آیا نه مادر ها خطری برای جامعه محسوب می شوند؟
زنی که برای زندگی خود، بدون فرزند برنامه ریزی می کند، از جوانب مختلف طرد می شود و باید با بادهای مخالف به مقابله برخیزد. او را به عنوان جاه طلب یا ناتوان از به عهده گرفتن نقش مادری می شناسند.
زنی که برای زندگی خود، بدون فرزند برنامه ریزی می کند، از جوانب مختلف طرد می شود و باید با بادهای مخالف به مقابله برخیزد. او را به عنوان جاه طلب یا ناتوان از به عهده گرفتن نقش مادری می شناسند. برخی او را غیرعادی و غیرطبیعی و تصمیم او را مبارزه با طبیعت قلمداد می کنند. واقعیت این است که امروزه تقریبا یک سوم زنان جوان مایلند که بدون فرزند زندگی کنند و 40 درصد زنان تحصیلکرده تصمیم به عدم باروری می گیرند. مادر شدن اما، همچنان نرم جامعه است . رسانه ها پر است از مصاحبه ها و نشست هایی که با افراد سرشناس و معروف در رابطه با برنامه بچه دار شدن آنان یا درباره فرزندان آنان ، درباره احساس مادرانه و درباره توان هماهنگی فعالیت بیرونی و نگهداری فرزندشان ، انجام گرفته است . باردار شدن به عنوان یک عملکرد شایان تحسین توسط زنان محسوب می شود. و عدم بارداری ناخواسته زنان ، یک فاجعه قلمداد می گردد. زن بدون فرزند یک موجود ناقص و ترحم برانگیز تلقی می شود و اگر با اراده خود از داشتن فرزند سرباز زند، از دیدگاه جامعه به طبیعت خود پشت پا زده است و قادر نیست به قله خوشبختی دسترسی یابد. او بزرگ ترین شانس زندگی خود را از دست می دهد و هرگز نمی تواند شخصیت خود را با نقش مادرانه تکمیل کند. این زنان بچه داری را کار سختی می دانند و نسبت به خواب شب خود ارزش بیشتری قایلند تا نگهداری از فرزند خود. آنها تنها به خود و لذات خود فکر می کنند، تنبل هستند و تفریح و گردش خود را به مسیولیتی که در قبال جامعه دارند، ترجیح می دهند. جالب اینجاست که جامعه نسبت به مردانی که تصمیم می گیرند بدون فرزند زندگی کنند، چنین داوری نمی کند. بسیاری از زنان آرزوی داشتن فرزند دارند، اما نه همه زنان ! این واقعیت را باید دریافت که همه زنان بطور اتوماتیک بچه دوست ندارند و تمایلی به نگهداری از نوزاد ندارند. برخی حتی نسبت به نوزاد خود نیز احساسی ندارند. با تمام اینها هنوز از غریزه مادری صحبت می شود. ریشه چنین تلقی یی در قرن 19 نهفته است . در دوره یی که پزشکی مردسالارانه زن را تنها از زاویه ازدیاد نسل می نگریست . در آن دوره چنین بیان می شد که رحم یک زن به عنوان ارگان ازدیاد نسل ، کلیه جوانب شخصیت او را هدایت می کند و توانایی های زنانه و خصوصیت های او رشد می کند. به این ترتیب است که خصیصه دلسوزی و مهربانی و اینکه زنان به تنهایی نفعی برای جامعه ندارند و با فرزند خود هویت می یابند، جزو ویژگی های زنان شمرده شده و به عنوان یک خصلت طبیعی و غریزی به زنان نسبت داده می شد. زنی که فرزندی به دنیا می آورد و مادر می شود، باید آن را به عنوان یک هدیه و غنیمت تلقی کند و کسی که چنین غنیمتی را رد می کند، نرمال نیست .در یک تحقیقات ، پزشکان انگلیسی رفتار مادران را درست بعد از زایمان زیر نظر قرار دادند و از نتیجه یی که گرفتند بسیار متعجب بودند. 40 درصد مادرانی که اولین بار زایمان کرده بودند، در لحظات اولیه بعد از زایمان هیچ تمایلی به نوزاد خود نداشتند. این تمایل ابتدا بعد از تاثیرات محیط ، اطرافیان و خود نوزاد بر مادر به وجود می آید. اگر زنی تصمیم به عدم داشتن فرزند بگیرد، همه به او با سوءظن می نگرند و حداقل آنکه پشت سر او درباره روش عجیب زندگی اش حرف ها خواهند زد. آیا او همجنس گراست ؟ حتما مرد مناسبی پیدا نمی کند یا اینکه زنی خودخواه و جاه طلب است .بحث بر سر سیستم بازنشستگی در آلمان ، صراحتا چنین زنانی را که از بچه دار شدن سرباز می زنند مقصر اعلام می کند. آنها مقصرند که جامعه را پیر می کنند. بدون فرزند حق بازنشستگی نصف می شود و غیره . اما چه کسی می تواند تضمین کند که این فرزندان در آینده در خارج از کشور زندگی نکنند، یا به زیر خط فقر سقوط نکنند یا هیچ گاه به صندوق بازنشستگی مالیات ندهند؟ نباید فراموش کرد زنانی که بچه دار می شوند، می بایست مدت ها در خانه بمانند یا کارهای نیمه وقت به عهده گیرند. در حالی که زن های بدون فرزند تمام وقت کار می کنند و بطور مرتب حق بازنشستگی پرداخت می کنند علاوه بر آن یک فرد مجرد و تنها می بایست بسیار بیشتر مالیات بپردازد. در حالی که برای یک بچه ، دولت می بایست هزینه بالایی به عهده گیرد. پر واضح است که بحث چه کسی ؟ به کجا؟ چه اندازه ؟ و چگونه؟ می پردازد، بحث کاملا بی جا و بی ثمری است . باید این واقعیت را پذیرفت که سیستم بازنشستگی کارکرد خود را از دست داده و باید به جای مجازات زنان بدون فرزند، طرح دیگری برای سیستم بازنشستگی ابداع کرد. نه زنی که تصمیم به عدم داشتن فرزند می گیرد، خودخواه و خودپرست است و نه زنانی که بچه دار می شوند، می توانند سیستم بازنشستگی را از خطر برهانند. برای زنی که تصمیم به بچه دار نشدن می گیرد، مسلما فاکتورهای مختلفی نقش بازی می کنند. تاریخچه و تجربیاتی که در فامیل و پیرامون زن وجود دارد، شرایط اجتماعی یی که بر او حاکم است ، نقشه ها و برنامه هایی که برای آینده خود کشیده است ، وضعیت و موقعیتی که زن در آن قرار دارد، ایده آل های زندگی و غیره . انسان صرفنظر از اینکه برای بچه دار شدن یا بچه دار نشدن تصمیم گیرد، در هر دو حالت در وهله اول به خود فکر می کند و مسلما نقشه یی برای زندگی اش می کشد که نفع خود را در آن ببیند و طبعا از آن راضی و خوشحال است . با تمام اینها زن بدون فرزند به خودخواهی و فردگرایی متهم می گردد و زنی که او نیز بخاطر میل و آرزوی خود تصمیم به بچه دار شدن گرفته و فرزند خود را بزرگ می کند به شخصی فداکار و از خود گذشته تبدیل می شود. اما حقیقت چیز دیگری است . تحقیقات نشان می دهد زنان و همچنین مردان داشتن فرزند را نقطه قوتی برای خود می بیننند. برای آنان بچه به مثابه یک ارزش محسوب شده و آن را مفهوم واقعی زندگانی خود لقب می دهند. دلایلی که اغلب برای داشتن فرزند عنوان می شوند، چنین هستند. بخاطر نگهداری فرزند، وظیفه یی به عهده دارم . زندگی ام مضمون پیدا کرده است . بچه دار شدن را راه حلی در مقابل دعواهای زن و شوهر می بینند. به عنوان جلوگیری از طلاق ، برای جاری کردن فضایی تازه به زندگی خسته کننده ، به عنوان یک همدم زندگی ، یا کسی که نام مرا زنده نگه دارد و .......
روزنامه اعتماد 2 1