بیماری تب نمره در ارزشیابی کیفی جایی ندارد
امروزه تا سخن از ارزشیابی به میان می آید آنچه به ذهن می رسد نمره و امتحان است و متأ;سفانه در بین دانش آموزان و حتی اولیا این بیماری نمره شیوع خطرناکی پیدا کرده تا جایی که ملاک و معیار محبوبیت، هویت و شخصیت در خانواده، جامعه، مدرسه ارتقای معدل و نمره است.
ارزشیابی یکی از مسایل مهم و اساسی و پیچیده در امر یادگیری و تدریس است. زیرا می خواهیم انسانی با پیچیدگی های روحی و روانی و استعدادها، قابلیت ها و توانایی های متفاوت را با یک معیار و ملاک به اسم نمره ارزشیابی کنیم که این امکانپذیر نیست مگر این که نوع سنجش و ارزشیابی خود را تغییر دهیم. امروزه تا سخن از ارزشیابی به میان می آید آنچه به ذهن می رسد نمره و امتحان است و متأسفانه در بین دانش آموزان و حتی اولیا این بیماری نمره شیوع خطرناکی پیدا کرده تا جایی که ملاک و معیار محبوبیت، هویت و شخصیت در خانواده، جامعه، مدرسه ارتقای معدل و نمره است.
تا هنگامی که از دانش آموز انتظار داریم به جای طرح مسیله به حفظ راه حل ها بپردازد و به جای گسترش ذهن خود به تراکم معلومات آماده اکتفا کند قطعاً در ارزشیابی پایانی نیز همین انتظار را داریم و باید با ملاک نمره آن را بسنجیم. طبیعی است که چنین یادگیری و ارزشیابی، جز فلج کردن ذهن، خاموش کردن کنجکاوی و مرگ خلاقیت بازدهی دیگری ندارد. [کریمی 1381]
آنچه مسلم است روش های قدیم و سنتی یادگیری همچون ارزشیابی سنتی نتوانسته مشکلات آموزشی کشور ما را حل کند و با وجود نمودارهای بالای درصد قبولی که هر ساله شاهد آن هستیم هنوز نتوانسته ایم برای مشکل افت تحصیلی راه حل مناسبی پیدا کنیم.
جامعه امروزی، جامعه ای متفاوت با دیروز است و بر همین اساس ابزارهای جدیدی هم برای ارزشیابی می طلبد. بنابراین اکنون که دریافته ایم با ارزشیابی نمره ای (که در واقع پیامد روش های سنتی یادگیری است) به نتیجه مطلوب نمی رسیم پس باید به دنبال راهکارهایی جدید بگردیم.
امروز باید علم را با دنیای واقعی دانش آموزان گره زد و آنها را با جنبه کاربردی آن در زندگی روزمره آشنا کرد. در ارزشیابی نمره ای، اعتماد به نفس، حس کنجکاوی، تفکر، خلاقیت و ابتکار هیچ کدام پرورش پیدا نمی کند و به همه دانش آموزان با یک چشم و یک استعداد و یک توانایی نگریسته می شود در صورتی که خداوند هرگز انسان ها را این گونه نیافریده است.
در این نوع ارزشیابی ما به اندازه گیری میزان دانش و معلومات آموخته شده آن هم در سطوح پایین یادگیری می پردازیم و از پرداختن به سطوح بالای حیطه که پرورش دهنده توانایی ها و خلاقیت بچه هاست بی بهره ایم.
● باید شیوه یادگیری را تغییر دهیم
برای حل مشکلات ناشی از شیوه ارزشیابی سنتی باید شیوه و روش یادگیری را تغییر دهیم و پس از آن که آموزش به طریق صحیح انجام شد از آنچه را که به دانش آموز آموختیم او را به زندگی واقعی پیوند داد و گره از مشکلات او باز کرد می توانیم او را ارزشیابی کنیم. آن هم نه ارزشیابی که براساس و ملاک نمره باشد، بلکه ارزشیابی که بتواند استعدادها و توانایی های هر دانش آموز را بسنجد و در آن به تفاوت های فردی اهمیت دهد. ضمن آن که ارزشیابی کیفی دیگر نیازی به یک مکان خاص و زمان خاص به نام مدرسه و امتحان و یکسری سؤالات با پاسخ های یکسان ندارد. در این ارزشیابی گاهی نوشتن یک مقاله، ساختن یک وسیله، اجرای یک نمایش، انجام یک آزمایش و حتی خلاصه نویسی و انشا و تحقیق در کتابخانه می تواند ما را به هدف برساند. هدف از این ارزشیابی بالا بردن حس اعتماد به نفس و کنجکاوی و علاقه به درس و علم است. در این ارزشیابی هدف مچ گیری از دانش آموزان ضعیف نیست، بلکه شناسایی استعدادها و توانایی ها و رفع نقاط قوت و ضعف برای یاری رساندن به این دانش آموزان و کمک به برنامه ریزان درسی در برنامه ریزی هر چه صحیح تر و بهتر است. در این ارزشیابی دیگر جایی برای بیماری تب نمره، دلزدگی و شکست و یأس وجود ندارد و شناخت عمیق تر و جامع تر شده و به معلم برای برداشتن گام های بعدی کمک می کند.
در ارزشیابی توصیفی معلم به راحتی با یک تکلیف آزاد می تواند حس ذوقی و هنری دانش آموزان خود را بیدار کند و کلاس را از حالت منفعل و کسل کننده به محیطی پرجنب و جوش تبدیل کند.
در تحقیقی که انجام گرفت شیوه های ارزشیابی سنتی و تأثیر آن در یادگیری بررسی شد. در این تحقیق معایب شیوه های یادگیری قدیم و ارزشیابی نمره ای و در مقابل مزایا و محاسن استفاده از ارزشیابی کیفی و روش های یادگیری نوین مورد بررسی قرار گرفت.گسترش نظریه های شناختی و ساخت گرایی از یک سو و تحول سریع علوم و فناوری از سوی دیگر موجب دگرگونی در نظریه های یادگیری و راهبردهای ارزشیابی شده اند.
در ارزشیابی فرایندمدار معلم به دنبال آن است که دانش آموز چگونه و با چه کیفیتی آموخته است، اینگونه نگاه کیفیتی متفاوت از روش تدریس سنتی را می طلبد، یعنی به جای تدریس مبتنی بر پاسخ مداری و محصول مداری به تدریس سؤال مداری و فرایندمحوری تکیه خواهد کرد.در رویکرد ارزشیابی فرایند مدار محتوای برنامه و فرایند تدریس، در تعامل با دانش آموزان تکوین پیدا می کند. هدف اصلی در این نوع ارزشیابی، تحرک ذهن دانش آموزان برای کنجکاوی بیشتر و خلق سؤالات عمیق تر است، نه حفظ کردن مطالب، عشق به دانستن مهمتر از خوددانستن است، ارزش هر فرد به میزان سؤالاتی بستگی دارد که در ذهن خود می پروراند. نه پاسخ هایی که آموخته است. هدف گسترش ذهن است و نه مظروف ذهن . خود رهبری و خودانگیختگی از اصول اساسی در ارزشیابی توصیفی به شمار می رود، ضمن آن که ارزشیابی در این عرصه فرایندی مستمر است و نه محاکمه ذهنی در پایان کار.
مهین فاتح
روزنامه ایران