زن در تاریخ و سیاست
در روم باستان و یونان پیش از علم و تمدن قدیم ، مرد حق کشتن همسر را هم داشت که در بعضی از ;روستاهای ما امروزه هنوز این حق پابرجاست و نمونه هایی از آن را اطلاع دارم . با پیشرفت و ترقی ;جامعه و رونق کشاورزی ، زن اندکی در داخل خانه کسب قدرت کرد و بزرگ ترین افتخارش ;شوهرداری و خانه داری و کار کردن بود...
برای جامعه ما تا سال های آینده هر چه در این باب گفتگو شود جا دارد و به اهمیت مسیله هر کس از زاویه ای می نگرد چون زن نیمی از خلقت است و اساسا خلقت از او منشأ می گیرد.
امروز سنجش رشد فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی معیارها و متدهای خاصی دارد و یکی از نشانه ها و معیارها سنجش میزان رشد آزادی های اجتماعی در یک جامعه ، میزان وجود آزادی زنان و رشد آنان و موقعیت حقوقی آنها است و به همین دلیل برای این موضوع ارج بسیار قایلم و دعوت دوستان را پذیرفتم . البته موضوع پیشنهاد شده زن در عرصه تاریخ و سیاست است که با همه حسن خود این عیب را دارد که موضوعی به وسعت تاریخ و سیاست است به ویژه که زنان در دوره های مختلف در قبایل و جوامع مختلف موقعیت های گوناگونی داشته اند و با آمدن و رفتن سلسله های مختلف در قبایل و جوامع مختلف موقعیت های گوناگونی داشته اند و با آمدن و رفتن دولت ها در یک جامعه هم وضع آنان تغییر می کرد اما اگر علی الاجمال بخواهم از زن در عرصه تاریخ مغرب زمین و مشرق زمین بگویم به ریوس مطالب می پردازم و بیش از آن هم بضاعت ندارم .
در دوره ای که هنوز گستردگی ، تنوع ، پیچیدگی و مذاهب گوناگون و نیز تمدن به وجود نیامده بود، زن در جوامع مختلف شرایط خاص خویش را داشت .
در جوامع نخستین و در گله های انسان ابتدایی که آن ها از لاشه حیوانات و برگ و میوه درختان خود را سیر می کردند، زن و مرد هیچ امتیازی نسبت به یکدیگر نداشتند. مانند گله زندگی می کردند و شکار حیوانات مشترکا انجام می گرفت . کمی که پیشرفته شدند و ماهیگیری را هم آموختند همچنان کارها به صورت دسته جمعی بود و هنوز تقسیم کاری به وجود نیامده بود. در روابط جنسی قاعده و نظمی وجود نداشت و هر زن به همه مردان و هر مرد به همه زنان تعلق داشت و در چنین جامعه بسیطی که کمون اولیه (به تعبیر مارکسیست ها) و امت واحده نخستین (به تعبیر قرآن ) نامیده می شود حسد (از احساساتی که بعدا پیدا شد) و فکر زنای با محارم وجود نداشت و خواهر و برادر با یکدیگر زن و شوهر بودند. البته امروزه نیز هم در میان بعضی قبایل آلاسکا، شیلی و هندوستان روابط جنسی والدین و خواهر و برادران آزاد است . با انتقال از عصر کهن سنگی دیرین به عصر کهن سنگی نوین که انسان اولیه از چوب و استخوان و سنگ و چخماق ابزار می سازد، شکار زیاد می شود و یکجانشینی آغاز می گردد و برده داری را همراه می آورد زیرا در جنگ قبایل اسیران را می کشتند و می خوردند یا به کار می کشیدند.
با پیدایش کشاورزی که با کشف فلز رونقی پیدا کرد، زندگی متحول شد. از مهم ترین اثرات کشف کشاورزی و آغاز دوران کشاورزی پیدایش حس مالکیت و طبقات بود که کم کم به همین دلیل در روابط جنسی زن و مرد محدودیت هایی پیدا شد.
