهد مقدس در پنجاه وهفت سالگی)، به سبب اندوهی گران که از مرگ چنان مردی بزرگ و روشن بین و مصلح و وطن خواه در دلش جا گرفت، به تهران آمد و همان سال به خواهش شاهزاده مسعود میرزای ظل السطان، حاکم اصفهان، به اصفهان رفت. اما چون مصاحبتش را موافق طبع خویش نیافت، برخلاف رضای او به تهران بازگشت و از خدمت دیوان و دیوانیان تبری جست و به مطالعه و تألیف و ترجمه روی آورد.
ناصرالدین شاه، که بیش از پیش از شایستگی و کاردانی و حذاقت وی در پزشکی آگاه شده بود، به اصرار تمام او را در ردیف نزدیکان و خاصان خویش درآورد، و میرزا علی اکبرخان، تا روزی که شاه به دست میرزا رضا کرمانی کشته شد (بعدازظهر روز جمعه هفدهم ذی قعده سال 1313)، در سفر و حضر همراه او بود و مقام و عزت شایسته داشت.
از آن پس نیز طبیب مخصوص مظفرالدین شاه شد. نوشته اند که روزی که فرمان مشروطیت را برای توشیح به دربار برده بودند، مظفرالدین شاه بر اثر دارویی که به کار برده بود، ناگهان حالش به وخامت گرایید. طبیب آلمانی شاه اظهار داشت که بر اثر خوردن دوای زهرآگین و زیانبخش حالش بد شده و شاید به عمد آن دوای ناسازگار را بدو خورانده اند. شاه از شنیدن گفته پزشک آلمانی سخت خشمگین شد و کس را جرأت آن نماند که در آن حال نامی از مشروطیت بر زبان آورد.
میرزا علی اکبرخان ناظم الاطبا، فداکاری بی نظیری از خویش نشان داد. او بر جان خود نیندیشید و به منظور رفع بدگمانی شاه باقی مانده دوا را، که هنوز در شیشه بود، به یک دم آشامید و بلافاصله، بی آن که شاه و درباریان ظنین شوند، پادزهر به او خوراند و خود نیز به کار برد. اندک اندک اثر داروی زیانخیز زایل شد و حال شاه به بهبود گرایید و ساعتی بعد فرمان مشروطیت را به ارادت تمام و خشنودی امضاء کرد.
ناظم الاطبا یکی از اعضای شایسته و پر توان و پر کار انجمن معارف بود. 1 وی این سمت را به خواهش امین الدوله صدراعظم پذیرفته بود و آن وقت که انجمن اداره مدرسه نوبنیاد شرف را بدو واگذار کرد، با اینکه تعهد این کار وی را از کسب درآمد کافی مشروع پزشکی باز می داشت، به خاطر تعلق خاطر شدیدی که به پیشرفت معارف داشت، تمکین کرد و به کار پرداخت و در تشویق مردمان به دادن اعانه و افزایش اعتبار و رونق مدرسه کوشش بسیار کرد.
ناظم الاطبا چند کتاب سودمند در علم فیزیک و شیمی و تشریح و پزشکی و درمان شناسی از زبان فرانسوی ترجمه کرد یا تألیف فرمود و چون تا آن زمان کتاب درست و مفید و مناسبی برای شاگردان مدارس ابتدایی تهیه و طبع نشده بود، کتاب به نام تعلیمات ابتدایی برای شاگردان کلاس اول و دوم ابتدایی تألیف کرد و در سال 1317 قمری به چاپ رسانید. این کتاب، که در سال 1320 و بار دیگر در سال 1327 قمری تجدیدچاپ شد، چند سال تنها کتاب درسی همه مدارس و مورد قبول معلمان و استفاده شاگردان بود. علاوه بر این، ناظم الاطبا کتابی مفید به نام نامه زبان آموز درباره دستور زبان فارسی دیگر تألیف و چاپ کرد 2 .
