کودک و نوجوان نمایش نسخه اصلی

مدیریت فرهنگی در مدرسه

چندی پیش یکی از مناطق آموزش و پرورش تهران از من دعوت کرده بود تا درباره نحوه برخورد با مشکلات رفتاری دانش آموزان صحبت کنم. طبق معمول، سیوال هایی برای خودم ایجاد شد، از جمله: یک مشکل چگونه به وجود می آید؟ تعریف ما از مشکل چیست؟ آیا نباید علل ایجاد مشکل و درمان آن، به صورت چند عاملی تحلیل شود؟ آیا یک یا دو نفر در مدرسه می توانند از پس همه مشکلات دانش آموزان برآیند؟ مدارس ما چه امکانات، ابزارها و تخصص هایی برای مواجهه با انواع مشکلات دانش آموزان دارند؟

گروه آموزش و پرورش گوپی 4076

اگر چه ما عادت داریم دنبال پاسخ های راحت بگردیم و اگرچه همه توقع راهکارهای کاربردی دارند؛ ولی به نظر نمی رسد موضوع به همین سادگی باشد. اگر موضوع مشکلات رفتاری دانش آموزان را از زاویه روان شناختی فرهنگی مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم، به ابعاد جدید و احتمالاً راه حل های عملی و منطقی تری خواهیم رسید.  
نباید انکار کرد که در مدارس ما، اعم از ابتدایی و راهنمایی و متوسطه، تدبیر مشخص و واقع بینانه ای برای مواجهه با آنچه که مشکلات رفتاری دانش آموزان نامیده می شود وجود ندارد. نظام مشاوره ای دوره متوسطه به دلایل زیادی کارآمدی لازم را ندارد. در دوره های ابتدایی و راهنمایی، هم مشاوره پیش بینی نشده است و هم از کسانی توقع مشکل گشایی می رود که خود چندین کاره اند. در مدارس غیرانتفاعی، بحث مشاوره، داستان خاص خود را دارد. هسته های مشاوره ادارات آموزش و پرورش، مراکز مشاوره وابسته به انجمن اولیا و مربیان و سایر عواملی که به نوعی در موضوع دخیل هستند، شاید توفیق های موردی و جزیی داشته باشند اما اثرگذاری آنها گسترده نیست. همه این ضعف ها و ناکارآمدی ها، ناشی از نگرش های تک بعدی و عدم توجه به بستر و میدانی است که مشکلات در آن روی می دهند.
اگر از من بپرسند که چگونه می توان با مشکلات رفتاری دانش آموزان برخورد کرد؟ ، بلافاصله سیوال می کنم که: چه کسی ، با چه نگرشی ، با چه توانایی هایی ، با چه امکانات و ابزارهایی و در چه شرایطی می خواهد به مشکل گشایی در مدرسه بپردازد. برای حل مشکلات رفتاری دانش آموزان، چه به صورت فردی و چه صورت تیمی اقدام کنیم در هر حال، باید به این نکات توجه داشته باشیم:
1- آمادگی شخصیتی و روانی فردی که می خواهد با مشکلات دانش آموزان و احتمالاً والدین و معلمان مواجه شود چقدر است؟
2- صلاحیت های شخصیتی و تخصصی فرد در چه حد است؟
3- نگرش او به دانش آموزان و به طور کلی، به انسان ها و مشکلاتشان چگونه است؟
4- چه تعریفی برای مشکل دارد و چه اولویتی برای مشکلات قایل است؟
5- تا چه اندازه با وظایف خود و به خصوص محدوده دخالت در مشکلات دیگران، آشنا است؟
سیوال های فوق، بیشتر بر فرد یا افرادی تمرکز دارد که به طور مستقیم با مشکلات دانش آموزان سرکار داشته و قصد بهبود و ترمیم اوضاع را دارند. البته نباید از نظر دور داشت که در همین حدی که از مشکلات دانش آموزان صحبت می کنیم کاری به حوزه های تخصصی مانند روان شناسی بالینی، مشاوره و روانپزشکی نداریم. مدارس به این موضوع توجه کنند که در بحث مشکلات رفتاری دانش آموزان ، دو حیطه مشخص باید کاملاً تفکیک شود:
اول- زمانی نگاه ما به موضوع کلی بوده و شامل دخالت ها در حد راهنمایی است. ممکن است مدیر، معاون و یا معلم، به دانش آموزی که مرتکب دروغگویی شده، تذکری بدهد، نصیحتی بکند یک دو جلسه با او به گفت وگو بپردازد و یا مدتی، رفتارش را زیر نظر داشته باشد؛ این نمونه ای از مواجهه با مشکلات کلی است.
دوم- زمانی هم با موضوعی تخصصی و ویژه مواجهیم؛ دانش آموزی که اضطراب یا وسواس دارد، نمی تواند غرایز جنسی اش را کنترل کند، پرخاشگر است، با خانواده و دیگران سر ناسازگاری دارد، به مواد مخدر آلوده شده است و... اینها مسایلی هستند که هم شناخت عوامل و هم بهبود و درمان آن، نیاز به دانش تخصصی و مسیولیت حرفه ای دارد.
