پرورش خلاقیت در دانش آموزان

پرورش خلاقیت در دانش آموزان

خلاقیت و نوآوری محرک اصلی تمدن هاست. تلفن، اتومبیل، هواپیما، رادیو، تلویزیون، رایانه، اتوماتیک، الکترونیک، قدرت اتمی و مسافرت های فضایی و خلق ادبیات و انواع هنرها و ... نقاط عطفی از اختراعات و اکتشافات و نمودی ارزشمند از تفکر و ذهن خلاق بشر است.
گروه آموزش و پرورش گوپی
1399/2/12
0 نظر

این دوره در تاریخ 5 / 12 / 87 آغار و در تاریخ 21/ 12 / 87 به پایان رسید. مطالب ذکر شده به حدی مثمر ثمر واقع شد که بر آن شدم تا خلاصه ای از مطالب را برای استفاده دیگر عزیزان مشتاق به خلاقیت و نو اوری در اینجا بیاورم . باشد که مورد استفاده علاقه مندان قرار گیرد .

 

● مفهوم خلاقیت

خلاقیت و نوآوری محرک اصلی تمدن هاست. تلفن، اتومبیل، هواپیما، رادیو، تلویزیون، رایانه، اتوماتیک، الکترونیک، قدرت اتمی و مسافرت های فضایی و خلق ادبیات و انواع هنرها و ... نقاط عطفی از اختراعات و اکتشافات و نمودی ارزشمند از تفکر و ذهن خلاق بشر است. بنابراین، برای پیشرفت در صنعت، اقتصاد، سیاست و همه علوم، نیازمند تفکری خلاق و نوآور می باشیم خلاقیتی که در ضمیر همه ما نهفته و در نحوه زندگی ما تأثیر دارد. تحولات سریع عصر کنونی ما، نیازمند حل مسایل و مشکلات به گونه ای خلاق است. هرچند علم و توسعه و پیشرفت نیاز اولیه بشر امروزی است، ولی باید دانست که علم به خودی خود، ضامن حل بسیاری از مسایل و مشکلات آینده ای که ما با آن ها مواجه خواهیم شد نیست، تنها نیروی فوق العاده و قدرتمند خلاقیت است که می تواند مسایل و مشکلات را به طرز خارق العاده ای از سر راه بشر بردارد. امروزه مردم ما نیازمند آموزش خلاقیت هستندکه با خلق افکار نو به سوی یک جامعه سعادتمند قدم بردارند.

رشد فزاینده اطلاعات ، سبب شده است که هر انسانی از تجربه و علم و دانشی برخوردار باشد که دیگری فرصت کسب آنها را نداشته باشد، لذا به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم و دانش و تجربه در بین انسانها یکی از رموز موفقیت در دنیای امروز است . هیچ کس قادر نیست به میزان اطلاعات واقعی هر کس که در گوشه ذهن او نهفته است پی ببرد. این اطلاعات زمانی به حرکت درمی آید که انگیزه ای قوی سبب رها شدن آن به بیرون ذهن می شود. در این مرحله انسانها به سرنوشت یکدیگر حساسند و در جهت رشد یکدیگر می کوشند و در نهایت سبب می شود جریانی از علم و دانش و تجربیات میان آنها جاری شود که همین امر زمینه ساز نوآوری و خلاقیت خواهد بود.

یکی از عوامل مؤثر در بروز خلاقیت در یک جامعه ،زمینه سازی و بسترسازی در بین انسانها جهت ایجاد فرهنگی است که در آن همگان در تلاش برای رشد دادن دیگری هستند و با تاثیر بر روی یکدیگر به پیشرفت جامعه کمک می کنند. یکی از شرایط لازم برای پدیدار شدن افکار نو،وجود آرامش برای مغز است . به همین خاطر لازم است انسانها بکوشند در جامعه شرایطی پدید آید که در بستر آن مغز بیندیشد و تکامل یابد و سبب ساز افکار نو شده و شرایط برای سازندگی در جامعه مهیا شود. با افزایش سپرده گذاریهای اخلاقی می توان شرایط را برای شکل گیری یک محیط آرامبخش در جامعه فراهم کرد، کاهش سپرده گذاریهای اخلاقی در جامعه سبب می شود که زمینه برای گسسته شدن روابط اجتماعی گسترش یابد و با سست شدن پیوندهای اجتماعی ، شرایط لازم برای بروز خلاقیت در جامعه سخت تر می شود. زیرا فرصتی برای تفکر کردن وجود نخواهد داشت .

● تعریف خلاقیت

از خلاقیت "CREATIVITY" تعریفهای زیادی شده است :

اگرچه بسیاری از اندیشمندان به خلاقیت به عنوان یک فرایند می نگرند، اما تعریف آنان از خلاقیت، مبتنی بر ویژگی مولد بودن است.

خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یک تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان ؛

خلاقیت به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است ؛

خلاقیت یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یک انگاره یا اندیشه جدید در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن یک محصول جدید است ؛

خلاقیت عبارت است از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه طی شده قبلی به طرزی نوین.

خلاقیت از دیدگاه مک کینان : خلاقیت عبارت است از حل مسأله به نحوی که ماهیتی بدیع و نو داشته باشد.

خلاقیت از دیگاه ویلیامز : خلاقیت مهارتی است که می تواند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد، عوامل جدید اطلاعاتی را در شکل تازه ای ترکیب کند و تجارب گذشته را با اطلاعات جدید برای ایجاد پاسخ های منحصر به فرد و غیرمتعارف مرتبط سازد.

خلاقیت از دیدگاه تورنس: طی پانزده سال تجربه در مطالعه و آموزش تفکر خلاق، شواهدی دیده ام که نشان می دهد خلاقیت را می توان آموزش داد.

خلاقیت از دیگاه فلدهوسن و همکارانش: پاسخ به این سؤال که آیا می توان خلاقیت را آموزش داد؟ مثبت است. آنان روش های جالبی برای آموزش خلاقیت ارایه می دهند

خلاقیت از دیدگاه کارل راجرز : روشن است که خلاقیت را نمی توان با فشار ایجاد کرد، بلکه باید به آن اجازه داد تا ظهور کند. همان گونه که زارع نمی تواند جوانه را از دانه بیرون بیاورد، اما می تواند شرایط مناسبی برای رشد دانه فراهم آورد

خلاقیت از دیدگاه روانشناسی : خلاقیت یکی از جنبه های اصلی تفکر یا اندیشیدن است . تفکر عبارت است ازفرایند بازآرایی یا تغییراطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت .تفکر بر دونوع است :

1 ) تفکر همگرا

2) تفکر واگرا

تفکر همگرا عبارت است از فرایند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت . تفکر واگرا عبارت است از فرایند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت ، خلاقیت یعنی تفکر واگرا.

براساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد. این توانایی عبارت است از فرایند تشکیل تصویرهایی از پدیده های ادراک شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرایند یافتن راههای جدید برای انجام دادن بهتر کارها

خلاقیت یعنی توانایی ارایه راه حل جدید برای حل مسایل خلاقیت یعنی ارایه فکرها و طرحهای نوین برای تولیدات و خدمات جدید استمرار آن پس از غیبت آن پدیده ها.

● خلاقیت از دیدگاه سازمانی

خلاقیت یعنی ارایه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان مثلا افزایش بهره وری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینه ها، تولیدات یاخدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و... .

● نظریه دانشمندان در باره خلاقیت :

روبرت جی استرنبرگ و لیندا ای اوهارا در بررسی های خود شش عامل رادر خلاقیت افراد موثرمیدانند:

1) دانش: داشتن دانش پایه ای در زمینه ای محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی؛

2) توانایی عقلانی: توانایی ارایه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسایل؛

3) سبک فکری : افراد خلاق عموما در مقابل روش ارایه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد ، سبک فکری ابداعی را بر می گزینند؛

4) انگیزش : افراد خلاق عموما برای به فعل درآوردن ایده های خود برانگیخته میشوند؛

5) شخصیت:افرادخلاق عموما دارای ویژگیهای شخصیتی مانند مصر بودن، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند؛

6) محیط: افراد خلاق عموما در داخل محیط های حمایتی بیشتر امکان ظهور می یابند

جورج اف نلر در کتاب هنر وعلم خلاقیت برای خلاقیت مراحل چهارگانه:

1) آمادگی (preparation)،

2) نهفتگی،

3) اشراق

4) اثبات (Verification) را ذکر کرده است

از این دید، افراد خلاق ابتدا با مسیله یا یک فرصت آشنا شده و سپس از طریق جمع آوری اطلاعات با مسیله یا فرصت مورد نظر درگیر می شوند.در مرحله بعد افراد خلاق روی مسیله تمرکز می کنند.

گیلفورد در مدل ساختار عقل خود, خلاقیت را متشکل از 8 بعد اساسی زیر می داند:

1) حساسیت به مسایل

2) سیالی

3) ایده های نوین

4) انعطاف پذیری

5) هم نهادی

6) تحلیل گری

7) پیچیدگی

8) ارزشیابی .

تورنس نیز همانند گیلفورد خلاقیت را به طور خلاصه مرکب از 4 عامل سیالی , ابتکار , انعطاف پذیری و بسط می داند که این عوامل به صورت زیرتعریف می شوند:

1) سیال: توانایی ارایه پاسخ های متعدد به یک موقعیت معین را سیالی گویند.

تورنس سیالی را استعداد تولید ایده های فراوان تعریف می کند.

2) انعطاف پذیری : استعداد ایده ها و یا روش های بسیار گوناگون را انعطاف پذیری گویند.

3) بسط و گسترش : توانایی تکمیل یک فکر و افزودن جزییات وابسته به آن را بسط و گسترش گویند. تورنس این عامل را استعداد توجه به جزییات تعریف می کند.

4) اصالت و ابتکار : استعداد تولید ایده های بدیع, غیر معمول و تازه را ابتکار می گویند .

فروید معتقد است که خاستگاه خلاقیت در تعارضی است که در ضمیر ناخودآگاه وجود دارد. ضمیرناهشیار دیر یا زود راه حلی برای این تعارض می یابد. اگر راه حل ناشی از قدرتمندی من باشد, یعنی اگر فعالیتی را تقویت کند که توسط من و یا بخش آگاه شخصیت تعیین شده است, نتیجه آن در رفتار خلاق آشکار می شود و اگر راه حل یاد شده با من مغایرت داشته باشد آن را واپس می زند.

بنابراین فرد خلاق اندیشه هایی را که آزادانه از ضمیر ناهشیارش برخاسته, می پذیرد و می تواند کنترل من بر روی نهاد را کم کند تا گرایش های لحظه ای تکانه های خلاق را ( که توسط ضمیر ناهشیار به وجود آمده است) ازضمیر هشیار عبور دهد و به ظهور برساند.

● اهمیت خلاقیت و نوآوری

خلاقیت و نوآوری موجب خواهدشد که موارد ذیل تحقق یابد :

1) رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خودشکوفایی؛

2) موفقیتهای فردی ، شغلی و اجتماعی؛

3) پیدایش سازمان، تولیدات و خدمات؛

4) افزایش کمیت، تنوع تولیدات و خدمات؛

5) افزایش کیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت؛

6) کاهش هزینه ها، ضایعات و اتلاف منابع؛

7) افزایش انگیزش کاری کارکنان سازمان؛

8) ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان سازمان؛

9) ارتقای بهره وری سازمان؛

10) موفقیت مجموعه مدیریت و کارکنان سازمان؛

11) رشد و بالندگی سازمان؛

12) تحریک و تشویق حس رقابت؛

13) کاهش بوروکراسی اداری کاهش پشت میزنشینی ومشوق عمل گرایی ؛

14) تحریک و مهیاکردن عوامل تولید.

15) ...

● ویژگی های افراد خلاق

روان شناسان ویژگی های افراد خلاق را مورد بررسی و مطالعه قرار داده اند. در پژوهش هایی که توسط استینر (1965) و بارون (1969) و بارباراکلارک (1979) صورت گرفته، صفت های ذیل به عنوان ویژگی های افراد خلاق، که عموماً برخوردار از آن هستند، بیان شده است:

1) دارای گنجایش ذهنی و فکری زیادی هستند (تیزهوش تر از دیگراننند )

2) علاقه آن ها به مسایل علمی، هنری، فرهنگی و اجتماعی بیش تر و دامنه اطلاعات آن ها در این زمینه وسیع تر است

3) درباره مسایل انتزاعی، در مقایسه با مسایل عینی و ملموس، بهتر و عمیق تر می اندیشند

4) دوست دارند که در مباحثه عقیده خود را بیان کنند، ولی اصراری به تحمیل عقاید خود ندارند

5) انعطاف پذیرند و بیانشان دارای طنز است

6) علاقه به سؤال و پرسش دارند و بسیار کنجکاوند

7)محافظه کار نیستند و بیش تر ریسک پذیرند

8) علاقه های متنوع و فراوانی دارند و دارای فرایندهای غیرمتعارف فکری هستند

9 ) در فکر و عمل از اصالت و نوآوری بیش تری برخوردارند

10) دارای زندگی تخیلی بوده و درگیری بیش تری با رؤیاهای خیالی دارند

11) استقلال طلب بوده و دوست ندارند که از راه و روش زندگی دیگران پیروی کنند

12) اعتماد به نفس خوبی دارند و در مقابل ناکامی ها کم تر دلسرد و مأیوس می شوند

13) از معیارها، رسوم و ارزش های اجتماعی، که به نظرشان قابل قبول نیستند، کم تر پیروی کرده و بیش تر متکی به قضاوت شخصی خود هستند

14) در رابطه با دیگران رُک و صریح و درست کارند

15) به مسایل فلسفی همچون مذهب، ارزش ها، معنی زندگی و این قبیل امور توجه می کنند

16) بر غرایز خود تسلط بیش تری داشته، شخصیت رشد یافته تری دارند و کم تر دارای اختلال روحی و روانی می شوند

17) دارای حافظه ای قوی بوده و به جزییات مسایل توجه دقیق دارند. توانایی انجام کارهای پیچیده را نیز دارند.

