5 مورد از
زنان و اقتصاد جهانی چیست؟
زنان تحصیلکرده و مجرب، نه فقط به افزایش بهره وری و بازدهی نیروی کار جوامع می افزایند، بلکه
فرزندانی سالم تر، باسوادتر و ماهرتر را تربیت می کنند و از این طریق نیز به رشد و ترقی همه جانبه و پایدار کشورها کمک می کنند.
دولت ها می باید برای بهره گیری کامل از استعدادها و توانایی های سرشار زنان، ضمن برداشتن موانع موجود بر سر راه مشارکت هرچه بیشتر زنان، مادران شاغل و موفقی را در جامعه و در کنار مردان، به کار گیرند.
در کشورهای ثروتمند، هم اکنون، دختران، بهتر از پسران درس می خوانند، در دانشگاه ها موفق ترند و مشاغل بهتری را به خود اختصاص می دهند. در نتیجه، امروز شاهدیم که
زنان به مهم ترین و قوی ترین موتور محرکه رشد جهانی، تبدیل شده و سکاندار کشتی اقتصاد جهانی شده اند.
در سال 1950، فقط یک سوم
زنان و دخترانی که در سن اشتغال قرار داشتند، به طور رسمی، دارای شغلی خاص بودند و حقوق دریافت می کردند، حال آنکه امروزه دو سوم زنان در چنین موقعیتی قرار دارند. هم اکنون، زنان، نزدیک به نیمی از نیروی کار آمریکا را تشکیل می دهند.
از سال 1950 به بعد، سهم مردان از
اشتغال با 12 درصد کاهش به 77 درصد رسید و در نتیجه، فضا برای نقش آفرینی بیشتر و پررنگ تر زنان در عرصه کار و کسب و اقتصاد، فراهم شد و پس از سال 1950 بود که درصد مردان شاغل در آمریکا رو به کاهش نهاد. هرچند که در کشورهایی مانند ژاپن و ایتالیا، سهم زنان از مشاغل، هنوز هم در سطح 40 درصد یا کمتر باقی مانده است.
افزایش اشتغال زنان در
کشورهای توسعه یافته، با تحولی عظیم در نوع مشاغلی که غالبا به زنان پیشنهاد می شود، همراه شد. در چند دهه اخیر، کارهای تولیدی که به طور سنتی کارهای مردانه قلمداد می شود، دچار کاهش شد و کارهای خدماتی رو به افزایش نهاد یعنی همان کارهایی که هم زنان و هم مردان قادر به انجام دادن آن هستند. علاوه بر این، تقاضا برای کارهای دستی و طاقت فرسا به شدت کاهش یافت و در نتیجه شرایط برابری برای کار زنان، فراهم شد.
امروزه در کشورهای در حال توسعه نیز وضعیت در حال دگرگرنی است و در این کشورها نیز زنان، حضور پررنگ تری در مجامع کاری و خدماتی را تجربه می کنند. هم اکنون در کشورهای پیشرفته جنوب شرقی آسیا، در ازای هر 100 نفر نیروی کار مرد، 83 زن شاغل وجود دارد که این نرخ، حتی از میانگین اشتغال زنان در کشورهای عضو سازمان توسعه همکاری های اقتصادی(DECD) نیز بیشتر است. در سال های اخیر زنان کشورهای آسیایی سهم بسزایی در موفقیت صنایع صادراتی داشته اند، به طوری که بین 60 تا 80 درصد مشاغل بخش های صادراتی این کشورها، به ویژه بخش نساجی و پوشاک با دستان توانمند زنان اداره می شود.
