زن و توسعه از نمایی دیگر
جامعه انسانی از دو جنس زن و مرد تشکیل شده است . زنان نیمی از جمعیت انسانی جامعه را تشکیل می دهند اگر نقش و جایگاه انسانی را به عنوان اساس و محور توسعه پذیرفته باشیم منطقاً; باید نقش و جایگاه زن را نیز به عنوان نیمی از جمعیت انسانی جوامع در توسعه پذیرا باشیم .
● مقدمه
در جامعه ای که نیمی از آن را زنان تشکیل میدهد نمی توان بدون توجه و با نادیده گرفتن نصف جامعه برای آن برنامه ریزی کرد و از آن جامعه انتظار پیشرفت و توسعه داشت. در حقیقت یکی از شاخصهای سنجش درجه توسعه یافتگی میزان و اهمیت و اعتباری است که برای نقش زنان در هر کشور قایل شده اند و بنابراین برای تسریع در فرآیند توسعه و محقق شدن عدالت اجتماعی باید به زن به عنوان یک نیروی فعال و سازنده نگریسته شود.
● جایگاه و پایگاه زن در توسعه
جامعه انسانی از دو جنس زن و مرد تشکیل شده است . زنان نیمی از جمعیت انسانی جامعه را تشکیل می دهند اگر نقش و جایگاه انسانی را به عنوان اساس و محور توسعه پذیرفته باشیم منطقاً باید نقش و جایگاه زن را نیز به عنوان نیمی از جمعیت انسانی جوامع در توسعه پذیرا باشیم . زنان تا دیروز موجوداتی فراموش شده بودند و به مشارکت آنها در امور و فعالیتهای اجتماعی توجهی نمی شد و فعالیت آنان را محدود به وظایف خانه داری ، همسرداری و بچه داری کرده بودند و زنان نیز به عنوان یک باور این مسیله را پذیرفته بودند .
اما امروزه یکی از مباحث توسعه نفی نابرابری جنسی است . نفی نابرابری های قومی و طبقاتی است . نفی تبعیض میان زن و مرد است . امروزه زن به میدان آمده است و جایگاه زن در مبحث توسعه به عنوان بحثی اساسی مطرح گردیده است . بحث آموزش زنان و دختران به عنوان مادرانی که اولین عاملین انتقال ارزشها، هنجارها ، فرهنگ ، آداب و رسوم و سنتها مطرح می شود ، از اهمیت فراوانی برخوردار شده ست براساس تحقیقات علمی مشخص شده است که زنان آگاه و اندیشمند ، فرزندان آگاه به بار می آوردند و آگاهی نیز اساس توسعه است.
نیازهای انسان در جوامع باعث می شود تا انسان نیز برای رفع نیاز خود تلاش نماید. و این تلاش هم متناسب با تغییراتی که در نوع نیازها ایجاد شده ، در طول زمان متفاوت است . زمانی با توجه به اینکه نیازهای انسانها در حد رفع نیازهای فیزیولوژیکی بود تلاش انسان فقط در راه بدست آوردن یک سرپناه امن ، و غذا فقط برای رفع گرسنگی و پوشاکی که او را از گرما و سرما حفظ کند.
امروزه نیازهای انسان از لایه های پایینی هرم نیازهای مازلو به سمت بالا در حرکت است هر چند این حرکت و سرعت و نوع حرکت آن در هر جامعه با جامعه دیگر متفاوت است اما این مسیله به صورت فراگیر در جهان قابل مشاهده است ونیازهای روانی و نیازهای اجتماعی از اساسی ترین نیازهای امروزه جوامع بشری است و رفع این نیازها به دست انسان امکان پذیر است . انسان در جامعه ای که زندگی می کند به وسیله عناصر و مولفه های تشکیل دهنده آن جامعه تلاش می کند برای خود با شریک مساعی و همدلی به ارتقاء و تعالی برسد.
و این مستلزم شناخت از واقعیتهای جامعه است .