با کشف فلز به ویژه گاو آهن و خیش ، کشاورزی و به دنبال آن دامداری گسترش یافت و در نتیجه به مقام و موقعیت زن ضربه سختی وارد شد زیرا تا پیش از آن ، زنان هم مانند مردان روی زمین کار می کردند و از لحاظ کار و بردباری و شجاعت و چاره اندیشی دست کمی از مردان نداشتند و چون به دلیل بچه داری و زایمان در خانه می ماندند اداره خانه و قبیله هم به عهده آنان افتاده بود و زنان ، شوهران متعدد داشتند اما پس از کشف فلز و افزایش راندمان و سرعت کار کسی می باید به این کارها بپردازد که تمام وقت و همه جانبه در آن شرکت کند و به همین دلیل زن دیگر نمی توانست پا به پای مرد تولید کند و از طرفی گاو آهن که وسیله خیش زدن شده بود نیروی عضلانی بیشتری می خواست که زنان به خاطر ضعف های ادواری ناشی از عادت ماهانه و نیز دوران بارداری نمی توانستند.
از هنگامی هم که استفاده از حیوانات برای خیش زدن و بارکشی شناخته شد، بارکشی که در تقسیم کار اجتماعی مختص زنان بود از آنها گرفته شد. با کشف فلز، شغل جدید و صنف جدیدی به نام آهنگران پیدا شدند که خود به خود برخی از کارهای فنی زنان را در خانه ، از آن پس آنها انجام می دادند و دوران مادرسالاری (که البته یک فرضیه است ) خاتمه می یابد.
در دوران کشاورزی که هزاران سال طول می کشد موقعیت زن در جوامع و قبایل مختلف بسیار متفاوت است و مذاهب و آیین هایی که به وجود می آیند و نقش زیربنایی را در جامعه بازی می کنند در شکل دهی آن تعیین کننده اند. پیدایش حس مالکیت به زنان هم تعمیم می یابد و مردان ، زنان را محصور می کنند و همان طور که مال بیشتر داشتن فخر است ، زن بیشتر داشتن هم فخر به شمار می آید. همچنین بعضی آداب و رسوم مانند اینکه در بعضی قبایل رابطه با زنان شیرده ممنوع است و مدت شیردادن گاهی تا دو سال می رسد سبب می شود که چند زن گیری به وجود آید.
وقتی قحطی به وجود می آید و زمین محصول نمی دهد چون زن را سمبل باروری می دیدند و در هنگام وضع حمل مشاهده می کردند که جریان خلقت از جسم و خون سرچشمه می گیرد مراسمی را به وسیله زنان برای از بین بردن قطحی اجرا می کردند و کم کم جادوگری به وجود آمد که مختص زنان شد. همچنین به دلیل آنکه از راز دستگاه تناسلی آگاه نبودند و گمان می کردند در رحم زنان ارواح خلاقی مسکن دارند که موجب باروری می شوند در بعضی جوامع به آن رنگ خدایی می دادند و پرستش می کردند.
در جوامع قدیمی که نظام تولید آن کشاورزی بود گاه زنان مقام بالایی می یافتند و به همین روی در افسانه های قدیمی از زنان مقتدری سخن رفته است . برای مثال بلقیس که سال ها بر سرزمین سبا که قسمتی از سرزمین یمن در روزگاران قدیم بود فرمان می راند و یا سمیرامیس ملکه آشور و بابل که در اساطیر از او به عنوان زنی شجاع ، زیبا و جنگجو و دانا نام برده می شود و یا در پادشاهان ایرانی از زنی به اسم هما یا آزادچهر نام برده شده است . در آن زمان برخی از زنان در طبقه اشراف قرار داشتند و مقتدر بودند و در برخی جوامع به قدرت سیاسی یا روحانی می رسیدند. در طبقات پایین جامعه نیز زنان همراه مردان در تولید شرکت داشتند که البته این هم بستگی به وضع جغرافیایی منطقه سکونت آنها داشت . در مناطق پر آب که زراعت و کشاورزی رونق داشت و نیازمند نیروی کار بیشتری در کارهای خانه نقش داشتند. در این زمان زن موجودی ناقص عقل و ضعیف و ترسو تلقی نمی شد و در دلاوری مانند مردان بود چنانکه در شاهنامه فردوسی از زنان نامدار و شیرزن و زن چاره گر و چاره جوی و تیزهوش فراوان سخن رفته است .
