مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان ضرورتها و راهبردها
یکی از مهمترین مسایل هر جامعه، رشد و توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن می;باشد، که به لحاظ اهمیت و اعتبار خاصی که دارد، معمولاً در رأس دستور کار دولتها قرار می;گیرد. جامعه انقلابی ایران نیز بخصوص با پایان یافتن جنگ تحمیلی، دوران سازندگی و رشد و شکوفایی و توسعه را آغاز نموده است. بدین لحاظ، تجهیز جامعه و افراد آن برای نیل به چنین وضعیتی یک ضرورت انکارناپذیر است...
● مقدمه
یکی از مهمترین مسایل هر جامعه، رشد و توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن میباشد، که به لحاظ اهمیت و اعتبار خاصی که دارد، معمولاً در رأس دستور کار دولتها قرار میگیرد. جامعه انقلابی ایران نیز بخصوص با پایان یافتن جنگ تحمیلی، دوران سازندگی و رشد و شکوفایی و توسعه را آغاز نموده است. بدین لحاظ، تجهیز جامعه و افراد آن برای نیل به چنین وضعیتی یک ضرورت انکارناپذیر است.
همچنین از نظر اندیشمندان اجتماعی، توسعه هر جامعهای متضمن یک سری مبانی، معیارها و عوال میباشد و در این میان، حضور فعالانه افراد در صحنههای مختلف جامعه و به اصطلاح مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان، از عوامل بسیار مهم و حیاتی در امر توسعه اجتماع به حساب میآید. در جامعه ما با توجه به باورهای اسلامی و ضرورتهای انقلابی و مطلوبیتهای اجتماعی، حضور مردم در تمامی صحنهها و مشارکت آنان در ابعاد سیاسی و اجتماعی به عنوان یک عامل مهم در توسعه و سازندگی، مورد توجه بسیار است و در واقع یک وظیفه سیاسی و دینی همگانی است که کلیه اقشار جامعه اعم از مردان و زنان را شامل میشود. و در این راستا بخصوص مسأله مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان باید مورد بازنگری و بررسی دقیق قرار بگیرد تا زمینههای اساسی مشارکت فعّال نیمی از جمعیت جامعه در صحنههای مختلف اجتماع فراهم آید.
این مقاله سعی دارد با بهرهگیری از منابع دینی و با استفاده از دیگر منابع و نظرات و دیدگاههای اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی به مطالعه و بررسی عوامل مؤثر در افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه بپردازد.
● کلیات
اجتماع مجموعهای از افراد انسانی است که با نظامات، سنن، آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خوردهاند. افراد انسانی که جامعه را تشکیل میدهند دو جنس مرد و زن هستند، همانگونه که خداوند آدمی را به دو صورت مذکر و مؤنث خلق نمود و با قرار دادن نیازهای طرفین در آن دو، زمینه تشکیل خانواده و تشکّل اجتماعات را فراهم آورده است، از طرفی، دیگر اندیشمندان اجتماعی، انسان را موجودی مدنیالطبع و به قول ارسطو حیوان سیاسی میدانند.(1) استاد مطهری در خصوص نظر اسلام در این باره میفرماید: از آیات کریمه قرآن استفاده میشود که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پیریزی شده است. در سوره مبارکه حجرات میفرماید: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عنداللّه اتقیکم در این آیه کریمه، ضمن یک دستور اخلاقی، به فلسفه اجتماعی آفرینش خاص انسان اشاره میکند. به این بیان که انسان به گونهای آفریده شده که به صورت گروههای مختلف ملی و قبیلهای (اجتماعی) درآمده است.(2)
با چنین تصوری از انسان، جامعهشناسان قایلند که او باید در اجتماع خویش نقش یا نقشهایی را ایفا نماید. این نقشآفرینی در جامعه مورد توجه خاص مکتب انسانساز اسلام بوده است و این مکتب انسان را موجودی دارای مسؤولیت نسبت به دیگران و جامعه معرفی میکند و از وظایف مسلمانان میداند. چنان که در حدیث آمده است: کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته.