● ویژگی های افراد دارای تفکر خلاق :

1 ) راه هایی را می جویند که از طریق آن بتوانند فکر خود را به سوی ایده های نو هدایت نمایند.

2 ) به همه ی جوانب یک موضوع و مسیله توجه دارند.

3 ) در حل یک مسیله تمرکز حواس بیشتری را از خود نشان می دهند.

4 ) فکرهایی بکر (دست نخورده و نو) را بیشتر از دیگران از خود نشان می دهند.

5 ) به راه حل هایی می اندیشند که ممکن است از دید دیگران اهمیت چندانی نداشته باشد.

6 ) از ربط ایده ها و تجربیات مختلف، نتایج جدیدی را می گیرند.

7 ) افکار و عقاید خود را به راحتی مطرح می کنند و از مواجه با عقاید مختلف استقبال می کنند.

8 ) برای حل مسایل راه های مختلف را بررسی و تا رسیدن به نتیجه دلخواه تلاش می کنند.

9 ) خود را محدود به نظرات دیگران نمی نمایند، حصار هر آن چه بود و هست را می شکنند.

10 ) همواره کنجکاو بوده و در جست و جوی اطلاعات جدید و نو هستند.

11 ) از قدرت تصویر سازی ذهنی بالایی برخودارند، تا حدی که به تفکرات خود ، عینیت می بخشند.

12 ) مثبت نگر و پرانرژی هستند.

13 ) معمولاً برای هر سؤالی آمادگی ارایه پاسخ های مختلف را دارند.

14 ) سؤال وجواب های غیر عادی و عجیب و غریب در آن ها بیشتر دیده می شود.

● چگونگی ایجاد و پرورش خلاقیت در کودکان

آیا فرزند شما از شما سوالات زیادی می پرسد ؟ آیا تا کنون از شما پرسیده است که چرا آسمان بالاست و زمین پایین ؟ چرا اسم سگ ، سگ است و اسم اسب ، اسب ؟ چرا دو تا چشم داریم و یک بینی ؟ اگر جای چشم و ابرو عوض می شد چه می شد ؟ و اگر به هر یک از سوالات او پاسخ دهید ، باز هم سوالات دیگری می پرسد ؟

بهتر است بدانید که تمام کودکان قبل از دبستان دارای استعداد خلاقیت در عالی ترین حد خود هستند و هنر والدین و معلمان ، خاموش کردن و سرکوب کردن این استعداد است ! بهتر است بدانید کودک خلاق ، کودکی است که با جوابهای سطحی شما قانع نمی شود .به اعتقاد تورنس که است متخصص خلاقیت در کودکان است ، معتقد است که در سه سالگی خلاقیت بچه ها افزایش می یابد و تا چهار یا چهار و نیم سالگی به اوج خود می رسد .اما در پنج سالگی و با ورود به آمادگی ناگهان سقوط می کند.

حکایت خواندنی زیر به نوعی دلیل آن را بیان می کند :

اولین روزی بود که علی کوچولو خیلی خوشحال شد چون نقاشی را دوست داشت .سریع دفترش را باز کرد و شروع به نقاشی کرد اما معلم گفت : صبر کنید .او روی تخته منظره ای را رسم کرد و گفت : این منظره را در دفتر خود بکشید . ساعت بعد سفالگری داشتند.. علی کوچولو سریع تکه ای گل برداشت و شروع به ساختن چیزی کرد.اما معلم گفت : صبر کنید . ظرف شبیه این که من ساخته ام درست کنید . ساعت بعد و ساعتهای بعد نیز وضعیت مشابه این دو ساعت بود. روزها گذشت و علی کوچولو یاد گرفته بود چیزی را بکشد که معلمش می کشد و چیزی را بسازد که او می سازد.روزی به دلیل تغییر محل کار پدرش ، علی کوچولو نیز ناچار شد به مدرسه ای دیگر برود .معلم وارد کلاس شد و گفت : بچه ها این ساعت نقاشی داریم .علی کوچولو صاف نشسه بود .معلم پرسید : پس چرا چیزی نمی کشی ؟ اما او بلد نبود چیزی بکشد .او منتظر بود معلم ، روی تخته یک نقاشی بکشد و بعد او نظیر آن را در دفترش رسم کند .ساعت بعد سفالگری داشتند.علی کوچولو باز هم بیکار نشسته بود ومنتظر بود تا معلم چیزی بسازد. معلم پرسید : پس چرا کاری انجام نمی دهی ؟ اما او نمی توانست ،بلد نبود .او دیگر فراموش کرده بود که خودش هم می تواند بسازد .فقط منتظر بود تا کار معلم را تقلید کند. ظاهرا معلم قبلی علی کوچولو بخوبی از عهده وظیفه کشتن خلاقیت او برآمده بود !

ارنست دیمنه می گوید : تمامی کودکان تا قبل از ورود به مدرسه دارای نیروی تخیل قوی و تفکر شهودی و زنده از واقعیت هستند. اما دیری نمی پاید که این حس زیبا و فهم خلاق از جهان هستی ، در هیاهوی آموزش رسمی مدرسه رنگ می بازد.

● برای افزایش خلاقیت کودکان چه کنیم ؟

با تحریک کودک به دیدن ، شنیدن ، لمس کردن ، کشف کردن و آزمایش کردن می توان خلاقیت را در آنها افزایش داد. اگر پدر و مادر با حوصله ای هستید و با کمال اشتیاق به صحبت ها و سوالات او گوش فرا می دهید. بدانید که نتیجه رفتار خویش را در رشد خلاقیت کودکتان مشاهده خواهید کرد . اگر او در مورد مساله ای نظر می دهد ، به او توجه کنید .خندیدن به پیشنهاد او یا رد کردن نظریه او یکی از بهترین راهها برای سرکوب خلاقیت در فرزندان است !

