اشتغال زنان و آنچه بحران اقتصادی بر آنان تحمیل می کند

موضوع اشتغال زنان، فراز و نشیب های فراوانی را در طول تاریخ به همراه داشته و با پشت سر گذاشتن سرنوشتی غمبار، به مرحله کنونی رسیده است.

گروه زنان گوپی 2878

موضوع اشتغال زنان، فراز و نشیب های فراوانی را در طول تاریخ به همراه داشته و با پشت سر گذاشتن سرنوشتی غمبار، به مرحله کنونی رسیده است. مساله اشتغال زنان از بدو زندگی اجتماعی مطرح بوده و کار زنان همگام با مردان در مزارع یا منزل یا هم مزارع و هم منزل مساله ای عادی محسوب شده و جزو وظایف آنها به حساب می آمد. البته چه بخواهیم و چه نخواهیم، زندگی کم و بیش مدرن و پیچیده امروز، نقش های جدیدی را در ذهن مردان و زنان امروزی ایجاد کرده و اگر بپذیریم که شرایط زندگی، چنین نقش هایی را بر دیوار انگاره های بشری حجاری می کند، انتظار غریبی نیست که با تغییر شرایط و در دنیای امروز، نقش های جدیدی برای زنان و مردان خلق شود و آنها با در نظر داشتن تنگناهای اقتصادی، نقش های حجاری شده باستانی خود را نادیده بگیرند.  
اشتغال زنان و شاخ و برگ های روییده شده از آن، بی شک یکی از مهمترین موضوعاتی است که در مسیر عبور از برزخ میان جامعه سنتی ومدرن مطرح می شود. کار زنان که در ایران روزگاری تابو محسوب می شد و صحبت از آن در خانواده برای مردان غیرقابل قبول بود، امروز آرام آرام به واقعیتی گریزناپذیر تبدیل می شود.
در این شرایط جدید، زمانی که صحبت از مشکلات زنان در محیط های کاری به میان می آید، به سرعت مسایلی همچون نداشتن حقوق و مزایای برابر در ذهن تداعی می شود، در حالی که گرفتاری های زنان در محیط کار فقط محدود به این موارد نیست. تجربه های پنهان زنان در محیط های کاری، که به علت دوری از بر چسب خوردن معمولا مطرح نمی شود، نشان می دهد آنها علاوه بر دست و پنجه نرم کردن با تبعیض و بی عدالتی در پرداخت دستمزد یا ارتقای جایگاه شغلی، در معرض انواع آزارها و رفتارهای ناشایست نیز قرار دارند. قضاوت افراد در مورد محیط کار و شناخت آن اهمیت بسیاری دارد که یکی از این موارد پوشش مناسب در محیط های کار است. اما همه چیز به پوشش ظاهری خلاصه نمی شود. کلام و نحوه صحبت نیز باید به نوعی پوشش خاص محیط کار را داشته باشد. برخی از مردم طوری صحبت می کنند که از نظر مخاطبشان مناسب محیط کاری نیست. الفاظی که در محافل دوستانه استفاده می شود در محیط کار باعث بروز تصوراتی غلط در مورد افراد خواهد شد. هر چند که قانون آزادی بیان وجود داشته باشد اما باید در کلام و صحبت کردن در محیط کاری دقت لازم را داشت.
بررسی میزان رضایت شغلی در سال های گذشته فقط در چارچوب مسایل مالی و حقوقی صورت گرفته، در حالی که در الگوهای پیشرفته سازمانی تلاش می شود رضایت شغلی نه فقط در حیطه میزان دستمزد بلکه درزمینه ایجاد امنیت و حس رقابت و نیز شرایط مناسب در محیط کار تامین شود.
امروز در تمامی جهان، تعداد بانوان شاغل رو به افزایش است و در بعضی از کشورهای پیشرفته جهان، بانوان 50 درصد نیروی کار را تشکیل می دهند. با وجود این افزایش، مطالبات اندکی برای این گروه وجود دارد، هر چند حجم این مطالبات رو به فزونی است. البته وجود شرایط بیولوژیک و آناتومیک خاص در زنان سبب افزایش حساسیت ایشان نسبت به عوامل بیماری زای شغلی در مقایسه با مردان می شود که از مهمترین این تفاوت ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1) در سیستم اسکلتی - عضلانی: طول ستون مهره های زنان بیشتر از مردان است و این عوامل زنان را مستعد ابتلا به کمر درد و سایر عوارض مفصلی می کند.
