زن درجسجوی رهایی
8 مارس ( 18اسفند)؛ روزجهانی زن .....
1) نگاه عمومی
ازاواخر قرن 19 واوایل قرن 20 ،آن زمانی که دیوارهای جوامع فیودالی به شدت در حال فروپاشی وروند بی برگشت زوال وامحاء مناسبات تولید فیودالی آغاز گشته بود وبنیادهای نظام جدید در بخش وسیعی از پهنه گیتی در حال نضج وگسترش بودند مسیله زنان وحضورشان در جامعه نوین ومناسبات تولیدی آن ونقش وجایگاه اجتماعی شان به موضوعی جدی وقابل توجه والبته گرهی هم تبدیل شد که تاکنون همچنان ادامه دارد .
اگرچه الزامات مناسبات سرمایه داری از سویی حضور زنان در عرصه های اقتصادی به عنوان نیروی کار ارزان وکار روزمزدی برای رونق بخشی نیاز سرمایه داری نیاز سرمایه داری را طلب می کرد واندک اندک درهای محیط کار رابه روی آنان می گشود ،اما از سویی دیگر اندیشه های ارتجاعی روبنای نظام قبلی ،که اکنون درسیستم جدید به نوعی فعال مایشاء شده بود با گسترانیدن دایره فعالیت زنان در عرصه های اجتماعی وکاربرد توانمندی های آنان در بازسازی جامعه مخالفت وجامعه را از بخش قابل توجهی از تواناییهای نیمی از جمعیت خود محروم می کرد .درست در همین نقطه گرهی بود که پایه های مادی وواقعی جنبش زنان برای حل ورهانیدن یقه جامعه ازاین تناقض اجتماعی شکل گرفت که تاامروز به پیش می رود .
زنان ازهمان بامدادان شیوه تولید سرمایه داری در عرصه های کاروفعالیت اجتماعی رنج استثمار به غایت وحشیانه تری رابه نسبت مردان بر دوش داشته اند .زنان در این سیستم به عنوان نیروی کار ارزان وبه منظور برقراری توازن در تناسب نیروی کار لازم در جامعه مورد سوءاستفاده سرمایه داری قرار گرفته اند .این از سویی دیگر به شدت با ممانعت ومحدودیت های اجتماعی ،همچنین با ستم وتبعیض فزاینده ای روبرو بوده اند. اینچنین است که می بایست از طرفی همگام با مردان هم سرنوشت خود در محیط های کار برای احقاق حقوق اقتصادی شان قدم به پیش بگذارند ،واز طرفی دیگر برای کسب حقوق به شدت پایمال شده اجتماعی شان وستاندن حق آزاد زیستن وبه رسمیت شناخته شدن هویت وشخصیت مستقل خود در هم عرصه های اجتماعی برزمند.
به این ترتیب زنان ازهمان ابتدا رنج ستم مضاعف تری را بر دوش دارند که می بایست نقطه پایانی برآن نهاده شود .این کشمکش تاریخی واین معضل اجتماعی مدار مبارزه ای قرار گرفته است که روی به جلو دارد ،نقطه پیشرفت وتکامل اجتماعی هر جامعه ای را می توان به نسبت پس وپیشرروی این کانون مبارزه محک زد ،زیرا که این جنبش با توجه به علل ،انگیزه ها وواقعیت های مادی ومطالبات آن درکلیت خوداز خصلت بسیارقوی دموکراتیک برخوردار است .نمی توان از دموکراسی در جامعه ای سخن گفت در حالی که زنان آن جامعه مورد آزار وتبعیض جنسی قرار دارند ،نمی توان جامعه ای را آزاد ورها دانست در حالی که نیمی از پیکره آن جامعه خود اسیر ودر رنج است .
کلارازتکین ازبنیانگذاران جنبش انقلابی زنان خود ازرهبران برجسته جنبش کمونیستی آلمان وانترناسیول دوم بود- به همت وتلاشهای پیگیرانه وی وهم قطارانش روز 8 مارس به عنوان روز جهانی زن شناخته شد ،این خود تاثیر به سزایی در شناساندن موضوع زن وجایگاه آن در سازماندهی سیستم اجتماعی وطرح مسیله ستم جنسی ،نابرابری وتبعیضی که نسبت به آنان روا می دارد ،داشته است ودارد.