در عصر هخامنشی در طبقه اشراف ، محصور شدن زن در خانه و حجاب ، علامت نجابت و عفت است و زن مانند طبقات زحمت کش جامعه کار نمی کند و به همین دلیل سخت وابسته و مملوک است و چادر و چاقچور رسم می شود. در حقیقت آن پوشش و انزوا، سنت اشراف بود ولی زن در طبقات پایین چون در کار گله داری و کشاورزی و خانه داری و تولید به نحوی سهیم است و از خانه بیرون می رود و این کار عادی و هنجار است زن در پرده نیست و از آزادی بیشتری برخوردار است .
این وضع تا زمان اشکانیان و ساسانیان هم ادامه دارد و چون نظام فیودالی متمرکز به تدریج شکل می گیرد و استثمار زمین داران بزرگ از دهقانان رواج می یابد زنان علاوه بر موقعیت اجتماعی خود در دام آداب و رسومی جدید هم می افتند مانند اینکه به عنوان یک رسم عادی و محترم ، دختری که می خواهد ازدواج کند نخست به خانه خان و کدخدا می رود. در زمان ساسانی موقعیت زن به جایی می رسد که مرد قبل از اینکه شوهرش باشد مالک او به عنوان یک کالاست و عندالزوم می تواند او را کرایه بدهد (حتی بدون رضایت زن ) و این وضع جامعه ایرانی قبل از اسلام است .
شاید ریشه اینکه پس از اسلام در فقه نیز نکاح را در کتاب بیع آورده اند و زن به عنوان یک کالا موضوع بیع و معامله قرار گرفته همین فرهنگ بازمانده از پیش از اسلام باشد که با منطق قرآن درباره انسان ناسازگار است . به هر حال پیش از اسلام زنان وسیله زینت و بازیچه جنسی مردان می شوند به طوری که فرهنگ حرمسراداری که یکی از زشت ترین یادگارهای تاریخ به ویژه تاریخ ایران است به وجود می آید و بهرام گور صدها زن و دختر را در حرم خود گرد می آورد که فردوسی شاعر ایرانی در اشعارش او را بسیار ذم و نکوهش می کند. و یا به نوشته طبری ، خسرو پرویز غیر از دخترانی که خدمتکار و خنیاگر و مطرب او بودند سه هزار زن داشت و بعد از اسلام هم در پادشاهان ایران به ویژه از زمان صفویه که امپراطوری ایرانی را احیأ می کنند این رسم باقی است .
پس زنان ایرانی در عهد ساسانیان پست ترین منزلت اجتماعی را دارند و نام بردن چند زن استثنایی از طبقه اشراف مانند پوراندخت و آذرمیدخت که طبق قوانین سلطنتی که سلطنت نباید خارج از خانواده شاهی برود و در صورت نبودن ولیعهد چاره ای نیست جز آن که برای حفظ سلطنت در خانواده شاهی قدرت را به زن بدهند و به علت نبودن جانشین مرد این زن ها مدت کوتاهی بر تخت لرزان شاهی تکیه زدند نباید موجب اشتباه شود.