اما ارجمندترین اثر این دانشمند پرمایه، فرهنگ فارسی اوست که مشتمل بر کلیه واژه های فارسی و لغات عربی مصطلح در زبان امروزی ماست. در این کتاب گران قدر 58879 واژه فارسی و 99552 لغت عربی جمع و معانی درست و دقیق آنها آورده شده است.
ناظم الاطبا تا زنده بود (روز دوشنبه بیست و ششم ذی قعده سال 1342 برابر نهم خرداد سال 2483 در 79 سالگی به تهران درگذشت) به تألیف و ترجمه اشتغال داشت و در تمام دوره عمرش به اعتقاد تمام از معارف و دوستداران آن پشتیبانی و بدین کار و نیت مباهات می کرد. تا زمانی که حاج میرزا علی خان امین الدوله صدراعظم ایران بود روحانی نمایان عوام فریب را یارای مبارزه با پیشرفت معارف نبود، اما، وقتی که امین السطان به جای او بر آمد، بازار مخالفان معارف از نو رونق گرفت و کار بر عاشقان فرهنگ تنگ شد.
ناظم الاطبا، برای اینکه مدرسه جدید التأسیس شرف از تعرض روحانی نمایان مصون بماند و جهال به تحریک مفسدان آن را خراب و غارت نکنند، به روشی که در مکتب خانه ها معمول بود، شاگردان را به زمین می نشاند و میز و نیمکت به کار نمی برد، و برای این که بهتر راه بدگوی مخالفان را ببندد، گاهی شاگردان مدرسه را به مجالس روضه خوانی هدایت می کرد. چنانچه یکی از روزهای هفته، اول ماه رجب سال 1316 (تقریباً سه ماه پس از تأسیس مدرسه) شاگردان را با نظم و ترتیب به روضه خوانی آقامیرزا زین العابدین امام جمعه (داماد ناصرالدین شاه) برد و تا پایان روضه خوانی او و معلمان مدرسه، و همه شاگردان در مجلس ماندند.
در این مجلس میرزا رضا واعظ همدانی، که روضه خوانی سخنور و نسبتاً با معرفت بود، به مناسبت حضور معلمان و شاگردان مدرسه شرف، از تأسیس مدارس نو اظهار شادمانی کرد و در فواید تعمیم دانش، داد سخن داد و حدیث و روایت بسیار خواند. اما یکی از روحانیان، که با امام جمعه روابط نیکو نداشت، برای آشفته کردن مجلس روضه خوانی وی، یکی از مریدانش را وادار کرد که پس از محمدرضای واعظ همدانی بر منبر شود و مطالبی در مضرت تأسیس مدارس جدید بگوید. حاج میرزا یحیی دولت آبادی که در آن مجلس حاضر بود بر این امر وقوف یافت، پادرمیانی کرد و به اصرار و التماس واعظ را از سخنرانی در ذم مدارس جدید منصرف کرد.
مدرسه شرف در آغاز چهار کلاس ابتدایی و هر کلاس اسمی خاص داشت، به این ترتیب: کلاس الفباخوان، کلاس فارسی خوان، کلاس عربی خوان، کلاس ریاضی خوان. هنوز بیش از چند ماه از تأسیس مدرسه نگذشته بود، که بر اثر درایت و کاردانی و نیکنامی مدیر مدرسه و معلمان شهرت بسیار یافت و با این که بعضی از ملایان با تمام نیرو با فعالیت انجمن معارف و تأسیس مدارس جدید مخالف می کردند، مورد استقبال خاص و عام قرار گرفت و زیاده بر دویست نفر شاگرد در این مدرسه به تحصیل پرداختند.