روز 8 مارس روزیادمان وسالروزبه گلوله بستن کارگران زن امریکایی در سال 1875 بودکه برای احقاق حقوق وطرح مطالبات خود به میدان آمده بودند . اینان به همین خاطر از سوی پاسداران سرمایه به خاک وخون غلتیده شدند اما تاثیر این روز ونقش بلا منازع آن در به حرکت درآوردن وبه میدان کشیدن موج عظیم جنبش زنان همچنین تا به امروز ادامه دارد .
جنبش زنان در طی این 13 دهه گذشته ودرسایه از خود گذشتگی وحضور یکپارچه زنان وبالارفتن سطح خود آگاهی عمومی درون جنبش بسیار بالنده وپیش رونده خاکریزهای بسیاری را پشت سر گذاشته است .این جنبش حق طلبانه با وجود کاستی ها ،پراکندگیها وعلیرغم تلاشهای بی وقفه ای که برای به انحراف کشاندن ومحدود کردن افقهای آن وبه اصطلاح غیر سیاسی کردن مطالبات وخواستهایشان صورت می گیرد ،باز هم رون این جنبش بالنده وروبه رشد لگام ناشدنی همچنان به پش می رود وتوانسته است علی رغم همه این دست اندازیها دستاوردهای بزرگی رادر بخش وسیعی از جهان کسب کند که به هیچ وجه با دهه های ما قبل خود قابل قیاس وارزیابی نیست .
حق کار، حقوق یکسان درمقابل کار یکسان ،حق رای ،حق مرخصی های دوران بارداری ،امنیت شغلی وآزادیهای اجتماعی ،سیاسی، فرهنگی و...ازجمله حقوقی هسنتد که در برخی از کشورهای غربی به دست آمده است .حقوقی که زنان نیمه امل قرن 21 وحتی بخشهای وسیعی از همین دنیای امروزوبه ویژه کشورهای عقب مانده به خواب هم ندیده اند .این تنها به مدد فعالیتهای سازمان یافته وحضور یکپارچه خود زنان به درجه اولی وپشتیبانی همه جانبه نیروهای ترقی خواه جامعه ممکن شده است .البته ازاین نمونه ذکرشده نباید این درک متبادر شود که زنان این جوامع به حقوق کامل خود دست یافته اند .
تصادفا اینان هنوز با مشکلات عدیده ای درتمام عرصه های فعالیت اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی روبرو هستند .هنوز جلوه های آشکاری از تبعیض وستم جنسی بر جامعه مستولی است ،هنوز هم ممانعت ها ومحدودیت های آشکار وپنهان بر سر را ه زنان قرار دارد که از شکوفا شدن توانمدیهای آنان می کاهد. در این جوامع کالایی شدن زن وتبلیغات گیج کننده دراین زمینه ضربات بسیاری را بر هویت وشخصیت واقعی زن وارد کرده است .اینجا هم جنبش زنان دوش به دوش جنیش عدالتخواهانه عمومی وبه مثابه بخش جدایی نا پذیر آن برای بهبود شرایط زندگی ودگرگون ساختن بنیادین شالوده های نظام سرمایه داری در تلاش است وتمام ابزارها وامکانات به دست آمده تاکنونی را برای نیل به پیروزیهای هرچه بیشتر ومحو ستم وتبعیض جنسی وزدودن اندیشه های ارتجاعی به کار می رود.
نکته قابل توجه دیگر اینکه ؛ اگرچه درست است که زنان به طور عام دربستره روابط اجتماعی همسان درمنگنه افکار تاریک اندیشانه قرون وسطایی وارتجاعی قرار گرفته اند واز این منظر ازدرد مشترکی می نالند ودرمتلاشی شدن آن وبه پس رانده شدنش ذینفعند ، اما بخش وسیعی از همین زنان یعنی زنان طبقه پایین ولایه های زیرین که اکثریت را هم تشکیل می دهند ، علاوه بر تبعیض وآپاتاید جنسی از ستم مضاعفی هم می نالند که برای زنان طبقات مرفه ودارا نا آشناست .طبیعتا زنان خانواده های کارگری ولایه های مختلف زحمتکشان جامعه ،زنانی که قادر به سیر کردن کودکان تحت تکلف خود نیستند ، زنانی که زیر سقف کارگاه عرق می ریزند واستثمار می شوند وهنوز نمی توانند نان بخور ونمیری را کسب کنند وزنانی که ناگزیر تن به تن فروشی می دهند ،اززخم بسیار عمیقتررنج می برند که مثلا با حق دوچرخه سواری برای زنان وقوانین رفرمیستی وفرمایشی دیگر التیام نمی یابد .
2 ) زن ، ایران ، انقلاب
زنان در عرصه سیاسی- اجتماعی جامعه ایران تا قریب یکصد سال گذشته در ظلمت وتاریکی مطلق می زیستند. ازدید فرهنگ عمومی ومسلط آن روزگاران آنان موجوداتی مهجور وضعیفه هایی ناقص الخلقه بودند که فقط مسیولیت زایش و نیایش به درگاه ولی نعمتان خود را بر دوش دارند .بردگان بی جیره ومواجبی که تنها به درد حرم ،پستوهای مطبخ وخانه داری می خورند.این حاصل ووتراوش فرهنگ مرد سالار آن زمان بود که با جهالت ان هم از خشکیده ترین وتکیده ترین چهره های آن در عالم زندگی اجتماعی اشباع شده بود ،ازقبل آن جامعه ای داشتیم ؛عقب مانده ،فلاکت زده وسیه روز .
در سالیان نخست پیش وپس ار انقلاب مشروطیت که جامعه ایران رخوت بیش از این را بر نمی تافت وخیال برخاستن از خواب مردگی چندین ده ساله را درسر می پروراند ،جرقه هایی از زایشی نوین به وقوع پیوست .این همزمان بود با فعل وانفعالات اجتماعی گسترده ای که در بخشهای وسیعی از دنیای دوردست ودرسرزمینهای مجاور به خصوص دز جریان بود .
نظام سرمایه داری پا به عرصه وجود نهاده بود وودنیای اطراف خود را برای چنگ زدن به مواد خام وثروت زیرزمینی انبوهتری می پایید ، عرصه های جدید از مبارزه برای تنازع بقا ، آن هم در شکل وشمایل سرمایه داری به وجود آمده بود .پایه های پوسیده فیودالی درحال زوال واضمحلال بودند .تنشهای اجتماعی در اشکال دیگر بازتولید شده بود ، طبقه جدیدی با ابهت وتوانمندی های فزاینده ای پای به دوران مبارزاتی نوین گذاشته بود .اینها وهمه در کنار عوامل داخلی ازجمله استبداد بی حد وحصر دستگاه پادشاهی قاجار ،فساد وغارتگری وتوحش بی نهایت تیولداران ...جامعه را به سوی ایجاد تغییرات ودگرگون ساختن نظم موجود سوق می داد .همه این عوامل بیرونی ودرونی موجب گشت که جامعه تغییر بنیادی را طلب کند .
انقلاب مشروطیت نقطه عزیمتی بود به سوی جامعه ای متعادل ،برای کسب آزادیهای مدنی ودخالت مردم در سرنوشت خود. این خود تدریجا نقطه تعالی وپیشرفتی بود در حیات سیاسی اجتماعی جامعه ایر ان .
انقلاب مشروطیت ودگرگونیهای آن دوران وسالهای بعد از آن با وجود مثله شدن این انقلاب- خود سرآغازی بود برای ابراز وجود زنان وپیدایش نمادها وجرقه هایی برای دخالت گری عنصر زن در فعالیتهای اجتماعی که درجامعه در جریان بود .تحرکات وتلاطمات اجتماعی آن دوران اندک اندک بستری را برای به میدان آمدن ودخالت زنان در کشمکشهای اجتماعی گشود .
زنان برای اولین بار دربطن کانونهای گرم انقلاب آنزمان به ویژه در تهران ، تبریز وصفحات شمال قرار گرفتند وتوانستند نمایش نسبتا چشمگیری را ازحضور خود بروز دهند .شرکت زنان در مبارزات ضد استعماری وتجدد خواهانه مشروطیت با وجود کاستیها ومحدودیتهای بیشمار وبا توجه به اینکه با مطالبات مشخص مسیله زنان به میدان نیامده بودند ، اما باز خود معرف سر بر آوردن زنان وحضور آنان در جامعه شد ، وقابل توجه اینکه تاریخ پیدایش اولین تشکلهای زنان به این دوران باز می گردد.
درهمین دوران که اندک نسیمی ازآزادی ،غبارها را ازچهره ها رانده بود وروزنه ای دیگر به دیار دیگراندیشی گشوده بود ،فرصت وفضایی هم فراهم آمد وزنان نیز به اندیشه تشکل و نشان دادن هویت خود بر آیند .به همین ترتیب بود که نطفه هایی از اولین انجمنهای زنان شکل گرفت .نخستین جراید مانند دانش ، زبان زنان ، پیک سعادت نسوان ، بیداری ما و نامه بانوان به همت اولین دسته های زنان روشنفکر وآزادیخواه در مقاطع مختلف سالهای بعد از مشروطیت وسالهای زمامداری پهلوی ره به جامعه گشودند.شم اصلی این جراید را موضوعاتی چون مبارزه با گرانی ، قحطی واعتراض به وضعیت بد زنان در امور آموزش بهداشت وبیسوادی و... بود.
زنان بیدار آن زمان درمقالات مختلف از زحمات فوق الطاقه وتکالیف شاقه زنان صحبت می کردند وبخشی از رنج ومرارت طاقت فرسای زنان را به زنان به زبان می آوردند باز به همت همین زنان پیشرو واولین پیشگامان زنان مبارز بود که نخستین کلاسهای درس ومدارس دخترانه شکل گرفت .
این اقدامات اولیه اگرچه ازدید امروز ممکن است بسیار اندک ،جزیی وچه بسا بسیار کم اهمیت تلقی شود ،اما آن را باید به نسبت فضای قبرستانی آن دوران وعقب ماندگی مفرط جامعه آن زمان سنجید ومحک زد .اینان می بایست درشرایط بسیار نابرابر اجتماعی وسیاسی ودرمیان انبوه سنگ اندازیها ،ستمها، تبعیض وتحقیر ها یه جنگ تابوهای سنتی جامعه می رفتند ورنج بی نهایت را متحمل نمایند .اینان در اولین قدمها همانطور که انتظار می رفت ومی بایست چنین باشد با ارتجتع روبرو شدند .
دراین میان سیاست کششف حجاب رضاخان ،به تقلید ار آتاتورک وپایین کشاندن چادروروسری به زور چماق وسرنیزه ،اقدامی بازدارنده وروندی انحرافی وسیاستی کذایی وبی پایه بود درمسیر رشد وتکامل جنبش واقعی زنان .این اقدامات تصادفا عکس العمل منفی وعمومی جامعه راکه خود ناشی از تنفر مردم نسبت به حکومت استبدادی رضاخان بود برانگیخت .این روند زورگویانه خود به سنگ بزرگی لای چرخ خود آگاهی ورشد طبیعی جنبش زنان تبدیل شد .
به هر حال دراین چهاردهه پرتلاطم ،چهره اجتماعی ایران دستخوش تغییرات برگشت ناپذیر گردید .طی این دوران همراه با بسته شدن نطفه های نظام سرمایه داری وضربه خوردن مناسبات فیودالی موجی از روشنفکران وترقیخواهی نوین فضای ایران را فرا گرفت . این موج وبارور شدن آن خود ثمره تلاشهای بی وقفه چندین دهه فعالیت نسل نخستین روشنفکران این جامعه است .
اولین مراسم 8 مارس به همت اینان برگزار گردید واولین جمعیت پیک سعادت نسوان وجریده پیک نسوان در سال 1301 ثمره زحمات اینان بود.
همچنین بخش بزرگی ازاین کوج روشنفکری وترقیخواهی ومبارزه با جهل وخرافه که نقش اصلی را در اشاعه تبعیض جنسی ایفا می کند- مرهون زحمات نسل اولیه روشنگران ونویسندگان آزاد اندیش این جامعه است .نواندیشانی همچون زین العابدین مراغه ای ، میرزا فتحعلی آخوندزاده ونسل آن ها همچون جمالزاده ، فرخی یزدی ، کسروی ، عارف قزوینی ، میرزاده عشقی ، ایرج میرزا ، هدایت و چوبک و...دراین خصوص بسیار زحمت کشیدند .پنجه در پنجه تباهی وارتجاع انداختند وبا زبان نافذ وقوی وهزال خود نقاب ریاکاران وظاهرسازان را می دریدند .اینان توانستند درطول حیات ارزشمند خود درآن دوران گذار وحیاتی مجموعه درخشان وماندگاری رادرمبارزه با جهل به جای بگذارند وزنان را به ایفاء نقش اجتماعی وفرهنگی تشویق کنند .
به این ترتیب زنان در ان مرحله تاریخی که صحبتش رفت به هیچ وجه تنها نبوده اند وازپشتیبانی فکری ، سیاسی وعملی بخش وسیعی از روشنفکران ،مبارزان وپیشروان این جامعه برخوردار بوده اند .با این همه هنوز می بایست درمیدان بسیار نابرابرانه ای مطالبات خود را به پیش ببرند.
بعد ازاضمحلال حکومت رضا شاه وگشودن شدن درهای زندان وگسستن چفت وبستهای استبداد پهلوی فرصت مناسبی برای شرکت فعالانه جمعیت کشور ،ازجمله زنان ،در فعالیتهای سیاسی اجتماعی وفرهنگی به وجود آمد.تشکلهای سیاسی متعددسربرآوردند ،اتحادیه های کارگری ودهقانی به وجود آمدند وجامعه مطبوعاتی توانستند فارغ از سانسوردورتازه ای ازفعالیت روزنامه نگاری راآغاز نمایند وحکومتهای خودمختار درکردستان وآذربایجان سربرآوردند..
دراین سالها حضورزنا ن درعرصه های متفاوت وپیشرفتهای نسبی آنان در میدانهای دانش وفن اموری وکشانده شدن بخش وسیعی ازآنان به کار درعرصه های اقتصادی وخدماتی مهربرگشت ناپذیری حضور زنان دراجتماع وامورات قبلا ممنوعه را برپیشانی جامعه زد .بسیاری از تابوهای سنتی ،ارتجاعی وعقب مانده ،بدون اینکه دنیایی هم به آخر رسیده باشد شکسته شد .اکنون کارزنان وحضور ومقاومتشان وبا پشتیبانی نیروهای روشنفکر وترقیخواه جامعه میسر گشت .
اگر چه هنوز راه دشواری درپیش بود ومخاطرات بسیاری را میبایست پشت سر نهاد،اما باز هم اولین ثمره های مقاومت به گل نشسته بود و پیروزیهایی به دست آمده بود که پیش ازاین تصورآن غیر ممکن بود .حکومت دوم پهلوی که پیش از این تاب جامعه ای نسبتا آزادرا نمی توانست بیاورد وآزادی بیان واندیشه را بر نمی تافت همچون سلفان خود به سر نیزه پناه آورد کودتایی خونین سازمان داده شد دیگرباراعدام وشکنجه وداغ ودرفش آغاز وتشکلهای سیاسی ومردمی ممنوع وروزنامه های غیرخودی بسته شدند .تا بانگ عدالت خواهی وآزادی را مجالی برای ابراز نباشد .طبیعتا جنبش انقلابی زنان نیز ازاین یورش همه جانبه درامان نماند ودراین میدان مبارزه ومقاومت ضربات سنگینی را متحمل شد .
حاکمان مستبد ازاین حکومت وحشت نیز ظرفی نبستند ونتوانستند ازاین روزگاران ننگ وارامید به رهایی وبهروزی رابخشکانند .جوشش وغلیان از روزنه های دیگر یر برآورد ، سیستم نامتعادل حکومتی خود ازچنگ تضاد نا متعادلی گرفتار آمده بود. کشمکش های هرم قدرت درطول یک دهه ،خود بازتابی از منازعات درونی وسیستم نیمه فیودالی نیمه سرمایه داری بود که اقتصاد وثروت عمومی جامعه را درانحصار داشتند تا اینکه بانک جهانی گسستن از آخرین حلقه های فیودالی را به شاه دیکته کرد .
دراین دوران فارغ از پیامد اقتصادی ،فرصتهایی برای حضور زنان درجامعه گشوده شد وعلی رغم تلاشهای عده ای برای جلوگیری این امر خیل ملیونی زنان وارد بازارهای کار وعرصه های فرهنگی اجتماعی شدند .زنان توانستند با وجود همه محدودیتها وفشارهای انبوه بخشی از توانمندیهای خود را به ویژه در زمینه های فرهنگی-اجتماعی به کار گیزند .همین دیکتاتوری نوپای سرمایه داری ،ازآنجایی که فعالیتهای سیاسی را تنها دردایره خود ومجالی بله قربان گو می پذیرفت ،هر ندای عدالتخواهانه با سرکوب ووحشیگری پلیس می گرفت وهر حرکت سازمان یافته ، آزادی طلبانه وترقی خواهانه به شدت سرکوب می شدند .پرواضح است که دراین فضای خفقان آلود همچنان فعالیتهای سیاسی برای اکثریت جامعه وبالطبع زنان در راه رفع تبعیض ،استثمار وستمگری منطقه ممنوعه بود.
دراین میان سازمانهای فرمایشی وحکومت ساخته زنان علی رغم تلاشهای فریبکارانه ودروغین هرگز نتوانستند به غیر ازدسته هایی اززنان مرفه ووابستگان حکومتی،بخشی حتی کوچک ازاین جمعیت ملیونی را به دام سیاستهای حکومت بکشانند .جنبش واقعی زنان همچنان دردل جامعه ودربطن مبارزات ستمدیدگان واقشار ولایه های رنجدیده درراه رهایی ار ستم واستثمار وتبعیض وکسب آزادی مسیر پرفرازونشیب مبارزه ومقاومت راپی گرفت.
از ویژگیهای بارز این دوران همان قطبی شدن جنبش زنان و آشکار شدن تفاوتها درنگرشها ،خواستها،انگیزه ها ومطالبات خود جنبش بود ،که از تفاوتهای طبقاتی واجتماعی نشان می گرفت .بخش ناچیزی اززنان-ازطبقات مرفه وبلندپایگان دولتی که درکنار طبقه حاکم ودرتایید سیاستهای سرکوبگرانه رژیم سازخودرا می زد واکثریت قریب به اتفاق زنان ،زنان کارگر ولایه های زحمتکش وروشنفکر با حضور فعال ومؤثر خود ،با اعتراضات واعتصابات مداوم خود ،با طرح مطالبات سیاسی اجتماعی خود، نشاط وتوان تازه ای به جنبش عدالتخواهانه جامعه علیه دیکتاتوری پادشاهی بخشیدند.
وجود گسترده زنان و فعالیتهای انان درگروهها وسازمانهای انقلابی وسازمانها پیشرو دانشجویی ،فعالیتهای مسلحانه ،دخالت وسیع در سازماندهی اعتصابات وتظاهرات وفعالیتهای روزمره علیه ستم وتبعیض وبی عدالتی ،شرکت همه جانبه وقدرتمندانه درروند سرنگون ساختن رژیم پهلوی ، تأکید مجددی بود بر این واقعیت که این جنبش ازآنچنان توان پتانسیل انقلابی ودموکراتیک برخوردار است که می تواند وباید همچون بازوی پر قدرت جنبش عمومی وعدالتخواهانه جامعه عمل کند .پیروزی انقلاب بهمن پیوند ناگسستنی وسرشتی این حلقه های جنبش را نشان داد .
خسرو صادقی بروجنی
فرهنگ توسعه