کتاب شاهزاده کوچولوی معلول نوشتهی داینا مالوک، داستان شاهزادهی زیبایی است که پادشاه و ملکه طی ده سال با بیصبری منتظر تولدش بودند و از داشتنش به خود افتخار میکردند. در بخشی از کتاب شاهزاده کوچولوی معلول میخوانیم: وقتی که شاهزاده "دولور" از بستر برخاست، سعی نمود، تا به خاطر آورد که روز قبل را در کجا بوده و شاهد چه وقایعی بوده است؟ او خیلی زود متوجه شد که اتاقش کاملا خالی شده است. معمولا پرستار شاهزاده که همواره نگران وی بود و خواب سبکی داشت، فورا به اتاق شاهزاده میآمد و ....