پیروزی ناکام فمنیسم در گذشته و حال
آیا دخترانی که چنین لباس هایی می پوشند، زنانی آزاد هستند که کنترل بدن خود را به دست آورده اند و از منافع جنبش زنان بهره مند گردیده اند؟ و یا آنان، تنها زنانی ساده لوح و فریب خورده اند؟ این تجربه و ده ها مورد مشابه، سؤ ال بزرگ تری را برای من پدید آورد. چرا اهداف و دورنمای شکل گیری جنبش زنان، تا چنین سطح نازلی در زندگی روزمره و فرهنگ مبتذل و پیش پا افتاده امروز تنزل کرده است؟
برخلاف شعارهای خوش آب و رنگ بنیان گذاران جنبش فمنیسم، امروزه نتایج آن شعارها تا سطحی بسیار مبتذل و پیش پا افتاده سقوط کرده است. این جنبش رادیکال که به دنبال شکل گیری تغییراتی بنیادین در عرصه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دنیای ما بود، اهدافی نظیر تمایز قایل شدن میان جنسیت و سکس، پایان دادن به تبعیض و برهم زدن استانداردهای رایجی همچون زیبایی و تصویر آرمانی عروسک باربی برای زنان را برای خویش برگزیده بود. چرا که زنان از تبدیل خویش به کالایی سکسی که از سوی رهبران صنعت مد هدایت می گردید، خسته شده بودند. اما امروزه دوباره ما شاهد بازگشت عروسک باربی، گسترش جراحی های زیبایی سینه و بینی در میان دختران، فروش لباس های وقیح و سکسی و رویکرد زنان به تبدیل خود به ستاره فیلم های پورنوگرافی هستیم. نویسنده معتقد است که شعارهای جنبش فمنیسم امروزه به بیراهه رفته و با وجود بسیاری از مسایل مهم در دنیای امروز، این شرایط تنها به تأمین منافع ابر شرکت های صنعت مد و زیبایی کمک خواهد نمود.
در تابستان سال 2002 میلادی و در خلال سفرم به یک شهر متوسط لهستان، دختری جوان که به سوی من می آمد، نظرم را جلب کرد. دختری 15 یا 16 ساله که پیراهنی را بر تن کرده بود که علناً او را به عنوان "دختری کثیف" نشان می داد.
شش ماه بعد در فیلادلفیا، وقتی در حال سخنرانی در یک کنفرانس مطالعات زنان بودم، در آن جمع، چند دختر جوان حضور داشتند که پیراهن هایی که عبارات "سکسی" و "پتیاره" به صورتی کج و معوج بر آن نقش بسته بود، به تن داشتند. کمی پس از آن، در پاناما دختر 17 ساله ای را دیدم که او نیز لباسی شرم آور بر تن داشت و از دیگران تقاضایی شرم آور می نمود.
آیا دخترانی که چنین لباس هایی می پوشند، زنانی آزاد هستند که کنترل بدن خود را به دست آورده اند و از منافع جنبش زنان بهره مند گردیده اند؟ و یا آنان، تنها زنانی ساده لوح و فریب خورده اند؟ این تجربه و ده ها مورد مشابه، سؤال بزرگ تری را برای من پدید آورد. چرا اهداف و دورنمای شکل گیری جنبش زنان، تا چنین سطح نازلی در زندگی روزمره و فرهنگ مبتذل و پیش پا افتاده امروز تنزل کرده است؟
جنبش آزادی زنان که در دهه 60 میلادی شکل گرفت، در ابتدا جنبشی رادیکال بود که تغیراتی بنیادین و عمیق را دنبال می کرد. آنان به دنبال تغییراتی بنیادین در عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بودند تا سروری نژاد سفید، طبقه بندی های اجتماعی و تقسیم بندی های جنسیتی را بر هم بزنند. به علاوه، آنان به دنبال ایجاد تغییراتی رادیکال در همه مؤسسات جامعه ما بودند. آنان از زنان می خواستند که در همه ابعاد زندگی شان و سازمان دهی جامعه خویش و در نهایت، ارزش هایی که به آنها آموخته شده است، تفکر نمایند.
کانون مرکزی این پروژه، تمایز قایل شدن میان جنسیت و سکس بود. در جهت به چالش کشیدن این دیدگاه محافظه کارانه که نقش اجتماعی زنان توسط طبیعت آنها تعیین شود، بسیاری از فمنیست ها اعلام نمودند، هنگامی که یک فرد متولد می گردد، چه مرد و چه زن، نقش های جنسیتی وی توسط جامعه تعیین می گردد. زنان به این نکته توجه نمودند که چه چیزی به آنان آموخته شده است تا جایگاه خود را مشخص نمایند و آنچه که به معنای شکل گیری یک زن واقعی بود، علاقه مردان و سرمایه سالاری را به خود جذب نمود. بدین ترتیب، ما وادار شدیم که درباره دو واژه "آزادی" و "طبیعت"، بیشتر بیندیشیم.
یکی از مقالات مهم آن دوره، توسط ساندرا بیم و داریل بیم منتشر گردید. در آن مقاله که با عنوان "همگن کردن زن آمریکایی؛ قدرت یک ایدیولوژی ناآگاه" نگاشته شده بود، نویسندگان به این نکته اشاره کرده بودند که "حتی با پایان یافتن تبعیض در آینده، همه مشکلات زنان حل نخواهد شد؛ چرا که تبعیض، تنها بخشی از مسأله است. تبعیض گزینه های کنونی موجود را نیز از بین می برد و این نکته ای ناآگاهانه در مورد جنس مونث است."
جنبش آزادی زنان در موج دوم خویش، استانداردهای رایجی همچون زیبایی و تصویر عروسک باربی [لاغر و بلوندی] را که برای غیرسفیدپوستان غیرقابل دسترسی بود [و حتی برای اکثر ما سفیدپوستان] برهم زد. زنان موج دوم با به چالش کشیدن روش های مرسوم زیبایی، پوشش و دکوراسیون که بر مبنای نژاد و طبقه نژادی و جنسیت شکل گرفته بود، اقدامات خود را آغاز نمودند. آنان از تبدیل خود به کالایی سکسی که از سوی صنعت مد تعیین می گردید، خسته شده بودند و خواهان یک رژیم غذایی سالم برای خود و کره زمین بودند.
اگر شما به فرهنگ رایج امروز بنگرید، چه می بینید؟ بله، عروسک باربی با شدت بیشتر و با هدف انتقام جویی به صحنه باز گشته است. دختران کوچک هم به رژیم های غذایی روی آورده اند و از آن دست نمی کشند. این مسأله، چیزی بیش از یک مشکل در میان دختران سفیدپوست به شمار می رود، چراکه در میان سایر گروه های نژادی نیز ما شاهد گسترش آن هستیم؛ و البته گرایش به سوی چنین رژیم هایی، همه مسأله فراروی ما نیست، چرا که ما شاهد مشکلاتی نظیر سوء تغذیه و بی اشتهایی هم می باشیم که وضعیتی بغرنج را فراهم نموده است.
امروزه بسیاری از دختران جوان تمایل دارند که همچون پاریس هیلتون، بریتنی اسپیرز، لیندسای لوهان، ماریا کاری و لیل کیم لباس بپوشند. البته این امر تنها به زنان و دختران نوجوان محدود نمی شود، چرا که دختران چهارساله و شش ساله ما نیز همانند یک شیء سکسی لباس می پوشند. لباس های چاکدار هم روز به روز وقیح تر می شوند و زنان دیگر از لباس های پیشین خود استفاده نمی کنند. به علاوه، تمایل به استفاده از لباس های زینتی و وقیح در میان زنان 70 ساله ما هم رواج پیدا کرده است.
امروزه، تعداد مجلاتی که در مطالب خود روش های جراحی بزرگ کردن سینه را منتشر می نمایند، رشد فزاینده ای یافته است. حتی اهدای هدایایی مالی برای زیبا کردن سینه و بینی دختران در جشن های فارغ التحصیلی و یا تولد آنان، به شدت رواج پیدا کرده است. به علاوه، مانکن های بلوندی نظیر جسیکا سیمپسون، پامیلا آندرسون و پاریس هیلتون به عرصه اجتماع بازگشته اند. حتی کفش های گران قیمت طراحی شده توسط طراحان مد هم در میان زنان طرفداران زیادی پیدا کرده است. از سوی دیگر، بازار کار جراحان پلاستیک هم بسیار پر رونق می باشد.
اما دنیا همچنان مکان خطرناکی است و وقایع ناگواری برای دختران و زنان در حال وقوع است. در دنیایی که برای ما ایمن نیست، چرا شما به فرزند خود لباس هایی که او را به یک کالای سکسی تبدیل می کند، می پوشانید؟ و چرا شما همانند یک ستاره فیلم های پورنوگرافی لباس می پوشید؟ همچنین در دنیایی که خشونت علیه زنان رواج دارد، چرا شما باید تی شرتی بپوشید که بر روی آن چنین نگاشته شده است؟ "مرا مجازات کنید!"
البته گاهی این سؤال مطرح می شود که چرا زنان نباید همان گونه که دوست دارند، لباس بپوشند؟ پاسخ این سؤال روشن به نظر می رسد. بله، آنان حق این کار را دارند. اما ما نیازمند ایجاد دنیایی هستیم که زنان آزادانه حق انتخاب داشته باشند. ولی امروزه بسیاری از زنان و دختران ما معتقدند که باید آزادی خود را با پوشیدن لباس هایی که آنان را به سرگرمی جنس مذکر تبدیل می کند، نشان دهند. مردان ما هم عادت کرده اند که به فروشگاه ها رفته تا زنان و دخترانی را که همه روزه در کوچه و خیابان می بینیم، مشاهده نمایند.
در حقیقت، زنان ما لیست بلندی از کالاها را فروخته اند. ما گفته ایم که "جنبش زنان" در مورد حق انتخاب آنان تشکیل شده است. سرمایه سالاری ابر شرکت ها با خوشحالی از شعار شکل گیری موج دوم استقبال نموده تا انتخاب هایی آزادانه و متنوع برای زنان به وجود آید. البته همان طور که من به خاطر دارم، آزادی انتخاب زنان در آن دوره، به آزادی ازدواج، بچه دار شدن، لباس پوشیدن، نوع مقاربت جنسی، حق اشتغال و غیره محدود می شد. هرچند امروزه ما با وضعیتی متفاوت روبه رو شده ایم.
در سال های پایانی دهه های 60 و 70 میلادی، شکل گیری مشکلات مختلف زنان وارد مرحله جدیدی گردید. تبعیض جنسیتی و نژادی در محل کار و دریافت دستمزد کمتر در مقایسه با کار برابر با مردان، از مهم ترین مسایل زنان در آن دوره بود. در آن دوره، زنان دریافتند که انتخاب های فردی آنان، در حقیقت یک مسأله اجتماعی به شمار می رود و ارزش ها و علایق صاحبان قدرت را نشان می دهد. هرچند برای این مشکلات، راه حل های اندکی وجود دارد.
چندی پیش در یک برنامه تلویزیونی صبحگاهی، یکی از پزشکان اعلام نمود که زنان در مقایسه با گذشته از اضطراب و فقدان تمرکز حواس بیشتری رنج می برند. وی توضیح داد که آنان با از این شاخه به آن شاخه پریدن، از همه چیز احساس نارضایتی می کنند. البته وی راه حل این مشکل را در درمان های دارویی می دانست، ولی من معتقدم که این وضعیت، ریشه در شرایط اجتماعی جامعه ما دارد.
