دانش آموزسالاری؛; پدیده ای جدید در مدارس
بهرام! چرا بیخودی می خندی؟ هنوز بلد نیستی سر کلاس بنشینی؟ با فریاد معلم که بر سر بهرام 11 ساله هوار شد، همه بچه ها ساکت شدند. معلم انگشت سبابه اش را به سمت بهرام گرفته بود و بهرام زیرچشمی به معلم نگاه می کرد.
بهرام! چرا بیخودی می خندی؟ هنوز بلد نیستی سر کلاس بنشینی؟ با فریاد معلم که بر سر بهرام 11 ساله هوار شد، همه بچه ها ساکت شدند. معلم انگشت سبابه اش را به سمت بهرام گرفته بود و بهرام زیرچشمی به معلم نگاه می کرد. معلم می گفت و می گفت تا صدای در کلاس، او را متوقف کرد: ببخشید خانم ریاحی، ممکنه چند لحظه تشریف بیاورید، بابای بهرام اومده و معلم با خشم، کلاس را ترک کرد. تنها چند دقیقه کافی بود تا معلم با پاکتی کوچک در دست وارد کلاس شود و در حالی که لبخند آرام و پرمهری به لب داشت، رو به بهرام گفت: پسرم کمی مرتب باش و دیگر هیچ، اما بهرام این بار نه زیرچشمی که با گردن افراشته از غرور، به معلم لبخند می زد!
این خاطره چندسالی است که دستمایه خنده پسربچه های همکلاسی بهرام است که حالا بزرگ تر شده اند و بهرام از راز پاکت کوچک پرده برداشته است، پدر برای تولد معلم، تمام سکه ای به تحفه آورده بود...
دانش آموزسالاری پدیده خزنده ای است که در سال های اخیر بنابر دلایل مختلف در مدارس مقاطع مختلف و در مدارس دولتی و غیرانتفاعی رشد کرده و به گفته خود معلمان، از اقتدارشان در کلاس کاسته است. هرچند به گفته برخی کارشناسان، نمی توان انتظار داشت، ارتباط دانش آموز و معلم مانند 30 تا 40 سال قبل خشک و غیرمنعطف باشد؛ ولی انعطاف اجباری مسوولان مدارس نسبت به عملکرد برخی دانش آموزان نیز ماهیت آموزش رسمی و کارکرد آن را تحت الشعاع قرار داده است.
● دوره زمونه، عوض شده
حلقه مادران برای بردن بچه هایشان از دبستان پسرانه هر روز ساعت یک بعدازظهر تشکیل می شود. آنها از همه چیز می گویند؛ از خرید و خیاطی و پخت و پز تا روش های تربیتی و تنبیه و تشویق؛ اما این بار به جمعشان وارد می شوم و می خواهم مسیر بحثشان را به دانش آموزسالاری تغییر دهم. بعضی ها دل پردردی دارند و آن را محکوم می کنند. خیلی ها هم مدافع آن هستند.مادری که فرزندش سوم ابتدایی است، می گوید: دوره زمونه عوض شده. من که سوم دبستان بودم از معلمم می ترسیدم، به همین خاطر مدرسه را دوست نداشتم. توی خونه هم از پدرم می ترسیدم، به همین خاطر استعدادم کور شد. بعد از سوم راهنمایی ازدواج کردم که هم از دست پدرم و هم مدرسه خلاص بشم.
مادر دیگری نظرش را رد می کند که وقتی من بچه بودم، مادرم تمام مسایل مرا با معلم مطرح کرد. اگر مشکلی داشتم، معلم از همه چیز آگاه بود. به من هم کمک می کرد، حتی وقتی معلم تنبیهم می کردم، مادرم حامی او بود...
دیگری حرف او را قطع می کند که من اصلا دوست ندارم معلم، بچه ام را تنبیه کند. او حق تنبیه ندارد. اگر لازم باشد، خودم این کار را می کنم.
خلاصه هرکس چیزی می گوید، بعضی ها دانش آموزسالاری را دنباله فرزندسالاری در خانواده می دانند و آن را حمایت و بعضی نکوهش می کنند؛ اما براحتی می توان پی برد که بیشتر اولیا به دلیل ارتقای آگاهی یا خودمختاری در تربیت فرزند، برخی اصول آموزش رسمی را نمی پذیرند که یکی از این اصول، توجه به اقتدار معلم و اعتماد به او در تربیت فرزندشان است، همین جا را می توان نقطه شروع دانش آموزسالاری دانست.
● تعارض آموزش رسمی و غیررسمی
پدر فریاد می کشد و معاون و مدیر و مشاور را تهدید می کند که حق دخالت در کار خانواده او را ندارند. او عصبانی است، حاضر به گفتگو با من نمی شود. حتی چشم غره ای می رود و از دفتر مدرسه خارج می شود. قضیه را که جویا می شوم، کسی حوصله توضیح ندارد جز معاون مدرسه که به نظر بیشترین تهدیدها به جانب اوست.