البته، باید دانست که نقش آفرینی زنان در اقتصاد جهانی، صرفا به حضور آنها در محیط کار و سهم آنها از کل نیروی کار کشورها محدود نمی شود: زنان، علاوه بر اشتغال رسمی، در خانه نیز مشغول به کار هستند و به اصطلاح خانه داری می کنند، از کودکان خود نگهداری و مراقبت می کنند، خانه را تمیز می کنند، آشپزی می کنند و هزاران کاری را انجام می دهند که در ازای آنها، هیچ مزدی نمی گیرند. کارهایی که با وجود پیامدهای مثبت بسیار، در آمار و ارقام رسمی وارد نمی شوند. با این وجود به همان اندازه که بر اشتغال رسمی زنان افزوده می شود، از میزان ساعات کار غیررسمی و بدون مزد آنها در خانه کاسته می شود. البته این کاهش ساعات کار در خانه می تواند به افزایش بهره وری کلیت اقتصاد جامعه کمک کند. برای اثبات این ادعا کافی است به نرخ عظیم تولید ماشین های شستشوی ظرف و ماشین لباس شویی یا تعداد قابل توجه پرستار بچه، مهد کودک و خدمتکاران پاره وقت در جوامع امروزی نگاهی بیندازید تا دریابید اشتغال زنان در بیرون از خانه، تا چه حد می تواند به اشتغال آفرینی و رونق اقتصادی کمک کند.
در اقتصادهای توسعه یافته، هنوز هم سهم زنان از تولید ناخالص داخلی در سطح (GDP) کمتر از 40 درصد قرار دارد. اما اگر ارزش واقعی کار زنان در خانه (به جای پرستار بچه یا خدمتکار) را محاسبه کنیم، درمی یابیم که زنان، بیش از نیمی از تولید ناخالص داخلی کشورهای توسعه یافته را به وجود می آورند.
افزایش در
اشتغال زنان، یکی از عوامل اصلی رشد جهانی، طی دهه های اخیر بوده است. رشد تولید ناخالص داخلی، از سه منبع، ناشی می شود: اشتغال افراد بیشتر، استفاده از سرمایه بیشتر در ازای هر کارگر و افزایش بهره وری نیروی کار و سرمایه با کمک فن آوری های نوین.
پس از سال 1970، از هر سه
فرصت شغلی جدید، دو فرصت نصیب زنان و تنها یک فرصت نصیب مردان شده است. نتایج بررسی های کارشناسانه، حاکی از آن است که اشتغال هرچه بیشتر زنان، نه تنها باعث افزایش GDP شده است، بلکه در مقایسه با تاثیر اشتغال مردان بر GDP افزایش بیشتر و سریع تر بهره وری نیروی کار و سرمایه را نیز به دنبال داشته است. همه این نتایج و تحولات، ما را به این نتیجه گیری جالب می رساند که: طی پانزده سال اخیر، تاثیر اشتغال روزافزون زنان در اقتصادهای توسعه یافته بر رشد اقتصاد جهانی، بیش از تاثیر رشد اقتصادی چین بر اقتصاد جهانی، طی همین دوره بوده است.
● قدرت زنان
اهمیت و قدرت روزافزون زنان در بازارهای جهانی، نه فقط به عنوان کارگر، بلکه به عنوان مصرف کننده، مدیر، مخترع، مبتکر، محقق و سرمایه گذار، جلوه گر شده است. زنان، به طور سنتی بخش عمده خرید خانه را انجام می دادند. اما، امروزه آنها پول بیشتری برای خرج کردن در اختیار دارند که حاصل زحمت و تلاش خودشان است و آنها قادرند این پول را هر کجا که دلشان خواست، هزینه کنند. پژوهش ها نشان می دهند که بیش از 80 درصد از تصمیم های مربوط به خریدهای مصرفی را زنان می گیرند و این مسیله شامل مواردی از قبیل خرید لوازم منزل، غذا و پوشاک نیز می شود.
