مشارکت در نظام آموزش و پرورش

مشارکت در نظام آموزش و پرورش

همان گونه که جامعه پذیری متفاوت از تعلیم و تربیت است، مشارکت نیز متمایز از همکاری می باشد. با توجه به نیازمندی نهاد آموزش و پرورش به مشارکت دانش آموزان برای حفظ پویایی خود، بررسی موانع آن یک ضرورت است که در این مقاله به آن توجه شده است.
گروه آموزش و پرورش گوپی
1399/2/12
0 نظر

همان گونه که جامعه پذیری متفاوت از تعلیم و تربیت است، مشارکت نیز متمایز از همکاری می باشد. با توجه به نیازمندی نهاد آموزش و پرورش به مشارکت دانش آموزان برای حفظ پویایی خود، بررسی موانع آن یک ضرورت است که در این مقاله به آن توجه شده است.

 

نظام اجتماعی و حیات سیاسی جامعۀ بشری به تعاون و مشارکت اعضای آن بستگی دارد. این امر از طریق همیاری های مردمی استوار می گردد و آموزش و پرورش به عنوان نظامی اجتماعی نیازمند مشارکت و همکاری همۀ اجزای نظام است. این نظام بدون مشارکت مؤثر مردم و کارکنان در ابعاد علمی، فرهنگی، اقتصادی و عاطفی نمی تواند فرایند تعلیم و تربیت را به خوبی عملی سازد.

اگرچه مشارکت در امور آموزش و پرورش از روزگاران گذشته تاکنون به صورت های گوناگون انجام شده و در هیچ دوره ای تعطیل نگشته است، در مقابل تداوم و استمرار این امر، آنچه امروز بیش از هر زمان دیگر ضرورت دارد بررسی ویژگی های مشارکت و آسیب شناسی آن است. به این سبب است که بسیاری از پژوهندگان و متخصصان موضوع مشارکت معتقدند که این اصطلاح، مفهوم تازه ای نیست، اما باید آن را با دیدی نو نگریست. این اصطلاح مترادف همکاری نیست، بلکه شیوه ای است از ادارۀ امور متناسب با نیروهای جدید و قدرتمند فعال دنیای کنونی. برای نگاه جدید ضرورت دارد نخست وضعیت موجود مشارکت ارزشیابی گردد و در پرتو دستاوردهای حاصل از این ارزشیابی، تلاش های لازم برای سازمان دهی آن انجام شود. در چنین فرایندی است که می توان دستاوردها را تقویت نمود و کاستی ها را کاهش داد یا برطرف کرد (پاترشیا و نل، ترجمه اسلامیه،1377).

در سال های اخیر، نظام آموزش و پرورش کشور ما با مشکلات متعددی روبه رو بوده است. حل این مشکلات و برطرف کردن کاستی های آن یکی از دغدغه ها و نگرانی های جدی دست اندرکاران آموزش و پرورش است. رشد روزافزون جمعیت دانش آموزی و افزایش تقاضا برای آموزش، مستلزم فراهم آوردن محیط آموزشی مناسب همراه مشارکت تمام اعضای مدرسه در امور جاری آن است. ادارۀ امور مدرسه باید مبتنی بر تصمیم گیری مشترک، استقلال نسبی، انعطاف پذیری، روش های غیرمتمرکز و مشارکت جویانه باشد تا فضای مدرسه را پویا، پرنشاط و فعال نماید و توانمندی ها و خلاقیت های مدیران و معلمان و دانش آموزان را شکوفا و متجلی سازد، از طرف دیگر سیاست های راهبردی آموزش و پرورش بر تمرکززدایی، مدرسه محوری و توسعۀ مشارکت همه جانبۀ متمرکز است که با تفویض اختیارات و مشارکت دانش آموزان در امور مدرسه، زمینۀ تحقق اهداف تعلیم و تربیت همگانی فراهم می شود (نساجی، 1380).