به او اجازه دهید تصمیم های غیر معقول بگیرد و تا جایی که ضرری متوجه شما یا خودش نمی شود ، این ایده های غیر معقول را به اجرا گذارد .مثلا اگر در وسط تابستان تصمیم گرفت بریا بیرون رفتن کاپشن بپوشد ،مانع او نشوید. وقتی به او اجازه می دهید تصمیمات خود را اجرا کند ، از یک سو احساس می کند افکار او نیز ارزشمند است و از سوی دیگر به نتایج تصمیمات خود نیز پی می برد. فراهم آوردن فرصت انجام برخی از آزمایش ها ی علمی ، به او کمک می کند ،تا در یابد که تمام تجربیا منجر به موفقیت نمی شود و موفق نشدن نیز مساوی با شکست خوردن نیست .

● شکست زمینه پیروزی

اصرار نداشته باشید به این که جلوی شکست او را بگیرید.این کار موجب از بین رفتن ابتکار و تدبیر وی می شود و در واقع او از شکست نخوردن آسیب بیشتری می بیند تا از شکست خوردن . بچه ها از راه سعی و خطا می آموزند ،آنها باید برای انجام هر کار ، سعی کنند ، شکست بخورند و سپس راه دیگری را انتخاب کنند .به اعتقاد دکتر تورنس ممانعت فرزند از انجام یک کار از ترس شکست خوردن او ،بزرگترین مانع رشد خلاقیت در دوران طفولیت است .یکی از خصوصیات افراد فوق العااده توانایی مقابله با شکست است . چراکه آنها کاری بسیار بزرگ و مشکلی را آغاز می کنند که ممکن است نیمه کاره بماند یا با شکست مواجه شود .

● طرح سوالات واگرا

در مواقع فراغت ، مثلا وقتی در اتوموبیل نشسته اید یا وقتی در مطب دکتر در انتظار نوبت هستید .با طرح سوالات واگرا، خلاقیت او را تحریک کنید .مثلا از او بپرسید : فکر می کنی از چوب بستنی چه استفاده هایی می توان کرد؟گاهی اوقات ، خودتان نیز مثالهایی غیر معمول بزنید .مثلا بگویید می شود با آن چای را هم زد...از او نیز بخواهید موارد دیگری را ذکر کند.

دور ریختنیها و آشغالها کار ساز هستند

یک کودک خلاق می تواند از هر چیزی که به نظر شما آشغال و به درد نخور است .چیزهای جالبی درست کند .پس خرده کاغذ ، چوب ،قوطی های خالی پودر و شامپو ، سبد های گل ، چوب بستنی و ... را دور نریزید و البته خیلی هم نگران تمیزی اتاق او نباشید .یادتان باشد تاکنون کسی به دلیل نظیف بودن بیش از حد ، جایزه نوبل نگرفته است !

شاید خرس ،آبی باشداصرار نکنید کودکتان به شیوه مشخص و در چارچوب معینی کار کند .اگر در نقاشی خرس اش را آبی رنگ کرد و آسمان را سبز ، به او انتقاد نکنید.یکی از نشانه های افراد خلاق این است که به گونه ای متفاوت فکر می کنند و راههای متفاوت انتخاب می کنند .

به گفته اوشو: فراموش نکن که افراد خلاق همیشه سعی دارند راههای عوضی را امتحان کنند اگر همیشه راه درست بروی ، هرگز خلاق نخواهی بود ، زیرا راه صحیح یعنی راه کشف شده توسط دیگران .

و بالاخره سعی کنید تا می توانید قبل از آن که کودکتان وارد دبستان شود .خلاقیت او را تا حد امکان پرورش دهید چراکه مدرسه ، حتی اگر کودک شما معلم خوبی داشته باشد ، به دلیل تعداد زیاد بچه ها ، امان رشد خلاقیت در او بسیار کم می شود .

● روش های ایجاد تفکر خلاق

معلم می تواند با به کارگیری شیوه های مناسب زمینه رشد خلاقیت را در دانش آموزان فراهم کند ذیل از آن جمله اند :

1) استفاده از مغایرت ها : ارایه مطالبی که خلاف باورها مرسوم و عمومی علمی باشد ، مثلاً معلم در درس علوم از دانش آموزان بخواهد که نظریات قدیمی را رد کنند و بدین ترتیب دانش آموزان را بر انگیزاند تا چیزها را ارزیابی کنند و راه های جالبی برای آزمون و اثبات کردن مسایل بیابند .

2) استفاده از تمثیل : معلم به دانش آموزان کمک کند تا با استفاده از چیزهایی که قبلاً می دانستند در موقعیتی مشابه به اطلاعات ، حقایق و اصول تازه یی دستیابند . به آنها نشان داده شود چگونه محصولات علمی بر اساس موقعیت های مشابه شکل گرفته اند .

3) توجه دادن به کمبودها و خلأ موجود در دانش : از دانش آموزان خواسته شود بجای آنکه به دانستنی های انسان بپردازند آنچه را که برای انسان مجهول مانده است بررسی کنند . مهارتهای دانش آموزان را برای جستجوی شکافهای ، ناشناخته ها و مجهولات توسعه دهند . معلم باید از دانش آموزان بخواهد تا تمام تعاریف ممکن یک مساله و همچنین موارد نقض آن را جست و جو کنند .

4) تقویت تفکر درباره امکانات و احتمالات : فرصتهایی ایجاد شود تا به سوالهایی مانند چطور ، اگر ، یا از چه راههایی پاسخ داده شود و حتی خود وادار به پاسخ دادن به آنها بشود . دانش آموزان باید بفهمند چگونه یک چیز به چیزدیگر منجر می شود . هنگام گفتن مساله به دانش آموزان فرصت اندیشیدن به راههای مختلف حل مساله داده شود .

5) استفاده از سوالهای محرک : معلم باید بیشتر به گزاره های پرسشی که نیاز به درک عمیق دارد ، توجه کند و سوالهایی که نیاز به ترجمه ، تفسیر ، تعریف ، اکتشاف و تجزیه و تحلیل دارد استفاده کند .

6) ایجاد فرصتهایی برای دانش آموزان تا رازهایی هر چیز را جستجو کنند .

7) تشویق به مطالب زندگی افراد خلاق .

8) تقویت تعامل دانش آموزان با اطلاعات قبلی : ایجاد فرصتهایی برای دانش آموزان تا با اطلاعاتی که دارند بازی کنند و به آنها کمک کنند و فرصت دهند تا بتوانند با استفاده از حقایق و اطلاعات که قبلا آموخته اند کارهایی را تجربه کنند .

9) تقویت مهارتهای مطالعه خلاق : از دانش آموزان خواسته شود به جای آنکه بگویند چه خوانده اند ، عقایدی را که در نتیجه خوانده اند به دست آورده اند بیان کنند .

