چهار هزار سال تحقیر و آزار زن در ایران

زن آزاری که به راستی تبدیل به یک بیماری فرهنگی شده... به قدری زیاد و همه گیر است که قبح خود را از دست داده است و حتی خود زن ها هم نسبت به آن واکنش سختی نشان نمی دهند.

گروه زنان گوپی 3698

همه ی مردان عالم، بسته ی مکر زنان اند. این جمله ی قصار که تا امروز هم در اغلب مجالس مرد سالارانه در نکوهش از جنس مونث نقل می شود، از مغز "جوانمردی بزرگ به نام سمعک عیار" تراوش کرده و نمایانگر بخشی از فرهنگ ملی ـ مذهبی و حکمت عامیانه ی ما است. هنوز هم برخی از مردم عادی، سیاستمداران و روشنفکران با نام و بی نام خطه ی پر گهر ایران این گفته ی نغز سمک عیاررا تکرار می کنند وبرای خنثی کردن پی آمدهای "مکر زنانه" از اعمال تنبیه بدنی و وضع قوانین زن ستیزانه روی گردان نیستند. شاید همین امر نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم سوید، دکتر شکوفه تقی را بر آن داشته که در قصه ها، تاریخ، متون مذهبی، آداب و رسوم و... درباره ی تلقی نخبگان کهن ما در خصوص زن و سنت "زن آزاری" به کند و کاو بپردازد. حاصل این پژوهش کتاب "زن آزاری در قصه ها و تاریخ" است که چندی پیش در انتشارات باران، چاپ سوید، منتشر شده است.  
● مکر مردان
کتاب "زن آزاری در قصه ها و تاریخ" دو بخش اصلی را دربرمی گیرد. در بخش اول که از هشت فصل تشکیل شده، تاریخچه ی زن آزاری و دلایل اجتماعی ـ سیاسی آن بررسی شده است. در این فصول می بینیم که مردان صاحب قدرت، چگونه به تسلط بر زن، جامه ی قانونی می پوشانند و تخطی از آن یا تجاوز به آن را به شدت قابل مجازات می خوانند. در کنار این قوانین زن ستیز، از متون مذهبی و فرهنگ شفاهی نیز که اعمال این مجازات ها را توجیه می کنند، یاد شده است. یکی از مباحث جالبی که در این فصل به آن پرداخته می شود، بحث هشیاری جنسی زن و عواقب و مجازات های مربوط به آن است. این فصل به ویژه نشان بارز "مکر مردان" در مقابله با خواست طبیعی ارضای جنسی از سوی زنان است. چون، بیش از هر چیز نشان می دهد که مردان صاحب قدرت، به هر ترفندی متوسل شده اند تا این خواست ها را زیر کنترل خود بگیرند، یا آن ها را بنا به دلخواه خود، شکل بدهند.
● توانایی های زنان
بخش دوم کتاب "زن آزاری در قصه ها و تاریخ" به هفت فصل تقسیم می شود و به مباحث توانایی های زنان می پردازد که در تاریخ و قصه ها و روایت های ملی ـ مذهبی بسیار بی اهمیت جلوه داده شده اند و گاه به طور کلی مورد انکار قرار گرفته اند.
شکوفه تقی برای نشان دادن این که خشونت و حتی مجازات هایی که در قصه ها آمده اند، در واقع در جامعه به عنوان یک قانون مذهبی و اجتماعی اعمال می شده، همه ی متون مذهبی در این رابطه را که نقشی کلیدی در القای یک باور عمومی علیه زنان داشته اند، مورد پژوهش قرار داده است؛ از جمله تورات، اوستا، بندهش، ارداویراف نامه، نامه تنسر و دینکرد...