متخصصان امروز می خواهند به ایجاد جهانی سالم و پویا کمک کنند، نه اینکه صرفاً دانش آموختگان را به بازار کار بفرستند. ما واقعاً می خواهیم فرصت های یادگیری را چنان فراهم کنیم که دانش آموزان امروز شهروندان فرهیخته و توانمند فردا شوند، مسلماً چنین شهروندانی که خوب تربیت شده اند برای فرزندان خود دنیای بهتری می سازند. کارفرمایان روشنفکر خواستار همکارانی هستند که در زمینۀ کار، سازمان و مشکلات همه جانبه بارقه ای از شور و هیجان داشته باشند؛ یعنی اعضای فعال تمام وقت در محیطی کیفی باشند. تعهد نسبت به بالا بردن کیفیت در آموزش و پرورش مستلزم مشارکت های فعال و مستمر در جهت بهبود آنچه به کار می بریم، می باشد. همگان در آموزش و پرورش تأکید دارند که باید دانش آموزان افرادی موفق و شهروندانی مؤثر در جامعه شوند، درحالی که فعالیت ها باید طوری طراحی شوند که دانش آموزان بتوانند خویشتن را در جهت کسب موفقیت یاری نمایند (کافمن و زان، ترجمۀ سلیمی و اسحاقیان، 1377).

● تعریف مشارکت، اهداف و قلمرو آن

در نیکوکاری و پرهیزگاری یکدیگر را کمک کنید نه در گناه و تجاوز (مایده/ 5)

مشارکت از دیرباز با زندگی انسان ها پیوند داشته و زمان پیدایش آن به آغاز پیدایش خانواده و زندگی مشترک بین زن و مرد بر می گردد، به گونه ای که در این ارتباط، رشد و بالندگی آن ها فراهم شود. به تدریج مشارکت در زمینه های دیگر، مانند کار و صنعت، راه خود را گشود و سرانجام مردمان حق آن را یافتند که در تعیین سرنوشت خود صاحب اختیار شوند و در طراحی آیندۀ خود مشارکت جویند. امروزه مشارکت را دانش نوین و علم رو به ظهور می دانند. محور توجه این علم جدید از عمل متقابل اجزا نشأت می گیرد. این علم به بررسی و کشف قابلیت و توانایی گستردگی اطلاعات نظام های مشارکتی مبادرت می کند، همچنین چگونگی تأثیر رفتار را در هنگامی بررسی می کند که نظام پیچیده تر از آن است که بتوان روی آن نظارت داشت (پاترشیا و نل، ترجمۀ اسلامیه، 1377).

پل زدن بر شکاف بین اهداف و اعمال، درگیری فرآیند مشارکت است. این درگیری نه فقط تنگنایی مدیریتی، که تنگنایی انسانی است و مشارکت پاسخی منطقی به شرایط و درگیری های امروزی است.

مفهوم مشارکت به معنی دست در دست هم گذاشتن برای انجام دادن کاری است و ابعاد آن می تواند اجتماعی، فکری، اقتصادی و حتی سیاسی باشد (عصاره، 1376).

مشارکت عبارت است از ایجاد نوعی همبستگی، تعلق و تلاش جمعی میان افراد جامعه به منظور نیل به نظام عادلانۀ اجتماعی (سپهری، 1373)

مشارکت درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را بر می انگیزد برای دستیابی به اهداف گروهی، همدیگر را یاری دهند و در مسیولیت کار شریک شوند. بر اساس تعریف فوق درگیر شدن، یاری دادن و مسیولیت پذیری سه ویژگی مهم مشارکت می باشد (صالحی ریحانی، 1380).