10) ایجاد ابهام و تقویت آن : همه می دانند دانش آموزان زمانی یاد می گیرند که با موفقیتهای حل مساله مواجه باشند . بنابراین معلم باید موقعیت یادگیری را بیان نکته یی آغاز کند و سپس دست نگهدارد و اجازه دهد دانش آموزان خود با اطلاعات بازی کنند و درگیر شوند ، این روش خوبی است که منجر به یادگیری خود هدایتی می شود .

11) استفاده از روش اکتشافی : در روش اکتشافی ، دانش آموز خود به جستجوی راه حل می رود و معلم نقش راهنما را ایفا می کند . در این روش بیش از جواب مساله چگونگی یافتن جواب مهم است . دانش آموز خود را به اطلاعاتی که پیرامون مساله توجه کرده و حتی ممکن است تغییراتی در آن ایجاد کند . بدین ترتیب امکان تجربه شخصی توسط دانش آموزان ، موقعیت یادگیری را برای آنها جذاب و مطبوع می نمایید و انگیزه های درونی آنها را تقویت میکند . همه این جنبه ها در کشف و شکوفایی استعداد خلاق دانش آموزان تأثیر مستقیم دارد .

12) روش چگونه اندیشیدن : به این وسیله می توان به دانش آموز آموخت که چگونه می تواند به یک راه حل منطقی دست یابد . " ماهی گرفتن را باید به او آموخت "

● چگونه تفکر خلاق را در خود و دیگران پرورش دهیم ؟

1 ) اطلاعات و تجارب خود را در موقعیت های مختلف گسترش دهیم.

2 ) از دیگران و کودکان سؤال هایی را بپرسیم که پاسخ های متعدد داشته باشد.

3 ) اگر سؤال های غیرمعمولی از سوی دیگران مطرح می شود، سعی کنیم تا با همکاری خودشان پاسخ های جدید و نو را کشف کنیم.

4 ) رفتارها و الگوهای افراد خلاق مثل ابوعلی سینا، دکتر حسابی و ... را سرمشق زندگی قرار دهیم.

5 ) از فنون ویژه تفکر خلاق مانند بارش فکری به خوبی استفاده نماییم.

(حمله ذهنی به یک موضوع را بارش فکری می گویند)

6) تصورات ذهنی خود و دیگران را تقویت کنیم، زیرا تصویر سازی کمک می کند تا اطلاعات در حافظه بلند مدت بیشتر ذخیره شوند، برای مثال اگر فرزندمان داستانی از دایناسورها را می خواند، از او بخواهیم تصور کند که میان جنگل قرار دارد، به صدای آنان گوش دهد، بزرگی جثه اش را در نظر بگیرد، صدای پای آنان را بشنود و ...

7 ) در نوشتن داستان یا کشیدن نقاشی و ... به جای استفاده از نمونه (مدل) از طرح های خلاق ذهن خود استفاده کنیم.

8 ) آن چه را که می خوانیم، می بینیم و می شنویمف مهمترین نکات آن را یادداشت نماییم.

9 ) هر فکر جدیدی که به ذهن ما می رسد، بنویسیم (افکار خود را روی کاغذ بیاوریم) اجازه دهیم هر سؤالی را از ما بپرسند و سؤالات آنان را جدی بگیریم.

11 ) بازی های فکری، ساخت اشیاء یا گل، مجسمه سازی ، نقاشی و داستان نویسی موجب شکوفایی ذهن و خلاقیت می گردد.

12) طرح سؤال های باز و تکمیل جملات و داستان های ناتمام در رشد تفکر خلاق موثر است.

13 ) به عقاید دیگران ( به ویژه کودکان و نوجوانان) احترام بگذاریم و اجازه دهیم که تا حد ممکن کارهایشان را با ذوق و سلیقه خود انجام دهند.

14 ) ابتکار و تخیل را باور داشته باشیم تا زمینه ی بروز فعالیت های خلاق در جامعه فراهم شود.

15 ) سعی کنیم پاسخ های ما در مقابل سؤالات دیگران به گونه ای باشد که او را به سؤال های جدیدتری هدایت کنیم.

16 ) فرصت ابتکار و نوآوری را در خانواده و مدرسه و محل کار به دیگران بدهیم.

17 ) از موقعیت های مانند مسافرت، بازدید از موزه ها، رفتن به مکانهای تفریحی و فرهنگی جهت آموزش تفکر خلاق استفاده کنیم.

18 ) احساس امنیت، شادی و آرامش از عوامل شکوفایی تفکر خلاق است، آن عوامل را از خود و دیگران دریغ نکنیم.

19 ) هوش ، استعداد ، مهارت و تلاش جدی، بخشی از عوامل رشد خلاقیت است اما ضروری است به ایجاد انگیزه نیز توجه ویژه ای داشته باشیم.

20 ) توانایی دیگران حتی کودکان را بپذیریم باور داشته باشیم که هر فرد موجودی منحصر به فرد است و مثل و مانند ندارد.

21 ) وقتی کار و فکر جدید و خلاقانه ای را از دیگران مشاهده کردیم ، با تشویق، خوشحالی و شادی خود را ابراز کنیم.

● موانع خلاقیت

▪ موانع تاریخی

از نظر تاریخی مثالهای زیر ممکن است برای فرد یا جامعه به عنوان عللی تلقی شوند که بر اساس آن دست به خلاقیتی نزنند و برای مسایل خود دنبال راه حل جدیدی نروند. در یونان باستان بر اساس این عقیده افلاطون که می گفت تاریخ تکرار می شود و دوره های تمدن یکی پس از دیگری به وجود می آیند در تعداد زیادی این فکر را به وجود آورد تا به صورت قانع کننده تصور کنند که کوششهایشان برای ایجاد تغییرات بی نتیجه است, بدیهی است که اعتقاد به چنین عقیده ای تا چه اندازه ای می تواند برای ما چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی مرگبار و فلج کننده باشد. مشابه با چنین اعتقادی مشاجره ای است که بشر از قرنها پیش با آن مواجه بوده است و آن این است که برخی مذاهب همه چیزرا به تقدیر نسبت داده و نقش اختیار را به کلی نفی می کنند. عصر ویکتوریا نمونه بارزی از محدودیت تاریخ برای تفکر و اندیشه بود.

▪ موانع بیولوژیک

عده ای از دانشمندان از نظربیولوژیکی معتقدند که استعدادهای خلاق جنبه ارثی دارند. در حالیکه عده ای دیگر بر این باورند که محیط در بروز آن، عامل مهم به شمار می آید . البته در این که ژنها در میزان هوش نقش اساسی به عهده دارند جای شک نیست, اما در مورد هوش خلاق توسل به عوامل ارثی و ژنتیک به عنوان تنها عامل, اغلب یک بهانه است تا یک واقعیت عینی.

▪ موانع فیزیولوژیک

موانع فیزیولوژیکی ممکن است بر اثر ضرباتی که از بیماریهای و تصادفات مختلف برمغز وارد می شود به وجود می آیند یا ممکن است فرد دارای یک نقص بدنی باشد که به طریقی جلوی خلاقیت را سد می کند. علی رغم این گفتار جان میلتون شاعر مشهور انگلیسی کور و بتهون کر بودند.

▪ موانع اجتماعی

محیط اجتماعی نیز بی شک در خلاقیت های ما تاثیر می گذارد و هرجامعه مرکب از سازمانهایی است, مشکلات هنگامی شروع می شود که یک سازمان اجتماعی مسیولیت زندگی اتباع خود را در همه زمینه ها به عهده می گیرد به عبارت دیگر انسانها را از حقوق انسانی خود محروم ساخته و این احساس را به وجود می آورد تا از نظر فردی خود را بی اهمیت تلقی کنند.

▪ قوانین

در ضرورت وجود قوانین برای جامعه شکی نیست اما گاهی عدم انعطاف در قوانین مانع رشد افراد می گردد. از جمله قوانین آموزشی که بدون توجه به تفاوتهای فردی برای تمام دانش آموزان اجرا می گردد.

▪ ارزیابی

از میان تمام شرایطی که به نظر می رسد مانع کار خلاق افراد مشهور گردید, زننده ترین و استوارترین عامل , عطف توجه بیش از حد به ارزیابی است. همچنین صرفا در انتظار ارزیابی بودن خلاقیت کودک را تضعیف می نماید . آمایلی و همکاران از کودکان خواستند یک نقاشی و یک کولاژ درست کنند . نیمی از کودکان هر دو کار را پشت سر هم انجام دادند در صورتی که نقاشی کودکان دیگر پیش از درست کردن کولاژ مورد ارزیابی قرار گرفت . طبقه بندی بعدی توسط هنر مندان نشان داد که کولاژ کودکانی که مورد ارزیابی قرار نگرفته بودند خلاق تر از کودکان گروه ارزیابی بود.

ممکن است تصور شود کودکانی که نقاشی شان مورد ارزیابی قرار گرفته بود در انجام کولاژها خلاقیت کمتری به کار بردند زیرا دلسرد شده بودند . امادر این آزمایش آنها مورد انتقاد قرار نگرفته بودند بلکه اظهار نظر هایی که نسبت به کار کودکان انجام گرفت کاملا مثبت بود . پس حتی تشویق در صورتی که کودک را متوجه ارزیابی از کارش کند می تواند به خلاقیت کمتر منجر شود .

▪ پاداش

اعتقاد به نیروی مثبت پاداش در قلب جامعه ها جای گرفته است . اکثر مردم بر این اعتقاد هستند که پاداش در مقابل یک رفتار موجب بهبود آن رفتار می گردد, اما دقیقا چنین نیست . هزینه های پنهان بسیاری در پاداش وجود دارد . یکی از آنها له کردن انگیزه درونی است و دیگری که ناشی از اولی می باشد کشتن خلاقیت است. جالب توجه انکه پژوهشگران دریافته اند برای کارهایی که خیلی ساده هستند پاداش کمک می کند که افراد سریع تر و بهتر کارها را انجام دهند اما برای کارهایی که نیازمند بصیرت است و حل مسایل پیچیده پاداش مانع کار می شود.

برای مثال به دو گروه از دانشجویان مسایلی ( مساله ریاضی ) را جهت حل کردن دادند. به یک گروه در ازای انجام سریع کار 20 دلار جایزه دادند و به گروه دیگر جایزه ندادند . نتایج نشان داد که دانشجویان گروه کنترل که هیچ پاداشی به آنها پیشنهاد نشده بود, این مسایل را سریع تر از دانشجویانی که برای پاداش کار می کردند حل نمودند.

▪ رقابت

رقابت خیلی پیچیده تر از ارزیابی با پاداش به تنهایی است زیرا شامل هر دوی آنها می شود. غالبا رقابت زمانی به وجود می آید که مردم احساس کنند, کار انها در مقابل کار دیگران مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و به بهترین آنها پاداش داده خواهد شد . این یک واقعیت زندگی روزمره است و متاسفانه می تواند خلاقیت را از بین ببرد.

▪ محدود کردن انتخاب

آلبرت انیشتین قویا اعتقاد داشت که یادگیری و خلاقیت را نمی توان با فشار تشویق کرد. وی برای این اعتقاد خود دلیل خوبی داشت . مدرسه ای که درکودکی به آن می رفت دارای روحیه خشن نظامی , تاکید بر حفظ کردن دروس بدون فکر و انضباط سخت بود. برای انیشتن تجربه این که به او گفته شود چه چیزی یادبگیرد, چگونه آن را یاد بگیرد و دقیقا چگونه در امتحانها آنها را تکرار کند جدا دردناک بود. اواحساسات خود را پس از یک دوره ویژه امتحان نهایی به شرح زیر تشریح می کند.

این اجبار چنان اثر بازدارنده ای بر من داشت که پس از قبولی در امتحانات برای مدت یک سال دیدن هر نوع مساله علمی برایم ناگوار بود.

● غلبه بر موانع ذهنی تفکر خلاق

1) فرضیات نادرست

نحوه نگرش ما نسبت به خلاقیت تاثیر بسزایی بر میزان خلاقیت ما در آینده و روش انتخابی ما برای تشویق دیگران برای بروز خلاقیت خود خواهد داشت.

طبق آمار، دانش آموزان و دانشجویان سال اول بیشترین خلاقیت را دارند ، زیرا هنوز موانع تفکر خلاق به آنها آموزش داده نشده است.در اغلب موارد ما بیان سلیس و یا حضور ذهن را نشانه فکر قوی میدانیم ، چنین فرضیات نادرستی مانع تفکر خلاقانه ما میشود

در زمینه فرضیات نادرست، ریچارد فلوریدا (استاد دانشگاه کارنگمینتون)، رابرت کاشینگ(استاد دانشگاه تگزاس) و گریگیتس(دستیارتحقیق مؤسسه تحقیقات شهری واشنگتن) نکته جالبی را بیان می دارند: وقتی افراد به جوامعی تعلق داشته باشند که از سطح بالایی از سرمایه اجتماعی برخوردار هستند،تمایل زیادی به کار با یکدیگر دارند و ریسک پذیرترند و در نتیجه،سرمایه اجتماعی غنی،عامل محرک نوآوری است. اما مطالعات درباره نوآوری خلاف این را نشان میدهد.ما دریافتیم که مناطقی با سطح پایین نوآوری دارای سطح بالایی از سرمایه اجتماعی هستند.بر عکس ،مناطقی که در نوآوری بهتر بودند، امتیازی کمتر از متوسط از لحاظ سرمایه اجتماعی داشتند. روابط میتواند آنقدر قوی باشد که آن جامعه از خودراضی شود و از اطلاعات و چالشهای بیرونی بی خبر بماند.روابط قوی همچنین میتواند باعث رشد نوعی همسانی شود که نوآوری را به تحلیل میبرد.از طرف دیگر،پیوندهای ضعیف سطحی ،پایهای از تشریک اطلاعات را مجاز می سازد و در ضمن ،اجازه میدهد که تازه واردان با نظریات متفاوت بسرعت در شبکه اجتماعی پذیرفته شوند.بنابراین، میشود امیدوار بود گروههای اجتماعی با پیوندهای ضعیف مشوق افکار نوآورانه باشند.دستاورد این یافته آن است که شرکتها میتوانند از آن برای مکان یابی محل استقرار عملیات خود کمک گیرند.