2) قدرت بدنی: چنین به نظر می رسد که قدرت بدنی در زنان در مقایسه با مردان هم وزن و جثه کمتر است هر چند که این تفاوت قطعی نیست.
3) سیستم تنفسی: نسبت سطح ریه به حجم بدن در زنان کمتر از مردان است به همین سبب جذب مواد شیمیایی از طریق تنفس در محیط کار در زنان آهسته تر صورت گرفته اما به همان نسبت دفع مواد شیمیایی جذب شده از طریق ریه نیز کندتر صورت می گیرد.
4) مصرف انرژی: حداکثر توانایی مصرف انرژی در بانوان کمتر از آقایان است که این امر ناشی از پایین تر بودن ظرفیت حیاتی تنفسی و میزان هموگلوبین خون در زنان است.
5) نسج چربی: میزان چربی در بدن بانوان به مراتب بیشتر از آقایان است این امر به خصوص در مورد مواد سمی موجود در محیط کار که در نسج چربی جمع می شوند دارای اهمیت است.
6) هورمون ها: وجود هورمون های زنان، سبب افزایش حساسیت بانوان نسبت به بعضی سرطان زاهای موجود در محیط کار می شود.
با وجود تمامی نکات و تذکرهای ذکر شده سه مشخصه اصلی بیش از سایرین موردنظر بوده و شرایط خاصی را برای کار بانوان ایجاب می نماید که این مشخصه های اصلی عبارتند از بارداری، شیردهی و مسایل مربوط به دوران میانسالی.
از سوی دیگر تماس با عوامل بیمار زای مختلف در محیط کار سبب تاثیرات سو بر روی باروری و نتیجه بارداری می شوند به عنوان مثال عوامل بیماری زایی همچون سرب، جیوه، مونواکسید کربن، آرسینیک، گرما، استرس های روحی همچون اشتغال در شیفت کاری شب، اشعه یونیزان و مواردی از این دست، سبب کاهش باروری، شیوع سقط، تولد نوزادان با وزن کم و نواقص مادرزادی جنین می شوند. بسیاری از فلزات سنگین، حلا ل ها و آفت کش ها به مقادیر زیاد، در شیر ترشح شده اثر می گذارد و در صورتی که مادر شیرده در محیط کار خود با این مواد سروکار داشته باشد، ترشح آنها در شیر و ورود به بدن شیر خوار سبب مسمومیت کودک می شود. بدین سبب در بسیاری از کشورها، کار مادران شیرده در محیط های آلوده به بخارات فلزات سنگین ممنوع است. بنابراین تصمیم گیری در مورد شرایط کار بانوان به خصوص بانوان باردار و شیرده بسیار اهمیت دارد و شرایط کاری ایشان تا حدودی متفاوت از کار آقایان است. از همین دیدگاه، بازنگری در قانون کاری در جهت تصویب قوانین جدید با حمایت از بانوان به خصوص در زمان بارداری و شیردهی توصیه می شود.
از دیگر سو، این واقعیت که نیمی از جمعیت جهان را زنان تشکیل می دهند و با افزایش تعداد زنان شاغل، نگرانی درمورد سلا متی و امنیت آنها نیز افزایش می یابد، موجب شده تا سازمان های بین المللی از جمله سازمان حقوق بشر و سازمان ها منطقه ای و ملی و همچنین سازمان های بین المللی غیر دولتی مانند NGOها به انحای مختلف از حقوق کار زنان حمایت کنند. امروزه بیشترین سهم حمایت از اشتغال زنان بر عهده سازمان بین المللی کار است. اعلا میه جهانی حقوق بشر در سال 1948 ضمن برشمردن تساوی حقوق زن و مرد، به دستمزد مساوی و حمایت از مادران پرداخته و پس از آن مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1967 تساوی حقوق زنان در جنبه های مختلف اقتصادی و اجتماعی و مسایلی همچون استخدام، ارتقای شغلی، تساوی فرد و آموزش حرفه ای و امثال آن را خواستار شده که از اهم موارد حمایت های سازمان بین الملل کار از حقوق زنان شاغل، حمایت از جنبه های مختلف مادری کارگران زن است.