در تعریفی دیگر مشارکت به معنی فراهم آوردن و گسترش بستر نقد مشترک برای هدف های مشترک است. بر پایۀ این تعریف، هنگامی که میان گروهی از مردم فرصت بررسی و نقد هدف ها و مقاصد مشترک فراهم آید و اطلاعات و دانش میان آنان به آسانی مبادله گردد، امکان دستیابی به شناخت و آگاهی همگانی فراهم می آید و بر اثر آن، حاصل کار و تلاش گروه فزونی می پذیرد. در پی داد و ستد آزاد و آسان اطلاعات، امکان تبدیل اطلاعات به شناخت و معرفت افزایش می یابد و به دنبال آن، تراز تولید و پدید آوردن، ابداع و ابتکار در میان افراد گروه فزونی پیدا می کند. در کنار چنین فراگردی، افراد با رغبت و ارادۀ عمدی به پذیرش تصمیم های گروهی تن می دهند و آنچه فراهم آمده است از آن خود می پندارند و به آن متعهد می گردند. در این تعریف، فزونی شناخت و آگاهی مردم به دسترسی آسان آنان به اطلاعات بستگی پیدا می کند و ضرورت گسترش شناخت در کارها هویدا می شود. بالا رفتن درجۀ شناخت و معرفت نیز سرانجام در چگونگی کار و تولید فکری و ذهنی افراد اثر می گذارد و تراز کمی و کیفی تولید کالا و خدمات حاصل از تلاش مردمان توانمند را افزایش می بخشد. بر این اساس مشارکت را می توان فراگرد نیرومند توزیع بیشینۀ اطلاعات و نظام نیرومندتر تبدیل جمعی اطلاعات به آگاهی و شناخت دانست. بر این اساس میدانی گسترده تر از آزادی و انتخاب پدید می آید و مردم با ارادۀ عمدی خویش به گزینش آنچه مطلوب می شمارند برمی آیند. مشارکت دامنۀ گزینه ها و فراگرد گزینش را گسترده می کنند و تعهد و پذیرش دگرگونی را آسان می گرداند (طوسی، 1380).

مشارکت واقعی زمانی است که مردم از نظر شناختی و عاطفی با یکدیگر شریک شوند و همۀ توان خود را برای یاری رساندن به افراد بسیج کنند.

▪ مشارکت بر سه ارزش بنیادی تأکید می ورزد:

1) سهیم شدن مردم در قدرت و اختیار؛

2) راه دادن مردم به نظارت بر سرنوشت خویش؛

3) باز گشودن فرصت های پیشرفت بر روی مردم (طوسی، 1372).

در مورد هدف مشارکت، همکاری و داشتن حیات جمعی، به عنوان یک هدفی تربیتی، در اسلام مطرح است: مؤمنان با یکدیگر برادرند، پس در میان آن ها سازش و توافق ایجاد کنید. (حجرات/10)

هدف مشارکت، از نظر اقتصادی افزایش بهره وری، از نظر روانی، به رسمیت شناختن ارزش های انسانی و از نظر اجتماعی، تقویت حس همکاری افراد از طریق اختیار دادن به آن ها در فرایند تصمیم گیری می باشد که موجب می شود از تعارضات موجود کاسته شود و طرفین، با داشتن حق و فرصت مساوی برای تبادل نظر و تصمیم گیری دربارۀ مسایل، خود را متعلق به گروه واحد بدانند.

در مشارکت تمام افراد شایستگی های نوینی در خودشان می پرورند. این شایستگی های محوری عبارت اند از: خودمدیریتی، تفکر انتقادی، مهارت های انسجام آفرین ارتباطی، قابلیت یادگیری دو جانبه و تصمیم گیری انعطاف پذیر که از شروط لازم برای مشارکت موفقیت آمیز محسوب می شود و همۀ انسان ها به آن نیاز دارند.

یکی دیگر از عواملی که زمینه را برای مشارکت در سازمان ها مهیا می سازد وجود بستر فرهنگی مناسب در سازمان هاست؛ یعنی قبل از اینکه افراد را به شرکت در فعالیت های سازمان ترغیب و تشویق کنیم، باید کاری کنیم که افراد نگرش و طرز تفکر مناسبی از کار گروهی و مشارکت داشته باشند؛ به طوری که بتوانند در مقابل اختلاف نظرها، انتقادها و سلیقه های مختلف از خود انعطاف نشان دهند. مشارکت تابع نگرش است، که عبارت است از حالت عاطفی مثبت یا منفی نسبت به موضوعی (بدار، دزیل و لامارش، ترجمه گنجی، 1380).

