مادری , عالی ترین مقام و بزرگ ترین افتخار زن
طـفـل , نه تنها از شیر مادر لذت می برد و سلامت و اعتدال خود را حفظمی کند,بلکه به طور کلی وجـود مـادر بـا آن عواطف گرم و تحمل هرگونه رنج و زحمت برای رفاه و آسایش کودک , یگانه عامل خوشبختی و پایه گذاری اعتدال و سلامت اوست .
مادری , عالی ترین وظیفه ای است که دست نیرومند آفرینش بر عهده مادران قرار داده است .
اولـیـن وظیفه مادران همان است که شیره جان خود را از راه پستان به کام فرزندان خود بریزند و آنها را در راه رشد و تکامل , انرژی و نیروبخشند.
بـه هـمـیـن جهت است که علی (ع ) می فرماید: هیچ شیری برای کودک , از شیر مادر پربرکت تر و مفیدتر نیست .
طـفـل , نه تنها از شیر مادر لذت می برد و سلامت و اعتدال خود را حفظمی کند,بلکه به طور کلی وجـود مـادر بـا آن عواطف گرم و تحمل هرگونه رنج و زحمت برای رفاه و آسایش کودک , یگانه عامل خوشبختی و پایه گذاری اعتدال و سلامت اوست .
طـفـلی که گریه می کند, تنها هنگامی خاموش می شود که مادر او را در بغل گیرد و سرش را بر سینه خود قرار دهد.
این موضوع سبب شد که دانشمندان در این باره به مطالعه پردازند.
سـرانـجـام بـه ایـن نـتـیجه رسیدند که صدای ضربان قلب مادر برای طفل بهترین و عالی ترین آهـنـگ های تسلی بخش است , از این رو این صدا را برروی نوار ضبط کردند و در پرورشگاه ها مورد استفاده قراردادند.
وظـایـف مادر, تا وقتی که کودک به سرحد کمال برسد و انسانی شود که نیازی به یاری و حمایت دیگران نداشته باشد,ادامه دارد.
ازمـیـان هـمـه وظـایـف , تنها وظیفه شیر دادن است که فقط تا هنگامی که طفل استعداد هضم غذاهای متنوع و جویدن آنها را به طور کامل پیدا نکرده است ,ادامه دارد.
هنگامی که دندان های طفل رویید و توانست غذای مورد نیاز خود را مستقیما از محیط اخذ کند و صـرف رشـد و تـکـامـل خویش نماید, دیگر شیردادن به خودی خود بی فایده می شود, زیرا صحیح نیست که طفل برای همیشه , طفیلی مادر باشد و تغذیه کودکانه داشته باشد.
حداکثر مدتی که برای این مرحله در نظر گرفته شده است , دو سال است .
قرآن کریم می فرماید:والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة , مادران , فـرزنـدان خـود را دوسـال تـمـام شـیـر می دهند و این حکم برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را به اتمام برساند.
در مـورد حـداقـل آن , ازامام صادق (ع ) نقل شده است که : شیردادن 21ماه است و کمتر از آن ظلم به طفل است .
چنین به نظر می رسد که هدف , رسیدن طفل به حدی است که بتواند نیازمندی های خود را از راه تغذیه تامین نماید.
برای تامین این هدف , حداکثر دوسال وحداقل 21ماه وقت لازم است .
به هر صورت , مساله شیر دادن زیربنا و شالوده سعادت طفل است .
طفل در صورتی که در این دوران از محیط سالم برخوردار باشد و اشتباهات پدران و مادران , او را دچار شرایط و حالات غیر طبیعی نسازد, می تواند آینده درخشانی داشته باشد.
ازهـمین جهت است که علی (ع ) فرمود:همچنان که برای زناشویی دقت ومواظبت می کنید, برای شیر دادن نیز دقت کنید, زیرا شیر, طبیعت رادگرگون می سازد.
خانواده , واحد اجتماع است .
سـعـادت اجـتماعی , هنگامی تامین می شود که واحدهای اجتماعی از جنبه های جسمی و روحی سالم باشند.
بـا آشـفـتـگی های روحی و جسمی خانواده ها چگونه می توان انتظار داشت که جامعه ای مترقی و مرفه یا ملتی متمدن و سربلند به وجود آید.
یـک خانواده خوشبخت , خانواده ای که کانون رفاه و اعتدال و صفا و صمیمیت باشد و وظایف خود را به نحو مطلوب انجام دهد, همان است که تمام جنبه های زندگی سعادتمندانه را در خود فراهم ساخته باشد.
اکنون وقت آن شده است که برای احیای انسانیت دست به کارشویم .
باید به پا خاست و پیشروی کرد و خود را از قیود تکنولوژی کور رهانید و تمام نیروها و استعدادهای سرشتی خود را به فعالیت واداشت .
عـلـوم زیستی به ما آموخته اند که غایت کمال ما چیست و وسایلی که می توانیم به آن برسیم , کدام اسـت , ولـی اکنون در دنیایی به سر می بریم که علوم بی جان , آن را بدون اعتنا به قوانین طبیعی و سرشتی ما ساخته و پرداخته اند, دنیایی که چون مولود خطای عقل و جهل ما از آدمی است , به کار مانمی آید.
سـازش با چنین محیطی برای ما ممکن نیست , بنابراین باید علیه آن طغیان کرد و ارزش های آن را تغییر داد و آن را فراخور آدمی ساخت .
امروز با قدرت علم می توان تمام نیروهای پوشیده خود را نمودار ساخت .
مـا بـه مـکـانـیـسـم های مرموز اعمال بدنی و روانی آشنا شده و به علل ضعف خود پی برده ایم و مـی دانـیـم کـه چـگـونـه قـوانـین طبیعی را پایمال کرده ایم وچرا کیفر دیده و در میان ظلمت گم شده ایم .
در عـین حال , کم کم از میان مه غلیظی که تمام افق را پوشانیده است , چراغ لرزان راه نجات خود را تشخیص می دهیم .
واحد اجتماع , یعنی خانواده نیز دارای اعضایی است .
سعادت و سلامت خانواده , به سعادت و سلامت افراد بستگی دارد و این بدون رواج یک متد تربیتی صحیح , امکان پذیر نیست .
زمـیـنـه هـای ارثـی هـرچه باشند, فرد را تحت تاثیر تربیت , در راهی می افکند که یا وی را به قلل کوه های مرتفع , یا به دامنه تپه ها,و یا به میان گل ولای منجلاب ها می کشاند.
بدون تردید, آن گاه که مرد به وظایف خود آشنا باشد و آنها را به کار بندد و زن واقعا زن زندگی و خانه داری و شوهرداری و تربیت اولاد باشد,این منظور تامین خواهدشد.
پیامبر عالی قدر اسلام , هنگامی که سعادت یک خانواده را توصیف می کند, تمام جهات را ملاحظه می نماید,هم جهات مادی و هم جهات معنوی .
خـانـواده ای که یک خانه مناسب نداشته باشد, خانواده ای که وسایل مادی اش فراهم نباشد, چگونه می تواند خوشبخت باشد؟ آری خوشبختی و رفاه هر یک از افراد خانواده , بستگی به رفاه دیگران و فـراهـم بـودن شـرایـط لازم زنـدگی دارد, بنابراین فرمود:از نشانه های خوشبختی مرد, داشتن همسرشایسته , خانه وسیع , وسیله سواری خوب و فرزند شایسته است .
اجـتماع امروزی فرد را از یاد برده است و جز به موجود انسانی توجه ندارد و گویی قایل به حقیقت کلیات است و مارا چون مجردات در نظرمی آورد, این اشتباه مفاهیم فرد و موجود انسانی , اجتماع ما را به سوی خطای بزرگی , یعنی یکنواخت کردن افراد سوق داده است .
اگـر آدمیان همه یکسان بودند, پرورش و تربیت و به کار واداشتن و تامین معاش ایشان , به صورت اجـتـمـاعات کثیری چون چهار پایان اهلی ممکن بود,ولی هریک شخصیتی دارد و نمی توان او را چون سمبلی به نظر آورد.
بـه طـوری کـه از خیلی پیش می دانیم , بسیاری از مردان بزرگ , در تنهایی پرورش یافته وحتی از ورود در مدارس خودداری کرده اند.
در واقـع آمـوزشـگـاه هـا برای فراگرفتن تعلیمات فنی ضروری هستند و تا اندازه ای نیز احتیاج کـودک را در هـمنشینی ومعاشرت با همسالان خود, مرتفع می کنند, ولی تعلیم و تربیت کودک , دقـتـی دایـمـی ایـجـاب مـی کـنـد کـه جز به وسیله پدر و مادر تامین نمی شود, چه فقط اینان ـمـخـصوصامادرـاز آغاززندگی , خصایص بدنی و روانی و استعدادهای کودک راـکه پرورش آنها باید هدف تعلیم و تربیت قرارگیردـ شناخته اند.
خـبط بزرگ اجتماع امروزی در سنین کودکی , کودکستان و دبستان را جایگزین کانون خانواده و دامان مادر کرده است .
این امر را باید معلول خیانت زنان دانست .
مادرانی که کودکان خود را به کودکستان می سپارند تا به شغل اداری و هوا و هوس و تفننات ادبی و هـنـری خـود بـپـردازنـد و یا فقط وقت خود را دربازی بریج و سینما به بطالت بگذرانند, سبب خاموشی اجاق های خانوادگی می شوند که کودکان در آنها بسی چیزها فرامی گیرند.
بـچه سگ هایی که در لانه بزرگ زندگی می کنند, رشدشان خیلی کمتر از آنهاست که در آزادی به دنبال پدر و مادر خود می دوند.
هـمـچـنـین رشد کودکانی که در میان خانواده خود به سر می برند, بیشتر از اطفالی است که در مدارس شبانه روزی بین همسالان خود زندگی می کنند.
کودک به زودی شالوده خصایص بدنی و عاطفی و روانی خود را در قالب شرایط محیط می ریزند و بدین جهت از کودکان همسن خود چیزهای کمتری یاد می گیرد و وقتی به صورت واحد گمنامی درمدرسه تنزل نمود, خوب رشد نمی کند.
برای پرورش صحیح , هرفرد محتاج به تنهایی نسبی و توجه اجتماع کوچک خانوادگی است .
بن 1610 اد اند 1610 شه اسلام 1610