سهم من از زندگی تنهایی
برای لحظه ای بی اختیار نگاهش روی گل های قالی ثابت می ماند و فکرش به گذشته ها می رود... روزی که پس از امضای برگه طلاق ، پایش را از دفترخانه بیرون گذاشت ، نفس عمیقی از ته دل کشید، حس پرنده ای را داشت که از قفس آزاد شده باشد، با خودش عهد بست که دیگر هیچ وقت به فکر ازدواج با هیچ مردی نیفتد.
برای لحظه ای بی اختیار نگاهش روی گل های قالی ثابت می ماند و فکرش به گذشته ها می رود... روزی که پس از امضای برگه طلاق ، پایش را از دفترخانه بیرون گذاشت ، نفس عمیقی از ته دل کشید، حس پرنده ای را داشت که از قفس آزاد شده باشد، با خودش عهد بست که دیگر هیچ وقت به فکر ازدواج با هیچ مردی نیفتد.
می خواست برای همیشه مجرد بماند، مگر آدم یک اشتباه را چند بار تکرار می کند؟
دو، سه سال اول از همه مردها متنفر بود اما هرچه زمان بیشتر می گذشت ، میل به تجرد و تنهایی کم کم جایش را به خلایی دایمی می داد...
هنوز هم در نظر بسیاری از افراد جامعه ، زنان برای دستیابی به آرامش و خوشبختی حق چندانی ندارند، انتظار عموم مردم از زنان این است که در هر شرایطی بسوزند و بسازند، اما حتی لحظه ای فکر طلاق را به ذهن خود راه ندهند، چرا که به اعتقاد آنها طلاق لکه ننگی پاک نشدنی است.
کارشناسان و آسیب شناسان امور اجتماعی معتقدند برخورد و نگاه جامعه نسبت به زنان بیوه و شوهر از دست داده در کشور ما، در شان جامعه دین مدار و با ارزشهای انسانی نیست و باید مطابق با وضعیت اجتماعی این قشر از زنان ، تغییر یابد.
در نظر گرفتن راههایی برای تمکن مالی زنان بیوه ، ایجاد شرایط مطلوب برای تربیت فرزندان این زنان ، جلوگیری از بروز مشکلات روحی و روانی در این زنان و حمایت از این قشر در زمان پیری و از کارافتادگی و حتی ایجاد تسهیلاتی برای بیمه خاص اجتماعی این زنان به منظور برخورداری از خدمات و تسهیلات ویژه ، همه از جمله مواردی است که باید بیشتر توجه مسوولان را جلب کند.
برخی از زنان بیوه از برخورد نامناسب افراد جامعه با خود گله دارند و می گویند: مردم فکر می کنند زن بیوه ، موجودی است که باید همیشه در چارچوب تنگ سرنوشت به او نگریست یکی از همین زنان بیوه می گوید: از قدیم گفته اند حتی روسری زن بیوه هم دشمن اوست ، زمانی که 25سال داشتم ، همسرم را در حادثه رانندگی از دست دادم و پس از آن ، تمام اقوام با من قطع رابطه کردند و مرا با کوله باری از مشکلات ، تنها گذاشتند.
از آن به بعد بود که در محل کارم به من پیشنهاد می کردند که ازدواج کنم ؛ آن هم ازدواج موقت ، اما هیچ کس به مشکلات روحی و روانی و نیازهای واقعی من به عنوان یک زن بیوه توجهی نداشت.
متاسفانه در جامعه ما از جنبه فرهنگی و نگرشی ، زن بیوه ، آزادی زن شوهردار را ندارد، زنان بیوه در رفت و آمدهای اجتماعی راحت نیستند و نگرانند نکند برای آنها مساله ای پیش بیاید، این در حالی است که برخی از افراد جامعه نسبت به زنان بیوه ای که می خواهند ازدواج مجدد کنند، نیز دید مثبتی ندارند و به این موضوع به گونه ای متفاوت می نگرند، به طوری که مشکلات زنان بیوه ای که همسر خود را بر اثر فوت از دست داده اند، به مراتب کمتر از زنان بیوه مطلقه است و معمولا جامعه با دید بهتری به زن بیوه شوهر مرده می نگرد چرا که مردم می پندارند این دسته از زنان بیوه ، تقصیری در بیوه شدن خود نداشته اند.
● ترس از آینده
زنان بیوه که از همسرانشان جدا شده اند، بیشتر برخوردهایشان احساسی است و رفتارشان حتی با نزدیکان و فرزندان کمتر حالت طبیعی دارد، زنان بیوه به دلیل مشکلات موجود نمی توانند از فرزندشان حمایت کنند و در نتیجه ارتباط کاملی با فرزندانشان ندارند و از آنجا که این فرزندان حامی و پشتیبان درستی ندارند، در معرض مسایل و آسیبهای اجتماعی قرار می گیرند.
این در حالی است که نداشتن اطمینان از زندگی آینده ، نبود امنیت شغلی ، نداشتن روحیه مناسب و اعتماد به نفس کافی ، ترسیم آینده ای نامعلوم و ناگزیر از بیان جزییات زندگی شخصی از ترس شنیدن زخم زبان و طعنه اطرافیان در نهایت به انزوا و افسردگی زنان بیوه منجر می شود.
نگرش خاص جامعه که ناشی از تعصبات فرهنگ سنتی است ، موجب شده زنانی که بر اثر فوت همسر یا طلاق ، بیوه شده اند، بخت کمتری در انتخاب مجدد همسر داشته و یا از ازدواج مجدد امتناع می ورزند.
● لکه ننگ پاک نشدنی!
بسیاری از مردم بر این باورند که طلاق در جامعه ما صورت بسیار بدی دارد، از آن می ترسند و حتی از به زبان آوردن این کلمه هراس دارند به همین دلیل است که در جامعه ما، زنان ترجیح می دهند تمام مشکلات و فشارها را تحمل کنند و در هر شرایطی بسوزند و بسازند، اما طلاق نگیرند، چراکه به اعتقاد آنها طلاق یک لکه ننگ پاک نشدنی است.
هنگامی که زنی به دلایل مختلفی مجبور به طلاق می شود، ابتدا دوستان وی از او دور شده و اطرافیان مانند بیماری مسری با او رفتار می کنند، به همین دلیل بسیاری از زنان مطلقه به دلیل شرایط موجود نمی گذارند، کسی از طلاق آنها اطلاع پیدا کند تا بتوانند دست کم بدون نگاههای شماتت بار و پر از طعنه و کنایه اطرافیان ، به زندگی خود ادامه دهند.
معصومه ، زنی که تحصیلات دانشگاهی عالی و موقعیت شغلی مناسبی در اداره ای دولتی دارد، مدت 3سال است که به دلیل برخی مشکلات به طلاق و جدایی تن داده است ، می گوید: اولین اتفاق پس از جدایی در جامعه ما طردشدگی است.
حتی دوستان صمیمی مان هم از ما فاصله می گیرند. اگر متاهل باشند، نگران می شوند که مبادا دوست مطلقه شان در فکر بر هم زدن زندگی مشترک آنها و به چنگ آوردن همسر و زندگی آنها باشد و اگر مجرد باشند، هم از سوی خانواده تحت فشار قرار بگیرند که ممکن است با داشتن چنین دوستی کسی به فکر ازدواج با تو نیفتد و خواستگاران از مطرح کردن پیشنهاد ازدواجشان منصرف شوند و تمام اینها از همان اولین ماههای جدایی شروع می شود.
●تنگناهای مالی
داشتن شغلی مناسب ، تحصیلات عالی ، خانواده منسجم و مستحکم پدری که پس از جدایی بتوان به آنها به عنوان حامی تکیه کرد و همچنین امکانات مالی مناسب از مجموعه عواملی هستند که زندگی پس از جدایی را برای زنان بیوه ، قابل تحمل تر می کنند، این دسته از زنان بیوه معمولا امکان زندگی بهتری پس از جدایی داشته و حتی شانس ازدواج موفق تری نیز در آینده دارند.
یاسمن 38ساله ، لیسانس حسابداری و کارمند بانک است ، او 5سال پیش به دلیل برخی مشکلات و اختلافات از همسرش جدا شد؛ اما به گفته خودش آنچه تحمل آن شرایط را برایش آسان تر کرد، همدردی و همدلی آشنایان و بخصوص حمایت های بی دریغ خانواده بویژه پدر، مادر و برادرانش بود، او می گوید: هر چند برای خانواده ام تا مدتها حقیقت طلاق، سخت و باورنکردنی بود؛ اما کم کم پذیرفتند که ادامه آن زندگی برای من چیزی جز درد و رنج همراه نداشت ، پس از مدتی که از این واقعه تلخ گذشت ، این اطرافیان و خانواده ام بودند که با گرمی و صمیمیت مرا دربرگرفتند، هر کس به سهم خود تلاش می کرد تا به هر نحو ممکن مانع از نفوذ یاس و ناامیدی در وجودم شود.
در این شرایط بود که دوباره با جدیت به کارم ادامه دادم ، خودم را با بچه های فامیل سرگرم می کردم و پدر و مادر هم مثل همیشه با نگاه مهربانشان به من می فهماندند که می توانم هنوز هم به آنها تکیه کنم ! در این شرایط بود که کم کم دید منفی ام نسبت به آدمها تغییر کرد و تصمیم گرفتم دوباره از نو شروع کنم.
اما برخلاف این دسته که متاسفانه تعدادشان نیز در جامعه محدود است ، زنانی که متعلق به لایه های زیرین جامعه هستند، پس از جدایی ، با مشکلات بسیاری مواجه می شوند، تنگناهای اقتصادی در شرایط امروز جامعه ما کمر مردان را می شکند، امروزه اداره زندگی برای خانواده هایی که مردان ، سرپرستی آن را به عهده دارند، کار آسانی نیست ، پس به طور قطع این شرایط برای زنان تنهایی که علاوه بر رنج تنهایی و بی سرپناهی ، دغدغه معاش و سیر کردن شکم فرزند یا فرزندان کوچکشان را نیز بر دوش می کشند، به مراتب دشوارتر خواهد بود.
بیشتر این زنان نمی توانند زیر این فشارها، به زندگی ادامه دهند و سختی ها و مشکلات زندگی در کوتاه ترین زمانی که بتوان تصورش را کرد، شانه های ضعیفشان را خم می کند، بنابراین در چنین شرایطی است که خواسته یا ناخواسته تن به ازدواج دوم می دهند، در واقع ازدواج بعدی این زنان ، بیشتر به دلیل شرایط غیرقابل تحمل مالی و معیشتی شان صورت می گیرد.
محبوبه نیز جزو این دسته از زنان است ، او چند ماه پس از جدایی از همسرش ، به دلیل فشارهای اقتصادی و تنگنایی که خانواده برایش ایجاد کرده بود، به ازدواج با مردی تن داد که 25سال از خودش بزرگتر بود و به قول خودش به جای پدرش بود.
او در این باره می گوید: سرنوشت برایم این طور رقم خورده بود که در انتخاب همسر اولم هیچ نقشی نداشته باشم ، من در خانواده ای پرجمعیت با 6خواهر و برادر قد و نیم قد و پدری که بازنشسته راه آهن بود، زندگی می کردم ، مادرم برای اداره زندگی مان در خانه همسایه ها کارگری می کرد.
بالاخره در 17سالگی پدرم به زور مرا به عقد پسر همسایه مان که کارهای خلاف و شر او در محل معروف بود، درآورد. دیری نگذشت که روزهای به مراتب سخت تری از آنچه در خانه پدری داشتم ، در خانه همسرم دیدم! او دست بزن داشت ، معتاد بود و خانه مان را پاتوق دوستان و مشتریان نااهلش کرده بود، هر روز و هر ساعت بدون کوچکترین بهانه ای ، مرا به باد کتک می گرفت.
اواخر هم از من می خواست که جنس مورد نیاز مشتری هایش را به محل قرار ببرم. هر بار که مخالفت می کردم ، با مشت و لگد به جانم می افتاد و سیاه و کبودم می کرد.
● سالانه 60هزار زن در کشور بیوه می شوند
در حالی که بنا به اظهارنظر کارشناسان آسیبهای اجتماعی و براساس آمارهای ارایه شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور، هر سال آمار طلاق و جدایی در کشور افزایش می یابد، رییس سابق سازمان بهزیستی از پیوستن سالانه 60هزار زن به جمع زنان مطلقه کشور خبر می دهد و می گوید: سالانه 60هزار زن در کشور با جدایی از همسر خود به جرگه زنان مطلقه می پیوندند که این آمار لزوم اقدامات پیشگیرانه و حمایت های اجتماعی از این قشر را بوضوح آشکار می سازد؛ چرا که براساس یافته ها، زنان مطلقه و بی سرپرست نیازمند، همواره نخستین قربانیان آسیبهای اجتماعی هستند.
وی تاکید می کند: البته باید به این نکته توجه داشت که اگر چه تمامی زنانی که از همسر خود جدا می شوند، نیازمند نبوده و چه بسا برخی از آنها نیز از وضعیت مالی مطلوبی برخوردار بوده و نیازی به حمایت مالی و دریافت مستمری از سوی نهادهای حمایتی ندارند، اما تمام این زنان نیازمند دریافت خدمات اجتماعی و مددکاری و مشاوره به منظور ارتقای توانمندی های خود در مواقع رویارویی با مشکلات و آسیبهای اجتماعی در جامعه امروز هستند.
● کاهش سن بیوگی
دکتر ابهری ، استاد دانشگاه و آسیب شناس اجتماعی ، افزایش طلاق و کاهش دوره زندگی مشترک زوج های جوان را موجب پایین آمدن سن بیوگی در میان زنان می داند و معتقد است : کف سن بیوه شدن در جامعه امروز ما از 18تا 50سالگی بوده و زنان در هر دوره ای با مشکلات خاص خود مواجه اند که در این خصوص دولت می تواند با تدوین سیاست ها و قوانین حمایتی خاص ، برای بازسازی و توانمندسازی این زنان در زندگی پس از جدایی ، گام موثری بردارد.
همچنین برای این زنان مشاغلی به منظور تامین درآمد ایجاد کند تا حداقل عوامل اقتصادی و مشکلات مالی موجب گرایش آنها به دامان فساد و آسیبهای اجتماعی نشود و اگر قرار است ازدواجی صورت گیرد، از روی میل و رضایت قلبی باشد نه از روی اجبار که در نهایت زمینه بروز نوع دیگری از آسیبهای اجتماعی ، در آنها به وجود آید.
● چه باید کرد؟
بهره مندی از مشاوره متخصصان مجرب پیش از انتخاب همسر و ارایه آموزش های لازم در طول زندگی مشترک به منظور فراگیری مهارت های زندگی بخصوص در سالهای اول زندگی مشترک از جمله راهکارهای پیشگیرانه ای است که مانع از فروپاشی زندگی زوجهای جوان می شود.
دکتر ابهری با بیان این که براساس تحقیقات بیش از 60درصد طلاق ها در 3سال اول زندگی مشترک رخ می دهد، اظهار می کند: افزایش ازدواج های نسنجیده بر پایه عشقهای ظاهری ، دوستی های خیابانی و تلفنی از یک سو و بالا رفتن آمار طلاق زوجهای جوان بخصوص در سالهای اول زندگی مشترک که از کاهش آستانه تحمل پذیری آنها و عدم ارایه آموزش های لازم به دختران و پسران جوان از سوی خانواده پدری و نهادهای آموزشی همچون مدرسه و دانشگاه ناشی می شود، همگی ضرورت استفاده از مشاوره های خانوادگی و روانی را بیش از پیش آشکار می سازد.
این آسیب شناس با تاکید بر این که باید فرهنگ مشاوره در میان خانواده های ایرانی جا بیفتد، تصریح می کند: باید این باور نادرست را که فقط دیوانه ها به مشاوره و روان شناس ها مراجعه می کنند، از ذهن ها پاک شود؛ چرا که در جامعه امروز با وجود مشکلات و فراز و نشیب های فراوانی که فراروی زندگی های مشترک تازه و نوپا قرار دارد، بهره مندی از نظر مشاوران و افراد متخصصی که در این زمینه تجربه کافی دارند، می تواند به دوام و پایداری زندگی های مشترک بخصوص در بین زوجهای جوان کمک بسیاری کند.
تهران مانیا