قرنی بدون فمنیسم

نهضت فمنیسم که در سال های میانی قرن بیستم و با هدف افزایش سطح مشارکت های اجتماعی و اقتصادی زنان و دختران در جوامع پیشرفته به وجود آمد، درکنار دستاوردهای انسانی خود، با ناکامی ها و اشتباهات راهبردی زیادی رو به رو بوده است.

گروه زنان گوپی 1849

نهضت فمنیسم که در سال های میانی قرن بیستم و با هدف افزایش سطح مشارکت های اجتماعی و اقتصادی زنان و دختران در جوامع پیشرفته به وجود آمد، درکنار دستاوردهای انسانی خود، با ناکامی ها و اشتباهات راهبردی زیادی رو به رو بوده است. نویسنده با اشاره به تعدادی از موارد تبعیض های جنسی در قرن بیست و یکم در کشورهای پیشرفته معتقد است که برای درک موفقیت ها و ناکامی های فمنیسم در قرن بیستم، باید دنیایی بدون فمنیسم را در ذهن تصور کرد. آیا با وجود انبوهی از ناکامی های کنونی، نباید فمنیسم را در قرن بیست و یکم به تاریخ بسپاریم؟  
چهل سال پیش، زنان آمریکایی نهضت آزادی بخش خود را برای دستیابی به آزادی و برابری جنسیتی آغاز کردند. آنان توانستند انقلابی را در دنیای غرب به وجود آورند و دورنمایی را برای همه دختران و زنان دنیا ترسیم کنند و امروزه در سراسر دنیا، معیارهایی نظیر مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در جامعه، به عنوان استانداردهای دستیابی به توسعه همه جانبه دموکراتیک یک ملت محسوب می شود. اما اینک و در سرآغاز قرن بیست و یکم میلادی، نیاز به باز اندیشی ایده ها و تفکرات سردمداران فمنیسم، بیش از هر زمانی احساس می شود. امروزه ما با چالش هایی مواجه شده ایم که در قرن بیستم همتایی ندارد.
ما در حالی همچنان از پایان دادن به جریان استثمار در جهان سوم صبحت به میان می آوریم که از واقعیت های دنیای امروز چندان اطلاعی نداریم. امروزه فمنیست ها در حالی به محکوم کردن ایالات متحده می پردازند که هنوز هم بسیاری از آرمان های نهضت فمنیسم با چالش رو به روست. در ادامه، برای تشریح این مسأله، به مهم ترین موارد موجود در دنیای امروز اشاره می کنیم:
الف ) رشد لجام گسیخته تجارت جهانی سکس، تهدیدی اساسی برای حفظ شرافت و نجابت زنان و دختران در سراسر جهان می باشد. قاچاق زنان و دختران برای سکس، شیوه مدرن برده داری به ویژه برای اسارت دختران خانواده های فقیر و ترک تحصیل کرده است. نباید فراموش کرد که انقلاب جنسی قرن بیستم، آزادی هایی را برای زنان به ارمغان آورد، اما در عین حال با گسترش لیبرالیسم جنسی، موجبات توسعه و عادی شدن روسپی گری را فراهم کرد. فمنیست ها هنوز هم نتوانسته اند به این سؤال پاسخ دهند که روسپی گری را باید یک شغل قانونی به حساب آورد و یا چنین فعالیتی، پایمال کردن حقوق انسانی بوده و باید ممنوع شود؟ آیا ما می توانیم به دختران خود بگوییم که در آینده امکان انتخاب شغل روسپی گری و یا کارگری جنسی، به عنوان یکی از شغل های موجود در جامعه وجود دارد؟
در دنیای امروز، همه ساله میلیون ها زن و دختر، قربانی قاچاق و برده داری جنسی، این تجارت شیطانی می شوند و به دلیل ابتلا به ایدز می میرند. ما معتقدیم که حقوق بین المللی انسان ها باید براساس اخلاق و معنویت بنیان گذاشته شود. همه ما باید دریابیم که روسپی گری ذاتاً عملی آسیب رسان است. ما باید در سراسر دنیا با قاچاق زنان و دختران و فعالیت های پااندازها و فاحشه خانه ها مبارزه کنیم.
ب ) با وجود فعالیت های گسترده فمنیست ها در قرن بیستم برای کسب مساوات و برابری، هنوز هم تنها چهارده درصد فارغ التحصیلان مقاطع دکترای غیر پزشکی، زن هستند. به علاوه، زنان سه و نیم درصد فارغ التحصیل رشته مدیریت اجرایی (MBA) را تشکیل می دهند.
ج ) زنان علی رغم به دست آوردن چهل و چهار درصد فرصت های کاری، تنها پنجاه و دو درصد حقوق یک مرد را دریافت می کنند.
همچنین آمار مربوط به دسترسی به پزشک زن متخصص زنان در بیست ایالت کشور ما، واقعاً تعجب آور است، چرا که در این ایالت ها، حداکثر پنج زن متخصص در این حوزه وجود دارد.
د ) هنوز هم زنان ما نمی توانند خلبان هواپیماهای مسافربری شوند. زنان باید تنها به مهمانداری (بخوانید گارسن های آسمان، ) بپردازند ، این دخترکان حق ازدواج ندارند و البته در این شغل، داشتن جذابیت های جنسی، یک ضرورت است، آرایش کردن جزیی از شرایط آن خواهد بود و زنان بلافاصله پس از چاق شدن و یا از ریخت افتادن، اخراج می شوند.
هـ ) با وجودی که امروزه تنها دو درصد دندان پزشکان ما زن هستند، اما صد درصد دستیاران آنها از میان زنان انتخاب می شوند. گویی دیوارهایی شیشه ای برای جلوگیری از ترقی زنان در فرصت های شغلی، همواره باید وجود داشته باشد.
و ) چرا در قرن بیست و یکم نیز یک زن متأهل نمی تواند بدون تأیید همسرش، از اعتبارات بانکی بهره گیرد؟ و چرا حفظ نام خانوادگی اش پس از ازدواج، در گروی گرفتن حکم دادگاه است؟
ز ) در پنجاه سال اخیر، زنان به حق رأی دادن دست یافته اند، ولی همچنان اکثر پست های دموکراتیک در اختیار مردان است.
ح ) همه ما به خوبی به یاد داریم که در گذشته، فمنیست ها برای یارگیری اجتماعی، ناچار شدند که در بخش هایی از شعارهای خود کوتاه بیایند. مثلاً آنان برای جلب حمایت جناح چپ لیبرال، به استثمار زنان در تجارت پورنوگرافی که در زیر سایه شعار آزادی بیان انجام می شد، رضایت دادند. چرا که اختلاف نظرهای میان فمنیست ها و گروه های محافظه کار و مذهبی، در حوزه سقط جنین، امکان هرگونه ایتلافی را منتفی کرده بود. البته فمنیست ها در حوزه های حمایت از اعطای حقوق تولید مثل به زنان، عملکردی صحیح داشتند، اما مطمیناً گروه های محافظه کار و مذهبی در مقایسه با جناح چپ لیبرال، می توانستند متحدان بهتری به شمار آیند.
ط ) در سال های قرن بیستم، فمنیست ها آزادی در انتخاب دین را با آزادی از دین اشتباه گرفتند. در اغلب موارد، پیشگامان جنبش فمنیسم، دین های ساختار یافته را به عنوان یک نظام مرد سالار خطرناک به حساب می آورند، هر چند می توان این ادیان را به عنوان سیستمی حقوقی و اخلاقی محسوب کرد که منافع زیادی برای زنان دارد. فمنیست ها در اکثر اقدامات خود، گروه های مذهبی را به داشتن کلیشه های کهنه متهم می کنند، اما اینک و پس از گذشت چهار دهه از آغاز نهضت آزادی بخش زنان و جنبش فمنیسم، پرچم داران اصلی بین المللی مبارزه با تجارت سکس و قاچاق زنان و دختران را گروه های مذهبی تشکیل می دهند.
ی ) تلاش برای احقاق حقوق انسان ها، جزو داشته های انحصاری هیچ ایدیولوژی و مکتب فکری خاصی نیست. حفظ جان و حمایت از آزادی های انسانی، اهمیتی بیش از هر یک از این ایدیولوژی ها دارد. مطمیناً پس از چهل سال، فمنیست ها به اندازه کافی به بلوغ رسیده اند که بتوانند در انتخاب متحدان خویش، گزینه های مناسبی را برگزینند.
از نگاه من، فمنیست ها در قرن بیست و یکم باید به نیروی قدرتمند و تأثیر گذاری تبدیل شوند که دموکراسی های مدنی و آزادی را برای دنیای ما به ارمغان آورند. آنان باید با دیکتاتورها و حکومت های توتالیتار پایمال کننده آزادی ها و حقوق انسانی، به ویژه در مورد زنان و دختران به مقابله برخیزند. فمنیست ها باید با درایت و خردمندی، از نسبی گرایی فرهنگی بپرهیزند و استانداردهایی جهانی را در حوزه حقوق بشر ارایه کنند. آنان باید فرصت هایی برابر را برای همه دختران فراهم کنند تا بتوانند همه توانمندی های خود را بروز دهند. بدین ترتیب می توان امیدوار بود که ننگ استثمار برده وار آنان در تجارت سکس (که یک نوع مرگ آرام است) پایان یابد.
فمنیست ها باید در قرن بیست و یکم تهدیدهای جهانی فراروی زنان و مردان را ارزیابی مجدد کنند؛ راهبردهای خود را بازنگری کنند؛ در فعالیت های خویش، همبستگی خود با نیروهای حامی دموکراسی را در سراسر دنیا تحکیم بخشند تا انسانیت را از سیطره همه انواع بردگی و ظلم و وحشی گری رهایی بخشند.
آیا انبوهی از ناکامی های زنان در قرن بیست و یکم، نشانه مرگ فمنیسم در قرن بیست و یکم و هزاره سوم میلادی نخواهد بود؟ و آیا زنان نیازمند استراتژی های نوینی نیستند؟ و آیا نباید ایده فمنیسم را به حافظه تاریخ سپرد؟
به هرحال من معتقدم که با تصور دنیای قرن بیستم بدون وجود نهضت فمنیسم، می توان پاسخ این سؤالات را دریافت.

فیلیس کسلر دونا ام هوگس منبع www washingtonepost com Phyllis Chesler فیلیس کسلراستاد روان شناسی دانشگاه نیویورک Donna M Hyghes دونا ام هوگس مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه رودایسلند منبع ماهنامه سیاحت غرب شماره 66 مترجم محسن داوری
مقالات ارسالی به آفتاب