ذکاء الملک مدیر روزنامه تربیت، در شماره 134 این روزنامه مورخ بیست و پنجم ذی قعده سال 1316 (برابر ششم آوریل 1899) درباره مدرسه شرف چنین نوشته است:
همه کس می داند یکی از مدارس مظفریه که چندی است در دارالخلافه باهره دایر گشته مدرسه موسوم به شرف می باشد و آن در تحت ریاست و کیاست دانشمند متطبب، میرزا علی اکبرخان ناظم الاطبا، از اطبای حضور همایون، تشکیل یافته و زیاده از دویست نفر شاگرد در این دارالعلم حوزه تعلیم و محضر تدریس معلمین عالم فاضل به تعلیم و تحصیل مشغول اند و در کار نشر معلوم و مجهول
همان قدر که ناظم الاطبا مدیر مدرسه عاشق معارف و در ترویج دانش و هنر و ادب کوشا بود، معلمان مدرسه نیز در آموزش و پرورش شاگردان جاهد و ساعی بودند. میرزا عبدالرزاق بغایری معلم علوم ریاضی و جغرافیای کلاس ریاضی، از آغاز جوانی صمیمانه به معارف عشق می ورزید 3 در هر انجمن و محفل زبان به شرح فواید توسعه معارف می گشود و هر جا فرصت می یافت خرد و بزرگ را به گرامی شمردن دانش و دانشمندان تحریض و تشویق می فرمود.
از صفر سال 1318 میرزا رضا خان نجمی، معروف به نجم الملک، جانشین میرزا عبدالرزاق و معلم ریاضی شد 4 اما او نیز در بیست و هشتم ربیع الثانی جای خود را به مهدی خان سرتیپ پسر میرزا محمودخان ملک الشعرا سپرد. شیخ محمد رفیع همچنان معلم اول عربی، و حاجی میرزا محمدعلی معلم اول ابتدایی بود و میرزا علی اکبر هم فارسی درس می داد و هم خوشنویسی می آموخت. علاوه بر این ها چون مدرسه، بر اثر زیادی شاگرد توسعه یافته بود، عده خدمتگزاران به سه تن افزایش یافت و جمع کارکنان مدرسه از رییس و ناظم و معلم و هشت تن کمک و فراش و دربان و سرایدار و مؤذن و منشی، به بیست و سه نفر رسید.
محل مدرسه در آغاز تأسیس نزدیک دروازه شمیران بود. این خانه وسعت زیادی نداشت و در آن اجتماع بیش از دویست نفر شاگرد میسر نبود. به همین جهت، وقتی که عده شاگردان مدرسه به سیصد تن رسید، اعضای انجمن به تغییر محل آن مصمم شدند و پس از جستجو و مشورت، خانه حاجی میرزا حبیب الله تاجر کاشانی را، که در خیابان ناصریه کوچه نظام الملک واقع بود، انتخاب کردند. این خانه تازه ساز و نسبتاً وسیع بود و اتاق های بزرگ و مناسب داشت. روز چهارشنبه اول ماه ربیع الاول سال 1317 وسایل مدرسه به محل جدید انتقال یافت و روز پنجشنبه دوم ماه مدرسه دایر شد. در این روز نیرالملک وزیر علوم و معارف، و اعضای انجمن و جمعی از بانیان و دوستداران فرهنگ برای گشایش مدرسه در محل جدید حضور یافتند. حاج میرزا حبیب تاجر کاشانی، صاحب خانه شربت و شیرینی فراهم کرد و شاگردان، پس از دعا گفتن به شاه، درس را آغاز کردند.
پس از چندی بار دیگر محل مدرسه تغییر یافت و به خانه محمدعلی خان مستوفی منتقل شد. این خانه در کوچه بن بستی در محله عرب ها واقع بود. دری بزرگ داشت که اگر می گشودند، کالسکه می توانست از آن داخل شود. در یک لنگه آن در بزرگ در کوچکی تعبیه کرده بودند که راه آمد وشد معلمان و شاگردان از آن جا بود و در بزرگ همیشه بسته بود. در مدرسه به سرسرای پوشیده ای باز می شد که در دو طرف، به وسیله پلکان به ایوانی که نزدیک سه متر از صحن خانه بلندتر بود راه داشت. در ایوان سمت چپ یک اتاق بود که دفتر مدرسه بود، در جانب راست چهار اتاق در یک ردیف و کنار هم ساخته شده بود و هر اتاق به یک کلاس اختصاص داشت. جلو هر دو ایوان نرده ای چوبی نصب کرده بودند. شاگردان هر کلاس بر روی نیمکت های دراز و باریکی که جلو آنها میزهایی به همان اندازه و بدون کشو بود می نشستند.