در روم باستان و یونان پیش از علم و تمدن قدیم ، مرد حق کشتن همسر را هم داشت که در بعضی از روستاهای ما امروزه هنوز این حق پابرجاست و نمونه هایی از آن را اطلاع دارم . با پیشرفت و ترقی جامعه و رونق کشاورزی ، زن اندکی در داخل خانه کسب قدرت کرد و بزرگ ترین افتخارش شوهرداری و خانه داری و کار کردن بود. اما آزادی مردان ، زنان هرزه ای را به وجود آورد و این غده چنان گسترش پیدا کرد که تمدن یونان را نابود کرد و پس از آن تمدن روم نیز به وجود آمد که تمدن روم نیز به خاطر رواج هرزگی و رسمی شدن آن فرو ریخت (یکی از علل درونی فروپاشی تمدن روم ) چون دیگر زنان و مردانی نبودند که پایبند ازدواج باشند، هرزگی رسم بود و خانواده وجود نداشت ، فرزند داری و تربیت فرزند بی مفهوم بودو در این صورت دیگر کار و تولید و حفظ جامعه و همه چیز از بین می رود و یک تمدن فرو می ریزد. چون کار به اینجا رسید مردان فقط در فکر لحظه ای خوشی و هوس اند و زنان به سادگی فریب می خورند و به سادگی فریب می دهند (مثل کودک فریب می خورند و مثل شیطان فریب می دهند)
▪ زن پس از اسلام :
دوران اعراب پیش از اسلام را با عنوان عصر جاهلیت یکسره بدنام می کنند در حالیکه منظور از جاهلیت ، جهل به توحید و رسوم واپسگرای آن زمان بود. برخلاف تصورات مطلق گرایانه منفی که وجود دارد پیش از اسلام زن در محیط عرب موقعیت ممتازی داشت ، در جنگ ها شرکت می کرد و در تجارت و بازرگانی فعال بود. حضرت خدیجه یکی از زنان بازرگان عرب بود که چون در آن زمان زن مانند مرد وارد میدان جنگ می شد و کار اقتصادی هم می کرد از استقلال برخوردار بود به طوری که زن ها پیشنهاد ازدواج به مردان می دادند چنانکه حضرت خدیجه خودش پیشنهاد ازدواج به حضرت محمد (ص ) داد. زنان با مردان هم نشنین می شدند و رسم و حجاب و جدایی زن و مرد مفهومی نداشت اما مادامی که زنی در عقد مرد عرب بود تعصب ویژه و خشنی نسبت به همسر خود داشت . برخی مردان به هنگام سفر با شورتک فلزی قفل دار اندام زن را قفل می کردند. موضوع زنده به گور کردن دختران هم یک رسم شایع نبوده و مدت کوتاهی قبل از اسلام در میان بعضی قبایل بدوی صحرانشین معمول شده بود که علت اقتصادی (فقر) هم داشت چنانکه قرآن می گوید: فرزندان خود را از ترس بی چیزی نکشید ما روزی آنها را می دهیم و کشتن فرزندان خطای بزرگی است .
علت های فرعی زنده به گور کردن دختران نیز این بود که چون تعصب داشتند می ترسیدند در جنگ ها دختر به دست دشمن بیفتد و کنیز شود و این پدیده اختصاص به عربستان ندارد بلکه در جوامع دیگری که فقر و بی غذایی و قحطی بود این پدیده وجود داشت است . با ظهور اسلام هم زن موقعیت خود را دارد و در جنگ ها شرکت می کند. قرآن کریم نیز استقلال اقتصادی زن را به رسمیت می شناسد (حکم تأییدی ) و می گوید: النسأ نصیب مما اکتسبن . زنان مالک دسترنج خویش هستند. اما پس از اسلام از طرفی به خاطر رشد شهرنشینی که شهرها تبدیل به مرکز ثقل سیاسی و کاخ نشینی و تجارت می شد و برده داری رونق یافت و از طرفی به دلیل تاثیر فرهنگ ایرانی بر اعراب که بر ایران مسلط شدند موقعیت زن تحویل می یابد. تعصبات عرب زمینه روحی را آماده کرده بود و رسم ساسانیان در پرده نشین کردن زن و پس از آن نیز سیستم حرمسراداری در اعراب رواج یافت . مثلا در مراسم حج طبق آیین اسلام ، زن و مرد به صورت مختلط طواف را انجام می دادند اما اشعار شعرای بی بند و بار که حاکی از سوء استفاده هایی از آمیزش بود باعث می شود خالد قسری حاکم مکه دستور دهد زنان و مردان جدا جدا طواف کنند که البته این حکم پایدار نماند. متقابلا اسلام هم در فرهنگ ایرانی تاثیراتی گذاشت . از لحاظ اجتماعی ، زن ایرانی (و حتی در سایر جوامع ) در این زمان بیشتر به خانه داری و نخ ریسی و قالی بافی و نساجی و حلاجی و کشاورزی اشتغال داشت و در افزایش درآمد خانواده می کوشید اما در کارهای اجتماعی و سیاسی شرکت نداشت و همین مسیله دیدگاهی را درباره زن به وجود آورد و می خواست همین واقعیت تحمیل شده را تبدیل به قانون کند که زن چون ضعیف است و بی تدبیر این گونه است .