آنچه که قابل توجه است، این است که نقشآفرینی و مسؤولیتپذیری انسان در جامعه تنها اختصاص به مردان ندارد بلکه، زنان هم در این راستا سهم قابل توجهی در اجتماع دارند. همانگونه که سیاق حدیثی که در بالا ذکر شد نیز مبین همین مسأله است، زیرا خطاب به همه مسلمانان است. حضرت امام خمینی(ره) در این خصوص میفرمایند: زن یکتا موجودی است که میتواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعهها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند.(3)
بنابراین، زنان به عنوان بخش مهمی از پیکر اجتماع، حامل بار سنگین مسؤولیتهای خانوادگی و اجتماعی هستند و دوشادوش مردان میتوانند در صحنههای گوناگون حضور یابند. در هر جامعهای یکی از فراگردهای مهم، مشارکت سیاسی و اجتماعی میباشد که آحاد مردم اعم از مرد و زن به عنوان عضو جامعه و نظام اجتماعی در آن سهیم هستند؛ زیرا یکی از عواملی که میتواند نقش مؤثری در فرایند توسعه و رشد یک کشور ایفا نماید، مشارکت عمومی است. به همین خاطر از نظر نظریهپردازان توسعه، مشارکت یکی از ارکان و عوامل مؤثر در رشد و توسعه در هر جامعهای به حساب میآید.
● مشارکت سیاسی و اجتماعی (تبیین تیوریک)
ابتدا باید دید منظور از مشارکت سیاسی و اجتماعی چیست؟ مشارکت سیاسی و اجتماعی فرایندی است مبتنی بر حضور آگاهانه و فعال فرد به عنوان عضو جامعه و نظام، در صحنههای سیاسی و اجتماعی آن و ایفای نقش یا نقشهای اجتماعی محوله. همچنین در تبیین وضعیت مشارکت سیاسی و اجتماعی گفتهاند: در یک فرهنگ سیاسی مشارکتی، اعضای اجتماع، درصدد میباشند که صریحا به سوی نظام، به عنوان کل و به سوی ساختهای سیاسی و اداری و روندها گرایش پیدا کنند.(4)
در فرایند مشارکت سیاسی و اجتماعیاش عواملی چند مؤثر هستند که از جمله میتوان به میزان سواد و آگاهی مردم، سن، جمعیت، تنوع ساختاری تحرک و تجهیز اجتماعی، رشد اقتصادی، مطلوبیتهای ملی، وحدت ملی، اطلاعات آموزش و ارتباطات اشاره نمود.(5)
آنچه مسلم است، از آنجا که تقریبا نیمی از جمعیت اجتماعات را زنان تشکیل میدهند، نیمی از مسؤولیت مشارکت سیاسی و اجتماعی هر جامعهای بر دوش زنان است. که ضرورت مییابد ضمن ایفای نقشهای خانوادگی یعنی همسرداری، تربیت فرزندان و خانهداری در جامعه خویش نیز حضوری فعال و مؤثر داشته باشند. و در نتیجه از این رهگذر میتوانند نقش مهمی در رهیافت توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایفا نمایند.
● سابقه تاریخی
مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، سابقه طولانی دارد، چنانکه کرارا در تاریخ اسلام به مواردی برمیخوریم که زنان بزرگی چون خدیجه کبری(س)، فاطمه(س) دختر گرامی پیامبر(ص) و زینب دختر گرامی حضرت علی(ع) و دیگر بانوان مسلمان با مشارکت فعال در صحنههایی که ضرورت مییافت، از طریق خطابه، مبارزه و حمایت از مقام رسالت و امامت و ولایت، نقشهای مؤثری ایفاء میکردند.
اما در دورههای اخیر، بسیاری از صاحبنظران، سابقه جنبش و مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را از دوران انقلاب فرانسه به بعد میدانند و ضرورت مشارکت زنان از این دوران به بعد است که شدیدا مورد توجه نویسندگان و صاحب نظران قرار میگیرد. چنانچه المپ دوگوژ، نویسنده فرانسوی در 1168 (1789) در اعلامیه حقوق زن و شهروند اعلام داشت: همچنان که زنان حق دارند که بالای چوبه دار بروند به همین سان حق دارند که بالای سکوی خطابه بروند.(6)
در ایران سابقه تغییر نگرش به وضعیت سنتی زنان به اواخر قرن نوزدهم و بخصوص انقلاب مشروطیت برمیگردد. متأسفانه تا آن دوران فرهنگ مردسالاری حاکم بر جامعه سنتی ایران دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به زنان داشت و مجال فعالیت سیاسی و اجتماعی را به آنان نمیداد. نویسنده کتاب جامعهشناسی سیاسی، رویکردهایی چون تقیّد به سنتها و آداب و رسوم جامعه مردسالار، محدودیت فعالیت زنان به خانهداری و شوهرداری را از عوامل کارآمد در وضعیت سنتی و غیر سیاسی زنان در جامعه سنتی ایران معرفی میکند.(7)
● ضرورتها
در فرایند مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان توجه معقول به چند عامل مهم ضروری میباشد:
