فمینیسم و برخی مغالطات منطقی

پدیده فمینیسم در کشور ما جز آن دسته از پدیده هایی است که کمتر برای شناخت واقعیت آن تلاش شده است و همچون بسیاری از پدیده های وارداتی از غرب همواره در معرض برخوردهایی بدبینانه و یا در مقابل شیفتگی هایی غیر منطقی بوده است...

گروه زنان گوپی 2760

پدیده فمینیسم در کشور ما جز آن دسته از پدیده هایی است که کمتر برای شناخت واقعیت آن تلاش شده است و همچون بسیاری از پدیده های وارداتی از غرب همواره در معرض برخوردهایی بدبینانه و یا در مقابل شیفتگی هایی غیر منطقی بوده است. به همین جهت در مواجهه با آن چه در مقام استدلال، چه در مقام نقد و چه در مقام دفاع، دستخوش انواع و اقسام مغالطات منطقی میشویم که باعث میشود فمینیسم هم از آن دسته پدیده هایی شود که اکثر ما خیال میکنیم درباره آن بسیار میدانیم در حالیکه در واقع آنچه ما میدانیم اطلاعاتی اندک و در عین حال مغشوش و نادرست است.  
در منطق بجز قضایای بدیهی ، هر قضیه دیگری به خودی خود نه درست است و نه نادرست و ادعا بر درستی یا نادرستی آن محتاج دلیل است. بنا براین کسی که در تایید یا رد مطلبی سخن میگوید ، باید برای اثبات مدعای خود دلیل و برهان ارایه کند. گاهی هنگامیکه درباره مدعیات فمینیستی سخن میگوییم بجای اینکه برای ادعاهای خود استدلال بیاوریم با توسل به برخی مغالطات منطقی از زیر بار استدلال شانه خالی میکنیم.
از آن جمله مغالطه مسموم کردن چاه است. این مغالطه در جایی است که کسی ادعایی کند و برای جلوگیری از اعتراض دیگران، صفت مذمومی را به مخالفان آن مدعا نسبت دهد، بطوریکه اگر کسی بخواهد اعتراض کند گویا خود را مصداقی از آن صفات مذموم دانسته است. این مغالطه و مغالطه عکس آن یعنی تله گذاری که به معنای نسبت دادن صفت مثبت و ممدوحی به مخاطب برای جلوگیری از اعتراض او است- در بحث درباره فمینیسم فراوان بکار می رود. گاه موافقان فمینیسم با نسبت دادن صفاتی همچون آزادگی، اندیشمندی، فهم و شعور بالا و درک دردهای ضعیفان، به زنانی که با مدعیات فمینیستی موافق هستند؛ بدون ارایه برهانی موجه دیدگاههای خود را مستدل جلوه می دهند و در مقابل گاه مخالفان فمینیسم با نسبت دادن صفاتی چون غربزدگی، لامذهبی، کوته فکری، سطحی نگری، بی تفاوتی به ارزشهای اخلاقی و خانوادگی، فراموش کردن مادری، لاقیدی و امثالهم بدون اینکه استدلالی مبنی بر مذموم بودن مدعیات فمینیستی بیاورند با توسل به این مغالطه مخاطب را وادار به سکوت می کنند، مبادا مصداقی از این صفات مذموم به حساب آید.
مغالطه بعدی مغالطه تکرار است که در آن با تکرار یک مطلب، به عنوان مثال زنان و مردان باید از حقوق مساوی برخوردار باشند و یا مرد در خانواده حق ولایت و سر پرستی دارد ، بجای آوردن دلیلی برای مدعای خود مخاطب را به لحاظ روانی خسته میکنند تا تسلیم شود. با تکرار مداوم اغلب مدعیات مطرح شده چنان ملکه ذهن مخاطب می شود که او خیال میکند زمانی استدلال محکمی برای این ادعا ی مکرر شنیده است و اکنون به یاد ندارد.
مغالطه بعدی مغالطه عوام فریبی است که در آن گوینده سعی میکند با تحریک و تهییج افکار عمومی و بدون اقامه دلیل و برهان و با توسل به جو حاکم نتیجه مطلوب خود را بدست آورد. با توجه به فرهنگ و سنت خاص ما و ارتباطات و پیوندهای عمیق میان مادر و فرزند و نقش کلیدی زن در نهاد خانواده، گاه مشاهد میشود که جنبش فمینیستی به عنوان نابودگر همه این ها معرفی شده و بدون اقامه دلیل و با تکیه بر حساسیت عمومی، فمینیسم به عنوان امری مذموم معرفی میشود.
و اما چه کسانی واجد صلاحیت برای اظهار نظر در این حوزه هستند؟ آیا پدیده ای این چنین گسترده و موثر میتواند از جانب هر فردی که اندک اطلاعاتی درباره حقوق و مسایل زنان دارد معرفی شود؟ قطعا اینطور نیست. منتهی همیشه این اصل رعایت نمیشود. مغالطه توسل به مرجع کاذب در واقع هنگامی رخ میدهد که افراد غیر متخصص ولی محبوب در انظار عمومی- درباره حوزه ای که در آن صلاحیت ندارند اظهار نظر کنند، و این مغالطه نیز فراوان دانگیر معرفی صحیح فمینیسم شده است.