نگرش منشأ کلیه رفتارهای فردی و اجتمای است و فرایند جامعه پذیری دربرگیرندۀ فرایندی پیوسته از شکل و تغییر دادن نگرش است. نگرش دارای سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری می باشد. مجموعه اطلاعات، آگاهی ها و دانش ها جزء شناختی نگرش را تشکیل می دهد، جزء عاطفی شامل احساساتی است که بر اثر مواجهه با موضوعی در شخص برانگیخته می شود و ارزشیابی او را از آن موضوع مشخص می کند، و جزء آمادگی برای عمل (رفتار) می باشد که شخص در مواجهه با موضوع مورد نظر به گونه معینی رفتار می کند (شیرکوند، 1381).

برای ایجاد مشارکت مؤثر باید جامع ترین نگرش را در کلیه ابعاد در مخاطبان ایجاد کرد؛ به طوری که مخاطب آگاهی، اطلاعات و حقایق لازم را برای شناخت زمینه های اجتماعی مشارکت به دست آورد، و نحوۀ طراحی و ارایۀ برنامه ها علاقه مندی لازم را برای قبول مسیولیت های اجتماعی در فرد به وجود آورد و در نهایت برنامه ها بتواند مخاطب را برای مشارکت مؤثر در صحنه های اجتماعی آماده کند. مسلماً برای ایجاد این آمادگی، مؤثرترین طریقه، ایجاد موقعیت های اجتماعی و صحنه های علمی است تا مشارکت را منطقی، واضح و لمس پذیر سازد.

در ایجاد مشارکت پذیری عوامل متعددی از قبیل خانواده، نظام آموزشی مدارس، نوع شخصیت افراد، محیط اجتماعی و ... دخالت دارند که مؤثرترین آن ها خانواده و نظام آموزشی مدارس می باشد.

مشارکت فرایندی است که باید از خانواده آغاز گردد، و در مدرسه بسط و گسترش داده شود و خانواده برای پرورش این مهارت اهمیت فراوانی دارد. در خانواده می توانیم دربارۀ نظم، چگونگی ایجاد ارزش ها، حل منازعه، یادگیری دربارۀ مسیولیت و حقوق به فرزندانمان آموزش های لازم را بدهیم، که می تواند آن ها را در مسیر مشارکتی به سوی سطوح بالاتر احترام به خود و مسیولیتی دوجانبه رهنمون سازد. مدارس باید روش های تدریس خود را به نحوی تنظیم کنند که مشارکت بتواند به معیار اصلی تبدیل شود. مدارس می توانند در پرورش شایستگی تعیین کنندۀ مشارکت تأثیر به مراتب بااهمیت تر از آنچه اکنون دارند بر جای گذارند؛ از جمله در عرصه های خود مدیریتی، علم به اینکه بخش های سیاسی و اقتصادی چگونه عمل می کنند، مهارت های ارتباطی مؤثر، مهارت در آموزش دوجانبه، تصمیم گیری انعطاف پذیر و تفکر نقادانه و بسیاری دیگر. چنین تأثیر گسترده ای، مستلزم تغییر در روش های آموزش و یادگیری و همچنین در موضوع های مورد تأکید است. مدارس می توانند به تدریج این دیوارهایی را فرو ریزند که رشته ها را مجزا می سازد؛ چراکه مسایل و مشکلات زندگی در دنیای امروز چند رشته ای هستند. اگر افراد دربارۀ مسایل، مهارت های محدودی را فرا گیرند، مشارکت کردن در حل مشکلات و آفریدن فردایی بهتر بسیار مشکل خواهد بود (پاترشیا و نل، ترجمه اسلامیه، 1377).

● ویژگی های مشارکت موفقیت آمیز

1) همه جانبه است. در ابعاد فکری، عاطفی، عملی، مالی و... متناسب با توان افراد شکل می گیرد؛

2) داوطلبانه است نه اجباری؛

3) آگاهانه است نه غریزی؛

4) براساس علاقه ها، نیازها و توانمندی های افراد و سازمان شکل می گیرد؛

5) براساس اعتماد و همراهی متقابل اعضاست؛

6) مبتنی بر اعتقاد و ارزش هاست؛

7) نیازمند فعالیت هماهنگ تمام اعضا است؛

8) دارای اهداف مشترک، دقیق و بدون ابهام است؛

9) حق مشارکت کنندگان در تصمیم گیری ها محفوظ است؛

10) آزادی عمل و دفاع از نظر و عملکرد هر فرد مشهود است.