ساده اندیشی است که در یک مدرسه، مدیر یا معاون یا مربی تربیتی و یا معلم، بخواهند بدون بهره مندی از دانش تخصصی، ابزارها و امکانات، توانایی شناخت شرایط، به حل مشکل یا مشکلات اقدام کنند. اشتباه است که تصور کنیم باید کاری کرد و به خود اجازه دخالت در هر نوع مشکلی را بدهیم. رفتارهای ناشیانه، متفرقه، غیرمنسجم و تک بعدی در مواجهه با مشکلات رفتاری دانش آموزان، حتی اگر به نتایجی محدود منجر شود، می تواند مخاطراتی هم به همراه داشته باشد.
●مدیریت فرهنگی
بدون تعارف، مدیران مدارس مدیران فرهنگی نیستند. آنها بیشتر مدیرانی اجرایی و اداری هستند. حتی تلقی مدیریت آموزشی، بدون داشتن نگاه فرهنگی به مدرسه، چندان صحیح به نظر نمی رسد.
روشن ترین تصویری که می توان از مدرسه امروز ارایه داد، تصور آن چون یک اجتماع است. اجتماع مبنای تجربه انسانی و هویت خود چون موجودی اجتماعی است. این هویت خود به خود و به تنهایی شکل نگرفته است، بلکه در تشکیل آن تجربه دیگری بسیار جدی است. برای این که مدرسه ای تبدیل به اجتماع شود: 1) باید نیروهای انسانی، دیدگاهی مشترک درباره رشد و شکوفایی انسان اتخاذ کنند 2) این دیدگاه باید نگاهی متمایز به تربیت خوب بیافریند، 3) چنین نگاهی به تربیت باید فعالیت های دسته جمعی و مبتنی بر همکاری پدید آورد و بالاخره 4) با درگیر شدن در این فعالیت های مشترک، هدف های واحدی پیگیری شود. این تصویر از مدرسه، مشابه یک ارکستر است. در ارکستر هدف های مشترکی تعقیب می شود و درک مشترک وجود دارد.(1)
صرف نظر از تعاریفی که برای فرهنگ وجود دارد، منظور از مدیریت فرهنگی در مدرسه مدیریتی است که به ارزش های انسانی، اعتقادات، گرایش ها، مهارت های زندگی، آداب و رسوم، معیارهای رفتاری جامعه و قوانین و مقررات توجه دارد. در مدیریت فرهنگی، بیش از آن که مشکل یا مشکلات، دانش آموز یا دانش آموزان خاصی مطرح باشد، بر هدایت رفتار همه دانش آموزان و آموختن راه و روش زندگی به آنان تمرکز می شود. در مجموع، مدیریت فرهنگی، با سبک زندگی افراد سروکار دارد.(2) در مدیریت فرهنگی، دین، تاریخ، علم، ادبیات و هنر جایگاهی مهم دارند. به این ترتیب، مدیریت فرهنگی سعی دارد در مدرسه شرایطی همچون اجتماع فراهم آورد تا دانش آموزان با آنچه در شرایط واقعی زندگی جریان دارد آشنا شوند.
براین اساس، مواجهه با مشکلات رفتاری دانش آموزان با نگرش مدیریت فرهنگی، مستلزم فرایندی است که در ادامه به توصیف آن می پردازیم.
1- سیاست های فرهنگی مدرسه
هر مدرسه به عنوان نمادی از اجتماع و همچنین با توجه به فضای منطقه ای و مکانی، بستر فرهنگی خاص خود را دارد. براین اساس، هرگونه تحلیلی درباره مسایل مدرسه، نیازمند شناخت این بستر است؛ این نکته ای است که کمتر به آن توجه می کنیم. همه مدارس درباره مسایل خود، به خصوص آن بخش از مسایل که مشکل و مشکل ساز تلقی می شوند دنبال راه حل و راهکار- البته از نوع کاربردی- می گردند. همه می پرسند: چه باید کرد؟ بدون آن که توجه داشته باشند در چه شرایطی؟ . مدرسه، همانند اجتماع باید سیاست های فرهنگی داشته باشد و در این سیاستگذاری، نه فقط در باره مشکلات رفتاری دانش آموزان، بلکه برای همه موارد، تدابیر لازم را پیش بینی کند. سیاستگذاری فرهنگی در مدرسه، مبتنی بر شناخت هایی چون: موقعیت شناسی، شناخت خرده فرهنگ منطقه و محله ای که مدرسه در آن قرار دارد، شناخت آسیب ها و آشنایی با روان شناسی اجتماعی و سایر دانش های مرتبط است.
مدرسه در سیاست های فرهنگی خود باید مشخص کند که برای موارد زیر چه برنامه ها و تدابیری دارد:
- بهداشت روانی در مدرسه (برای همه دانش آموزان و معلمان).
- تطبیق آموزش های مدرسه ای با شرایط واقعی اجتماع (برای دانش آموزان و والدین).
- تقویت روحیه مشارکت و همکاری (برای همه اعم از دانش آموزان، معلمان و والدین).
- آموزش مهارت های زندگی (برای دانش آموزان)
- معرفی فرهنگ، ارزش های انسانی، ادبیات، هنر و تاریخ نظام اجتماعی.
- انتقال فرهنگی از طریق جهت گیری مشخص در برنامه های مربوط به آداب و رسوم، اعتقادات و ارزش ها
- مشکلات رفتاری دانش آموزان.

روزنامه همشهری 2 1