اندیشمندان معتقدند که اگر از زیرسوال بردن سنتها یا معیارهای دگرساخته بترسیم مطمینا فرصتهای تفکر خلاقانه را از دست خواهیم داد.

2) عادات

اینکه یافتن گزینهها متفاوت برای بسیاری افراد کار مشکلی است ، ناشی از آموزشهای ما در دوران اولیه تحصیل در مدرسه است:

الف) صرفا یک پاسخ صحیح وجود دارد:

بنابراین پس از رسیدن به اولین پاسخ کار را متوقف نکنید. بررسی کنید تا پاسخهای دیگری را نیز بنا بر موقعیت و شرایط پیدا کنید.

ب ) نگاه به مسیله به صورت مجزا:

این مسیله به خصوص در مورد افراد متخصص صدق میکند. آنها طبیعتا در حوزه کاری خود به صورت باریک بینانه متمرکز میشوند.آنها فراموش میکنند که ورای مسایل روزمره به افقهای جدید بنگرند. بنابراین افرادی که از رویکردی چند رشتهای (دیدگاهی وسیعتر) بهره میبرند ، از نظر سازمانی افرادی با ارزش محسوب میشوند.ما باید همه جانبه نگر و آیندهنگر شویم.

ج) تبعیت از قواعد:

بیش ازایجاد باورهای نوین ضروری است که موانع موجود را زیرسؤال ببریم . بویژه مدیران و کارفرمایان لازم است که این عادت را در خود ایجاد کنند.اگر از زیر سؤال بردن سنتها یا معیارهای اختیاری بترسیم ، مطمینا فرصتهای تفکر خلاقانه را از دست خواهیم داد.

در اینجا لازم است که قدری تأمل کنیم و فرضیه نادرست تفکر خلاق و شکستن قوانین به شما اجازه می دهد با بی نظمی عمل کنید ، را پاک کنید.بله خلاقیت فعالیتی سازمان نیافته است و گاهی لازم است که در حین بازی با ایدهها، قوانین را زیر پا بگذاریم.لیکن خلاقیت زمانی بهتر شکوفا می شود که حدود و هدفی موجود باشد. به همین دلیل در حل مسایل به صورت خلاقانه مراحلی وجود دارد . دقیقا به همین دلیل ما آدابدانی و رفتار مناسب را در زمان معاشرت با دیگر افراد به جا میآوریم. احترام گذاشتن به دیگران و ملاحظه کاری بخش مهمی از محیط خلاقانه را تشکیل میدهد.بنابراین ما باید این قدرت تشخیص را داشته باشیم که کدام قوانین در تفکر باید تعلیق شود تا تفکر ی نو شکوفا شود و کدام قوانین به بهبود خلاقیت کمک میکند.

3) نگرش و انگیزه ها

الف) تفکر منفی:

منفی گرایی، انتقاد و بهانه جویی، تمسخر و تحقیر موانع ذهنیای هستند که آثار تخریبی مضاعفی دارند. این موانع نه تنها مانع ذهنی فردگرا هستند بلکه بر روی افرادی که با منفی گرا تماس دارند تاثیر میگذارند.

تفکر منفی دیگری که خود مانع خلاقیت است بیم از به سرقت رفتن افکار و ابداعات در هنگام مطرحکردن و به مشارکتگذاشتن آنها با دیگران است. اما بعضی از شرکتهای آیندهنگر، گروههایکاری تشکیل دادهاند که بر همکاری تاکید میکنند.هدف اصلی این گروهها،مبادله اطلاعات است .

ب) پرهیز از خطر و یا ترس از شکست:

خطرپذیر نبودن زمانی خود را بروز میدهد که ما بیش از حد قانون گرا، ایراد گیر ، وسواسی و یا نگران باشیم.

شرکتهای ژاپنی که خیلی زیاد دغدغه کیفیت دارند، به جای اینکه نقص را از دیدهها پنهان کنند ، از ظهور خطا در خط تولید استقبال می کنند.

شرکت تریام ،خلاقیت را در کارکنانش تشویق میکند و پژوهشگران آن مجاز هستند که 15 درصد وقت خود را صرف بررسی ایدههای خلاقانه و پژوهشهای مورد علاقه خود بکنند.

برای اینکه ایدهای خلاقانه تحقق پیدا کند، نیاز به پایداری وجود دارد؛ ممکن است زمانی که می خواهیم ایدهای را از رؤیای اولیه آن به بازار برسانیم، مجبور شویم، شکستهای اولیه را در چندین مرحله تجربه کنیم.

ماتسن (مدیر مرکز لیونارد- دانشگاه پنسیلوانیا) دریافت، دانشجویانی که در ابتدای پروژه اشتباهات بیشتری مرتکب میشوند، سرانجام موفقترین دانشجویان خواهند بود.

ریچارد فارسون یکی از موسسان و رییس انستیتو علوم رفتاری در کالیفرنیا معتقد است که مدیران میدانند که شکست بخشی جدایی ناپذیر نوآوری است. تا وقتی افراد شکست را نقطه مقابل موفقیت میدانند و نه مکملی برای آن ،هرگز قادر نخواهند بود خطراتی را که لازمه نوآوری است، بپذیرند.به فراسوی شکست بنگرید.البته شکست داریم تا شکست. بعضی شکستها کشنده هستند، مانند تولید و بازاریابی یک لاستیک نامرغوب. هیچ زمانی مدیریت نمیتواند در مورد مقولههای بهداشتی و ایمنی بیتفاوت باشد. اما تشویق شکست به مفهوم کنار گذاشتن نظارت، کنترل کیفیت یا احترام به اقدامات درست نیست، بلکه کاملا بر خلاف این است. مدیریتکردن برای شکست نیازمند آن است که مدیران بیشتر درگیر کار شوند و نه کمتر.

شرکتهای ژاپنی به جای اینکه نقص را از دیده ها پنهان کنندازظهور خطا در خط تولید استقبال می کنند.

اگرچه اشتباهات به هنگام دست زدن به اقدامات نوآورانه اجتناب ناپذیر، اما مدیریت نمیتواند مسیولیت ارزیابی شکستها را بر عهده فرد دیگری بگذارد.رهبران پذیرای شکست،اشتباهات موجه را تشخیص میدهند و به آنها به عنوان نتیجه نهایی مینگرند که باید مورد آزمون قرار گیرد ، درک شود و تصمیمات آینده بر پایه آن اتخاذ شود. ایجاد تمایز بین شکستهای موجه و شکستهای غیرموجه،دو مزیت عمده را دربردارد.اول اینکه ابزاری در اختیار مدیران قرارمیدهد تا محیطی به دور از تنبیه برای ارتکاب به اشتباهات ایجاد کنند و در عین حال به آنها اجازه میدهد تا پروژههای دقیقا طراحی شده را دنبال کنند که اگر با شکست روبه رو شوند،اشتباهات سازندهای را به بار خواهد آورد. دوم ، آوردن این امکان برای مدیران است تا بدون داوری ،آن نوع اشتباهات سازندهای را بپرورند که مبنایی برای یادگیری برای یادگیری است.با آشکار ساختن آنچه که به کار نمیآید، شکستی که از یک پروژه دقیقا طراحی و اجرا شده، سرچشمه میگیرد، بصیرتی نسبت به آنچه که مؤثر و موفق خواهد بود ایجاد می کند. بهترین مربیان موفقیت و شکست را در بلندمدت به دست می آورند. رهبران پذیرای شکست در همه زمینهها یکسان عمل میکنند و به جای دنبالکردن موفقیت ، برافزایش سرمایه فکری سازمان خود (تجربه،دانش وخلاقیت نیروی کار) متمرکز میشوند.چگونه؟ از طریق درگیرکردن خود.این مدیران علاقه ملموسی به پروژههای کارکنان خود نشان میدهند. رهبرانی که راه گشا بودند، به جهت صمیمیت با کارکنان و شرکت در بحثهای پرشور و حال در مورد پروژهها و نه به خاطر حدسزدن یا انتقادکردن شهرت داشتند.در حالی که ایده تشویق اشتباهات ممکن است، برای بسیاری از مدیران ناآشنا(یا حداقل کمی نگران کننده) به نظر آید ، اما مدافعان و حامیان سرشناسی نیز دارد.زمانی که جکولش رییس جنرال الکتریک بود،گفت : ما به شکست پاداش میدهیم و توضیح داد که انجام غیر از این فقط مانع شجاعت میشود.به نظر کترینگ که بعد از توماسادیسون به عنوان به عنوان صاحب نامترین مخترع پیشگام امریکایی شناخته میشود،شکست خوردن یک رسوایی نیست و باید هر شکستی را تحلیل کردوعلل آن را یافت.باید آموخت که چگونه هوشمندانه شکست خورد.شکست خوردن یکی از بزرگترین هنرهای جهان است.ولش و کترینگ میدانستند که به وجود آوردن محیطی که پذیرای خطرکردن باشد، نیازمند این است که بصراحت نشان داده شود که لغزشهایی که در مسیر نوآوری رخ میدهد، قابل بخشش هستند.پذیرش اشتباهات نشانه ضعف یک رهبر نیست، بلکه اعتماد به نفس او را نشان میدهد.این امر به ایجاد پیوندهای نزدیکتر با کارکنان و همکاران کمک میکند.زمانی که اشتباه فاحشی پذیرفته میشود، همدلی حاصل میآید.

ج) گریز از ابهام

دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان اغلب از ابهام ناراحت میشوند.اگر تکلیف شب طولانی داشته باشند، در صورتی که دستورالعمل و اطلاعات مشروح و ویژه ارایه شود، اصلا ناراحت نمیشوند. آنها دوست ندارند برای حل مسایل مجبور باشند چیزهایی را حدس بزنند و یا خودشان اطلاعات را استخراج کنند. بنابراین عجله نداشته باشید که بسیار بسرعت یک موقعیت مبهم را رفع کنید. از زوایای مختلف به موقعیت بنگرید ، سؤالهای بیشتری بپرسید و بخصوص به ذهن ناخودآگاه خود مهلت دهید تا درباره آن ابهام بیندیشد.

● یک حکایت جالب از انیشتین و راننده اش

انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند! راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد.

نگاه خلاقانه آبراهام لینکلن را در باره معلم پسرش می آوریم . آبراهام لینکلن در نامه ای به آموزاگار پسرش نوشت :

او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند . اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد ، انسانهای صدیق هم وجود دارد ، به او بگویید در ازای هر سیاستمدار خودخواه رهبر با همتی هم وجود دارد ، به او بیاموزید که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست .می دانیم که وقت می گیرد ، اما به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد . او را از غبطه بر حضر دارید . به او نقش مهم کسب در زندگی را آموزش دهید به او بگویید تعمق کند . به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود . به گلهای درون باغچه ، به زنبورها که در هوا پرواز می کند دقیق شود . به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ملایم و با گردن کشها گردن کش باشد . به عقاید ایمان داشته باشد حتی اگر همه در جهت خلاف حرف می زنند .

به پسرم یاد بدهید که همه حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند . ارزشتهای زندگی را پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند ، به او بیاموزید که در اشک ریختن خجالتی و جود ندارد ، به او بیاموزید که برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند ، اما قیمت گذاری برای دل بی معنا است . به او بگوید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد . در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید ، اما از او یک نازپرورده نسازید . بگذارید که او شجاع باشد . به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد . توقع زیادی است ، اما ببینید که چه می توانید بکنید . پسرم کودک کم سال خوبی است .


فرزانه روزدار استاد دوره جناب آقای سهیلی سطح تحصیلات شرکت کنندگان کارشناسی و بالاتر گرد آورنده فرزانه روزدار منابع 1 به بلندای فکرت پرواز خواهی کرد مسعود لعلی 2 افشین منش حسین 1371 مدیریت در ژاپن نویسنده هیدوتاکا تاکوچی انتشارات جهاد دانشگاهی 3 قراچه داغی مهدی 1379 خلاقیت وشناخت کودکان خلاق نویسندگان گریوز گارگیلو اسلادر انتشارات پیک بهار 4 آقایی فیشانی تیمور 1377 خلاقیت و نوآوری در انسان ها و سازمان ها نشر ترمه 5 دکتر علی اکبر سیف 1372 روانشناسی پرورشی انتشارات آگاه 6 دکتر سید محمدمیر کمالی و دکتر عباس خورشیدی روشهای پرورش خلاقیت در نظام آموزشی 7 دکتر بیابانگرد روانشناسی پرورشی
مقالات ارسالی به آفتاب

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر