آقایان ورود ممنوع

نگاهی آسیب شناختی به احداث پارک های زنانه .....

گروه زنان گوپی 4183

چند سالی است که صحبت از احداث پارک های ویژه زنان در کشور مطرح شده است و در بسیاری از نقاط کشور نیز شاهد اجرای این طرح هستیم. نخستین بار در سال 71 بود که ایده ایجاد پارک های ویژه زنان به تبعیت از برخی کشورهای مسلمان عربی به ذهن مدیران ایران رسید و در همان زمان بود که شرایط ایجاد اینگونه پارک ها مورد بررسی قرار گرفت و ضوابطی برای اجرای این طرح در نظر گرفته شد.  
از جمله این شروط، احداث این پارک ها درمکانی بلند بود که مشرف نداشته باشد و اجازه بلند مرتبه سازی نیز در مناطق اطراف آن داده نشود. شرط دیگر احداث این پارک ها نیز وجود درخت های بلند عنوان شد که استتار لازم را برای این فضاها لحاظ کنند.
هر چند از همان زمان این طرح مخالفت و موافقت های بسیاری را در پی داشت، اما به هر روی در سال 77 نخستین پارک زنان در استان خوزستان ساخته شد و پس از آن نیز خبر از ساخت آن در اراک، تهران، رباط کریم، اسلامشهر و شهریار به گوش رسید و طی ابلاغی از سوی معاون عمرانی وزارت کشور به همه استان ها در سال 78 وسعت محل های در نظر گرفته شده برای احداث پارک های زنان دست کم باید 10 هزارمترمربع بوده و با کاربری مرکز تفریحی و فرهنگی ویژه زنان در اختیار این قشر عظیم و تاثیرگذار جامعه قرار داده شود.
یکی دو سال پیش نیز شهر صنعتی اصفهان صاحب یکی از این پارک ها شد؛ پارکی که به زعم بسیاری از زنان بسیار مجهز است و دارای وسایل ورزشی از جمله زمین فوتبال و دوچرخه سواری است و از لحاظ پوشش نیز هیچ محدودیتی در آن وجود ندارد و رضایت عمومی زنان اصفهان را در برگرفته است تا اینکه تهران نیز بالاخره با تاخیری چند ساله نسبت به بسیاری از شهرهای کشور در آستانه اختصاص دادن پارک های مخصوص زنان قرار دارد و معاون خدمات شهری شهرداری تهران از احداث بوستان های ویژه زنان خبر داده و قرار است نخستین بوستان مادر در پارک آزادگان دوماه دیگر به بهره برداری برسد.
با وجود نظرات موافق و مخالف بسیاراین طرح که به نوعی موجبات تاخیر احداث اینگونه پارک ها را در تهران فراهم آورد، بالاخره احداث آن به مرحله اجرا درآمده است و به گفته مختاری مدیرعامل سازمان پارک ها و فضای سبز شهر تهران علاوه بر پارک آزادگان پارک های قایم و چیتگر نیز به زودی افتتاح می شوند اما اینکه شاید به نوعی موافق ها از مخالف ها پیشی گرفته و یا به بیان صحیح تر قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موافقان به مخالفان چربیده باشد دلیلی برای پذیرفتن و عدم بررسی های کارشناسانه بیش تر نیست چه بسا بسیاری از طرح های پیشنهادی در کشور ما بر حسب نوع حضور مردم و شخصیت غیرقابل پیش بینی آنان پس از اجرا دچار چالش های اجتماعی فراوان شده و روند ادامه برنامه ها را دستخوش تغییرات و گاهی متوقف کرده است. بحث ایجاد پارک های ویژه زنان که پس از تاکسی های زنانه، بیمارستان ها زنانه و مترو و... امروز به مرحله اجرا درآمده است از چند منظر قابل بررسی است.
درست است که با اختصاص فضاهای ویژه از جمله پارک ها به زنان، امنیت و آرامش خاطری اولیه فراهم می شود و از این پس زنان می توانند بی دغدغه وجود مزاحم از زیبایی های طبیعت استفاده کنند و این درست است که زنان به ویژه خانواده های مذهبی، متعصب و سنتی راحت تر می توانند زنان و فرزندانشان را برای تفریح به محیطی امن و سالم روانه کنند و خود این زنان که همواره برای استفاده از امکانات و مواهب موجود در جامعه با توجه به شرایط نابهنجار امروزه یا معذوریت های اخلاقی و روحی خود، با مشکل مواجه هستند می توانند دست کم ساعاتی را چون دیگر زنان در بیرون از خانه سپری کنند؛ درست است که به زعم موافقان از جمله معصومه آباد، عضو شورای سوم شهر تهران، زنان به داشتن فضاهای خاص خود نیازمندند و یا به گفته برخی از کارشناسان، دختران از برخی ناهنجاری های جسمی و قامتی به علت عدم استفاده از نور خورشید و نداشتن تحرک رنج می برند و با فراهم آوردن چنین فضاهایی طبیعی برای آنان تا حد زیادی از این مشکلات کاسته می شود اما....
در پس این مواهب و برخورداری از نتایج مثبت چنین اقداماتی هراس این می رود که این اصلاحات در سطح و پوسته مسایل اجتماعی ما را از توجه به ریشه و اصل معضلات موجود در جامعه به ویژه در رابطه با زنان بازدارد و شاید مسکنی بر دردها باشد اما تا مادامی که منشاء درد مورد توجه و درمان قرار نگیرد شاید به کار بردن مسکن ها به ویژه در جوامع در حال رشد تنها دست آویزی برای بهتر دیده شدن سختی ها و عاملی برای ایجاد تاخر در حرکت به سوی رشد و توسعه بیش تر اجتماعی باشد. توجه به مسایل روحی و روانی افراد جامعه به ویژه زنان اگر چه بسیار حایز اهمیت بوده و با توجه به نقش مهم و تاثیرگذاری که زنان ما در جامعه ایفا می کنند امری شایسته و ضروری است اما اگر این توجه همراه با نظرات کارشناسی و بهره گیری از تجربه ها و اطلاعات جامعه شناسان، روانشناسان و آموزه های روانپزشکی صورت نگیرد چه بسا لطمات جبران ناپذیر و فراوان تری را به این قشر بزرگ جامعه وارد کند.
● جداسازی جنسی و جنسیتی
به طور کلی تقسیم بندی جنسیتی افراد جامعه مساله ای ظریف و دارای جنبه های بسیاری است که در حوزه های مختلف فردی و اجتماعی تاثیرات متفاوتی را به جای می گذارد. امروزه بسیاری از افراد به ویژه پیروان جنبش های فمینیستی معتقدند که در سراسر دنیا نابرابری جنسی و جنسیتی وجود دارد اما به فراخور نیازها، قابلیت ها و مسایل سیاسی و فرهنگی جوامع این نابرابری و تبعیض درجات متفاوتی دارد.
امروز در سراسر دنیا یکی از عرصه های اعتراض اجتماعی مساله احقاق حقوق زنان و بهره مندی از مواهب طبیعی به طور یکسان برای تمام افراد بشراست. کالیانی کارشناس و مدرس در حوزه برنامه ریزی مدیریت زنان معتقد است: جنس، بیولوژیکی است ودر طول زمان و مکان واقعیتی یکسان است که فرد با آن زاده می شود اما جنسیت اجتماعی برگرفته از اجتماع است و چارچوب نقش ها، انتظارات و کارهایی که فرد باید انجام دهد طبق این ماهیت تعریف می شود.
بنابراین نقش اجتماعی زنان و جایگاهی که برای آنان درجامعه در نظر گرفته می شود می تواند تاثیر بسزایی در شرایط روحی آنان داشته باشد و شاید دیگر امروز زن یا مرد بودن مساله مورد بحث جوامع نباشد اما در تقسیم بندی و جداسازی جنسی همواره این هراس وجود دارد که نظام اجتماعی در جهتی شکل گیرد که خواسته یا ناخواسته به سوی نابرابری جنسیتی گام بردارد و واضح است که در دنیای امروز با تزریق این نابرابری و شیوع این احساس به زنان جنسیت اجتماعی آن ها در جوامع خدشه دار شده و به این ترتیب نه تنها از لحاظ روحی لطمات جبران ناپذیری به پیکره جامعه وارد می شود بلکه جامعه نیز در روند توسعه از بخش عمده ای از ظرفیت و توانمندی های افراد خود که در اختیار زنان قرار دارد محروم می شود و به این ترتیب امکان اصلاح مسایل اجتماعی و فرهنگی در لایه های زیرین آن از برنامه ریزان و جامعه شناسان سلب شده و یا به کندی می گراید.
● جامعه سالم آموزش های شهروندی
فارغ از تفاوت های بیولوژیکی زنان و مردان که سبب می شود در بعضی از فضاهای عمومی مانند سرویس های بهداشتی و یا بخش های ویژه بیمارستانی جدا سازی هایی میان آن ها صورت گیرد، گسترش دامنه این جداسازی ها به بخش های دیگری از جامعه از جمله دانشگاه ها، ادارات، وسایل حمل و نقل عمومی و مراکزتفریحی سبب می شود که بخشی از جامعه از داشتن برخی حقوق شهروندی محروم شوند و این مساله زمانی نمود بیش تری می یابد که بخش بزرگ این جداسازی قشر زنان را در بر می گیرد که این خود می تواند چالش برانگیز باشد.
تجربه نشان داده که طرح های جداسازی زنان از مردان مثلا در تربیت پزشک برای زن ها، در دانشگاه ها و تقسیم کارهای تخصصی در دنیای امروز با توجه به پیچیدگی و پیوستگی افراد جامعه بشری نه تنها قابل اجرا نبوده بلکه معمولا با شکست مواجه می شود.
