دانلود رایگان رمان کی عاشقم شدی pdf - مجله گوپی

رمان کی عاشقم شدی نوشته ی آمنه امیری می باشد.کتاب کی عاشقم شدی داستان دختری را روایت می کند که به خاطر درگیری عمو و پسر عمویش بر سر باغ موروثی که به نامش هست ازدواج نکرده و با پدر بیمارش زندگی می کند.

4579
دانلود رایگان رمان کی عاشقم شدی

رمان کی عاشقم شدی
 

 جدیدترین مدل های کابینت آشپزخانه در بایا چوب

 معرفی رمان کی عاشقم شدی 
 رمان کی عاشقم شدی نوشته ی آمنه امیری می باشد.کتاب کی عاشقم شدی داستان دختری را روایت می کند که به خاطر درگیری عمو و پسر عمویش بر سر باغ موروثی که به نامش هست ازدواج نکرده و با پدر بیمارش زندگی می کند.
 
 خلاصه ای از کتاب
 گامهایم را تند تند برمیداشتم اشک در چشمانم حلقه زده بود حال خراب پدر در ذهنم تداعی میشد به زور قرص خوابش برده بود امشب عجیب دلم گرفته ،تا داروخانه راه زیادی نبود از تاریکی
شب هراسی نداشتم نمی دانم چقدر طول کشید تا به داروخانه رسیدم داروخانه نزدیک کلنیک تخصصی مهر بود و همیشه شلوغ ! از پشت شیشه، بارش باران را که تازه شروع شده بود به نظاره نشستم .
دل اسمان هم ،مثل دل من گرفته بود بعد کلی معطلی توانستم داروها را بگیرم گوشه شالم را مرتب کردم و راه بازگشت را در پیش گرفتم زیر بارش باران خیس می شدم طبق معمول یادم رفته بود چتر بیاورم ،هنوز چند قدمی برنداشته بودم که ترمز سریع ماشینی توجه ام را جلب کرد صدای چرخ های ان ناشی از ترمز نابهنگامش بود ،بعد از چند لحظه باز حرکت کرد و رفت... 
 
 به خیابان که رسیدم چند تاکسی بوق زدند به آن طرف خیابان خیره به تابلو تبلیغاتی زوج جوانی که فرزندشان بر دوش پدرش لبخند میزد ! بودم کمی بعد به خودم امدم به اولین تاکسی دست تکان دادم و راه خانه را درپیش گرفتم ،با خود گفتم :»مگر همین را نمی خواستم« بارها گفته بودم و رفتنش را خواسته بودم ،پس چرا دلگیرم پس چرا توده ی حجیمی در درون سینه ام احساس میکنم که نفس کشیدنم را سخت کرده ؟اصلا چرا رفت کسی که مدام دم از ماندن میزد؟
 
هزار سوال در ذهنم رژه میرفت و دریغ از یک جواب ؛به خانه که رسیدم اولین بوی که به مشامم خورد عطر کیوانیش بود چرا تا به حال متوجه بوی خاصش نشده بودم . مثل مجنونی می مانم که مدام به او شوک وارد میکنند تا فراموشی بگیرد،الان میشناسی ؟ به سمت پنجره رفتم باید هوای خانه عوض شود ،دیگر نباید این بو بماند ،حرف هایش در سرم اکو میشد ،سماجتش برای ماندن ،
محبتهابش و چه ساده فکر میکردم نگران بی حرفیم شده ،بغضی سنگین داشت خفه ام میکرد به سمت سینک ظرفشویی رفتم و چند بار پشت سر هم به صورتم آب زدم آب سرد بود ولی آتشی که در درونم شعله گرفته بود سرما را احساس نمیکردم فضای خانه سرد سرد شد هنوز تکیه ام به سینک بود که کاغذ یادداشتی که به در یخچال زده بود را دیدم »شام نخور کباب میخرم «این یادداشت برای کی بود چند روز پیش این را نوشته بود ؟شاید هم برای پریشب بوده شاید ... بهرحال نیامد مثل همه نیامدها و نرسیدنهای دیگر زندگیم !...
 
 همین حالا ادامه ی این رمان عاشقانه رو دانلود و مطالعه کنید.
 
 برای شما رمان عاشقانه ی دیگری آماده کرده ایم به نام از عشق برایم بگو پیشنهاد می کنیم همین حالا این رمان رو مطالعه کنید.