● نوشتن و تحقیق در باره ی زن آزاری در قصه ها و تاریخ ایده ی جالبی است. چه انگیزه ای باعث نوشتن این کتاب شد؟
▪ شکوفه تقی: این سوال بارها از من شده است. هر بار که این پرسش را می شنوم، دوباره به آن فکر می کنم. گاه روی کلمه ی آزار مکث می کنم و گاه به روی انگیزه. باز هم به همان جواب قبلی می رسم. شاید انگیزه ی اصلی من این بوده که از طریق یک تحقیق و بررسی نشان بدهم که نزدیک به چهار هزار سال است که زن مورد تحقیر و آزار بوده است. این آزار که به راستی تبدیل به یک بیماری فرهنگی شده در قصه ها، در تاریخ، در آداب ورسوم و متون مذهبی دیده می شود. این آزار به قدری زیاد و همه گیر است که قبح خود را از دست داده است و حتی خود زن ها هم نسبت به آن واکنش سختی نشان نمی دهند. حتی در بسیاری موارد برای همرنگ کردن خود با مردها و برخورداری از سرچشمه ی قدرت آن ها، با ایشان در تحقیر و آزار هم جنسان خود همداستان می شوند. برای من بسیار مهم است که حساسیت نسبت به این مسیله را بالا ببرم تا جایی که بتوان از شدت این آزار کاست.
● اگر بخواهیم مثلاً بر حسب ضرب المثل هایی که به عنوان"حکمت عامیانه" در این کتاب آمده، قضاوت کنیم، می بینیم که زن واقعاً موجود "ابلیس" صفتی است! این ضرب المثل ها که ریشه در همین قصه ها و سنت ها دارند، اغلب به عنوان نمادی از "پختگی و خردمندی و ذکاوت" ملت تلقی می شوند. آیا این یک تضاد است یا باید در خردمندانه بودن این ضرب المثل ها شک کرد؟
▪ اول باید بگویم که کسی با خواندن کتاب "زن آزاری در قصه ها و تاریخ" محال است به این نتیجه برسد که زن واقعا موجودی ابلیس صفت است. البته بستگی دارد که چه برداشتی، فرد از کلمه ی ابلیس داشته باشد. اگر همان منظور مذاهب از ابلیس باشد که من ناچار از رد این برداشت هستم. چرا که هر که کتاب را خوانده، در واقع تازه چشمش به ستمی باز شده که جامعه در حق زن به ناحق روا داشته است. هدف کتاب هم همین است که نشان دهد زن ها چگونه و به چه دلیل مورد آسیب قرار گرفته اند و چگونه می توان این آزار را متوقف کرد.
مسلم است اگر ضرب المثلی در جهت تحقیر یا دیو انه انگاری گروهی از افراد جامعه باشد، از هر خردمندی به دور است. چرا که خرد از دید من ، درک مرتبه ای از شعور است که با در اختیاز داشتن آن ، فرد بتواند صلاح نه تنها خود که سایر انسان ها، حتی موجودات دیگر را ببیند. به عبارت دیگر خرد و زندگی ارتباطی تنگاتنگ دارند. به میزانی که خردمندی در یک فرد بیشتر باشد، اندازه ی درک او از زندگی و خدمت او به زندگان نیز بیشتر است. به این ترتیب نمی توان سخنی را که درش تحقیر و آزار برای گروهی از انسان ها حتی جانوران است، خردمندانه تلقی کرد، اگر چه اصطلاح مردم عامی یک کشور باشد.
● در این کتاب به همه نوع مجازات برای زنان اشاره شده، از جمله "مجازات زبان درازی زنان"! این مجازات چگونه به وجود آمد و چه هدفی را دنبال می کرد؟
▪ نمی دانیم این مجازات در کجا و کی و چگونه پدید آمده است. البته در متون فقهی زرتشتی، مانند ارداویراف نامه یا وندیداد اشاره به مجازات زنانی می شود که با مردانشان زبان درازی می کنند. در کتاب من به این نوع مجازات ها اشاره شده است. در قصه ها هم زنانی که زبان دراز هستند یا اصطلاحا قرقر می کنند یا به شوهرانشان نیش می زنند، فراوان اشاره شده است. یکی از مجازات ها انداختن این زنان به سیاهچال بوده است. هم در قصه ها به آن اشاره شده و هم در تاریخ اتفاق می افتاده است. مجازات دیگر بی طلاق بیرون کردن زن از خانه بوده است.
اما امروزه هم زنان اگر به اصطلاح بی موقع دهانشان را در برابر شوهرانشان باز کنند، به خصوص که شوهر "سرحال" نباشد، برای زن عواقب سنگنینی بدنبال دارد. اگر از کسانی که از شوهرانشان کتک های بی رحمانه خورده اند، بپرسید که چه وقت مرد اقدام به آزار واعمال خشونت کرده است ، معمولا پاسخ این است که زن درصدد جواب گویی برآمده است. خیلی از مردها وقتی که دچار حالت عصبی می شوند ، نمی توانند از زبان یا منطق استفاده کنند و این که زن را اصطلاحا "زبان دراز" می یابند، شدیدا در مقابل زن احساس عجز می کنند و این عجز را با استفاده از قوای بدنی سعی می کنند جبران کنند. هدف این مجازات ها البته این است که زنانی مطیع و فرمانبردار تربیت کنند تا زن بر اثر کتک خوردن شرطی بشود و یاد بگیرد که اگر در صدد دفاع از خود یا حقوقش برآید، مانند حیوانی تنبیه خواهد شد. پس از ترس جان هر چه می بیند، دم نزند. البته امروزه زنانی که به وسیله ی شوهرانشان به سختی در حد کشته شدن هم کتک می خوردند، از ترس "آبروریزی" به مراجع قانونی روی نمی آورند چرا که با تعریف زن خوب پارسا چه بسا دچار تضاد بشوند و جامعه هنوز با شدت بیشتری آن ها را تنبیه کند. چرا که زن خوب و خانم می بایست بسوزد و دم نزند.
● شما هم چنین به نقش زنان حکمفرما در قصه ها پرداختید. آیا تفاوتی بین این تصاویر با تصاویر مردان می بینید؟
▪ تاریخ نشان می دهد که هر گاه قدرت مطلقه در دست یک نفر باشد، احتمال کج رفتن آن فرد بسیار زیاد است. می خواهد زن باشد یا مرد. اما زنانی که با تدبیر و درایت حکومت کرده اند هم، به نسبت زیاد بوده اند، همان طور که حکمفرمایان مردی که از روی عدالت حکومت کرده اند، در تاریخ کما بیش یافت شده اند.
اما تفاوتی که این زنان حکفرما با مردان داشته اند، در واقع بیشتر در شکل زندگیشان بوده است. به این معنا که زنی که حکمفرما بوده، اجازه نداشته رسما همسری برای خود انتخاب کند. نمونه اش دو دختر خسروپرویز در تاریخ ایران است. در واقع فرمان بردن از زنی که خود زن مردی بوده که در رتبه از او پایین تر بوده، برای سایر مردانی که می باید فرمان آن زن را ببرند، افتخاری محسوب نمی شده است. قصه ها حتی تاریخ نشان می دهد که زنی که در مصدر قدرت بوده، می بایست زندگی خانوادگی بسیار محدودی داشته باشد. درحالی که مردان هر چقدر زندگی خانوادگیشان گسترده تربوده، قدرتمند تر محسوب می شده است. از این رو در تاریخ اگر به اسم سیده خاتون که سی سال در ری حکومت کرده بر می خوریم، او زنی است که شوهرش مرده و به جای پسرش که به مالیخولیا مبتلا شده، حکومت می کند.
● شما از زنان در هر زمینه ای نمونه ای آورده اید: زنان روحانی، جادوگر، هنرمند، کشاورز، خودفروش... در تحقیقات تان ولی به زن "دانشمند و خردمند" برنخوردید؟ آیا این حیطه ای بود که تنها مردان حق ورود به آن را داشتند؟
▪ بستگی دارد که ما چه تعریفی از دانشمند داشته باشیم. به طور مثال اگر منظور ریاضی دان باشد، مثل خیام. من متاسفانه به چنین زنی در قصه ها و تاریخ برنخوردم. مضافا به این که باور ندارم، اصولا دانشی می تواند در حیطه ی توانایی های فکری یک جنسیت باشد. دیگر این که اگر منظور ما از خرد، حکمت باشد، باید بگویم که زنان خردمند در تاریخ و قصه ها فراوان وجود دارند. در کتاب "زن آزاری در قصه ها و تاریخ" به خصوص در بخش زنان روحانی به این دسته از زنان اشاره شده است. این ها زنان داروگر و روحانی بوده اند که در همه ی جوامع حضور داشتند. اصولا در پنج هزار سال پیش، وقتی که به دوران بین النهرین و مصر باستان بر می گردیم، عموم روحانیون را زنان تشکیل می دادند. در واقع این زنان گیس سفید که در فرهنگ خراسان ایران به بی بی معروف اند، بسیار محترم و مقدس بوده اند.
● دلیل این که یک نکته ی واحد، مثلا "عادت ماهیانه زنان" در یک دوره به عنوان "رمزی مقدس" و در دوره ی دیگر "رمزی شیطانی" تبدیل شده، چه بوده است ؟ چگونه می توان ذهنیت اجتماعی را نسبت به یک پدیده دراین زمان نه چندان طولانی، صدوهشتاد درجه تغییر داد؟
▪ عادت ماهیانه سرآغاز باروری زنان و رمز جنسی آ ن ها ست. در دورانی که زن نقشی تعیین کننده در کشاورزی و تامین معاش خود و فرزندان داشته است، آنچه مربوط به باروری زن می شده است، امری مقدس بوده است. این زمان برای زنان، سرآغاز ایامی مبارک بوده است. اما در فرهنگ دامداری که درش غلبه با نیروی جنسیتی مرد است، ارزش از باروری زن گرفته شده و به نیروی باروری جنسی مرد داده شده است. به همین ترتیب، پدر به چای مادر، حامل خون و ختنه کردن پسران که تقلیدی از پریود شدن زنان است، امری واجب و سرآغاز مردی قلمداد شده است.
اصولا در جوامعی که تاکید بر اهمیت تقدسی نیروی جنسی مرد است، شدیدا سعی بر آن است که نیروی جنسی زن لگد کوب شود. در واقع قصد اصلی از این لگد کوبی که همراه با تحقیر و حتی شکنجه است، به زیر یوغ بردن و در اختیار داشتن اوست. چرا که وحشت اصلی از این است که زن از نفوذ مرد بیرون برود.
در جواب قسمت دوم سوالتان باید بگویم که در کشورهای اروپایی، در جایی که زن در جامعه حضور دارد، معاش خود را تامین می کند و می تواند بی نیاز به مرد یا خانواده اش، فرزند خود وخود را تامین کند، این مسایل تدریجا حل شده است. زن بودن یا پریود شدن زن، ضد ارزش محسوب نمی شود و کلا خون زن، از حالت تابو بودن خارج شده است. اما در جوامعی که زن هنوز می بایست در پس دیوارها پنهان بماند وبه عبارتی کور و کر باشد، هنوز نیروی جنسی او شیطانی محسوب می شود و آن چه که رمز باروری جنسی زن است، دیو گونه تلقی می گردد.
● بخش زیادی از این داوری های غرض آلود نسبت به زنان، هم چنان به اعتبار خود باقی است. چرا نمی توان این برداشت های مغرضانه و زن ستیزانه را از ذهن ها پاک کرد؟
▪ اگر به زن در یک سطح اجتماعی ودر یک فرآیند تاریخی اجازه داده شود که مانند مرد از آموزش و پرورش، ورای همه ی قضاوت های ارزشی جنسیتی برخوردار باشد، مضافا به این که قانونی از او حمایت کند و خاطی مجبور به پاسخ گویی در برابر قانون باشد، مسلم است که زنان در جایی قرار می گیرند که می توانند از توانایی های مغزی خود، مانند مردان برخوردار باشند. کما این که بخشی از این راه را زنان در اروپا رفته اند. اگرچه هنوز راه طولانی ای مانده. تاکید اصلی من بر این است که زن باید بتواند کار کند ، در جامعه حضور داشته باشد و حاصلی که از دسترنجش به دست می آورد با حاصلی که مرد بدست می آورد، ارزش مساوی داشته باشد. اگر قانون از کار زن و مرد به یکسان حمایت کند، بیش از دو یا سه نسل طول نمی کشد که بخش بزرگی از این باورهای غرض آلود تغییر می کند و زنان، بی ترس به احیای توانایی های خود می پردازند.
● شما سعی کرده اید با موضعی خنثی با مسیله ی"زن آزاری" برخورد کنید وبیشتر بر جنبه ی پژوهشی بودن کتابتان تأکید کرده اید، هدفتان از نوشتن این کتاب چه بود؟
▪ به نظر من به قدری قصه ها و تاریخ و آداب ورسوم و متون مذهبی گویای خشونت بی حد و حصر نسبت به زنان هستند که مرا از هر نتیجه گیری بی نیاز کرده است. من این نتیجه گیری را واگذار خواننده کرده ام، اگر چه در نحوه ای که مطالب را کنار هم گذاشته ام، نتیجه ی دلخواه من نیز گرفته می شود.

مقالات ارسالی به آفتاب