از این گذشته مطابق معیارهای جهانی هر عملی که باعث جداسازی انسان ها اعم از دو جنس یا دو نژاد شود تبعیض به حساب می آید. اگر چه در کشوری مثل ایران هدف از این جداسازی آرامش بیش تر و ارایه تسهیلات به زنان باشد اما جنبه جهانی آن را نیز نمی توان نادیده گرفت. نسرین ستوده حقوقدان معتقد است: اصولا به لحاظ اجتماعی هر نوع جداسازی یا رفتارهایی که زنان و مردان را از هم تفکیک کند می تواند به عنوان یک رفتار تبعیض آمیز تلقی بشود. آنچه در جامعه اهمیت دارد زندگی مسالمت آمیز و توام با اخلاق انسانی این دو جنس هست که متاسفانه درباره این قضیه هیچ کوششی نمی شود و هیچ به اصطلاح رفتار مورد انتظار از مردان در جامعه تبلیغ نمی شود و به طور مداوم انتظارات جامعه از زنان مطرح می شود.
جامعه ایران نیز از این موضوع مستثنا نبوده چه بسا زنان و مردان شریف ایرانی بودن و کارکردن در کنار هم را یاد گرفته اند و آرام آرام می آموزند که از فراز تاریخ مرد سالارانه خود فراتر روند و در این راه بیش از جداسازی نیازمند آموزه های صحیح و حمایت های اجتماعی بیش تر هستند. شاید بهتر باشد با آ موزش های اصولی و صحیح به زنان و مردان کمک کنیم که در کنار هم رفتار سالم تری را داشته باشند تا قادر به تشخیص حد و حدود قانونی و انسانی خود شوند.
احداث پارک های ویژه زنان اگر چه می تواند اقدامی به زعم اجراکنندگان آن در راستای بازگرداندن حقوق از دست رفته زنان به آن ها باشد اما همین مرزبندی و جداسازی می تواند زمینه ساز مسایل روحی و دریافت های متفاوتی نیز باشد از جمله القای این باور به افراد جامعه که برای استفاده درست زنان از حقوق حقیقی شان باید آن ها را جدا کرد و در حصاری به دور از تعاملات با دیگر افراد جامعه حق قانونی و شرعی آنان را به ایشان احراز کرد و مردان که نه پارک های ویژه ای برایشان در نظر گرفته می شود و نه قانونی برای رعایت مسایل اخلاقی برایشان لحاظ می شود، نیاز به هیچ گونه آموزش مسایل شهروندی نداشته و این تنها زنان هستند که باید به خاطر رفتار نادرست برخی از مردان به ورزشگاه ها نروند، در مراکز عمومی قلیان نکشند، حدود و پوشش را رعایت کنند و اگر در پارک ها می خواهند از وسایل و امکانات تفریحی و ورزشی استفاده کنند در گوشه ای بایستند تا آقایان خسته شده و مجالی به آن ها دهند،
در چنین شرایطی آیا ایجاد چنین فضاهای زنانه ای جدا از اینکه بسیاری از زنان را در مواجهه با جنس دیگر در آ ینده دچار مشکل خواهد کرد و شاید به نوعی همراهی و باهم بودن خانواده را در کنار هم در طولانی مدت دچار مشکل کند به لجام گسیختگی و پیشروی بیش تر مردان نخواهد انجامید؟ آیا این منطقی است که ما زنان را از حضور در اجتماع های مردانه منع کنیم به خاطر ناامنی های روحی و اجتماعی که خود در ایجاد آن کم ترین نقش را دارند؟ دکتر مهرپویا جامعه شناس در این زمینه معتقد است: اگر در جامعه ای آموزش های شهروندی به مردم آن جامعه داده شود، برخی از آسیب هایی که از ارتباط ناسالم میان زنان و مردان در جامعه پدید می آید، کم تر می شود چون در دل این آموزش ها به همه گفته می شود که شما شهروند مسوول جامعه خویش هستید پس اول باید به همگان احترام بگذارید دوم باید بدانید که هرگونه برخورد ناسزا یا کلام نادرست به منزله تجاوز به حقوق دیگران محسوب می شود و طبیعی است در جامعه ای که مردم با روح مدنیت آشنا هستند، به حقوق دیگران احترام می گذارند وبه طور یقین آموزش احترام و ارتباطات سالم به مراتب ارزشمندتر و کارآمد تر از جداسازی است.
پس آیا به جای جداسازی زنان و مردان بهتر نیست که آموزش های صحیح شهروندی را به افراد ارایه دهیم و با توسعه فرهنگ شهروندی جامعه را به سمت و سویی سوق دهیم که مرزها، نگاه سالم و منطقی افراد جامعه و رعایت حدود میان افراد، نتیجه احساس محترمانه انسانی و دریافت های عمیق و اصولی خود زنان و مردان باشد؟

سروناز بهبهانی
روزنامه سرمایه