غزالی که سخنش تصویری از عقاید حاکم بر اجتماع آن زمان است در کیمیای سعادت می گوید: زنان را از ضعف و عورت آفریده اند. داروی ضعف ایشان خاموش بودن است و داروی عورت ایشان خانه بر ایشان زندان کردن است غزالی در عصر غزنویان زندگی می کرد که بسیار متعصب بودند. اما سلجوقیان که پس از آنها به قدرت رسیدند چون آن تعصبات را نداشتند و دارای قدرت روحانی هم بودند موقعیت زن متفاوت شد و زن ها از آزادی بیشتری برخوردار بودند به طوری که مهستی گنجوی از شاعران مشهور عصر سلجوقی بدون حجاب و رعایت آداب و سنن اجتماعی ایرانی این آزادی را دارد که به رسم حجاب و حرمسراداری و عدم تناسب سنی ازدواج زن و مرد و... بتازد و در دربار سلطان سنجر هم مقام و احترامی بیابد. با روی کار آمدن صفویان و رواج تمایلات و تعصبات مذهبی ، موقعیت زن باز دستخوش تحول گردید و به تبع احیای سلطنت شاهنشاهی بزرگ ایران حرمسرا احیا می شود و زنان شهری و اشراف کاری جز رفتن به مجالس روضه خانی و رفع نیاز شوهران و پنهان شدن زیر حجاب ندارند اما در روستاها زنان به خاطر کوشش مشترک در افزایش درآمد خانواده اگر چه از قیدهای نظام فیودالی آزاد نبودند اما مانند زن شهری در چادر و چاقچور نبودند و عکس ها و نقاشی های بازمانده از آن دوران گواه این امر است . عدم قدرت مالی این مردم روستایی برای گرفتن زن بیشتر یا خریدن غلام و کنیز که کارهای خانه را انجام دهد موجب می شد مردان به زنانشان مدیون تر باشند و زن از برابری بیشتری با مرد برخوردار باشد. البته در این زمان ها نیز تک چهره هایی از زنان شاعر یا سیاستمدار پیدا می شوند که به خاطر وابستگی به دربار یا اشراف رشد کرده اند و مجال عرض اندام یافته اند و در بررسی موقعیت زن نمی توان آنها را تعمیم داد.
انقلاب صنعتی و مقتضیات آن رقابت های شدیدی برای دستیابی به مواد خام و بازار مصرف میان کشورهای صنعتی بوجود آورد و اروپا را تبدیل به جهنم کرد که جنگهای ناپلیون و قبل و بعد از آن حدود بیش از نیم قرن اروپا را درگیر جنگ و کشتار کرد و مهاجرت ها افزایش یافت .
حاصل آن جنگ جهانی اول بود. در شعله های جنگ جهانی اول ده میلیون نفر سوختند و زیر توپ و تانک و گلوله نابود شدند هنوز زخم عمیق این جنگ ترمیم نشده بود که 20 سال بعد جنگ دوم (در سال 1941) آغاز شد و این بار 40 میلیون نفر دیگر کشته شده و میلیونها نفر دیگر معلول و ناقص العضو گردیدند در حالی که جمعیت جهان کمی بیش از نصف جمعیت امروز جهان بود. میلیون ها زن بی سرپرست شدند و از طرفی چون عده مردها کم شده بود و کارخانه ها کارگر کافی نداشتند بخصوص که دوران بازسازی را آغاز کرده بودند سیاستمداران و اقتصاددانان اندیشیدند که نیمی دیگر از نیروی جامعه را باید آزاد کنند و به نیروی فعال جامعه بیفزایند.