● لایه بندی سنی و جنسی
در جوامع امروزی طبقه بندی و لایه بندی هایی وجود دارد که مانع بهبود وضعیت انسان و در نتیجه توسعه جوامع بشری می گردد به گفته ی پاتریک نولان و گرهارد لنسکی نابرابری افراد برپایه سن و جنس در تمام جامعه های انسانی گذشته و حال وجود داشته است این نابرابری ها ، تا اندازه ای بازتاب تفاوت های ژنتیکی میان اعضای جامعه است . به طور متوسط مردان نیرومندتر و پرتحرک تر از زنان بوده اند و از نظر زیست شناسی مسیولیت بارداری و تغذیه کودکان را نیز بر عهده نداشته اند . افراد بالغ همواره بزرگتر ، نیرومندتر و داناتر از کودکان بوده اند . هر چند بزرگسالان سالخورده ، به ویژه اگر از نظر تندرستی و سرزندگی و قابلیتهای ذهنی افت کرده باشند در بیشتر جوامع امتیازهای خود را از دست می دهند. این تفاوتهای زیست شناختی در بیشتر جوامع انسانی بر اثر میزان های فرهنگی شدت و گسترش یافته است به این ترتیب این واقعیت که زن متوسط به نیرومندی و تحرک مرد متوسط نیست، به طور معمول میزان هایی را پدید آورده است که به موجب آنها تمام زنان از بسیاری فعالیتها منع شده اند . حتی اگر بعضی از آنان صلاحیت جسمانی لازم را نیز دارا باشند.
● دیدگاه هایی در خصوص نقش زنان در جوامع
در این زمینه فمینیستها معتقدند تفاوتهای فرضی بین زنان ومردان برای قرنهای طولانی دستاویزی جهت توجیه تبعیض علیه زنان و عدم به کارگیری آن در حوزه های اجتماعی ، سیاسی بوده است و تصور می شد زنان به جهت ساختمان فیزیولوژیک خود تنها برای زایمان و شیردادن و نقشهای خانه داری و تربیت فرزند مناسبند و تفاوتهای زیست شناختی زنان را ، عامل ناتوانی آنان جهت مشارکت در حوزه های عمومی می دانستند.
همچنین در داوری خود درباره زنان آنها را موجوداتی عاطفی و احساساتی قلمداد می کردند که از مردان کمتر منطقی ترند و لذا قادر به تصمیم گیری نیستند و با این داوری زنان را از عرصه تصمیم گیری دور می ساختند . سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم با تاکید بر این که آدمی زن زاده نمی شود آدمی زن می شود استدلال می کند که موقعیت فرودست زنان یک امر طبیعی نیست بلکه این موقعیت را جامعه برای آنان فراهم می کند ومعنی این ساخت اجتماعی سرکوب دایمی زنان بوده است.
به نظر نگارنده درست است که زنان از نظر زیستی با مردان متفاوت اند اما این تفاوتها نشانه برتری مردان بر زنان نیست .
بلکه ویژگی و تمایز زنان از مردان است . همانطور که روز و شب با هم فرق می کنند و هر کدام ویژگی خود را دارند و هیچکدام بر دیگری برتری ندارد درست است که در باورهای ما همیشه روز را بر شب ترجیح داده ایم اما آیا می توان تصور کرد اگر همیشه روز بود چه میشد ؟ عدم شناخت شب به اندازه روز باعث ترجیح روز به شب شده است و در مورد جنس زن و مرد هم عدم شناخت زن ویژگی های آن و امتیازات آن باعث می شود تا در طول تاریخ در عرصه های مختلف فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ... زنان را نادیده بگیریم.
با پیشرفت علم و شناسایی استعداد توانایی زنان ، زن بعنوان یک عنصر تاثیر گذار در جوامع مختلف مطرح شد.
در این باره اشاره ای به دیدگاه اقای اصغر مهاجری جامع شناس می اندازیم وی در ارتباط با حقوق اجتماعی زنان در ایران می گوید : ساختار جغرافیایی ، تاریخی ، اقتصادی و فرهنگی شرایطی را فراهم کرده که امکان مشارکت رشد و توسعه یافتگی شخصیت اجتماعی زن در طول قرنهای اخیر چندان فراهم نشود.