الف) زنان نسبت به مقام، موقعیت و شؤون اجتماعی خود آگاهی پیدا میکنند زیرا مسأله شناخت خود و موقعیت خویش در مکتب اسلام مورد عنایت خاصی است، به گونهای که خودشناسی زیربنای تمامی شناختها میباشد. استاد مطهری در این خصوص مینویسد: خودشناسی به معنی این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند. بداند که او آزاد، مختار و مسؤول خویشتن و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است. همان طور که قرآن میفرماید: هو الذی انشأکم من الارض و استعمرکم فیها (هود، 61)، او است آنکه شما را از زمین بیافرید و عمران و آبادی آن را از شما خواست.(8)
ب) برای خود در نظام سیاسی و اجتماعی، جامعه نقش قایل بوده و خود را عضو فعال جامعه تلقی نمایند. ماکس وبر در این خصوص مینویسد: روابط اجتماعی زمانی خصلت جماعتی پیدا میکند که جهتگیری رفتار اجتماعی بر احساس همبستگی شرکتکنندگان استوار باشد.(9)
ج ) جنبش و مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان وقتی به معنای واقعی کلمه ظاهر میشود که خودجوش، رقابتآمیز، گروهی، سازمان یافته و مبتنی بر مطلوبیتهای مناسب و خاص زنان باشد.(10)
د ) زنان نسبت به اجتماع بر حسب وظیفه، احساس مسؤولیت نمایند. چنانچه حدیثی که ذکر آن رفت، به این مسأله اشاره داشت (کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته).
ه) شرایط لازم برای حضور آگاهانه و فعال در صحنههای مختلف اجتماعی را کسب نمایند.
با توجه به مقدمات فوق، برای افزایش میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان باید به مجموعهای از عوامل و مسایل توجه داشت تا زنان بتوانند از آن رهگذر، حضوری مستمر و مؤثر در جامعه داشته و در فرایند رشد و توسعه کشور نقشآفرین باشند. به همین منظور به بحث پیرامون این عوامل و عناصر میپردازیم.
● عوامل مؤثر در افزایش مشارکت زنان
1) مسأله مهم و قابل توجه در فراگرد مشارکت سیاسی و اجتماعی، جامعهپذیری سیاسی است. جامعهپذیری سیاسی فرایند مستمر یادگیری است که به موجب آن، افراد ضمن آشنا شدن با نظام سیاسی از طریق کسب اطلاعات و تجربیات به وظایف حقوق و نقشهای خویش در جامعه پی میبرند.(11)
این فرایند، زنان را با شیوههای پذیرفته شده و تأیید شده زندگی سازمان یافته اجتماعی، سازگار میکند و همچنین استعدادها، مطلوبیتهای اجتماعی ضروری و خصوصا نقشهای اجتماعی را که زنان باید در جامعه ایفا کنند به آنان میآموزد و در نتیجه آنان را مهیای حضور در میدانهای مختلف اجتماعی میکند.
2) آموزش، مهمترین رکن مشارکت سیاسی و اجتماعی و نهایتا توسعه یک جامعه میباشد. کلیدیترین عنصر در توسعه یک جامعه، مردم آن جامعه یعنی مردان و زنان آن هستند که باید از فرهنگ، آگاهی و مهارتهای گوناگون برخوردار باشند.
همچنان که امیل دورکیم اظهار میدارد: آموزش، فرایندی است که زن از طریق آن شیوههایی را میآموزد که در اجتماع یا گروه، در زمینههای سیاسی، اجتماعی و فکری دارای کارکردهایی هستند.(12) آموزش چگونگی مشارکت و آگاهیهای لازم برای زنان به وسیله رسانههای مطبوعاتی، صوتی، تصویری و سازمانها، نهادهای گوناگون و در عین حال متناسب با شرایط، استعدادها و انگیزههای خاص آنان باید انجام پذیرد. به خصوص آموزشهای لازم اجتماعی باید از طریق آموزش و پرورش و آموزش عالی در قالب متون درسی و واحدهای درسی انجام پذیرد تا زنان جامعه از همان دوران تحصیل، پیشدرآمدهای مورد نیاز برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را کسب نمایند.
3) شخصیت زنان از طرف جامعه، دولت و دیگر سازمانهای اجتماعی مورد توجه منطقی و معقول قرار گیرد و بهآنها اهمیت داده شود تا صاحب شخصیت، فکر و خلاقیت شوند. اگر زنان به تناسب امکاناتی که فضای فکری جامعه، نظام آموزشی فرهنگ سیاسی، فرهنگ خانواده و برنامهریزی عمومی که در اختیار آنها میگذارد به کشف استعدادها، ارتقاء اعتماد به نفس، تفکر و عادت به فکر کردن و اعتلای شخصیت خود بپردازند، طبیعی است که زمینههای مناسبتری برای مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان فراهم خواهد آمد.
یکی از صاحبنظران در بحث از اصول توسعه سیاسی در همین راستا، فردگرایی مثبت را مطرح نموده و اظهار میدارد: اگر افراد دارای خلاقیت، اعتماد به نفس و تفکر شوند، جامعهای که از این نوع انسانها تشکیل میشود، جامعهای آگاهتر، فکورتر و متکیتر به خود خواهد بود و توسعه سیاسی زمانی میسر است که افراد (مرد و زن) یک جامعه به عنوان مهمترین واحد آن از درجه فکری، آگاهی، تشخّص و اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشند.(13)
البته باید توجه داشت که برای اینکه زنان در جامعه از شخصیت مثبت اجتماعی برخوردار شوند، لازم است که نهادها و محیطهایی مثل خانواده، گروه همبازیها، گروه همکلاسیها و همکاران شرایط و زمینههای لازم برای رشد شخصیت اجتماعی زنان را داشته باشند.
4) زمینههای استحکام بخشیدن به هویت عمومی زنان فراهم آید. اصولاً در هر جامعهای اگر هویت عمومی آن جامعه بسیار مستحکم و قوی باشد، زن و مرد آن با علاقه به کار و فعالیت در اجتماع میپردازند. به خصوص در میان زنان پایداری هویت عمومی به آنان فرصت لازم برای حضور در اجتماع و مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی فراهم میآید و در نتیجه علاقه و گرایش زنان به فعالیتهای اجتماعی افزایش مییابد.
5) زمینههای ایجاد علاقه به جامعه و به دنبال آن قانونپذیری در میان زنان ایجاد شود. لازمه چنین وضعیتی، داشتن چند شرط است که اهم آن عبارتند از:
الف) نگرش آیندهنگری بر علاقه به سرنوشت آینده جامعه در زنان به وجود آید.
ب) هدف از زندگی هم از نظر ذهنیتها و هم از نظر عینی برای زنان روشن شود.
ج) تبلیغات و اقدامات ضروری برای تقویت علاقمندی زنان به جامعه از طریق رسانههای نوشتاری و صوتی و تصویری به عمل آید.
د) تعالیم دینی در این زمینه آموزش داده شود.
ه) از مکانیسمهای تشویقی در راستای افزایش علاقه زنان به جامعه نیز استفاده شود.
بنابراین اگر در جامعه مطلوبیتهای فوقالاشعار، به مرحله اجرا درآیند اندیشههای اجتماعی زنان قوت میگیرد و در نتیجه حضور خود در اجتماع را به عنوان یک وظیفه اجتماعی تلقی مینمایند.
6) مسأله مهم دیگر، این است که امکانات، شرایط و زمینههای لازم برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان در قالب تشکیلات سالم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مثل احزاب سیاسی و سازمانهای فرهنگی، رقابتهای انتخاباتی و وسایل و امکانات گسترش، فعالیتهای ورزشی بانوان در ابعاد داخلی و خارجی و مسابقات فراهم آید تا روحیه جمعی زنان تقویت گردد.
همچنین ایجاد فرصتهای مناسب برای حضور بانوان در صحنههای مختلف علمی و عملی مثل دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی، کارخانهها و سایر کارها و فعالیتهای اجتماعی متناسب با وضعیت روحی و جسمی آنها، میتواند انگیزههای لازم برای افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را تجهیز نماید.
7) با توجه به اینکه جامعه ما یک جامعه دینی است و سیاستگذاریها، تدابیر و خطمشیها مبتنی بر مکتب انسانساز اسلام است، استفاده از تعالیم، مبانی و اعتقادات ارزشها و اصول دینی به منظور ارایه باورهای صحیح در راستای فعالیت زنان در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، میتواند در افزایش مشارکت زنان در جامعه مؤثر واقع شود. برای این منظور استفاده از پایگاه مسجد، موعظه علما و روحانیون، گنجاندن مطالبی در کتابهای درسی آموزش عمومی، اختصاص واحدهای درسی در دانشگاه، بهرهگیری از تلویزیون و رادیو و افزایش آگاهیهای دینی نهاد خانواده ضرورت فراوان دارد.
8) تلاش در جهت زدودن باورهای منفی و غلط که از زن موجودی یک بعدی، غیر اجتماعی و محصور در چهاردیواری خانه میسازد. متأسفانه یک سری نگرشهای سنتی و بیپایه و اساس در قالب شعر و ادبیات، باورهای دینی و فرهنگی و ذهنیتهای مردم وجود دارد که زن را ضمن اینکه پایینتر از مرد معرفی میکند، او را موجودی میداند که توانمندی لازم برای انجام فعالیتهای اجتماعی و قبول مسؤولیتها را ندارد.
بنابراین با چنین وضعیتی، مسأله مقابله با این باورهای غیر منطقی و غلط بیپایه و اساس و رفع آنها از برخی باورهای دینی، ادبیات و فرهنگ جامعه به منظور ایجاد فضای مناسب و مساعد برای مشارکت زنان در جامعه، یک امر بسیار مهم و حیاتی به شمار میآید.
9) بسیج اجتماعی زنان. یکی از مهمترین اقدامات برای افزایش میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه، بسیج اجتماعی آنان است. از نظر کارل دویچ، بسیج اجتماعی، روندی است که در آن مجموعههای عمده تعهدات اجتماعی، اقتصادی و روانی کهنه ریشهکن شده تا زنان آمادگی پذیرفتن الگوهای جدید رفتاری و اجتماعگرایی را پیدا نمایند.(14)
● نتیجه گیری
آنچه گذشت مبین این است که در صورتی که اولاً زنان جامعه از خودآگاهی اجتماعی، شناخت نقش و مسؤولیت خویش، ایجاد زمینههای مشارکت خودجوش و دیگر شرایط لازم برخوردار گردند، و ثانیا با فرایند جامعهپذیری سیاسی زنان، آموزش آگاهیهای ضروری و مبنایی سیاسی و اجتماعی، توجه به شخصیت آنها، استحکام و تقویت هویت عمومی زنان، افزایش علاقمندی آنان به جامعه و قانونپذیری، ایجاد امکانات و شرایط لازم، استفاده از تعالیم و باورهای دینی، زدودن باورهای منفی و غلط نسبت به زنان و بسیج اجتماعی آنان، میتوان انتظار داشت که میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه افزایش یابد.
البته باید توجه داشت آنچه که در مؤثر واقع شدن این اوامر برای افزایش و گسترش مشارکت زنان در جامعه اهمیت دارد این است که ضرورت حضور فعالانه و مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان در فرهنگ عمومی جامعه وارد شود و در قالب یک باور فرهنگی درآید و از طرف دیگر زمینههای انحرافات، باورهای غلط و منفی، برداشتهای شخصی و سلیقهای نسبت به فرایند مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در اجتماع از بین برود و این مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه نهادینه شود.
بنابراین اگر در سایه این عوامل، میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه افزایش یافت، با توجه به اینکه بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی از جمله سامویل هانتیگتن یکی از لوازم توسعه جامعه را مشارکت سیاسی و اجتماعی افراد جامعه میدانند،(15) پس میتوان نتیجه گرفت که افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان به مفهوم افزایش سهم آنها در فراگرد توسعه جامعه است.
منابع 1ـ فاستر مایکل ب خداوندان اندیشه سیاسی ج1 ترجمه جواد شیخ الاسلامی تهران شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 1373 ص358 2ـ مطهری مرتضی جامعه و تاریخ قم انتشارات صدرا 1364 ص6 3ـ در جستجوی راه از کلام امام دفتر سوم تهران امیرکبیر 1363 ص27 4ـ پالمر مونتی و لاری اشترن نگرشی جدید به علم سیاست ترجمه منوچهر شجاعی تهران دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1371 ص103 و 102 5ـ رجوع شود به کتاب نوسازی و دگرگونی سیاسی حسین سیف زاده و توسعه سیاسی و تحول اداری عبدالعلی قوام 6ـ بشیریه حسین جامعه شناسی سیاسی تهران نشر نی 1374 ص290 7ـ منبع پیشین ص291 8ـ مطهری مرتضی مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی قم صدرا 1364 ص264 9ـ وبر ماکس مفاهیم امامی جامعه شناسی ترجمه احمد صدارتی تهران نشر مرکز 1368 ص109 10ـ بشیریه حسین همان کتاب ص289 11ـ قوام عبدالعلی توسعه سیاسی و تحول اداری تهران فومس 1371 ص74 12ـ ریتزر جورج نظریه های جامعه شناسی ترجمه احمدرضا غروی زاد تهران ماجد 1373 ص96 13ـ سریع القلم محمود مقاله اصول ثابت توسعه سیاسی مجله سیاسی و اقتصادی 14ـ سیف زاده حسین نوسازی و دگرگونی سیاسی تهران انتشارات سفیر 1369 ص110 15ـ هانتیگتن سامویل سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی ترجمه محسن ثلاثی تهران نشر علم 1370 ص57 عنایت اله یزدانی عضو هیأ ت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان پیام زن شماره 60
نورپرتال