در برنامه ها، مصاحبه ها و گپ و گفتگوهایی که در رسانه ها منتشر میشود موارد فراوانی را میبینیم که در آنها طرف گفتگو زنی است که مدعیات فمینیستی را مطرح میکند اما به محض اینکه از او پرسیده میشود آیا شما فمینیست هستید؟ قویا رد میکند این عمل در واقع برای فرار از بار ارزشی این کلمه است. کلمات مترادف در فرهنگ های مختلف دارای بار ارزشی متفاوتی هستند و گاه برای فرار از ارزش گذاری منفی مخاطبان، افراد وادار به انکار برخی حقایق میشوند. در واقع در کشور بدون اینکه معرفی صحیح و بی طرفانه ای از فمینیسم انجام پذیرد، این واژه در لیست سیاه کلمات منسوب به غرب جای گرفته و تقریبا یک انگ تلقی میشود.
بعد از اشاره به برخی مغالطات مقام استدلال بد نیست به تعدادی از مغالطاتی که در مقام نقد فمینیسم هم رخ میدهد اشاره ای داشته باشیم. همانگونه که ادعا بدون دلیل پذیرفته نیست نقد هم بدون استدلال پذیرفته نمیشود. اما گاهی برای فرار از استدلال مرتکب مغالطاتی میشویم که باعث گمراهی مخاطب میشود.
از جمله مغالطاتی که در مقام نقد فمینیسم روی می دهد مغالطه انگیزه و انگیخته است و آن در جایی است که بجای نقد منطقی محتوای یک مدعا به خاستگاه آن عقیده و انگیزه هایی که پشت آن است می پردازیم. نقد فمینیسم در کشور ما کرارا با این مغالطه مواجه میشود و بسیار اتفاق می افتد که بجای نقد محتوای مدعیات فمینیستی خاستگاه غربی آنها و حتی اعمال و افعال جانبداران فمینیسم مورد نقد واقع میشود.
مغالطه بسیار رایج دیگر مغالطه ای است تحت عنوان پهلوان پنبه و آن زمانی است که شنونده به مدعایی مستدل برخورد میکند که قدرت نقد آن را ندارد، آنگاه یک مدعای سست و ضعیف را به مخاطب خود نسبت میدهد- بعنوان مثال حالت افراط یا تفریط شده مدعا را و یا ضعیف ترین تقریر ممکن از آن ادعا را- آنگاه به نقد آن ادعا می پردازد. مانند زمانیکه فمینیسم را به عنوان زن سالاری تعبیر وسپس نقد میکنند .
مغالطه بعد که از آن با عنوان کامل نا میسر نام برده میشود زمانی رخمی دهد که عملا چند راه محدود پیش روی ماست و ما در مقام نقد به آرمان هایی دست نایافتنی اشاره میکنیم، این مغالطه، هم در نقدهای فمینیست های ایرانی بر وضعیت فعلی کشور فراوان رخ میدهد و هم در نقدهای مخالفان فمینیسم به جریان های فمینیستی بسیار اتفاق می افتد. در واقع به نظر می آید که گاهی دیدگاه واقع نگر خود را به مسایل فرو میگذاریم و به ایده آل های دست نایافتنی دل می بندیم. گاهی اینطور به نظر می آید که هر دو طرف ارزیابی صحیحی از وضعیت زنان جامعه ما و مطالبات آنها در یک مقیاس کلی در دست ندارند.
مغالطه ارزیابی یک طرفه زمانی رخ میدهد که در مقام بحث یا مشورت تنها به نقاط مثبت و یا منفی پدیده ای اشاره کنیم و این مغالطه هم از جمله آفاتی است که راه را- چه از جانب منتقدان فمینیسم و چه از جانب موافقان آن- بر شناخت درست این پدیده بسته است.
وقتی مدعایی مطرح میشود و مورد نقادی واقع میشود، طبیعی است که مدعیان در مقام دفاع برآیند. مغالطات مقام دفاع زمانی رخ می دهند که شخص از اعتراف به نقاط ضعف یا سستی های مدعای خود می گریزد.
دو مغالطه بسیار رایج در بحث درباره فمینیسم که هر دو بیشتر در مباحث شفاهی رخ میدهند- مغالطه نکته انحرافی و مغالطه شوخی بی ربط است. اولی زمانی رخ میدهد که توجه مخاطب را از موضوع اصلی به یک موضوع کاملا انحرافی و متفاوت منحرف کنیم و مغالطه بعدی چنانکه از نامش پیداست پیش کشیدن طنزی بی ربط و خارج کردن سر رشته کلام از دست گوینده است. مباحث فمینیستی بطور خاص بسیار مستعد اینگونه مغالطات هستند. این مغالطات در عین حال باعث پایین آمدن ارزش سخنان ناقد در چشم شنوندگان نیز میشود.
مغالطه بسیار متداول دیگر در مقام دفاع در مباحث فمینیستی مغالطه اصرار بر پیش فرض است. در فرایند طبیعی شناخت معمولا وقایع و حوادث خارجی باعث اصلاح پیشفرض های ناموجه ما میشوند اما گاهی اتفاق می افتد که افراد چنان بر پیشفرض های خود اصرار دارند که به هیچ روی حاضر به چشم پوشی از آنها نیستند. ذهن ما در یک فرایند طولانی فرهنگی، اجتماعی و تاریخی سرشار از پیشفرض هایی در باره زنان ، مردان و زنانگی و مردانگی است که به هیچ عنوان حاضر به چشم پوشی از آنها نیستیم. همین امر باعث میشود که در مواضع بسیاری علی رغم اینکه استدلال های قانع کننده ای شنیده ایم حاضر به تغییر موضع و تجدید نظر در پیشفرض های خود نباشیم و با اصرار بر آنها راه را بر شناخت صحیح خود و دیگران ببندیم.

مریم نصر اصفهانی
critic www critic ir