فمینیسم جهان سوم

فمینیسم جهان سوم این فرض را که فمینیست های غربی در رشد کلی تفکر فمینیستی، نقش اصلی را ایفا کرده اند زیر سوال می برد؛; زیرا معتقد است آنها غالبا تجارب خاص گروه های قومی دیگر را، که خارج از چشم انداز فرهنگ غربی قرار دارند نادیده میگیرند...

گروه زنان گوپی 2915

▪ فمینیسم جهان سوم این فرض را که فمینیست های غربی در رشد کلی تفکر فمینیستی، نقش اصلی را ایفا کرده اند زیر سوال می برد؛ زیرا معتقد است آنها غالبا تجارب خاص گروه های قومی دیگر را، که خارج از چشم انداز فرهنگ غربی قرار دارند نادیده میگیرند. آنها به جای زنان غیر غربی سخن میگوید و زنان جهان سومی را زنانی منفعل، لال و دریافت کننده به تصویر میکشند، زنانی که باید سپاسگزارانه پیرو صرف فعالیت ها و نظریات فمینیسم غربی باشند.  
فمینیست ها ی جهان سوم به تصویر ارایه شده از زن جهان سومی و نادیده گرفتن مسایل و مشکلات او اعتراض میکنند. در تصویر فمینیسم غربی از زن جهان سوم او را فردی ذاتا مثله شده برمبنای جنسیت مونث اش و همینطور جهان سومی بودنش معرفی می کنند، در حالیکه زنان غربی تحصیل کرده، مدرن و صاحب عقل و اراده معرفی میشوند.
▪ چاندرا تالپاد موهانتی(1955)، فمینیست هندی، از مشهور ترین نظریه پردازان فمینیسم جهان سوم است. او یکی از نظریه پردازان برجسته ی فمینیست در حوزه های مطالعات پسا استعماری و ترا- ملیتی است. پس از انتشار مقاله ی تاثیر گذارش تحت عنوان زیر نگاه های غربی : گفتمانهای استعماری و دانش پژوهی در1986 به شهرت رسید. در سال 2003، چاندرا موهانتی کتابش با نام فمینیسم بدون مرزها: نظریه مستعمره شکنی، تمرین همبستگی را منتشر کرد. در این اثرش او برای دستیابی به یک پیوند نظری و عملی استدلال می کند، بعلاوه موضوعات عمده ی عمومی و خصوصی ، شامل سیاست های تفاوت، بنیان های پیوند ترا ملیتی و تلاش های ضد-سرمایه داری علیه جهانی شدن را بررسی می کند.
موهانتی اصالتا اهل مومبیا در هند است. او مدرک دکتری و فوق لیسانس خود را از دانشگاه ایلینویز در اورباندا- شامپین آمریکا دریافت کرد. همچنین از دانشگاه دهلی در هند هم درجه ی فوق لیسانس و لیسانس دارد. او برای مدت زمانی طولانی استاد مطالعات زنان در کالج همیلتون در نیویورک بود و اکنون استاد دانشگاه سیراکوز در دپارتمان مطالعات زنان است.
▪ در این نوشته به بیان خطوط کلی نظریات موهانتی در مقاله ی زیر نگاه های غربی می پردازم. این مقاله که برای نخستین بار در ژورنال فمینیست ری ویو (1988) چاپ شده یکی از اولین نوشته هایی بود که بطور نظام مند بیان میکرد چگونه فمینیست های غربی زنان جهان سوم را به مثابه موجوداتی همگن استعمار میکنند. موهانتی مجموع نوشته های پژوهشی درباره ی زنان در جهان سوم را نقد میکند. او معتقد است نویسندگان غربی فرهنگ طبقه ی متوسط خود را به عنوان هنجار میپذیرند و تاریخ ها و فرهنگ طبقه ی کارگر را به مثابه دیگری کدگذاری می کنند.
موهانتی در این مقاله به ارایه ی تصویری واحد از مجموع زنان جهان سومی و مشخص کردن آنها به عنوان دیگری اعتراض می کند. او به زندگی های متفاوت زنان و تاریخ و فرهنگ نامتجانس آنها در جهان سوم اشاره می کند، چیزی که طبقه بندی آنها را تحت عنوان واحد زنان جهان سومی دشوار و غیر قابل قبول می کند. در مقابل این عنوانِ واحد موهانتی به تفاوت جهان سومی اشاره میکند و با هر گونه یکسان انگاشتن مشکلات، فرهنگ ها و زندگی های زنان در جهان سوم مخالفت میکند
سپس به سه پیشفرض موجود در اغلب تحلیل های غربی از زنان جهان سوم اشاره می کند: نخست، این که زنان جهان سومی را به عنوان گروهی همگن با امیال و علایق یکسان و بدون توجه به موقعیت نژادی، قومی یا طبقه ای در نظر می گیرند. دوم؛ یک مسیله ی روش شناسی است، روش شناسی هایی که از فرض نخست ناشی میشوند، به این معنا که روشها بطور غیر نقادانه و یکسان در مورد کل زنان جهان سوم بکار گرفته میشود. و سوم، پیشفرض های سیاسی نهفته در راهبردهای تحلیلی و روش شناسی است، که از دو مورد قبلی لازم می آید.
در واقع در نظر گرفتن زنان جهان سوم به عنوان یک گروه همگن تصویر یک زن جهان سومی معمول و متوسط ایجاد میکند. این تصویر، زنان جهان سومی را زنانی جاهل مآب، فقیر، آموزش ندیده، محصور در سنت، مذهب، کار خانگی و قربانی نشان میدهد؛ در حالیکه زنان غربی مدرن،تحصیل کرده، دارای کنترل بر بدن و امیال جنسی و آزاد برای تصمیم گیری ها معرفی می شوند. به عنوان مثال او به اظهار نظرهای نادرست درباره ی ختنه ی زنان در آفریقا و خاور میانه، توسط نویسندگان غربی اشاره می کند. در این مطالعات زنان جهان سوم به عنوان قربانیان کنترل مذکر توصیف میشوند.
موهانتی در بخشی از مقاله ی خود مثالی در مورد روش بررسی وضعیت زنان جهان سوم می آورد: محققان غربی معتقدند شمار زیادی از زنان در جهان سوم خود را می پوشانند(حجاب دارند) و این امر حاکی از تفکیک و کنترل جنسی بر زنان است. سپس مثال های پراکنده ای از سراسر کشورهای جهان سوم جمع آوری میکنند. مثلا در کشور های اسلامی همچون عربستان سعودی، ایران، پاکستان، هند و مصر زنان خود را می پوشانند و با این وصف، اینها حکایت از کنترل جنسی زنان به عنوان یک فاکت کلی در کشورهایی است که در آن زنان حجاب دارند.
از نگاه فمینیسم غربی زنان جهان سوم زنانی قربانی هستند که گرفتار پرده و حجاب، ختنه، خودفروشی اجباری، تعدد زوجات و پورنوگرافی هستند. این تحلیل ها بجای بررسی مسایل، اهمیت نقش کنترلی آن بر زنان را مورد پرسش قرار می دهند.
موهانتی میگوید اگرچه ممکن است مثلا شباهت های ظاهری میان پوشش زنان عربستان صعودی و زنان ایرانی وجود داشته باشد،اما معنای واقعی آن در بافت فرهنگی و ایدیولوژیکی جامعه بدست میآید. به عنوان مثال زنان ایرانی طبقه ی متوسط برای نشان دادن اتحاد خود با خواهرانشان در طبقه ی کارگر در طی انقلاب 1979 حجاب کردند در حالیکه در ایران معاصر حجاب به عنوان قانونی اسلامی اجباری شده است .
حتی در خود ایران هم مسیله ی حجاب در دو بافت تاریخی معانی انضمامی متفاوتی دارد- در ایران دوران شاه و استعمار فرهنگی غربی در مورد اول و سپس در اسلامی شدن ایران در مورد دوم- در مورد اول حجاب یک اقدام اعتراض آمیز و انقلابی برای بخشی از زنان طبقه ی متوسط بود و در مورد دوم فرمانی اجباری br /> موهانتی میگوید مفاهیمی مانند بازتولید، تقسیم کار جنسی، خانواده، ازدواج، پدر سالاری و مانند آن اغلب بدون توجه به بافت تاریخی و فرهنگی شان مورد استفاده ی فمینیست های غربی قرار میگیرند.بطوریکه تمایز میان زن و زنان را از میان برداشته اند و همه ی امور را در قالبهای غربی تفسیر می کنند.

critic