دختر این آقا، لوازم آرایش به دبیرستان آورده، ابروهایش را هم برداشته، ما به جای برخورد مستقیم با او، از پدرش خواستیم تا بیشتر هوای دخترش را داشته باشد که متاسفانه از کوره در رفت و هر چه خواست نثارمان کرد، چرا؟ چون ماهانه 100 تا 200 هزار تومان به مدرسه کمک می کند، ما هم به دستور مدیر مدرسه ساکت ماندیم و جوابش را ندادیم !
در سال های اخیر آنچه باعث تشدید دانش آموزسالاری در مدارس شده، ناتوانی مدرسه در اداره امور و رشد کمک های مردمی است. بعضی از والدینی که پول بیشتری به حساب مدرسه واریز می کنند، به طور طبیعی خواهان توجه بیشتر اولیای مدرسه به فرزندانشان هستند.
دبیر دینی یکی از دبیرستان های پسرانه در منطقه 4 تهران می گوید: بسیاری از اصول اخلاقی را که در کلاس آموزش می دهم از سوی پدرها و مادرها در خانه به مسخره گرفته می شود. وقتی از نگاه حرام و رابطه با نامحرم به پسرهای جوان ، اصولی را که در شرع آمده، می گویم، بعضی از خانواده ها که ماهواره دارند و هر موسیقی و مجلسی را می پسندند، اصلا حرف های مرا قبول ندارند، در اینجا دانش آموز در کلاس به من معلم بی احترامی می کند و می داند که خانواده اش از او حمایت می کنند.
بنابراین می توان دانش آموزسالاری را به نوعی تاثیر سایر عوامل غیر از مدرسه در جامعه پذیری و تربیت دانش آموزان دانست. بیشتر معلمان معتقدند؛ حرف شنوی دانش آموزان کاهش یافته که نمودهای این رفتار شامل بی اعتنایی و عملکرد خودسرانه در مدرسه، شوخی و شلوغی در کلاس، بی توجهی به تکالیف درسی، بی اعتنایی به نتایج امتحانات و طغیان و خشونت نسبت به معلم و سایر کارکنان مدارس است.
باور کنید خودروی من یک جای سالم ندارد، مجبورم آن را چند کوچه دورتر از مدرسه پارک کنم تا دست بچه ها به آن نرسد، چون با کلید و شیشه و خودکار روی آن خط می کشند؛ این را دبیر یکی از دبیرستان ها می گوید.
خدیجه رسولیان، کارشناس ارشد مشاوره در یک دبیرستان دخترانه است که ضمن تایید کاهش قدرت معلمان در کلاس، می گوید: متاسفانه قوانین و مقررات انضباطی در مدارس کافی نیست، نگرش والدین و توقعات آنها بخصوص آنها که کمک مالی بیشتری می کنند، از مدرسه افزایش یافته به همین دلیل حمایت از دانش آموز خطاکار به مراتب از معلم بیشتر است و همین مساله، شان و منزلت معلمان را کاهش داده است، رسولیان که 17 سال سابقه فعالیت در مدارس شهر تهران را دارد، معتقد است؛ وقتی قانون ممنوعیت تنبیه را ابلاغ کردند، هیچ قانون یا آموزشی ارایه نشد که در صورت تخلف دانش آموز باید با او چه کرد، بسیاری از روش های تربیتی، ناکافی و ناقص است و از طرفی، همیشه انگشت اتهام به سمت معلم است. وی از تجربه خود در برخورد با پدر و مادری می گوید که با آگاه شدن از ارتباط دوستی دخترشان با یک پسر، به جای همدلی با او و ارایه راه حل، بشدت به او هتک حرمت کرده اند، می گوید: پدر آن دخترخانم به من گفت به شما هیچ ربطی نداره دختر من دوست پسر داره، اصلا شما چه کاره اید؟ درستان را بدهید و بروید پی کارتان !
در مجموع به همان میزان که تنبیه بدنی دانش آموز تخلف از حقوق انسانی اوست، دانشآموزسالاری و همسو نبودن فضای آموزش رسمی و غیررسمی (خانواده) در سال های اخیر تنش تربیتی در مدارس را بیشتر کرده و به دانشآموزسالاری منجر شده است. به نظر می رسد معاونت پرورشی و مشاوران مدارس به جای توجه صرف به مناسبت ها و جشن ها و آموزش های یکسویه باید بیش از گذشته برای این پدیده خزنده چاره جویی کنند.
کتایون مصری
روزنامه جام جم www jamejamonline ir