کد گذاری جنسیتی Gender coding
یکی از مهم ترین مسایلی که همواره مورد توجه مورخان و فلاسفه ی علم فمینیست بوده است مسیله ی کد گذاری جنسیتی و تاثیر آن در روند کسب علم و شناخت است. مورّ;خان و فیلسوفان، به زبان استعاری و رایجِ; همواره به زن بودن طبیعت و مرد بودن دانشمند اشاره کرده;اند؛; استعاره ای که از آثار بیکن و ماکیاولی گرفته تا متون علمی معاصر به کار رفته است...
▪ یکی از مهم ترین مسایلی که همواره مورد توجه مورخان و فلاسفه ی علم فمینیست بوده است مسیله ی کد گذاری جنسیتی و تاثیر آن در روند کسب علم و شناخت است. مورّخان و فیلسوفان، به زبان استعاری و رایجِ همواره به زن بودن طبیعت و مرد بودن دانشمند اشاره کردهاند؛ استعاره ای که از آثار بیکن و ماکیاولی گرفته تا متون علمی معاصر به کار رفته است.
مورخان و دانشمندان فمینیست نشان داده اند که چگونه تصورات مردگرایی افراطی در علوم، تحمل فقدان واقعیت را در علوم جدید ممکن ساخته است. بنا به استدلال اینان این استعارهها و الگوها به ایجاد محتوای شناختیِ نظرات علمی کمک کردهاند.
▪ از مشهورترین مثالهایی که در اغلب متون فمینیستی به آن اشاره میشود، استعاره های بیکنی در رابطه با طبیعت و شناخت آن است. بیکن باصراحت تمام از استعاره های مربوط به دو جنس برای بیان نظر خود درباره ی شناخت علمی در مقام طبیعتی که در آن صورت و ماده، که دیگر جدا از هم نیستند، استفاده می کند. در تفکر یونانیان، زن بودن ارتباطی نمادین با هرآنچه غیر عقلانی، نابسامان و ناشناختنی است- با هر چیزی که در راه پرورش شناخت باید از آن دست کشید-داشت. بیکن صورت و ماده را به هم پیوند داد-طبیعت همچون جنس زن و طبیعت همچون چیزی که شناختنی است. طبیعتِ قابل شناخت به شکل جنس زن عرضه میشود و کار علم اعمال تسلط بحق ِ مرد بر آن است.تسلطی که مستلزم اعمال اندکی زود نیز هست زیرا اگر طبیعت زیر سلطه و فشار صناعت باشد اسرار خود را کامل تر برملا خواهد کرد. بیکن به کرات از استعاره های جنسی برای شناخت طبیعت سخن میگوید، فریب کاریِ مذکر، دخول و هتک طبیعت از جمله استعاره های بیکنی برای شناخت طبیعت است.
▪ بنا بر نظریه کنش متقابل در مورد استعارهها و الگوها، اَشکال زبان و مفاهیم معنادار اجتماعی جزء لاینفک هر نظریه علمی است. برای نمونه، استعاره طبیعت یک ماشین است هم به لحاظ تحقیقی و تربیتی سودمند است و هم به دانشمندان میگوید که چگونه نظریههای خود را به حوزههای تازهتری گسترش دهند و هنگامی که مشاهدات، چیزی بر خلاف نظریه نشان میدهند، به تجدیدنظر در نظریههایشان بپردازند. در نتیجه، هر قدر ماشینها بیشتر شناخته شوند طبیعیتر میشوند، تا آنجا که طبیعت نیز ماشینیتر تجربه میشود. همین طور هرچه استعاره، رایجتر و متداولتر شود کارکردهای نظمدهنده ی آن از شناخت واضح و صریح به شناخت ضمنی و تلویحی تغییر مییابد. به همین ترتیب، تصور طبیعت به صورت زنی وحشی و نافرمان که انسان برای حفظ خود، ناگزیر از رام کردن اوست، چنان که ماکیاولی نیز همین تصور را داشت؛ دانشمندان را به کنشهای خاصی با طبیعت رهنمون می شود و به تبعیت از روشهای خاصّی در رفتار با زنان وادار میسازد. علوم در دوران روشنگری بر این تصور بود که طبیعت عریانی وجود دارد که اگر دانشمندان، پرده از صفات واقعی او برگیرند، میتوانند به او بنگرند. امّا این استعاره، فهم ما را در مورد این که چگونه طبیعت به عنوان اُبژه شناخت، همواره و تاکنون ساختاری اجتماعی داشته، مخدوش میکند و با این وجود، هیچ یک از نگرانیها، رؤیاها و امیالی را که فرهنگها بر میگزینند تا نظمش را پیریزی کنند، نمیپذیرد. انسانها با استعارهها، الگوها و چارچوبهای ذهنی متفاوتی سخن میگویند، امّا طبیعت تا آنجا به بشر پاسخ دقیق میدهد که انسان به خواسته او پاسخ دهد
▪ این کُدگذاری جنسیتی در تقسیمهای دو جزیی سنتی از زمان پارمنیدس تا امروز مشهود است. این تقسیمات ثنایی به گونهای است که هر واژهای را با مقابلش در کنار هم قرار داده و به یکی کُد و برچسب زنانه و به دیگری کد و برچسب مردانه میزند، مانند:فاعل-منفعل،عقلی - غیرعقلی، منطق - عواطف/هیجانات، فرهنگ - طبیعت، پویا - ایستا، ذهن - بدن، بزرگسالی - خردسالی، انتزاعی - عینی، مستقل - وابسته / رابطهدار /وابسته به شرایط و بافت، و از این قبیل تقسیمات که جزء اول، کد مردانه و جزء دوم، کد زنانه خورده است. تکیه بر این نظامهای نمادین میتواند به روابط اجتماعی ظالمانه و برداشتهای تحریف شدهای از نظم طبیعت بینجامد. این تقسیمات دوگانه در آثار فلسفی به ویژه در آثار رمزی و داستانی- فلاسفه ی خود ما نیز بسیار زیاد است که به نظر می رسد بخشی از آن از فرهنگ فلسفی یونانی به آثار فلاسفه ی ما وارد شده باشد. به عنوان مثال در آثار داستانی سهرودی و ابن سینا معمولا زن نماد انفعال و پذیرش است، همچنین زن در این آثار نماد عالم اجسام و طبیعت است که برای رسیدن به عالم الوهی که زوج مقابل آن و عالمی مذکر است باید از آن گذر کرد-آن را از بین برد و یا از آن چشم پوشید برای نمونه میتوانید به داستان رمزی آواز پر جبرییل نگاه کنید آنجا که راوی از حجره زنان که نماد عالم اجسام است بیرون می آید و قصد مردان سرایمیکند که نماد عالم الوهی است و یا در قصه الغربه الغربیه که سالک در مسیر سلوک خویش زن خویش را که نماد شهوت است می کشد و یا در هر دو روایت سلامان و ابسالِ منسوب به ابن سینا که زن در آنها نماد عالم اجسام و وسوسه های شیطانی است در مقابل عالم بالا و اتصال با عقل فعال که از طریق آن حقایق دریافت میشوند
▪ یکی از دغدغههای همیشگی فمینیستی این است که کُدگذاری به ظاهر بیطرفانه جدید، مردانه بوده است. اگر تصور رساندن عینیت و عقلانیت به بالاترین حد، مستلزم بیطرفی است و از دیگر سو مرد بودن بهطور جانبدارانه به گونهای بیطرف (حتی نسبت به جنسیت) تعریف می شود. چون مرد در زبن انگلیسی و ضمیر مفرد مذکر در اغلب زبانها بهطور کلی بیانگر نوع بشر تلقی میشود. حتی در زبانهایی مثل زبان فارسی که دارای ضمایر مشترک برای هر دو جنس است نیز از زمان گذشته تا کنون رواج داشته است
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد/گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را/ مردی که ز عصر خود فراتر باشد(شفیعی کدکنی)
▪ با این وصف فلاسفه ی علم فمینیست معتقد هستند تا زمانیکه این استعاره ها رواج داشته باشند، تصور اینکه زنان میتوانند عینی و عقلایی باشند مستلزم تناقض است وتا وقتی که دستاوردهای زنان از دستاوردهای مردان غیرقابل تشخیص باشد این وضعیت همچنان برقرار خواهد ماند. زنان به عنوان متفکران خردمند و عینی هیچ جایگاهی برای سخن گفتن در اختیار ندارند، چون مردان آن جایگاه را به طور کامل تصرف کردهاند. به همین دلیل، عرصههایی از علم که گمان میرود ارزشها و علایق اجتماعی، کمتر در شکلگیری آنها دخالت داشتهاند، با شدّت بیشتری مردانه هستند. از این رو فیزیک، ریاضیات و منطق، دقیقاً به دلیل آن که تصور میشود علوم بیطرفتری هستند، بیش از همه حوزههای فکری در دست مردان قرار دارند
برای مطالعه بیشتر Sandra Harding Ggender and Science Routledge ژنویو لوید عقل مذکر ترجمه محبوبه مهاجر نشر نی مجموعه مصنفات شیخ اشراق به تصحیح و تحشیه و مقدمه هانری کربن ج 2و3 پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی حی بن یقظان و سلامان و ابسال تحقیق و نگارش ضیاالدین سجادی انتشارات سروش مطالب مرتبط مذکر سازی اندیشه توسط دکارت عقل مذکر جنسیت یافتگی علماکو فمینیسم فمینیسم سبز
critic