در ادامه می گوید : موانع ساختاری ، نظام حقوقی سنن اجتماعی ، فرهنگ ویژه مردسالاری وضعیت های روانی ویژه در مرد و زن ، عدم خودباوری زنان ، فرایند نامطلوب جامعه پذیری جنسیتی ، تفکر و نگرش مردان و عدم آمادگی آنها برای انتقال قدرت به زنان و .. عمده ترین موانعی است که برای احقاق حقوق اجتماعی زنان وجود دارد . او می گوید در حقیقت مقصر اصلی خود زنان هستند شیوه های رفتاری آنان به گونه ای است که ناخواسته مردان را مردسالار تربیت می کنند ودیکتاتور بار می آورند .
در کتاب ده پرسش از دیدگاه جامعه شناسی در پرسش چهارم در مبحثی عنوان فرهنگ : پذیرش نابرابری چنین مطرح شده است که ما انسان ها در گذشت زمان نابرابری های موجود را می پذیریم ما در همان جامعه ای که به دنیا آمده ایم اجتماعی می شویم اگر در جامعه ما باور اینگونه باشد که زنان از ارزش و قدرت کمتری برخوردارند و از هنگام تولد این باور وجودداشته باشد ما این باور غلط را پذیرفته و نقشهایی که در جامعه می گیریم براساس همین باور است به نظر من ممکن است گاهی انسان سعی کند که در مواجهه با این باورهای فراگیر مبارزه و تلاش بکند اما اگر قدرت این باورها زیاد باشد ناخودآگاه آن را می پذیریم و شاید دیگر تلاشی بری نفی این تفکر در جامعه که باعث از دیده پنهان داشتن زنان می شود نکنیم مثال معروفی است که ماهی را در یک استخر در مقابل یک دیوار شیشه ای قرار می دهیم و ماهی ابتدا مثل همیشه مسیر خود را طی می کند اما وقتی با آن دیوار شیشه ای که مانعی نامریی است اما وجود دارد و ماهی راهی برای رفع آن نمی داند مواجه می شود ابتدا سعی می کند آن را از بین ببرد اما وقتی توانایی او برای رفع آن کم است ناخودآگاه آن مانع را می پذیرد او از آن به بعد مسیر خود را تا دیوار شیشه ای ادامه می دهد .
اندیشه ها و عقایدی که همراه با انواع دیگر نابرابری هستند در نظر بگیرید زنان به طور طبیعی توانایی رقابت در جهان سیاست و اقتصاد را ندارند خداوند نخواسته است که زنان در بیرون از خانه کار کنند زنان اخلاقاً مجبورند از شوهرانشان اطاعت کنند و همه این عقاید واندیشه هایی که به حفظ نابرابری کمک کرده اند .
● بررسی موانع حضور زنان در توسعه جوامع انسانی
در این قسمت پس از مطالعه چند مقاله و بخشهایی از کتابهای مختلف به بررسی موانع و تنگناهای حضور زنان در توسعه جوامع انسانی اشاره می کنیم موانع ومشکلات بر سر راه مشکلات زنان در فعالیتهای جامعه دارای ابعاد و جنبه های فرهنگی ، دارای ساختار مشابهی است و بعضی دیگر با توجه به شرایط فرهنگی اجتماعی واقلیمی .. متفاوت دارای بافتی گوناگون می باشند.
این موانع به دو دسته تقسیم بندی می شود.
1) موانع دورن زا
2) موانع برون زا
1) موانع درون زا : این دسته از موانع به موانعی اطلاق می گردد که عمدتاً طبیعت درون پویی داشته و جزء لاینفک ساختار و جنسیت زنان است که عبارتند از :
الف) ساختار جنسی زنان
واضح است زنان از لحاظ بافت جنسی و فیزیکی نسبت به مردان دارای تفاوتهای ویژه ای می باشند و این موانع و محدودیتهای خاص برای مشارکت در مسایل و کارایی لازم برای انجام بعضی از امور می باشد.
همچنان که مردان از همین بعد دارای محدودیت هستند . البته این مانع نباید به عنوان یک ضعف و نقصان تلقی شود.
ب) موانع ناشی از وظایف ویژه زنان
بعضی از موانع موجود بر سرراه مشارکت زنان در تکاپوی اجتماع ، نشات گرفته از وظایف ویژه است که بالطبع به زنان محول گردیده است . مانند زایمان ، شیردادن و ..از این رو به لحاظ اینکه طبعا این گونه وظایف از عهده مردان خارج است ، زنان دچار مسایل و محدودیت گردیده اند . به طوری که وقتی یک زن در طول دوران خانه داری به چند زایمان مبادرت ورزد و برای هر زایمان بخواهد به مسایل و وظایف پیرامون آن مانند شیردادن ، تربیت و .. بپردازد ، عملاً هیچ گونه فرصت و وقت باقی مانده ای نخواهد داشت که به امور دیگری مانند شرکت در فعالیتهای اجتماعی و کسب دانش و معرفت بپردازد لذا زنان موجوداتی خواهند بود که وظیفه ای به جزء تولید نسل نخواهند داشت و وقتی مهمترین و اصلی ترین تولید آنان تولید نسل و کودک است بنابر این از تمامی غرایز مثبت و منفی نهی می گردد و تنها با قواره بیرونی و پوسته ظاهری مورد توجه می باشد . او نسبت به تولید خود ( کودک) احساس وابستگی می کند چرا که تنها وسیله ای برای شدن و بودن است و قبل از احساس مادری ، شدن و بودن است این احساس وابستگی و نیاز در زنان که مهمترین وظیفه خود را تولید نسل می دانند و قطعاً ناشی از تبعیضات جنسی است موجب خواهد شد که زنان از رشد و تعالی فاصله بگیرند و فرزندان مستقلی هم تربیت نکنند چون در چنین فرهنگی مادران اجازه مستقل شدن آزاد و آگاه زیستن و اندیشیدن را به فرزندان خود نمی دهند.
2) موانع برون زا
این دسته از موانع ، موانعی است که با جنسیت ارتباط ندارد بلکه در طول سالهای گذشته به لحاظ مشکلات تاریخی فرهنگی اجتماعی و مذهبی ایجاد شده و امروزه جزیی از شاکله شخصیتی جوامع گردیده اند تا آنجا که اکثریت زنان نیز این مسایل را به عنوان یک پدیده طبیعی پذیرفته اند.
الف) فرهنگ و باورهای عمومی
جایگاه و شخصیت زن در اذهان عمومی نشان دهنده میزان و اهمیت و زنان در آن جامعه است . تصویر زن در فرهنگ عمومی یک ملت ، نگرش و دیدگاه مردم آن جامعه به زن است . که این تصویر را در برخوردها ، اداب و رسوم و . میتوان ارزیابی کرد . در جوامع اغلب صفات انسانی به مردان نسبت داده شده و صفاتی چون بی وفایی ، ترس و اسان گیری به زنان و زن به عنوان نماد سستی وضعف قلمداد می شود و حتی زنان نیک را هم به مردان تشبیه کرده اند و بدترین صفت برای مردان مساوی بودن با زن است.
در چنین باورهایی زن نمی تواند جایگاه واقعی و حقیقی خود را بیابد و همواره به عنوان موجودی ثانوی قلمداد می شود.
ب) ارزشهای شایع
ارزشهای شایع در ر جامعه همان عرف است که از دیدگاه افراد آن جامعه اهمیت فراوانی دارد دارای یک منشاء و ریشه خاص نیست بلکه بعضی از آنها ناشی از موقعیتهای جغرافیایی و اقلیمی و بعضی از آنها ناشی از موقعیتهای جغرافیای و اقلیمی و بعضی از مذهب و برخی از سنتها و خرافات موروثی است بیشتر ارزشهای شایع در جهت محدود و محبوس کردن ناصحیح و غیر منطقی زنان ایجاد گردیده اند .
▪ عدم تخصص و سواد
عدم بهره مند بودن از تخصص مهارتهای لازم و سطح سواد که خود ناشی از موانعی است که بر سر راه تحصیل و دست یافتن به تخصصهای لازم است.
اقلاً دستیابی به تخصص و تحصیلات به دلایل مختلف برای زنان امکان پذیر نبود و امروزه این مسیله را به باد استهزاء می گیرند.
قبلا حضور زن در عرصه های مختلف عیب بزرگ و نابخشودنی بود و امروز این عقب ماندگی و ناتوانایی متعدد زنان زاییده طرز تفکر است .
امروزه علیرغم پیشرفتهای صورت گرفته در سال 1369 ، 948 میلیون نفر از بزرگسالان جهان بی سواد بوده اند که بخش قابل توجهی از این رقم را زنان تشکیل می دهند.
این مسیله باعث محدودیت برای رشد و اعتلاء زنان گردیده و امروزه بیشترین تجربه ای که اندوخته اند آن است که با قواره های جسمی و ظواهر دلفریب جلوه نمایند.
غیبت گذشته زنان از صحنه های مختلف جامعه در طول اعصار گذشته موجب گردیده که آنان دچار رکود فکری گردند و این رکود فکری بعد سر از یک دور باطل درآورده است.
ت) باورها و برداشت های دینی
برداشتهای متفاوت دینی در رابطه با زن ، حجاب ، فعالیتهای بیرون از خانه ، تحصیلات موجب شده که گاهی تا آنجا پیش رفته اند که زن را در پستوها نگه داشته است و حتی هیچگاه او را به اسم صدا نکرده اند و گاهی مانع آموزش زنان بطور مطلق گردیده اند البته برخی نیز برداشتی کاملاً متفاوت داشته اند و تفاوتی بین مرد و زن قایل نبوده اند.
ث) عدم خودباوری و اعتماد به نفس
عدم خودباوری و اعتماد به نفس در مقابل مسیولیتهای اجتماعی و بیرون از خانه یکی از مقوله هایی است که گریبانگیر زنان می باشد درگذشته از نهاد خانواده تا پهنه اجتماع به زنان و دختران تلقین شده شما برای امور بیرون از خانه ساخته نشده اید و مفهوم من دخترم یعنی اینکه باید از بسیاری از امور بپرهیزیم و این موجب شد که علی رغم اینکه زنان در بسیاری از امروز از تواناییها و قابلیت های خوبی برخوردارند خود را باورنداشته باشند و اگر زنی در این میان به خود باوری رسیده باشد از طرف زنان دیگر مورد استهزاء و کنایه قرار می گیرد .
ج) مردسالاری
آنچه در اکثر جوامع وجود دارد ، نهاد خانواده بصورت مردسالاری اداره می شود البته مردسالاری به معنای دیکتاتوری کوچک در خانواده است و این مرد یا پدر است که حرف اول و آخر را می زند و دیگران حتی در مقام مشورت هم قرار نمی گیرد واگر کسی صلاحیت مقام مشورتی را دارا باشد معمولاً فرزندان ذکور هستند چرا که پسر بدنیا آمده اند و قرار است نقش همین پدر را در خانواده دیگری بازی کند زنان و دختران معمولاً افراد مستضعف و محروم خواهند بود.
● نتیجه گیری :
موانع ومشکلات موجود امروزی اغلب پدیده برون زا است و برای بررسی و شناسایی آن باید موانعی که از شرایط پیرامون به زنان تحمیل گردیده شورع نمود باید به زنان اصالت واقعی بخشید و جایگاه حقیقی و واقعی زن را در جامعه مشخص کرد و به اصلاح باورهای فرهنگی جامعه و مردم پرداخت باید باور فرهنگی مردم را اصلاح کرد که زن همانند مرد است . و آزاد است سرنوشت فعالیتهای خود را انتخاب کند باید در مجموعه باورهای فرهنگی جامعه از جمله باور مردان ایجاد نمود که زن نقش بزرگی در اجتماع دارد زن مظهر تحقق آمال بشر است زن پرورش دهنده زنان و مردان ارجمند است
طیبه جعفر زاده _ کارشناس مطالعات زنان ارسال از مجید زواری
اند 1610 شکده روابط ب 1610 ن الملل www irtt ir