جستاری در دیدگاههای گرایشات لیبرالی و غیر کارگری در درون جنبش رهایی زنان

یکی از راههای سنجش درجه رعایت عدالت و احترام به حقوق بشر در جوامع پیشرفته و مدرن یا در حال توسعه و عقب مانده تدقیق حد و مرز آزادی زنان و نگاه به شرایط کار و اشتغال آنان است...

گروه زنان گوپی 2211

یکی از راههای سنجش درجه رعایت عدالت و احترام به حقوق بشر در جوامع پیشرفته و مدرن یا در حال توسعه و عقب مانده تدقیق حد و مرز آزادی زنان و نگاه به شرایط کار و اشتغال آنان است. از طریق این روش تحقیقی- مطالعاتی اشکال متنوع نابرابری و ستم بر زنان که بیشتر در کشورهای شمال و بعضاً در کشورهای جنوب مستتر و پوشیده اند، بر همگان آشکار خواهد شد. بدون شک از این راه می توان زنان را برای رسیدن به آزادی و حقوق واقعی اشان در مبارزه ای تمام عیار سازمان داد.  
بنابر این، صحبت از زندگی اسارتبار زنان ایران و رفتار وحشیانه و ظالمانه حکومتگران، و مردان سنت گرا و نا آگاه با ایشان بیان واضحات و تکرار مکررات است چنانچه روی تمامی جنبه های ستمگری انگشت نگذاریم. اگرچه ساختار فرهنگی منتج شده از مذهب فاکتورعینی مصایب زنان ایران بوده اما تنها فاکتور نیست. تکیه صرف بر سازه مذهب به پنهان ماندن عامل مهم تری ( نظم اقتصادی- سیاسی مسلط ) در باب قضیه تبعیض جنسی منجر می گردد.
نمی شود معلول را چسبید ولی علت را رها کرد. نمی شود مذهب را به باد انتقاد گرفت بدون اینکه نشان داد نفع کدام طبقه اجتماعی به بودن و حیات آن گره خورده است. یا نمی شود فقط مردسالاری را سرچشمه دردهای زنان دانست با این وصف از موارد دیگر همانند استثمار، سوء استفاده جنسی در محل کار و تجاوز که جزو دردهای مشترک زنان اروپا، آمریکا و سایر نقاط جهان با زنان ایران در سایه مناسبات و شیوه تولیدی (سرمایه داری) حاضرمی باشند، اسمی نبرد! این همان نکته اساسی ای است که کمونیست ها سراغش رفته اند. با این پیش درآمد کوتاه به موضوع بحث حاضر بازمی گردیم که نگاهی گذرا به نقطه نظرات و دیدگاههای گرایشات خرده بورژوایی و بورژوایی در درون جنبش رهایی زنان است.
آنچه اظهرمن الشمس است، امروزه بخش لاییک گرایش بورژوا- لیبرالی همچون گرایش سوسیالیستی در درون جنبش رهایی زنان، به سبب نشانه روی پایه های اعتقادی رژیم مذهبی حاکم و به چالش کشیدن فرهنگ زن ستیز منبعث از ایدیولوژی اسلامی، توانسته جمهوری اسلامی و مدافعان ریز و درشت این جهانبینی را با مشکل مواجه سازد.
چنین نقدی تنها مزیت و برتری نخبگان لیبرال- فمینیست و لاییک چه مستقل و چه متشکل در جریانات راست و چپ میانه بر دین گرایان هوادار یکسانی زن و مرد یا پیروان قرایت معتدل تر از شریعت مذهبی اعم از رفرمیست های مذهبی و فمینیست های اسلامی گذشته ازتعلقات طبقاتی مشترک، باورمندی به قوانین بازار آزاد و عقیده به بهره گیری از الگوهای اقتصادی بلوک قدرتمند سرمایه داری جهت توسعه و مدرنیزه کردن جامعه راجع به پاسخگویی به مسیله زن در ایران است. بی گمان واقعیت عینی رویگردانی روزافزون جوانان از دین و یا رشد بیزاری عمومی از دخالتگری ظالمانه مذهب در شیونات مختلف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی بستر مساعدی را در مطرح گردیدن آراء کوشندگان لاییک در سطح کشور فراهم آورده اند.
پاره ای مواقع هم جست و خیزهایی از طرف خرده بورژوازی و بورژوازی منتسب به ملل تحت ستم که اغلب در تهران سکنی گزیده اند و یا در خارج کشور بسر می برند در درون جنبش رهایی زنان دیده می شود. اینان هم بمانند همسنخ های لیبرال خویش ( اسلامی و لاییک ) به گفتمان مدرنیته در مقابل سنت و حمله به فرهنگ حقیر شمردن جنس مؤنث متوسل شده اند و در اساس راه حلی جدای از همان متد تحلیلی و راهبردهای مختص به لیبرال های ایرانی در محو آپارتاید جنسی نداشته و اگر از سیاست این جماعت در برانگیختن احساسات ناسیونالیستی باد زدن منزلت مادری زنان ملل تحت ستم و تقدس دادن به زبانی که به فرزندانشان می آموزند. ملل ستمکش فاکتور بگیریم چیزی در چنته ندارند.
همچنین در سال های اخیر تحرکات ضرر آفرینی توسط عده ای از شبه منور الفکرهای چپ صورت پذیرفته است. این عده از فعالین زن در جنبش رهایی زنان حضور مردان آزادی خواه و برابری طلب را در صف مبارزه برضد آپارتاید جنسی مضر می دانند و در کل با دیدی منفی به انسان " مذکر" می نگرند و در عین حال ابداً فرقی میان یک انسان مذکر پیشرو با یک انسان مذکر مرتجع قایل نیستند! نقد و بررسی این دیدگاه چندان واجب نیست زیرا کمتر کسی از این اندیشه های بی پایه و آلوده به نفرت از همنوع استقبال می کند.
دسته بعدی که اتفاقاً بمانند گروه اخیر خود را سوسیالیست هایی رادیکال می نامند، مصراً به نفی راه حل های گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر در خصوص آزادی زنان از زنجیرهای ستم می پردازند. بزعم طرفداران این گرایش زنان تمام طبقات اجتماعی به یک میزان از فرهنگ پاتریارکال یا مرد سالاری موجود رنج می برند و مقاصد همه آنان را در واژگون ساختن این شرایط ذلت بار یکی می گیرند. این عده سعی دارند به همه القاء نمایند که چون جنبش رهایی زن جنبشی غیر طبقاتی تلقی می گردد، لذا راه پیشروی آن در برجسته کردن خواسته های دموکراتیک و دستیابی به حقوق زن بمانند ممالک پیشرفته غربی است و نه درهم آمیختن مبارزه کارگران و محرومان با زنان.
بواقع پارادوکس رد جدال های کنونی میان اردوی کار و سرمایه، و سعی در قبولاندن همگرایی و شراکت طبقات متخاصم در خاتمه دادن به وضعیت کنونی از هر حیث و نظری ( سرنگونی استبداد حاکم و رفع اشکال متنوع ستم در ایران ) دلالت بر بازنگری و چرخش ایشان از عقاید گذشته دارد. الویت دادن به مبارزه برای دموکراسی، حذف مبارزه یک جا برای سوسیالیسم یا موکول کردن آن به آتیه و ایجاد تعامل نزدیک طبقه کارگر با طبقات ناراضی میانی و سرمایه دار!!!
گفتنی است، این طیف از سوسیالیست های اکتیو در جنبش زنان و سایر جنبش های اجتماعی اگر چه در گفتار وفادار به مارکسیسم اند اما معتقدند هنوز راه زیادی تا انقلاب کارگری و تغییرات بنیادین درپیش داریم و دگرگونی های آتی را تحولاتی دموکراتیک به رهبری خرده بورژوازی و بورژوازی ملی ایران با همکاری کارگران و زحمتکشان ارزیابی می کنند.
بدلیل همین استنتاج سطحی، غیرعلمی و غیر دیالکتیک از تقابلات و روندهای عینی درون جامعه، و تصور باطل چربیدن مطالبات عمومی ( آزادی و دموکراسی ) بر خواست های متفاوت طبقاتی اظهار می دارند که پیش کشیدن شعارهای رادیکال در داخل جنبش زنان باعث روگردانی زنان و مردان مرفه و روشنفکران راستگرای مخالف با نظام سیاسی حاکم می گردد و به تضعیف جنبش می انجامد. به دیگر سخن، اینان بنوعی خواهان همبستگی و وفاق سوسیالیست ها با لیبرال های جنبش رهایی زنان، و در جستجوی برقراری شکلی از توافق و همکاری قطب چپ جامعه با نیروهای به اصطلاح مترقی خرده بورژوایی و بورژوازیی در جنبش های ملل ستمکش و جنبش سراسری هستند.
تبلیغ سهوی یا تعمدی فرهنگ حاکم بر ممالک بزرگ سرمایه داری و همچنین کشورهای موسوم به دولت رفاه در جواب دادن به خواسته های زنان ایران و تأکید بر مزایای قانونی ای که زنان غرب از آن بهره مندند، به محدود گشتن توقعات زنان ایران به یک مشت اصلاحات در سایه این رژیم ضد زن و یا بعد از آن منتهی خواهد شد. حقوقی که اگر آزادی در پوشش، حق انتخاب همسر، منع قانونی تعدد زوجات، تعقیب قانونی خشونت در خانواده، حق طبیعی و انسانی دوست داشتن، امکان کار در همه مشاغل، حق مسافرت بدون کسب اجازه از همسر یا پدر و برادر، حق سرپرستی از فرزندان، برابری در ارث و به حساب آوردن زن بعنوان یک انسان کامل را از آن مطالبه ها تفکیک سازیم مابقی حقوقی رسمی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اند هرچند برخی مشروط و تعدادی بدون قید و شرطند. من الباب مثال می توان به حق رأی یا حق کار و فعالیت های سیاسی، اجتماعی، هنری و ورزشی منطبق با ضوابط حکومتی، تحصیل و قص علیهذا اشاره کرد. بر این اساس آلترناتیو گرایش بورژوا- لیبرالی و چپ های غیرکارگری در بهترین حالت ممکن تأمین کننده حقوق پیش پا افتاده زنان این مرز و بوم اند.
آرزوی برحق برخورداری از آزادی های شناخته شده در جهان امروز موجب می شود تا ستم هایی که در سایه آن سیستم های اقتصادی- سیاسی بر زنان میرود از چشم ها پنهان بمانند. تجاوز، سوء استفاده جنسی، خشنونت افسار گسیخته، قتل و استثمار شدیدتر زنان کارگر در قیاس با مردان کارگر ( پایین بودن سطح دستمزدها و مزایای کار) مانند ایران، تعرضاتی است که خود را در پس حقوق زن در آن ممالک استتار کرده اند. چنانچه این واقعیت ها با فاکت و مدرک برای زنان تحت ستم ایران بازگو نگردند، گرایشات ضد کارگری جنبش رهایی زنان خصوصاً لیبرال ها پتانسیل آن را خواهند داشت تا مستمعین زیادتری پیدا کنند، رهبری مبارزات جاری را بدست آورند و جمعیت وسیع تری را بسمت عقاید خود متمایل گردانند.
خلاصه، آنچه ازنظرات جناح های ملون اپوزیسیون لیبرال، سوسیال دموکرات و ناسیونالیست عاید می گردد، انحراف اذهان اکثریت زنان ستمکش ایران ( طبقه کارگر ) و دور شدن آنان از مطالبات مادی و حقیقی اشان است. بدین اعتبار موضوع بی اثر کردن دیدگاه های این گرایشات بر افراد کشور بسی حایز اهمیت است و پیکارگران رادیکال جنبش رهایی زنان و جنبش های اجتماعی را ناگزیر می سازد تا به مقابله جدی با راهبردهای آنان اهتمام ورزند.
ضرورت در پیش گرفتن این سمت گیری و تأکید بر اجرای با برنامه و منظم تر آن ریشه در یک تجربه تاریخی دارد. همگی شاهد بودیم به چه نحوی عناصر فمینیست وابسته به حاکمیت ( زنان صاحب منصب و شخصیت های دوم خردادی ) چند سال متمادی خود را بر جنبش رهایی زنان تحمیل کردند تا جاییکه در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی توانستند جای پای محکمی بیابند. هرچند نظرات ارتجاعی آنان با کوشش خستگی ناپذیر چپ ها و سوسیالیست ها از راهیابی به منزلگاه مقصود بازماند، معهذا پیروان رفرم و تعدیل در رویکرد ناعادلانه مذهب به زن، همچنان به جد و جهدهایشان به امید تخطیه و به بیراهه بردن مبارزه رادیکال زنان ایران که علیه نرم ها و ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مسلط به راه افتاده، استمرار خواهند بخشید.
تألیف کتب گوناگون و تحریر مقالاتی در ارتباط با رفتار رهبران اولیه ادیان با همسران و دخترانشان، ارایه تفسیرهای متفاوتی ازشرع اسلام، پی گیری رفرم های داده شده در قوانین مدنی همچون تنظیم دادخواست " مشروط " طلاق و حضانت از فرزندان در دادگاه های خانواده و غیره و ذالک، خطوط عمده کار و فعالیت فمینیست های اسلامی از زمان آغاز جنبش رفرمیسم بورژوایی و عرج دوم خردادی های حاکمیت تا بدین مقطع بوده اند. با کمال تأسف اینان بدلیل برخورداری از امکانات گسترده مادی و مساعدت جناح های غیر اصولگرای رژیم برغم شکست هایشان هنوز موافقانی در میان جنبش رهایی زنان دارند. بی شک غفلت از تحرکات این دار و دسته ضربات جبران ناپذیری به گرایش سوسیالیستی وارد خواهد آورد.
درخاتمه باید خاطر نشان کرد، برخلاف حضور پرقدرت گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری، دانشجویی و جنبش انقلابی کردستان، این گرایش در جنبش رهایی زنان تا بحال امکان آنرا نداشته تا مهر کامل خود را بر اعتراضات زنان بکوبد و قادر نگشته تا مبارزه علیه ستم جنسی را از سطح نخبگان بدرون توده زنان کارگر و زحمتکش ( شاغل و خانه دار ) انتقال دهد.
قطعاً فایق آمدن بر این ضعف ها در گرو تداوم تقابلات فکری پیشروان رادیکال جنبش با مدعیان رنگارنگ برابری میان زن و مرد است. این جدل اندیشه یی سبب درک بهتر جامعه از خواست های مورد تعقیب گرایشات گوناگون در این جنبش خواهد شد که بارزترین و با ارزش ترین محصول آن گشوده شدن چشم انداز رهایی قطعی زنان از تبعیض ها و نا برابری هاست. به بیان صحیح تر این مباحث مدلل می سازند که کدامین وارسی از چرایی تضییع حقوق زن در ایران علمی تر می نماید یا کدامین راهکار در انهدام همیشگی تبعیض بر نیمی از نفوس زمین کارآمدتر خواهد بود.
برخوردهای نقادانه و بی ترحم کمونیست ها به طرفداران گرایشات سیاسی- طبقاتی حاضر در جنبش رهایی زنان کار تشخیص حقانیت استراتژی سوسیالیستی طبقه کارگر که کمر همت به قطع کامل شریان های اعمال ستم جنسی را بسته، آسان خواهد کرد و راه را برای ناظر گشتن بدیل چپ کارگری و سوسیالیستی بر جنبش رهایی زنان هموارتر می گرداند. قدر به یقین تجزیه و شکافتن دیدگاههای تیوریک گرایشات مختلف، نحوه پراتیک و درجه اثر گذاری آنان بر افکار زنان، ما را در محاسبه حرکت های دقیق علیه آنان یاری می رسانند.
همزمان با برملا ساختن و افشای ماهیت گرایش لیبرالی و گرایشات عقب مانده تر آنچه میباید مورد عنایت رادیکال های جنبش زنان و کوشندگان چپ جنبش های کارگری و دانشجویی قرار گیرد برقراری رابطه نزدیک و تماس با توده های زنان کارگر و خانه دار، و تلاش همه جانبه تر در راستای متحد کردن جنبش رهایی زنان با جنبش کارگری بهدف بزیر کشیدن و انهدام نظام سرمایه داری بعنوان عامل اصلی تمامی ظلم ها و بی عدالتی ها در عصر حاضر از جمله ستم بر زنان است.

فرشید شکری http tribun e zan blogfa com
مقالات ارسالی به آفتاب