علا وه بر خطرات ابتدایی برای همه کارگران، مواردی خاص برای سلا متی و ایمنی کارگران زن وجود دارد که موانعی برای ورود و باقی ماندن زنان در محیط کار ایجاد می کند.بهبود شرایط کار برای زنان در مشاغل مختلف علا وه بر تامین سلا متی و امنیت، تلا شی در جهت جذب و نگهداری زنان کارگر است. هر سازمانی قبل از استخدام نیروی کار زن باید مطمین شود که محیط کار برای آنها مناسب است. امروز حدود 60 درصد زنان بالا ی 16 سال به کارهای مختلف اشتغال دارند و زنان تقریبا 44 درصد نیروی کار و 33 درصد آسیب دیدگان در کار را تشکیل می دهند. در این میان توجه به ایمنی و سلا متی زنان شاغل باردار و شیرده در محیط های کاری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در واقع دراین گونه موارد کارفرما باید یک ارزیابی ریسک عمومی را به منظور شناسایی هر گونه ریسک تاثیر گذار در محیط کار انجام دهد.
امروزه در بسیاری از کشورها، گرایش زنان به اشتغال و دسترسی به سازمان های آموزشی و فعالیت های اقتصادی و اجتماعی چهره جهان را تغییر داده که در کشور ما نیز برای دستیابی به دستاوردهای دنیای امروز، دگرگونی هایی در گستره تحولا ت اجتماعی رخ نمود که بازتاب عمیق آن، نقش برجسته حرکت زنان در دنیای اشتغال بود. قطعا این پدیده، یعنی ورود زنان به بازار اشتغال و دستیابی آنان به منابع اقتصادی ناشی از کار در خارج از خانه و تسخیر فضاهای تازه اجتماعی توسط آنان، از یک سو شکل سنتی خانواده را تغییر داد و از سوی دیگر در زندگی و نگرش خود زنان تحولی نو به وجود آورد. امروزه اثرات این تغییر و تحولات، مورد توجه محافل و سازمان های جهانی قرار گرفته و گزارش هایی نیز از طرف سازمان ملل منتشر شده که ضمن آوردن آمار و ارقام، وقایع زندگی زنان را در محیط های شغلی و مشکلات و صدمات ناشی از کار بیان می دارد و نشان می دهد که زندگی زنان در حالی که به لحاظ درآمد وضع بهتری یافته، اما از نظر جسمی و روانی با توجه به شرایط و نوع کار در محیط های شغلی، گاه وضعیت غیرقابل تحملی را به وجود آورده است. لذا همواره این سوال مطرح می شود که در چنین شرایطی که زنان به ناچار دو شغل تمام وقت (یکی شغل بی مزد خانگی و دیگری شغل بیرون از خانه) با همه پیچیدگی ها و نتایج مثبت و منفی آن را بر عهده می گیرند، چگونه می توانند میان این دو قطب انسانی و نیز تعدد نقش های متنوع اجتماعی که از سر ضرورت بر دوش دارند، تعادلی مطلوب و ارزشمند به وجود آورند؟
مشارکت زنان و فصل حضور تازه آنان در عرصه تحولات اجتماعی و تاریخی، همواره در توسعه و پیشرفت جوامع بشری مطرح بوده است، زنان به عنوان بخشی از نوع بشر که مسوولیت رفاه بشری را در تمام طول تاریخ بر عهده داشته، همواره در برنامه های توسعه کشورها نقش فعال و اساسی داشته اند، اگرچه در بسیاری از دوره های تاریخی، تعادل مطلوب و استفاده منصفانه از فرصت های مشارکت و بروز خلاقیت و استعداد آنان برقرار نشده است. امروزه یکی از مهمترین شاخص های توسعه و نوسازی ساختار اقتصاد ملی، مشارکت زنان و نقش آنان در تحرک های شغلی و اجتماعی از یک سو و پایبندی آنان در حفظ و حراست از کیان خانواده از سوی دیگر است. تغییر در نقش اجتماعی زنان و حق طلبی آنان در عرصه فعالیت های شغلی، آموزشی و اجتماعی سبب شد آنان به هویت تازه ای دست یابند تا نه تنها نیمی از رسالت انسانیت را بر دوش گیرند، بلکه در مقابل همه انسان ها احساس مسوولیت کنند.