کاتی ماتسوی ، از برنامه ریزان و کارشناسان موسسه گلدمن ساکس در توکیو، معتقد است که زنان تاثیری کلیدی بر رونق اقتصادی ژاپن طی دهه های اخیر داشته اند. او برای اثبات این ادعا، به تحقیقی اشاره می کند که براساس نتایج به دست آمده از آن، 115 شرکت بزرگ ژاپنی، صرفا به واسطه قدرت خرید زنان و تغییر کردن روش زندگی زنان در ژاپن، به حیات توام با پیشرفت خود ادامه می دهند. برخی از این شرکت ها در حوزه خدمات مالی ویژه زنان فعالیت می کنند و برخی دیگر در حوزه تولید لوازم آرایشی، زیبایی، پوشاک و تهیه غذاهای آماده برای زنان شاغل، مشغول فعالیت هستند.
با وجود همه این پیشرفت ها، سهم زنان از کل نیروی کار، دارای حد و مرزی است که این حد در آمریکا از سال ها پیش مشخص و رعایت شده است. در نتیجه زنان در بسیاری از کشورهای جهان ترجیح می دهند به جای کشمکش و رقابت با مردان بر سر تصاحب مناصب عالی، بر کیفیت و بهره وری کار خود بیفزایند. در سال های اخیر، دختران نمره های بهتری در مقایسه با پسران همکلاسی خود در مدارس کسب می کنند و در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، نزدیک به نیمی از فارغ التحصیلان
دانشگاه ها و دانشجویان شاغل به تحصیل را دختران تشکیل می دهند. در آمریکا، دختران دانشجو بر پسران دانشجو پیشی گرفته اند، به طوری که در ازای هر 100 نفر فارغ التحصیل پسر، 140 دختر از دانشگاه های آمریکا فارغ التحصیل می شوند. دختران سویدی دست آمریکایی ها را نیز از این حیث از پشت بسته اند، زیرا در ازای هر 100 پسری که از دانشگاه های این کشور فارغ التحصیل می شوند، 150 دختر فارغ التحصیل حضور دارند، ژاپن از این نظر دارای وضعیت خوبی نیست، زیرا در این کشور نسبت فارغ التحصیلان دختر به پسر، 90 به 100 است.
پیش بینی می شود در سال های آینده بر تعداد زنان تحصیلکرده ای که به مدارج عالی و مناصب با ارزشی چون وزارت و نمایندگی پارلمان و مدیریت سازمان ها و شرکت ها می رسند، افزوده شود. هم اکنون نیز تعداد پزشکان و وکلای زن در انگلیس بر تعداد پزشکان و وکلای مرد برتری دارد، هر چند که پزشکان زن متخصص و جراح یا وکلای درجه یک زن در این کشور، بسیار محدود و انگشت شمارند. دلیل اصلی این مسیله که دستمزد پرداختی به زنان به مراتب کمتر از دستمزد مردان است، این نیست که نسبت به زنان، تبعیض وجود دارد، بلکه این امر از آنجا ناشی می شود که زنان (به اندازه مردان)، تمایلی به بالا رفتن از نردبان ترقی و پیشرفت نشان نمی دهند یا اینکه به انجام دادن مشاغل کم درآمد و آسان گرایش بیشتری نشان می دهند. با این حال، همین الگو نیز در حال تغییر و دگرگونی است.
منصفانه تر و مناسب تر استفاده بهینه از مهارت ها و توانایی های زنان، مسیله ای صرفا اقتصادی یا اجتماعی نیست، بلکه همان گونه که از تحقیقات و بررسی های انجام شده، برمی آید، این امر، برای رونق کار و کسب و تجارت جهانی نیز مفید خواهد بود. هنوز هم سهم زنان از اعضای هیات مدیره شرکت های بزرگ جهان، به طور متوسط 7 درصد است.
بررسی های اخیر حاکی از آن است که شرکت های محدودی که زنان بیشتری در هیات مدیره آنها عضویت دارند، از سودآوری و درآمد بیشتری در مقایسه با شرکت های مردسالار برخوردار بوده اند. به عقیده کارشناسان، کارآیی و کارآمدی تیم های کاری مرکب از زنان و مردان، از بازدهی و موفقیت بیشتری نسبت به تیم های کاری تک جنسیتی، برخوردارند که این موفقیت در حوزه حل مسیله و مقابله با تهدیدات و خطرات و مدیریت ریسک، پررنگ تر و مشخص تر است. تجربه ثابت کرده است که زنان گرایش بیشتری برای کار گروهی و برقراری ارتباطات شغلی با دیگران، از خود نشان می دهند.
ممکن است این واقعیت برای مردان تلخ و ناگوار باشد، اما پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که زنان، هم سرمایه گذاران خوبی هستند و هم استفاده کنندگان خوبی از سرمایه. بررسی موسسه مالی دیجیتال لوک نشان می دهد که زنان در پول درآوردن و ترقی اقتصادی از مردان پیشی گرفته اند. دلیل اصلی این موفقیت نیز در این مسیله نهفته است که زنان نسبت به هدر رفتن سرمایه خود، بسیار حساس و دقیق هستند و معمولا پیش از تصمیم گیری، با افراد مختلفی، هم اندیشی و مشورت می کنند، حال آنکه مردان به نخستین ایده ای که از آن خوششان آید، اکتفا و براساس آن عمل می کنند.
به رغم همه این دستاوردها و موفقیت های زنان در عرصه های
ملی و بین المللی، هنوز هم زنان جزو آن دسته از منابع اقتصاد جهانی هستند که به فعالیت کافی نرسیده اند، هنوز هم جای زنان در بسیاری از مشاغل و مناصب خالی است و بسیاری از زنان شاغل نیز در جایی مشغول به کار هستند که از مهارت ها و توانایی های بالقوه آنها، به درستی استفاده نمی شود.
مشارکت بیشتر و عمیق تر زنان در بازار کار و نقش آفرینی جدی تر آنها در عرصه های گوناگون، می تواند راه چاره ای باشد برای مقابله با معضلاتی همچون پیر شدن جمعیت و در نتیجه تقویت فرایند رشد و توسعه. خانم ماتسوی معتقد است که اگر ژاپن بتواند از خواب غفلت بیدار شود و سهم زنان از بازار کار را به سطح کشورهایی چون
ایالات متحده آمریکا برساند، در آن صورت، قادر خواهد بود ظرف 20 سال آینده تا 3 درصد بر نرخ رشد سالانه خود بیفزاید.
شبیه همین ادعا را می توان در خصوص اتحادیه اروپا مطرح کرد: در حال حاضر، کمتر از 50 درصد زنان ایتالیایی و 55 درصد تا 60 درصد زنان آلمانی و فرانسوی کار می کنند که این آمار و ارقام بسیار نگران کننده است. با این همه، نرخ مشارکت زنان 25 تا 29 سال در فعالیت های اقتصادی و تجاری کشورهای اروپایی، در حد آمریکاست که این نزدیکی و شباهت، با افزایش سن زنان اروپایی کاهش می یابد. به هرحال، چنین به نطر می رسد که اشتغال زنان در اروپا نیز روبه فزونی می رود و بخش های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشورهای اروپایی نیز از مزایای حضور پررنگ و موثر زنان در صحنه بهره مند شوند.
در کشورهای فقیر نیز استفاده نکردن بهینه از ظرفیت ها و توانایی زنان باعث کندی و تاخیر در رشد اقتصادی شده است. پژوهشی که در سال گذشته از سوی مجمع جهانی اقتصاد به عمل آمد، نشان دهنده این نکته عمیق و کلیدی بود که یک همگرایی آشکار و قوی بین برابری های جنسی و تولید ناخالص داخلی بلندمدت در کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه می شود.
شواهد و مدارک مستدلی وجود دارند که نشان می دهند تحصیل دختران موجب ارتقای سطح سعادت و خوشبختی عمومی در جامعه می شود. لذا سرمایه گذاری بر روی زنان، بهترین و آینده دارترین سرمایه گذاری در کشورهای در حال توسعه خواهد بود. زنان تحصیلکرده و مجرب، نه فقط به افزایش بهره وری و بازدهی نیروی کار جوامع می افزایند، بلکه فرزندانی سالم تر، باسوادتر و ماهرتر را تربیت می کنند و از این طریق نیز به رشد و ترقی همه جانبه و پایدار کشورها کمک می کنند. با این همه، متاسفانه شاهدیم که به رغم افزایش درآمد سرانه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، هنوز هم تعداد اندکی از دختران این کشورها، راهی مدارس و دانشگاه ها می شوند و هنوز هم بیش از دو سوم بی سوادان دنیا را زنان تشکیل می دهند.
گاهی اوقات از گوشه و کنار می شنویم که دادن سهم قابل توجه به زنان از کل اشتغال، سیاستی نابخردانه و کوته بینانه است و این روند می باید متوقف شود. طرفداران این نظریه معتقدند که هرچه بر میزان اشتغال زنان در بیرون از خانه افزوده شود، از میزان زاد و ولد آنها کاسته می شود، حال آنکه آمار و ارقام عکس این مطلب را ثابت می کند. در کشورهایی که نرخ مشارکت زنان در بازار کار آنها، بالاتر است (از قبیل سوید)، میزان
زاد و ولد زنان نیز به همان اندازه، بیشتر بوده است.
این واقعیت ما را به این نتیجه می رساند که در کشورهایی که سهم زنان از بازار کار در حد نازلی قرار دارد، نه تنها باروری و زاد و ولد زنان بیشتر نیست، بلکه به دلیل فقر اقتصادی و عواملی همچون نبود امکانات بهداشتی و رفاهی، یا زاد و ولد در سطح پایینی قرار دارد و یا
نرخ مرگ و میر کودکان زیر 5 سال، در سطح بسیار بالایی است.
چنانچه مشارکت زنان در نیروی کار با سیاست های درست راهبردی، همراه و همساز شود، جوامع دچار کاهش زاد و ولد و پدیده پیر شدن جمعیت نخواهد شد. بنابراین، دولت ها می باید برای بهره گیری کامل از استعدادها و توانایی های سرشار زنان، ضمن برداشتن موانع موجود بر سر راه مشارکت هرچه بیشتر
زنان، مادران شاغل و موفقی را در جامعه و در کنار مردان، به کار گیرند. برای رسیدن به این هدف، دولت ها باید اقداماتی از قبیل انعطاف پذیرتر کردن ساعات کار، تغییر نظام مالیاتی و تقویت نظام های حمایتی به نفع زنان انجام دهند تا از این طریق، انگیزه زنان برای کار کردن بیشتر و قوی تر شود.
قدر مسلم این است که در کشورهایی که نرخ مشارکت زنان در بازار کار آنها اندک است (مانند
آلمان، ایتالیا، ژاپن و بسیاری از کشورهای در حال توسعه)، دولت ها نتوانسته اند به نحو مطلوبی از توانایی ها و استعدادهای زنان بهره گیرند و علاوه بر آن، آنها را از مادر شدن آسان و با خیال راحت محروم کرده اند.
اگرچه اهمیت زنان در عرصه اقتصاد جهانی، طی دهه های اخیر به سرعت افزایش یافته است، اما هنوز هم زنان می توانند در این عرصه پیشرفت کنند. هنوز هم زنان قادرند در سلسله مراتب سازمانی و اداری به پیش روند و از نردبان ترقی، صعود کنند و رشد بلندمدت و پایداری را برای جوامع به ارمغان آورند. زنان، کلید رشد و ترقی کشورهای در حال توسعه و تنها راه برون رفت از فقر و فساد را در دستان خود دارند.
نویسنده مترجم سیدحسین علوی لنگرودی
روزنامه مردم سالاری