در تابستان سال 2002 میلادی، کلارا هریس، به دنبال افشای روابط پنهانی همسرش با منشی دفتر وی، به کار خارج از خانه، رنگ کردن موهای بلوندش و مراجعه به یک پزشک جراح پلاستیک روی آورد. وی خود را در موقعیتی اجتماعی قرار داد؛ هرچند از روش های زیبایی لیپوساکشن و تزریق ژن هم برای زیبایی بیشتر خود بهره برد. اما در دوره ای که زنان از نرخ بالای بی کاری، دستمزدهای غیرعادلانه، عدم وجود سیستم مناسب مراقبت از کودکان و مشکلات تحصیلی رنج می برند، آیا آنان نباید پیرامون موضوعاتی نظیر تبعیض و فقر به مبارزه بپردازند؟ و آیا سرگرم شدن زنان به مد، آنان را از حل مشکل فقر در دنیا باز نمی دارد؟
البته باید دانست که در دهه های 70 و 80 میلادی، لوایحی در جهت از بین بردن تبعیض های جنسی و نژادی در میان زنان و مردان در کشورهای مختلف به تصویب رسید و آثار خوبی نیز به همراه داشت.
من انقلاب جنسیتی دهه 60 میلادی را به خوبی به یاد دارم. به نظر می رسید که این امید در زنان به وجود آمده که زنان بالاخره می توانند کنترل بدن خویش و کنترل جنسیت خویش را در اختیار داشته باشند. اما به زودی آشکار گردید که این آزادی جنسیتی نوین، به معنای اعطای فرصت بیشتر برای کام جویی مردان و نه یک تجربه جدید برای زنان خواهد بود. زنان در آن دوره اعتقاد داشتند که فرهنگ رایج آن دوره، فرهنگ مرد محور است و زنان به عنوان کالایی جنسی در آمده اند. هرچند در نهایت زنان دریافتند که هیچ اتفاق جدیدی روی نداده است.
اگر شما به وب سایت "دیده بان حقوق بشر" بروید، این مطالب را خواهید خواند: "میلیون ها نفر از زنان در سراسر دنیا در شرایط فقر و عسرت زندگی می کنند و تنها به دلیل زن بودنشان مورد تجاوز و تحقیر قرار می گیرند... سوء استفاده از زنان و تبعیض و خشونت، به یک واقعیت رایج و عادی در سراسر دنیا تبدیل شده است... ما در دنیایی زندگی می کنیم که در آن، زنان فاقد کنترل بر آنچه بر بدنشان روی می دهد، هستند." در چنین دنیایی، آنچه که به نام فمنیسم و توانمندسازی اجرا گردیده، نتایج وارونه ای به همراه داشته است. آنچه که امروزه توانمندسازی نامیده می شود، ارتباطی با تحصیل، استقلال اقتصادی، کنترل بدن، حفاظت محیط زیست و فعالیت در جهت عدالت اجتماعی ندارد، بلکه تنها به پوشیدن لباس های بدن نما و وقیح محدود می گردد. اما این شرایط، منافع چه کسانی را تأمین می کند؟ امروزه نژادپرستی، جنسیت گرایی و طبقه گرایی اقتصادی همچنان زنده است و جریان دارد. آنان انتخاب های ما را شکل داده و به آنچه ما انتخاب می کنیم، معنا می دهند. جنبش زنان در موج دوم نه به دنبال "برابری" که به دنبال آزادی بود، چرا که برابری کافی نخواهد بود. همچنین فمنیسم گزینه هایی را در اختیار ما قرار می دهد که فاقد مسیولیت پذیری اجتماعی و مضامین اجتماعی می باشد. ما امکان پیدایش یک تغییر گسترده را بررسی نمودیم، اما بسیاری می دانند که منافع آن نصیب چه کسانی گردیده است.
نویسنده پل روزنبرگ منبع www Commondreams org منبع ماهنامه سیاحت غرب شماره 51 مترجم محسن داوری
مقالات ارسالی به آفتاب