اریک اریکسون یگانه روانشناسی است که مراحل رشد را به سرتاسر عمر آدمی مرتبط می داند. وی دوران بازنشستگی را از شصت سالگی به بعد می داند و حال آنکه در قوانین و مقررات کشور ما سن این دوره پنجاه سالگی است. این عهد در تقسیم بندی اریکسون، در طبقه 35 تا 60 سالگی قرار دارد که میانگین چنین زمانی حدود 48 سالگی است که با سن بازنشستگی ما تطابق دارد. روانشناس یاد شده این عصر راسن باروری در برابر بی ثمری می انگارد. چنانچه در چنین برهه ای از زمان، شرایط مناسب برای فرد ایجاد گردد، یارای آن را دارد که تولید کننده خوبی هم باشد و گرنه احساس پوچی و بیهودگی می کند.
افلاطون جنبه فرهنگی این سن را پذیرش مسوولیت در امور اجتماعی و نهادهای زندگی اجتماعی می پندارد. این در حالی است که ما شخص را با بازنشسته کردن از تلاش های جمعی باز می داریم. او عضو پرورش یافته ای است که می تواند مفید باشد. روانشناس مذکور ساده ترین باروری این دوره را در تولید و انتقال فرهنگ یعنی تربیت کودکان و عنایت به پیشرفت آنان در زندگی می شمرد. مثلا معلم بسان سایر کارکنان نیست که بر اثر کار فرسوده شود. وی از حیث جسمانی تحلیل می رود اما از نظر ذهنی بالنده تر می شود. از همین روی، بازنشسته کردن زودهنگام معلم، صلاح نیست، بلکه باید نوع کارش را تغییر داد تا از سرمایه های فکری اش سودی حاصل آید.
کسانی مانند چرچیل، پیکاسو و راسل تا نود سالگی توانایی ذهنی شان را حفظ کردند. علی اکبر دهخدا و کمال الملک 70 تا 80 سالگی از قدرت شگرف و به سزایی برخوردار بودند.
امروزه که در کشور ما، پژوهش ها جای خود را می یابند، جا دارد که از بازنشستگان توانمند در مراکز پژوهشی استفاده شود.
در بسیاری از فرهنگ ها، آغاز بازنشستگی را با برقراری جشن و آیین همراه می سازند و یاران و همتایان ورود فرد بازنشسته را به فصل نوینی از زندگی، شادمانه شادباش می گویند.
این دوران به عنوان یک فرایند، عبارت از تدارک و گذر از نقشی به نقش دیگر است یعنی، گذر از نقش کارمند، که پیرو هنجارهای معینی است، به کسوت یک بازنشسته که هنجارهای ویژه خویش را داراست.
با توجه به تعریف فوق و تطابق آن با وضعیت کنونی بازنشستگان تا حدی فاقد نقش می گردند و حتی در پذیرش های اجتماعی و روزمره برایشان نقشی منظور نمی شود. جمع کثیری از این گروه بر این نظر بوده اند که اجتماع، ایشان را نادیده گرفته است.
انسان تا وقتی که زنده است، باید نقش هایی بر عهده داشته باشد. فرد بازنشسته با توجه به اینکه نزدیک به سی سال از یک نقش سازمانی برخوردار بوده است و یک شبه آن را از وی بازستانده اند، اندوه و بیماری ها بر او عیان می شود و وی را به خویشتن سرگرم می سازند.
● دوران کهنسالی یا فصل بهره برداری از تجربه های عمر تولستوی:
بشریت پیشرفت اخلاقی، اجتماعی و ترقی خویشتن را مدیون کهنسالان است. در دوران سالمندی انسان بهتر و خردمندتر می شود و تجربه هایش را به نسل آینده منتقل می سازد. بدون سالخوردگی، آدم راکد می ماند.
اسکینر: کهنسالی، سفر به سرزمین دیگری است. چنانچه پیش از عزیمت، خویشتن را آماده کرده باشید، به شما خوش می گذرد.
سقراط: خرد، آموختنی نیست، مستقیما ایجاد می شود. وجود آن را تشخیص می دهیم، ولی اندازه اش را نمی توان با معیاری مشخص کرد. فرزانگی، فراگرفتنی نیست. تنها با رشد کردن و گذشت زمان می توان به دستش آورد.
خلاصه اینکه درایت و خرد، ارمغان طول عمر آدمی و پیامد گذشت و گذران سال های بلوغ و رسیدن کهنسالی است. در صورتی که بدانیم چگونه به عمل دست یازیم و شمع حیات مان را تا آخرین روز زندگی روشن نگه داریم، به سه ارزش دسترسی پیدا می کنیم:
1) درایت و خرد که پیامد طول عمر است.
2) تجربه ای سازنده که سبب جالب شدن زندگی می شود.
3) طول حیات.
روانشناسانی که در زمینه سازندگی سرگرم پژوهش اند، معتقدند که هنرمندان و نویسندگان در سنین بالاتر بهتر می توانند به دیدگاه های سودمند برسند.
عهد پیری، زمان گوشه گیری و انزوا نیست. برخی از مردم دوران بازنشستگی را که هم زمان با سالخوردگی است، به بیکاری و انزوا می گذرانند، به این خیال که در دوران جوانی، تمام برنامه های زندگی شان را به انجام رسانده اند. در صورتی که این دوره، زمان نتیجه گیری از عمر و فصل درو و برداشت حاصل زندگی است. مگر نه اینکه دانشمندان بزرگ جهان عمدتا در سالمندی حاصل تجربه ها و معلومات زندگیشان را به عالم بشریت عرضه داشته اند.
1) ولتر، دانشمند و فیلسوف فرانسوی، در سال 1764، که هفتاد سال داشت، کتاب فرهنگ فلسفه را نگاشت.
2) ویکتور هوگو اثر مشهور خود VITIME belanuit et bujour comdat را در 83 سالگی نوشت و تا جان در بدن داشت، قلم بر زمین نگذاشت.
3) ادیسون بهره برداری از برق را در موتورها، که منشا حرکت موتور است، در هفتاد سالگی کشف کرد.
4) میکل آنژ در 89 سالگی اثر معروف خویش را با نام Rime عرضه کرد و تا پایان عمر، در کلیسای سن پیر مشغول هنرآفرینی شد.
5) آدنایر، صدراعظم آلمان، در 73 سالگی به صدارت رسید، کشورش را چهارده سال اداره کرد و در 91 سالگی جان باخت.
6) پیکاسو تا 92 سالگی آثار مشهور و نقاشی های خویش را ارایه کرد.
7) چرچیل با 91 سال عمر نخست وزیر انگلیس، برنده جایزه نوبل در ادبیات و سیاستمدار دوره خود بود. وی در 82 سالگی، کتاب تاریخ ملل انگلیسی زبان را به رشته تحریر درآورد.
8) سعدی 82 سال عمر کرد و تا آخرین دوران حیات به پند و اندرز مشغول بود.
9) فردوسی با 71 سال عمر، کتابش را در اواخر زندگی تمام کرد.
10) برتراندراسل، فیلسوف نامور جهان، تا 94 سالگی در کمیته بین المللی صلح تلاش می کرد.
11) جرج برنارد شاو، نمایشنامه قصه های پندآموز را در 93 سالگی نگاشت.
12) آلبرت شوایتزر در 89 سالگی بیمارستانی را در آفریقا سرپرستی می کرد.
13) ویلیام سامرست موآم کتاب دیدگاه ها را در 80 سالگی نوشت.
روزنامه مردم سالاری www mardomsalari com