● پیش نیازهای مشارکت

برای کامیابی مشارکت در یک سازمان ضرورت دارد که مقدماتی فراهم آید تا معنی و مفهوم مشارکت به خوبی تحلیل شود و افراد درستی و سودبخشی آن را باور کنند. بدین سبب زمینه سازی و بسترسازی فرهنگی برای آماده کردن همۀ کسانی که در پرتو نظام مشارکت قرار می گیرند بایسته است. پس از آن باید مدیران ارشد، میانی و پایه را برای حمایت و پشتیبانی از این نظام معتقد و همراه گردانید. حمایت مدیران ارشد سازمان در شمار ضرورت های نخستین قرار دارد. بعد از آنکه فضای سازمان برای رواج نظام مشارکت آماده و پذیرا گردید، باید به موارد زیر توجه کامل شود: پیش از آغاز رسمی نظام مشارکت، زمان کافی برای آشنایی کارکنان با این شیوۀ مدیریت فراهم آید. اجرای برنامۀ مشارکت در زمان اضطرار و موقعیت های فوری و فوتی هرگز جایز نیست؛ هزینه های مادی و معنوی نظام مشارکت نباید از سودهای مادی و معنوی آن افزون تر باشد؛ موضوع مشارکت، باید با کار مشارکت کنندگان مربوط باشد تا مشارکت کنندگان از خود علاقه و دلبستگی نشان دهند؛ مشارکت کنندگان برای برقراری ارتباط و داد و ستد اندیشه ها و افکار آموزش های لازم را ببینند؛ مشارکت نباید بیم از دست دادن شغل را در میان شرکت کنندگان پدید آورد؛ شرکت کنندگان و دست اندرکاران مشارکت توانایی و آگاهی کافی داشته باشند؛ نوعی یگانگی و وحدت در سراسر سازمان وجود داشته باشد تا هر واحد جداگانه نتواند تصمیم هایی بگیرد که استراتژی سازمان، ضرورت های قانونی و موانعی از این قبیل را زیر پا بگذارد.

یکی از صاحب نظران دانش مدیریت بر این باور است که برای کامیابی شیوۀ مدیریت مشارکت جو در تشکیلات سازمانی شرط هایی به شرح زیر باید حاضر و آماده باشد: پشتیبانی و درگیر شدن مدیریت عالی سازمان و جامعۀ کارکنان در امر مشارکت، احساس نیاز به مشارکت برای بهتر کردن اوضاع کاری، پشتیبانی کارکنان از راه استقرار نوعی از شیوه های مشارکت در سود یا بهرۀ کار، پیوند بلندمدت یا استخدام با امنیت شغلی، کم کردن تفاوت های حقوق و منزلت شغلی و تضمین حقوق فردی، پیگیری نتیجه های برخاسته از کوشش های مشارکت جویانه، وجود مشاوران شایسته و کاردان، برقراری نگرش منظومه ای، و مشارکت را کوشش بلندمدت به شمار آوردن (طوسی، 1380).

به نظر بسیاری از متخصصان توسعه، راه شرکت دادن مردم در امور مربوط به خودشان آن است که نخست به آنان اجازه داده شود تا اقدام به تعیین هدف های برنامۀ خود نمایند و آنگاه مورد حمایت قرار گیرند تا بتوانند فعالیت های خودیارانه را سازمان دهی کنند (امیرانی، 1373).

