گذار به زن سالاری در ایران

واقعیت این نیست که در غرب برابری وجود داشته باشد و در شرق نیست؛; واقعیت این نیست که فمنیسم بیان کننده وضعیت تعادلی و برابری خواهانه زنان در غرب است و وسیله ای برای نقادی تبعیض در شرق. واقعیت چیز دیگری است...

گروه زنان گوپی 2287

▪ زن سالاری و فمنیست به چه معنایی است و آیا مترادف کلمه فمنیست در فارسی زن سالاری است؟  
ـ برای پاسخ به این سوال، در سه حوزه جهان غرب، جهان اسلام و علوم اجتماعی بحث می کنیم. در این سه حوزه اتفاقاتی رخ داده است که گاهی با یکدیگر هم جهت بوده اند و گاه با هم در تضاد بوده اند، و گاهی هم حتی در هم آمیخته شده اند.
در بعضی جاها بحث فمنیسم و برابری خواهی برای زنان، جلوتر از زندگی زنان رفته است. مثلا در آمریکا بحث های فمنیستی جلوتر از واقعیت جامعه آمریکایی جرکت کرده است. واقعیت این نیست که در غرب برابری وجود داشته باشد و در شرق نیست؛ واقعیت این نیست که فمنیسم بیان کننده وضعیت تعادلی و برابری خواهانه زنان در غرب است و وسیله ای برای نقادی تبعیض در شرق. واقعیت چیز دیگری است. مثلا وقتی به تاریخ مشارکت زنان در آمریکا مراجعه می کنیم، می بینیم که زنان صد سال قبل، حق مشارکت در امور اجتماعی را نداشتند. یا این که در تاریخ آمریکا رییس جمهور زن سابقه نداشته است. مجموعه کابینه جورج بوش و بیل کلینتون هر کدام یک زن در کابینه داشتند!
چنانچه برابری زنان و مردان وجود دارد، باید نصف کابینه زن باشند و زنان حضور فعالی در عرصه سیاسی داشته باشند؛ ولی این گونه نیست.
این یک سمبول و نشانه است؛ مثلا در آمریکا، امروز بحث رییس جمهور آینده و هیلاری کلینتون مطرح است. آیا آمریکاییها به یک زن رای می دهند؟ این بحث جدی است و بسیاری معتقدند که رای نخواهند داد. در دانشگاههای آمریکا هم نخبگان زن خیلی به چشم نمی آیند. آمریکا یک کشور خانواده محور است و از این بابت خیلی شبیه ایران است؛ در سطح اجتماعی امروز آمریکا قدرت اثرگذاری زنان شبیه ایران است؛ چون در خانواده زن نقش مهمی دارد. تربیت، اداره خانه و بقای خانواده و ساماندهی و الفت در خانواده مهم است. اگر تنها وظیفه خانواده تولید مثل باشد، به قول مارکس می شود تولید مثل جمعی هم رخ دهد! در تعریفی که می گوییم، سه سطح داریم. سطح اول، سطح بالا که حوزه سیاسی و مدیریتی است.
سطح دوم، سطح عمومی است که ما با آمریکایی ها متفاوت هستیم. سطح سوم، حوزه خانواده است. در خانواده آمریکایی و ایرانی، زن محور خانواده است. منظور از این بحث ها این بود که تحولات اجتماعی دنیا جدا از بحث های نظری است.
شاید طرح مسیله زن سالاری برای نقادی وضعیت موجود باشد، که اگر این گونه باشد بسیار خوب است. اینجاست که فهمی از فمنیسم پدید می آید. آن فهم هم این است که یک رویکرد انتقادی به وضعیت زنان در جامعه است که می تواند جامعه غربی و شرقی باشد. این چیز بدی نیست، چون به وضعیت انتقاد می کند و سعی می کند اعتدال به وجود آورد. اعتدال ممکن است منظور برابری جنسیتی باشد و ممکن است نباشد. ممکن است در جامعه ای زنان به نفع مردان کنار بروند؛ در جایی مردان به نفع زنان کناربروند. این فمنیسم نه غیردینی است، نه غیراخلاقی، نه غیرسیاسی. بسیاری از فمنیست های دنیا این گونه هستند.
رویکرد دیگری هم هست که گفته شد، نصف جمعیت دنیا زنان هستند و باید تساوی به وجود آید. یعنی نباید 80 درصد کارها بر دوش مردان باشد. اگر در فرهنگ لغات کلمه فمنیسم را نگاه کنید این گونه تعریف شده: "بینش یا رویکردی که به تساوی حقوق زنان نگاه می کند."
چرا تساوی می خواهد؟ برای اینکه تبعیض جنسیتی وجود داشته است. چون 50 درصد از جامعه، 90 درصد از امکانات را در اختیار داشتند؛ این غلط و ناعادلانه است. در این نگاه تساوی گرایانه چند نکته وجود دارد:
1) نقادانه به مردان است.
2) نقادانه به وضعیت زنان است.
جاهایی هم جنبه رادیکال پیدا می کند. برنامه هایی از دل این دیدگاه در می آید که برخورد با مردان است. نگاهی که به مردان می گوید چرا، باعث برخورد می شود. و نگاهی که به زنان می گوید چرا، باعث توانمندسازی زنان برای مقابله می شود. گروهی معتقدند که باید جلوی رشد مردان را گرفت و گروهی هم معتقدند که باید زنان را توانا کنیم؛ و گروهی می گویند هم زنان را توانا کنیم، هم جلوی رشد مردان را بگیریم! اینجاست که ترکیب های متفاوتی پیش می آید و هر کس برنامه ای را پیش می گیرد.
3) نگاه سوم که در زمینه فمنیست وجود دارد فراتر از تساوی طلبی است. این دیدگاه می گوید که تاکنون در تاریخ علم و اندیشه مردان محور مدیریت بوده اند. از امروز باید زنان را محور بگذاریم. بدین ترتیب، نگاه دیگر به فمنیسم، زن مداری است، نه تساوی حقوق زنان و مردان.
حالا برای زن محوری چه باید کرد؟ مردان هیچگاه قدرت خود را به زنان نخواهند داد. پس راهش این است که جهان اجتماعی دوباره ای بر محور زنان طراحی کرد. بسیاری از فمنیستهای رادیکال این نگاه را دارند. کانون همه چیز زن است. اینجاست که فروپاشی خانواده و روابط اجتماعی پیش می آید.
▪ در ایران چگونه است؟ در گذشته آیا زن سالاری داشتیم؟
ـ در جامعه ایرانی زنان اجازه حضور در حوزه مدیریتی و سیاسی را نداشتند و ندارند. چون در حوزه مدیریتی، رفتار سنتی داریم. اما در سطح عمومی مشارکت می کنند. مثلا بازار بیشتر حضور زنان را می طلبد. مصرف گرایی بیشتر خواهان حضور زنان است. خانواده در اختیار زنان است، اما در حوزه سخت مدیریتی زنان جایگاهی ندارند.
در اولین نگاه، حضور زنان در سطح عمومی جذاب است. زنان که تا دیروز مردانشان همه خریدهای خانه را برایشان انجام می دادند، امروز اصلا خرید مردان را قبول ندارند. زن معتقد است که این حوزه از آن اوست و مردان حق حرف زدن در امور خانه را ندارند. سلب قدرت از مردان اتفاق افتاده است؛ تا جایی که دختران حق انتخاب دارند که ازدواج نکنند. من معتقدم اگر دختران ازدواج نمی کنند، برای این است که دختران می خواهند خواستگارانشان را خودشان انتخاب کنند. پس دختران و زنان قدرت تصمیم گیری بالایی دارند.
حال زمانی می رسد که دیگر تنها سطح عمومی جذابیت ندارد. اینجاست که خود زنان راه حل پیدا کردند. در حوزه دین و آموزش وارد شدند. به دنبال تحصیلات هستند. به بدن خود می رسند و...
واقعیت اجتماعی ایران حاکی از این است که در رفتار زنان و مردان تغییرات صورت گرفته است و سهم خواهی و قدرت گرفتن در حوزه های خانواده، عمومی و نهایتا سیاسی است.
اما از لحاظ اندیشه اتفاقاتی که در دنیا افتاده، در ایران هم رخ داده است. نگاه سنتی، مدرن و پست مدرن در ایران هم وجود دارد.
به لحاظ تاریخی زنان ایرانی در خانواده قدرتمند بودند، ولی صدایشان در جامعه منتشر نمی شد. ولی الان منتشر می شود. مردان حضور کمرنگی در خانه داشتند و کارهای خانه بر عهده زنان بود. در قدیم زنان تصمیم می گرفتند، اما توسط مردان. زنان قاجار و پهلوی قدرتمند بودند، ولی زنان سطح پایین اجتماع امکان حضور نداشتند. این اصل را هم نباید فراموش کرد که جمعیت پراکنده بوده است. مناره های مساجد گویای این نکته است که باید انسانها را از دور دست صدا زد. در جامعه قدیم مردان هم دیده نمی شدند. نباید در آن جامعه توقع همچنین حرفهایی را داشت. الان کوچکترین اتفاقی که می افتد، رسانه ها همه را خبر می کنند.
ایران آینده خوبی دارد. تجربه خوبی داشته ایم. در قدیم ایران یک اقلیتی با پیشرفتها آشنا بودند و یک تعدادی ناآشنا. الان سنتی های ما هم با مدرن آشنا هستند.
زنان ایرانی کمی آزاد شده اند. یک نقد زنانه نسبت به مردان وجود دارد. حتی پیرزنها هم بی رحمانه همسرانشان را نقد می کنند. نسل بعد میانداری می کند. همه جا نقد از مردان وجود دارد حتی ذر روستاها... ما تجربه خوبی داریم. مردان نقد شدند، زنان توانا شدند، و به نظر می رسد که آینده روشنی در پیش داریم.

دخت ایرانی