بدیهی است هنگامی که زنان از پوسته محدود وظایف خانگی خود رها شدند در نگرش و عملکرد آنان نسبت به وظایف شغلی و خانوادگی تغییراتی عمیق به وجود آمد که می توان این تغییرات را تابعی از همان روابط کلی و مناسب اجتماعی حاکم بر جامعه دانست. آثار اجتناب ناپذیر کار زنان بر روابط با همسران و فرزندان و آثاری که اشتغال زن بر سرنوشت خودش بر جای می گذارد، پیچیدگی بیشتری می یابد به ویژه که زنان کوشیدند زندگی خانوادگی را براساس نوع شغل برنامه ریزی کنند. این پیچیدگی هنگامی انعکاس می یابد که زنان در صدد تعریف نقش خود برآمده و در تامین معاش و بروز خلاقیت ها و توانایی های آموزشی و شغلی با مردان به رقابت برخیزند و از جهتی نیز نمی توانستند از روابط خانوادگی و وظایف عمده ای که در شبکه ارتباطی خانواده و روابط با اعضای خانواده دارند غفلت ورزند. بازتابی از این پیچیدگی نقش که در میدان آن اشتغال زنان بود، وظایف سنگین و دشواری هایی را پیش روی آنان قرار داد که قطعا تحمل نابی را می طلبد. پیدایش چنین تغییراتی در جوامع و روابط اجتماعی آن، روز به روز جلوه های تازه ای را از فعالیت های حرفه ای زنان نمایان کرد.
این دگرگونی ها بر ساختار شغلی جامعه، نظام ارزشی، دیدگاه های سنتی، توزیع نقش، پایگاه های اجتماعی زن و مرد، ساختار خانواده و روابط سنتی زوجین و از همه مهمتر سرنوشت کودکان تاثیر انکارناپذیر به وجود آورد. بدیهی است، هر رویداد مهمی که در جامعه رخ می دهد می بایستی تحت بررسی های دقیق و علمی و روانشناختی و جامعه شناختی قرار گیرد تا جنبه های مثبت و منفی آن موشکافانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. چنین برخورد اصولی می تواند به تقویت جنبه های مثبت این فرآیند در جهت تعالی و رشد تاکید ورزد و جنبه های منفی آن را مورد ترمیم و بازسازی قرار دهد.ابعاد گسترده خروج بی سابقه زنان از خانه گرچه مزایایی در برداشت، اما تاثیری مهم بر نهاد خانواده و شالوده اساسی رشد کودک در شبکه ارتباطی خانواده و فضای روانی درون آن بر جای نهاد که این رویداد بارها مورد توجه محققان و روانشناسان قرار گرفته است. مشارکت زنان در فعالیت های اجتماعی و شغلی، روزنه امیدی در جهان کار به ویژه در کشورهای صنعتی و در حال حاضر در کشورهای در حال توسعه به وجود آورد. این امر چهره دنیای کار را دگرگون ساخت که در بهره وری کار، کارایی اقتصادی و شکوفایی سازمان ها در سطوح ملی و بین المللی مطرح بوده است. به خصوص در جهانی که رقابت راه را برای ایجاد امکانات شغلی جدید هموار کرده و زنان توانستند نیروی کار ارزانی را تشکیل دهند. بدین ترتیب متناسب با نیازهای جامعه، تنوع مشاغل به وجود آمد و بهره گیری از نیروی بالقوه زنان بیش از گذشته احساس شد.
البته در چنین موقعیتی کارکرد خانواده نیز می بایستی تغییر یابد و زنان به ناچار در کنار همسران خود ساختار خانواده را براساس شغل خود برنامه ریزی کنند که در این راستا زنان شاغل را می توان به سه گروه تقسیم بندی کرد. گروه اول آنهایی که با وجود کار خارج از خانه، به هنگام بازگشت به خانه مسوولیت های خانه داری و فرزندپروری را نیز بر عهده دارند و به دلیل تفکیک نشدن نقش ها و بنا به مصلحت، ناچار شدند به امور کارهای خانه و انجام امور تربیتی فرزند پرداخته و از سوی دیگر رضایت همسر را نیز تامین کنند. در این گروه، مردان با تصورات قالبی و سنتی خود در خانواده هیچ گونه همراهی و مشارکت در فعالیت های درون خانواده با همسران خود ندارند و به این معتقدند که شغل خارج از خانواده از وظایف اصلی و اساسی آنهاست، تا بتوانند امکانات اولیه زندگی را فراهم نمایند، لذا از دید آنها، امور خانه داری و کمک به تربیت فرزند، وظایف اصلی زن است. در این سبک خانواده، کار زن در خارج از خانه و قبول مسوولیت و وظایف مضاعف درون خانه به مرور سبب تضادها و مشکلاتی خواهد شد که پیامدها و تبعات منفی آن همواره ساختار خانواده و زندگی همسران و فرزندان را دچار پیامدهای ناگوار خواهد ساخت. این پیامدها در وهله اول باعث خستگی روحی و جسمی زنان است که در نهایت به عدم رضایت از زندگی منجر می شود که این امر در رابطه با زندگی زناشویی و فرزندان تاثیرات مخربی بر جای خواهد گذاشت که بازتاب آن پیام های معیوب در شبکه ارتباطی خانواده است. پیامد دوم فشار ناشی از کار خارج از خانه از یک سو با همه مشکلاتی که به همراه دارد و فشار ناشی از بار سنگین مسوولیت در زندگی خانوادگی از سوی دیگر است که به مرور سبب افسردگی در زنان شاغل خواهد شد. پیامد سوم شامل زنان شاغلی است که مسوولیت مضاعف دارند و فشارهای بیشتری را در خانه و محیط های شغلی تحمل می کنند، این زنان معمولا درگیری بیشتری با فرزندان خواهند داشت و نسبت به روابط طبیعی زناشویی بی علاقگی بیشتری از خود نشان می دهند به ویژه آنکه معمولا از سوی همسران خود نیز حمایت های لازم را نمی بینند.
گروه دوم شامل زنانی می شود که براساس تفاهم و روحیه مشارکت، وظایف خانه داری و تربیت فرزندان را به اتفاق همسران خود انجام می دهند. در این گروه خانه و خانواده فضای مشارکت و مسالمت است نه سلطه. در این خانواده ها مسوولیت ها و وظایف چنان توزیع شده که همسران صمیمانه خود را متعهد به انجام آن می دانند. در چنین بافتی، زنان از حمایت بی دریغ همسران خود برخوردارند. تحقیقات نشان می دهد مردانی که در کار خانه به همسران خود کمک می کنند از سلامت بهتر و آرامش بیشتری برخوردار بوده و تعارض و کشمکش های کمتری در زندگی زناشویی دارند و در نهایت از بهداشت روانی بهتر در زندگی شغلی و خانوادگی برخوردارند و مهمتر آنکه این احساس مسوولیت و شیوه مطلوب را به فرزندان خود منتقل می کنند.
گروه سوم زنان شاغلی را شامل می شود که به دلایل مختلف همسر نداشته و خودشان نانآور خانواده هستند و به انجام وظایف دوگانه یعنی کار در خارج از خانه و کار در خانه اشتغال دارند و چاره ای جز این هم نمی بینند. این گروه از زنان، نقش زنانه و مردانه را به طور همزمان ایفا می کنند، این زنان با چنین مسوولیت سنگین و خطیری چنانچه از حمایت های شغلی و اجتماعی لازم برخوردار نباشند، تعارض ها و پیامدهای منفی در برخواهد داشت و به بهداشت روانی این گروه از زنان لطمه خواهد زد.
با توجه به موارد بالا، تحقیقات نشان داد که میان حمایت اجتماعی و سلامت، رابطه وجود داشته و افرادی که از حمایت های اجتماعی برخوردارند نسبت به خود احساس مثبت داشته و در زندگی خانوادگی از ثبات بیشتری برخوردارند و می توانند از پیامدهای زیان بار دوری جویند.
در این رابطه بحث جدی تعارض های میان شغل و خانواده مطرح می شود. البته باید بررسی شود که کار تمام وقت مادر در خارج از خانه، چه عواقبی دارد؟ لازم به توضیح نیست که در این شرایط پدرها بیشتر درگیر کارهای خانه و بچه داری می شوند، ولی کارهای خانه به ندرت به طور مساوی تقسیم می شود. با این وجود، تحقیقات نشان می دهد که مادران شاغل در غالب موارد از خود احساس رضایت بیشتری می کنند تا مادرانی که کار نمی کنند. کودکی که در خانواده ای زندگی می کند که مادر شاغل است، شاهد روابط مبتنی بر برابری بیشتر میان والدین خواهد بود، از افراد خارج از خانواده توجه بیشتری می بیند و در خانه در مقایسه با سایر کودکان مسوولیت های بیشتری خواهد داشت. اگرچه تاثیر اشتغال مادر در سازگاری اجتماعی و شخصیتی دخترها بهتر از پسرها گزارش شده، زیرا دختران مادران شاغل، امیدهای بیشتری به موفقیت و تحصیل دارند و تمایل دارند خود نیز حرفه ای داشته باشند. هر چند در بیشتر جوامع، مسوولیت خانه داری و تربیت فرزندان بر عهده زنان است و تعادلی از نظر تقسیم کارهای خانه داری و مراقبت از فرزندان وجود ندارد، اما برخی از مردان دوست دارند در کارهای خانه به همسران خود کمک کنند و چنین مردانی سالم تر و راحت تر و بی تعارض ترند و این تفاهم منجر به احساس تعادل در درون خانواده می شود.