● نتایج مثبت مشارکت ها

مشارکت ها، چنانچه بر مبنایی صحیح پایه گذاری شوند، نتایج مثبت به بار خواهند آورد و مشارکت دادن مردم در امور اجتماعی و فرهنگی از این امر مستثنا نیست و این مسأله نتایج مثبتی دارد که از آن جمله موارد ذیل است: معنویت و اخلاق بر جامعه حاکمیت می گردد؛ بهره وری در کار افزایش می یابد؛ از تمامی منابع محلی به صورت بهینه بهره گرفته می شود؛ حمایت های ملی از مدرسه ها تحقق می یابد؛ سرخوردگی از کار و افسردگی کاهش می یابد؛ دگرگونی و تحول در امور اجتماعی و فرهنگی پرشتاب می گردد؛ ایستادگی ها و مقاومت ها کاهش پیدا می کند؛ اعتماد مردم به یکدیگر زیاد می شود؛ مردم سالاری و بالندگی انسان ها تحقق می یابد؛ انسان ها مفعول جهان دیگران نمی شوند، بلکه فاعل جهان خود می گردند؛ انسان ها در تعیین سرنوشت خود شرکت می کنند؛ شنیدن صدای دیگران برای انسان ها آسان می شود؛ حاشیه نشینی که نوعی استعمارزدگی است، از میان می رود؛ انسان ها توان و نیروی بیشتری می یابند و ترس و وحشت ناشی از تنهایی رخت بر می بندد؛ فرهنگ سکوت در هم می شکند و آگاهی ها افزایش پیدا می کند؛ خلاقیّت ها شکوفا می شود و توسعۀ همه جانبه تحقق می یابد؛ تولید، توزیع و مصرف نظام مند می شود؛ عدالت اجتماعی ایجاد می گردد (متین، 1377).

● پیامدهای افزایش و کاهش مشارکت در زمینه های مثبت و منفی کار

پیامدهای افزایش مشارکت عبارت اند از بالا رفتن کیفیت کار و برتر شمردن کیفیت زندگی کاری، آسان شدن دگرگونی و تازه گردانی، افزایش روحیه و وفاداری سازمانی، پدید آمدن احساس مالکیت ها و هویت یگانه، بالا رفتن درجۀ بردباری و شکیبایی در برابر دیگران، گسترده شدن فرصت بیان آزاد احساس و عواطف و اندیشه های درونی، فزونی گرفتن پیوندهای صلح آمیز میان بالادستان و زیردستان و میان همکاران، افزایش میزان انگیزش و علاقه مندی به کار.

پیامدهای کاهش مشارکت عبارت اند از: کاهش تعارض، دشمنی و رقابت کوبنده و ناسالم، کاهش میزان سرپرستی و نظارت، پایین آمدن ضرورت تنبیه و کیفر، کاهش ضایعات و به هدر دادن مواد اولیه، کم شدن ترک خدمت، غیبت و تأخیر در کار، کاهش فشار عصبی و تنش در کار، کاهش ناخشنودی مشتریان، پیشگیری از دوباره کاری ها (طوسی، 1380).


دکتر اکرم حسین زاده منابع و مآخذ 1ــ پاترشیا مک لگان 1388 عصر مشارکت ترجم 1728 مصطفی اسلامیه تهران دفتر پژوهش های فرهنگی 2ــ امیرانی محمدهادی 1373 بررسی زمینه های مشارکت روستاییان و ارتباط آن با ترویج کشاورزی جهاد ش 214 و 215 3ــ انصاری حمید 1371 مبانی تعاون تهران دانشگاه پیام نور 4ــ صالحی سید حسین 1380 بررسی رابط 1577 رضایت شغلی و مشارکت جویی فرهنگ مشارکت ش 29 5ــ طوسی محمدعلی 1380 بررسی موانع مشارکت در نظام اداری ایران تهران مرکز آموزش مدیریت دولتی 6ــ کافمن راجر 1377 مدیریت کیفیت افزوده و بهبود روزافزون نظام آموزشی تهران گویا 7ــ قاسمی پویا اقبال 1380 مشارکت های مردمی در آموزش و پرورش تهران پژوهشکده تعلیم و تربیت 8ــ قاسمی پویا اقبال 1378 چرا مدرسه محوری رشد معلم ش 16 9ــ مقنی زاده محمدحسن 1376 دانش آموزان خانه مدرسه و مشارکت پیوند ش 216 10ــ متین نعمت الله 1378 مبانی مشارکت و ضرورت های آن جهاد ش 216
ماهنامه زمانه 2 1

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر