فرهنگستان علوم، عضو پیوسته زن ندارد
تفاوت جنسیتی در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران به حدی است که هیچ زنی دارای عضویت پیوسته در این فرهنگستان نیست.
تفاوت جنسیتی در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران به حدی است که هیچ زنی دارای عضویت پیوسته در این فرهنگستان نیست.این نتیجه پژوهشی است که حیدر جانعلی زاده استادیار دانشگاه مازندران با بررسی سهم زنان از اعضای هیات علمی دانشگاه های ایران و فرهنگستان های فعال کشور به آن رسیده است. او در پژوهش خود با بررسی تعداد اعضای پیوسته دو فرهنگستان از چهار فرهنگستان موجود و فعال در ایران یعنی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و فرهنگستان زبان و ادب فارسی به این نتیجه رسید که در این دو فرهنگستان، نام هیچ زنی به عنوان عضو پیوسته به چشم نمی خورد.
اما دو فرهنگستان دیگر یعنی فرهنگستان علوم پزشکی و فرهنگستان هنر هر یک دارای دو عضو پیوسته زن هستند.
این در حالی است که براساس آمار دی ماه سال 85، فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران دارای 40 عضو پیوسته مرد است. پس از آن، فرهنگستان زبان و ادب فارسی 29 عضو پیوسته مرد دارد و فرهنگستان های علوم پزشکی و فرهنگستان هنر هر کدام 26 عضو پیوسته مرد و دو عضو پیوسته زن دارند.
این پژوهشگر سهم اعضای پیوسته در 20 فرهنگستان علوم در 20 کشور جهان را در سال 2006 نیز بررسی کرده و نتیجه این بررسی آن است که تنها فرهنگستان های چهار کشور اتریش، زیمبابوه، فلسطین و نروژ دارای بیشترین اعضای پیوسته زن با سهم 10 و بالای 10 درصد هستند و در آمریکا هم در سال 2006 این رقم نزدیک به 10 یعنی 55/9 و در انگلستان 7/4 درصد است.به عبارت دیگر 75 درصد از فرهنگستان های علوم 20 کشور جهان، پایین تر از 10 درصد اعضایشان را زنان دانشمند نخبه تشکیل می دهند.
این جامعه شناس در ادامه به بررسی سهم زنان از اعضای هیات علمی دانشگاه ها در ایران پرداخته و به این نتیجه رسیده است که گرچه سال هاست زنان مانند مردان به طور رسمی و قانونی حق دسترسی مساوی به آموزش عالی و سایر موقعیت های علمی و تخصصی را پیدا کرده اند اما سهم آنها در تحصیلات تکمیلی، میزان جذب آنها به عنوان عضو هیات علمی و میزان عضویت آنها در نهادهای علمی و تخصصی بسیار پایین است. او با بررسی اعضای هیات علمی در ایران در سال 85 به آماری دست یافت که حاکی از نابرابری جنسیتی و افزایش آن در نردبان ترقی علمی بود. به طوری که در این سال، تعداد اعضای هیات علمی مرد حدود 5/4 برابر اعضای هیات علمی زن بود و تنها 18 درصد اعضای هیات علمی در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی زن و حدود 82 درصد مرد بودند. از طرف دیگر درصد مردان دارای مرتبه استادی بیش از 10 برابر زنان دارای این مرتبه بود
به طوری که در مقابل 91 درصد استاد مرد، فقط 9 درصد استاد زن وجود داشت.
از دیگر یافته های این پژوهش این بود که درصد دانشجویان مرد در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا به ترتیب دو و سه برابر دانشجویان زن بود و درصد اعضای هیات علمی مرد در مرتبه های استادیاری و دانشیاری هر کدام حدود شش برابر بیشتر از اعضای هیات علمی زن در این مرتبه ها بود.