البته نباید منکر این شد که در زن و مرد با مشاغل تمام وقت، کمبود عاطفی دیده می شود، زیرا آنان کمتر همدیگر را می بینند، خیلی کم با هم حرف می زنند و به طور کلی زمان کمتری را در کنار هم سپری می کنند. در این حال، زنان شاغل چگونه می توانند میان هویت شغلی، هویت شخصی و هویت خانوادگی خود تعادل برقرار کنند؟ تحقیقات نشان می دهد که هم مردان و هم زنان، تعارض های میان مطالبات خانواده و شغل را گزارش کرده اند اما به طور معمول، مشکلات بیشتر متعلق به زنان است، زیرا زنان درگیر دو شغل تمام وقت هستند. تحقیقی از والدین مرد و زن در مشاغل مدیریتی و حرفه ای که همسرانشان عهده دار شغل مدیریتی یا حرفه ای بودند، نشان داد که هم زنان و هم مردان در ایجاد تعادل میان مطالبات شغل و خانواده، مشکلاتی دارند اما در اجرای پرسشنامه استرس، زنان بودند که بیشترین میزان استرس را تجربه می کردند. تحقیقات دیگر نشان داد که آن گروه از زنانی که بیشتر دلبسته به شغل خود بوده و تمایل داشتند زمان بیشتری را برای خود صرف کنند یا هنگامی که به فعالیت های دیگری مشغول بودند به کار خود فکر می کردند، تعارض شغلی - خانواده بیشتری را نسبت به زمانی که دلبستگی شغلی کمتری داشتند، تجربه کردند. زنان دلبسته به شغل تا حدود زیادی نسبت به اینکه آیا مسوولیت خانوادگی خود را به طور قابل قبولی انجام داده اند یا خیر احساس دلواپسی و گناه می کردند. پژوهش های دیگر نشان می دهد که احساس گناه و دلواپسی در مورد زنان دلبسته به شغل بیشتر است و همچنین تعارض شغل - خانواده بیشتر در میان زنان کارگر غیرحرفه ای وجود دارد و به احتمال بالا، ابراز عاطفه و خلق و خوی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد.
مروری بر تحقیقات انجام گرفته روی مادران شاغل نشان می دهد که شغل آنها احساس حرمت ذات و خودباوری را در آنان افزایش می دهد و تشخص و احساس کلی رضایت از زندگی را با وجود استرس شغل - خانواده برای آنها فراهم می سازد. تحقیقات دیگری نشان می دهد که به طور کلی زنانی که در بیرون از خانه مشغول فعالیت هستند از نظر روانی و جسمانی سالمتر از زنانی هستند که به طور تمام وقت به کارخانه داری مشغول هستند. تحقیقات دیگری نشان داده که اکثریت زنان کارمند بعد از آنکه محل کار خود را ترک کرده و به خانه می روند، فشار خون آنها کاهش می یابد، زیرا با استرس اضافی در رابطه با خانواده و وظایف خانه داری مواجهند.
امروزه اغلب زنان تحصیلکرده انتظار دارند که خانواده و کار را با هم داشته باشند. یک مطالعه پرسشنامه ای از نگرش ها و برنامه های حرفه ای زنان تحصیلکرده دانشگاه نشان می دهد آنهایی که آرزوی حرفه ای سطح بالا از نظر حقوق و حیثیت شغلی داشتند در باره نقش زن به عنوان مادر و خانه دار فاقد نگرش سنتی بودند. با وجود همه این بررسی ها هنوز 85 درصد زنان در طول زندگی خود هنگامی که ناچارند به اداره خانه و مسوولیت شغلی بپردازند، هنوز شغل همسر و نگهداری از فرزند را مقدم بر شغل خود می دانند.

نویسنده کورش شرفشاهی
روزنامه مردم سالاری www mardomsalari com