البته علاوه بر کارکردن زن ها در کارخانه ها، کامجویی هم استفاده دیگر صاحبان کار بود. مزد کمی به زنان داده می شد و به دلیل نیاز زنان به کار و فزونی عرضه نیروی کار به بازار و کم شدن تقاضا و نیز به بهانه اینکه زنان ضعف ادواری دارند و بارداری و... بر مشکلات زندگی زنان افزوده می شد و آنان باید اعتراض می کردند چون دیگر چیزی برای آنها نمانده بود. نه خانواده و کانون گرم عاطفه و مادری و فرزندی ، نه جان و سلامتی و نه پاکدامنی . لذا پس از جنگ جهانی دوم موج اعتصابات عمومی زنان آغاز شد و دست به تظاهرات زدند و سخنرانی ها کردند و به تدریج آموختند که برای ساختن افکار عمومی و اعمال فشار باید از سلاح روزنامه نگاری استفاده کرد. سپس به این نتیجه رسیدند که باید حقوق به دست آمده تضمین شود و پایدار بماند یعنی قانونی شود و مقام قانونی زن بهبود یابد پس برای ریشه کردن ستم به زنان و تضمین حقوق آنان باید زنان به مراکز قانونگذاری راه یابند. نخست خواستار دادن حق رای به زنان شدند (به عنوان انتخاب کننده ) و چندی بعد هم خواستار حق رای بعنوان انتخاب شونده شدند این رویدادها نشان می دهند ارتقای حقوق زنان در پروسه آزمون و خطا و تجربه و نیاز حاصل شده است .
برای تضمین این مقام ، زن باید می توانست از حقوق خویش دفاع کند و باید تحصیلات عالی پیدا می کرد و باید همدوش مردان پست های اداری را می گرفت . دیگر زن متعلق به خانه نبود. متعلق به همه جا بود، حقوق مساوی با مرد می خواست ، در کارخانه ، اداره ، دانشگاه ، جامعه ، کاخ جوانان و حتی کلیسا، این اختلاط و آمیزش شدید همه جا نمایان شد، روی مجله ها، ورق های پاسور، کتاب ها، سینماها، بروشورهای تبلیغاتی و... و آنها که از مدت ها پیش خدا را برداشته بودند همه چیز مباح شده بود فلسفه های جدید و معاصر هم به آن وجهه علمی می داد.
فلسفه سارتر، فلسفه فروید و... البته در این پرتگاه اخلاقی کسانی هم برخاستند و فریادهای مشفقانه سردادند مانند آلکسیس کارل . ویل دورانت در جلد اول مبانی فلسفه در نقد اخلاق حاکم بر غرب سخنان جالب و شگفتی دارد. او می گوید: فرهنگ امروز ما بسیار سطحی و علم و دانش ما بی عمق است از نظر ابزار غنی از نظر اغراض فقیریم . در عهد قدیم روابط جنسی را با ازدواج مهار می کردند ولی امروز با اختراع داروهای ضد بارداری و فراوان شدن آنها اخلاق ما تا به این حد تغییر کرده و دیگر مقام پدری و فرزندی وجود ندارد... عفت و پاکدامنی که یک فضیلت انسانی به شمار می رفت مورد استهزأ قرار گرفت ... روابط نامشروع قبل از ازدواج یک امر بسیار عادی و معمولی شد... و آن حادثه های ناگوار و آن هوسبازی های نامشروع و آن چموشی های ابلهانه که بعد از ازدواج از ما سر می زند، در اغلب افراد، نتیجه عادت های پیش از ازدواج است .
عماد الدین باقی 1 اسرأ 33 2 کیمیای سعادت چاپ دوم ص 249 ـ 248
مجله اجتماعی عرصه www nasour net