برخی دیگر از پژوهش ها در ایران نیز همانند این پژوهش حاکی از وجود یک سقف شیشه ای و گرایش هایی است که زنان را در بسیاری از سازمان ها و تخصص ها از قدرتمندترین، کارآمدترین و معتبرترین موقعیت ها محروم نگاه داشته چرا که آنان را لایق مدیریت نمی داند. برای مثال تحقیق محمدرحیم اسفیدانی در سال 81 درباره موانع حضور زنان در پست های مدیریتی قوه مجریه (وزارتخانه های مستقر در تهران) نشان داد که نگرش منفی مدیران در وزارتخانه های مذکور سبب عدم حضور زنان در پست های مدیریتی شده است. در تحقیق دیگری که شمس السادات زاهدی در مورد تغییرات شغلی زنان دانشگاهی با مقایسه این وضعیت در دو دهه 70 و 80 انجام داده، با مقایسه موقعیت زنان عضو هیات علمی دانشگاه های تهران، شهید بهشتی و علامه طباطبایی به این نتیجه رسیده است که جنسیت، عاملی تعیین کننده در گزینش هاست و زنان در سطوح مدیریتی حضور ندارند.
این تحقیق نشان داد با اینکه زنان دانش و تجربه بیشتری طی 10 سال کسب کرده اند و مشارکت آنها در رده های مدیریت پایین و میانه دانشگاه افزایش یافته اما در دوره های مدیریتی تغییر محسوسی رخ نداده و همچنان کمیته ها و شوراهای تصمیم گیری دانشگاه ها به طور کامل در اختیار مردان و دلیل چنین وضعیتی گرایش های مردسالارانه و بی اعتمادی به توانایی های زنان بوده است.جانعلی زاده در پژوهش خود درصد حضور زنان در بنیاد جایزه نوبل طی سال های 1901 تا 2006 را نیز مورد بررسی قرار داده است. در این بررسی 34 نفر (4/4 درصد) از 769 نفری که طی این سال ها به دریافت جایزه نوبل نایل شدند، زن و 735 نفر (6/95 درصد) مرد بودند و در طول دوره فعالیت بنیاد جایزه نوبل، ماری کوری اولین و تنها زنی است که دو بار (در سال های 1903 و 1911 به ترتیب در رشته های فیزیک و شیمی) جایزه نوبل را برد.
بنابراین تنها 33 زن (3/4 درصد) در طول این 106 سال، برنده چنین جایزه ای شدند.
از طرف دیگر اگر فقط به تعداد زنان و مردان در رشته های شیمی، فیزیک و فیزیولوژی/پزشکی توجه شود، سهم زنان حتی بیشتر هم کاهش پیدا می کند به طوری که از 512 برنده جایزه نوبل در این رشته ها فقط 12 نفر یعنی 4/2 درصد زن بوده اند.
جانعلی زاده در پایان پژوهش خود موانع اجتماعی و فرهنگی داخل و خارج فضای علم را که بر جایگاه زنان در محیط های علمی و تخصصی تاثیر اساسی دارند، برشمرده است.
او اندک بودن تعداد زنان در فضای اجتماعی علم، تبعیض جنسیتی، آزار جنسی، تصور غالبی مبنی بر ناتوانی زنان در علم و موقعیت های رهبری، انتظار و ایفای نقش های چندگانه توسط زنان (مثل خانه داری، مادری، مراقبت از فرزند، تدریس و تحقیق) را از جمله این موانع دانسته و موارد دیگری چون ممانعت از حضور زنان در عرصه های علمی و تخصصی و نابرابری در ارایه امکانات و عدم حمایت های اجتماعی از زنان را از دیگر موانع می داند. او همچنین معتقد است موقعیت نابرابر زنان نسبت به مردان در دوره تحصیلات تکمیلی از جمله مادر شدن، محاط شدن در نقش ها و وظایف سنتی خانگی و محرومیت از برخی فرصت ها سبب شده زنان، حتی با وجود دسترسی در حال ازدیاد به آموزش عالی پایه، از فرصت های کمتری برای ادامه تحصیل در دوره های تحصیلات تکمیلی نسبت به مردان برخوردار باشند.
روزنامه سرمایه