در مدرسه هنوز تخته سیاه و نقشه و کره جغرافیایی وجود نداشت و معمول نبود که پس از پایان یافتن ساعت درس زنگ بزنند. ناظم مدرسه، که در آن وقت ها ابوالفضل خواجه نوری بود 5 . پس از خاتمه درس در وقت معین جلو کلاس ها ظاهر می شد و به معلم می گفت: بچه ها را مرخص کنید. شاگردان صبح ها سه ساعت و بعدازظهرها دو ساعت درس می خواندند، و تعطیل تابستان از دو ماه تجاوز نمی کرد.
چنان چه گذشت، اول مدیر مدرسه شرف دکتر علی اکبرخان ناظم الاطبا بود؛ پس از وی این سمت به میرزا ابراهیم خان آجودانباشی سردار نظام سپرده شد. این وضع و قاعده تا اواخر ماه ذی حجه سال 1320 برقرار بود. در این تاریخ مهدی قلی خان مخبر السلطنه رییس مدرسه علمیه و رضا قلی خان پسر نیرالملک وزیر علوم و معارف، و میرزا یحیی دولت آبادی از سوی انجمن معارف مأمور شدند شاگردانی را که به پرداخت شهریه توانا بودند از محصلان بی بضاعت جدا کنند. این کار روز یکشنبه بیست و نهم ذی حجه سال 1320 انجام یافت. شاگردان فقیر، برای ادامه تحصیل، به مدارس دیگر معرفی شدند و باقی شاگردان در همان مدرسه ماندند و با پرداخت شهریه به ادامه تحصیل پرداختند. بدین گونه مدرسه شرف از آغاز سال 1321 در ردیف مدارس غیر مجانی درآمد. چند روز بعد مدرسه مظفری به مدرسه شرف منظم شد و نام آن به مدرسه شرف مظفری تغییر یافت.
مدرسه مظفری را حاج شیخ مهدی کاشانی 6 تأسیس کرده بود. اما، به سبب قلت شاگرد و کمی درآمد، خوب اداره نمی شد. مؤسس جهد بسیار می کرد که آن را در ردیف مدارس خوب درآورد و با افزودن یک یا دو کلاس متوسطه بر اعتبار و شهرتش بیفزاید، اما سعیش سو نبخشید. به امید موفقیت محل مدرسه را به یکی از نقاط پرجمعیت و اعیان نشین شهر منتقل کرد، اما باز هم رونق مطلوب نیافت. ناچار مؤسس و انجمن معارف به تعطیل آن مصمم شدند، ولی چون انحلال مدرسه ای که به نام شاه بود دور از صواب و مصلحت بود، آن را ضمیمه مدرسه شرف کردند و مدرسه جدید را، که جای سابق مدرسه افتتاحیه به کار آغاز نهاد، مدرسه شرف مظفری نام نهادند. مدیر مدرسه نیز تغییر یافت و حاج شیخ مهدی کاشانی جای میرزا ابراهیم خان میرپنج (آجودانباشی) فرزند میرزا علی اکبر را گرفت.
ریاست شیخ مهدی دیری نپایید و میرزا حسن خان منطق الملک به ریاست مدرسه شرف مظفری انتخاب شد. او در نظم دادن امور مدرسه کوشش بسیار کرد و دیری نگذشت که جمعی از اولیای اطفال کودکان خود را از مکتب به مدرسه شرف مظفری سپردند و این مدرسه، بر اثر تدبیر و کفایت و کاردانی منطق الملک و برادرش میرزاحسین خان منطقی، که ناظم مدرسه بود، رونق و شهرت بسیار یافت.
در سال 2472 شاهنشاهی میرزا ابراهیم خان شمس آوری جای میرزا حسن خان منطقی را گرفت و حسن ذوقی را، که معلم ریاضی همین مدرسه بود، به نظامت برگزید. ریاست شمس آوری در حدود ده سال مدت گرفت. در سال اول ریاست او دوره ابتدایی مدرسه کامل، و چون از دیگر مدارس منظم تر شد، وزارت معارف از سال 2473 مبلغی مختصر به نام اعانه درباره معلمان این مدرسه مقرر کرد.
میرزا احمد خان نصیرالدوله، که به وزارت معارف منصوب شد، مدرسه شرف مظفری را دولتی کرد. و یک کلاس بر دوره متوسطه آن افزود. در اواخر سال 2482 مسیح الدوله (دکتر محمد مؤتمن) جای شمس آوری را گرفت. در زمان ریاست او نام مدرسه شرف تغییر یافت. مسیح الدوله تا سال 2486 بر این مقام بود و پس از او حسن ذوقی رییس مدرسه شرف شد. (سال 2488) در زمان ریاست ذوقی احمد آرام و محمود مهران ناظم مدرسه بودند.
از فروردین سال 2489 علی محمد پرتوی منیع الملک جای ذوقی را گرفت، و از خرداد 2493 علی اشرف ممتاز الملک به ریاست این مدرسه انتخاب شد. پس از ممتاز الملک ریاست به سید محمد محیط طباطبایی سپرده شد. اما این بزرگمرد بیش از چند ماه (از مهر تا اسفند 2496) در این مقام نماند و بار دگر ریاست مدرسه به منیع الملک واگذار شد. (تا مهر 2497).
در مهرماه 2497 دکتر شمس الدین جزایری به ریاست دبیرستان شرف انتخاب شد، خدمت وی بیش از سه ماه دوام نیافت و بار دگر ریاست مدرسه به شمس آوری سپرده و بعد از او کسان به ترتیب به ریاست مدرسه شرف منصوب شده اند:
ـ مصطفی زمانی، از مرداد 2502 تا مهر سال 2504
ـ مهندس همایون (سید محمد میرفخرایی)، از مهر 2504 تا آبان 2505
ـ دکتر فتح الله انتظامی، از آبان 2505 تا مهر 2506
ـ حسن مبرهن، از مهر 2506 تا اسفند 2507
ـ دکتر علی محسنی، از اسفند 2507 تا مرداد 2509
ـ ابوترابیان، از مرداد 2509 تا مرداد 2510
ـ هدایت صدرالدینی، از 2510 تا آبان 2511
ـ باقر حکمت، از آبان 2511 تا آذر 2511
ـ دکتر نصرالله حاج سید جوادی، از بهمن 2511 تا مهر 2512
ـ علیم مروستی، از مهر 2512 تا مهر 2515
ـ محمدصادق صدیقی، از مهر 2513 تا مهر 2515
ـ هادی فرهی، ازآبان 2515 تا تیر 2516
ـ امین میرهادی، از تیر 2516 تا مهر 2521
پس از این تاریخ اعتبار مدرسه، بر اثر عواملی چند رو به کاهش نهاد. پس از مدتی بیشتر وسایل آزمایشگاه آن، که نسبتاً کامل بود، به دبیرستان بزرگ تهران انتقال یافت.
چند سال پیش باغ و ساختمان مدرسه را، که مالک آن در زمان وزارت اعتمادالدوله حاضر بود به چهارده هزار تومان به وزارت معارف بفروشد، وزارت آموزش و پرورش به چندین برابر قیمت آن روز خرید. عمارت کهنه اش را، که در شرف انهدام بود، خراب کرد و در جای آن سه دستگاه عمارت رفیع برآورد، که اکنون یکی از آنها به مدرسه شرف اختصاص دارد.
گفتنی است که مدرسه شرف یکی از مدارس قدیمی و معتبر پایتخت بوده و بسیاری از شاگردان آن در سایه تربیت و مواظبت مدیران و استادان دانا و با ایمان قدیم و مجاهدات خویش به مقامات عالی علمی و اجتماعی و دولتی ترقی یافته اند. این مدرسه در زمان وزارت خانم فرخ رو پارسای به دبیرستان دخترانه تبدیل یافت.
▪ حاشیه ها:
1) اعضای انجمن تأسیس مکاتب ملیه ایران، یا انجمن معارف در آن زمان اینان بودند:
حاج میرزا علی خان امین الدوله صدراعظم وقت، حاج میرزا حسن رشدیه، حاج میرزا سید یحیی دولت آبادی، حاج میرزا محمودخان احتشام السلطنه، نیرالملک وزیر علوم، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله وزیر خارجه، میرزا محمدخان مفتاح الملک، حاج مهدی قلی خان مخبرالسلطنه، میرزا علی اکبرخان ناظم الاطباء، میرزا سید محمد طباطبایی سنگلچی، سردار مکرم، میرزا سیدحسین خان نظام الملک، محمدباقر خان اعتمادالسلطنه، حاج شیخ مهدی کاشانی، میرزا کریم خان منتظم الدوله، دکتر عنایت الله محمدباقر خان اعتماد السلطنه، حاج شیخ مهدی کاشانی، میرزا کریم خان منتظم الدوله، دکتر عنایت الله خان، سردار فیروز رییس قورخانه، حاج حسین آقا امین الضرب، میرزا اسماعیل خان.
2) خبر طبع و نشر این کتاب بدین شرح در شماره 142 روزنامه تربیت مورخ 29 محرم سال 1317 (8 ژوین 1899) درج شده است:
کتاب مستطاب نامه زبان آموز که صرف و نحو زبان فارسی است و برای فارسی زبانان به اعلی درجه اهمیت و منتهای فایدت، جلیله دکتر متطبب و فاضل متبحر صاحب القاب شامخه و شیون میرزا علی اکبرخان ناظم الاطبا حکیم باشی طبیب حضور اعلیحضرت همایون در کمال صحت و امتیاز به حلیه طبع متحلی گشته در حجره جناب عالیجاه ملامحمدرضا تاجر کتابفروش خوانساری در بین الحرمین به فروش می رسد و قیمت آن جلدی هفت هزار است.
3) میرزا عبدالرزاق بغایری، پسر محسن، روز چهارشنبه بیست ودوم محرم سال 1286 در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را پیش پدر و بستگانش آموخت. در هیجده سالگی به معرفی نجفقلی خان سرتیپ قزاق وارد دارالفنون شد و در مدت شش سال جبر و مثلثات و هندسه و هییت را از مرحوم نجم الدوله و میرزا محمودخان نجم الملک فرا گرفت. در سال 1308 به ترسیم نقشه ایران همت گماشت و پس از هشت سال کوشش و مطالعه کتابهای متنوع جغرافیا، و بررسی شصت قطعه نقشه کوچک و بزرگ، نقشه ایران را در هفت صد نسخه چاپ کرد و نجم الدوله کوشش و دقت وی را در این کار ستود.
در سال 1312 قمری یک کره جغرافیایی ساخت و به وسیله امین الدوله برای ناصرالدین شاه فرستاد. شاه از استعداد و دانش او خوشش آمد، منصب سرتیپی به او داد و یکصد و پنجاه تومان حقوق سالیانه برایش معین کرد.
وقتی که مظفرالدین شاه جای پدرش را گرفت، عبدالرزاق کره جغرافیایی دیگری ساخت و به وسیله عبدالحسین میرزای فرمانفر برای وی فرستاد. مظفرالدین شاه تشویقش کرد و دویست تومان انعامش داد.
عبدالرزاق در سیزدهم رجب سال 1316 مدرسه خرد را تأسیس کرد و در سال 1330 همراه هییتی که ریاست آن با نصرالله خان خلعتبری (اعتلاء الملک) بود برای تحدید حدود و خط مرزی میان ایران و عثمانی به مغرب ایران سفر کرد.
سال های بعد نیز مکرر برای تحدید حدود نوارهای مرزی شمال و مشرق و جنوب و شرقی مأمور شد و این خدمت های متناوب چندان مدت گرفت که چندین سال از عمرش در این کار سپری شد.
در سال های 1312 و 1313 قمری در مدرسه نظام قدیم جغرافیا و ریاضی درس می داد و در سال 1317، که مدرسه سیاسی افتتاح یافت، به درس دادن جغرافیا و ریاضیات و هییت در این مدرسه مأمور شد. علاوه بر این، هفته ای یک روز افتخاراً در مدرسه اقدسیه، که مدیرش سعیدالعلما بود، تدریس می کرد. او در دوره حکومت رضا شاه ، چند سال در مدرسه نظام جدید درس می داد.
از این معلم بزرگ آثار مفیدی به جای مانده که برجسته ترینشان اینهاست:
نقشه بزرگ و مفصل ایران، نقشه اطراف تهران که پس از پیاده روی ها و زحمت های بسیار در سال 1328 قمری چاپ کرد. معرفه القبله که در آن طول و عرض جغرافیایی هزار و چهارصد شهر در سراسر روی زمین استخراج و تعیین شده تاریخ صد ساله از 1281 قمری که در آن حواد ث و اتفاقات مهم روزانه ایران و سایر کشورهای جهان بر حسب تاریخ شمسی، قمری، مسیحی تعیین شده، تاریخ حکومت های آسیا و افریقا از ابتدای هجرت.
4) میرزا رضاخان پسر میرزا باقرخان در یازدهم رجب 1296 در تبریز به دنیا آمد. ریاضیات عالی و علوم مهندسی و طبیعی و زبان فرانسه را در دارالفنون تحصیل کرد و در سال 1317 قمری، به تصویب حاج نجم الدوله، با ماهی سه تومان حقوق به معلمی کلاس یک ریاضیات و جغرافیای دارالفنون منصوب شد و در مدرسه اسلام که میرزا محمدصادق طباطبایی تأسیس کرده بود نیز درس می داد.
به پاداش خدمت های شایانی که در تربیت شاگردان کرد، در ماه جمادی الاول سال 1320 به دریافت نشان طلای درجه اول علمی کامیاب شد و در شوال سال 1324 مهندس الملک لقب گرفت.
چندی مترجم مسیو داوید مهندس و مدتی مترجم مسیو رواک استاد ریاضی بود. در سال 1333 نشان درجه سوم شیر وخورشید گرفت و سال بعد عضو افتخاری شورای عالی معارف شد.
میرزا رضاخان مهندس الملک نجمی آثار گران قدر و ارزنده در ریاضیات و جغرافیا تألیف فرموده و نقشه های دقیقی ترسیم کرده است، بدین شرح: حل المسایل جبر، هندسه ابتدایی، هندسه هفت مقاله، دو مجلد هندسه مفصل مسطحه و فضایی، دو مجلد جبر، مخروطات، هندسه رقومی، هندسه ترسیمی، مثلثات، جغرافیای ابتدایی، اطلس جغرافیایی، نقشه جهان نما.
5) میرزا ابوالفضل خواجه نوری رسماً از اول ربیع الثانی 1318 به سمت نظامت منصوب شده بود.
6) حاج شیخ مهدی کاشانی فرزند ملامحمدجعفرنراقی، پس از تشکیل انجمن معارف، به عضویت آن پذیرفته آمد. وی از آزادیخواهان معروف بود و میان مردم حرمت داشت. مدتی در اداره تحقیق اوقاف خدمت کرد. وی در وقایع مشروطیت ایران کتابی نوشته و عکس برخی اشخاص را که در تاریخ مشروطیت ایران به هر روی مؤثر بوده اند بر آن افزوده است. این کتاب به خط مؤلف در کتابخانه ملی ملک مضبوط است.
ماهنامه آموزش
جزیره دانش
اقبال یغمایی