وقتی در احوالی بدام می افتی که آن را آچمز می نامند فرصت خوبی است که بر بال های اندیشه یا احساس از گیرودار بیرون روی، حتی اگر واقعی نباشد....
الان که در یکی از نمایه های عاقبت نیندیشی، ناهمکاری و قانون گریزی مردم و مسوولان ( ترافیک بعداز ظهر تهران) آچمزگردیده ام به یاد جلسه معرفی بیمار امروز صبح افتادم.
یکی از همکاران جواندل و پرمغز که توانایی تلفیق مبانی نظری و تازه های علمی و عملی جهان را با شرایط ممکن و لازم کشور ما دارد (برخلاف احوال غالب این روزها) خانم مبتلا به سرطان پستان را معرفی می کرد:
با وجود تشخیص زودرس و انجام کلیه فرآیندهای درمانی طی یک کار گروهی مناسب (از عجایب است)، متأ;سفانه دچار متاستازهای متعدد استخوان، کبد و مغز گردیده بود که با ادامه همان کار گروهی و استفاده از روش های پیگیری و درمان جدید موفق به کنترل بیماری و ادامه حیات در شرایط قابل قبول برای بیمار گردیده بودند.
وقتی جلسه تمام شد و حضار طالب علم به سرعت به سوی ناهارخوری، استراحت گاه و به خصوص کارپرمایه به راه افتادند، یکی از نوادر حضار که توجهی به موضوع و بازخوردی از آن نشان می دهند، پرسید: فلانی، راستی سرطان پستان از چهل سال پیش که من در همین بیمارستان طبابت را شروع کردم خیلی بیشتر شده است! دیگر حاضر جمع گفت: نه بیشتر نشده بلکه بیشتر تشخیص داده می شود.
اولی گفت: اینطور نیست؛; ماهم آن موقع تشخیص سرطان پستان می دادیم، ولی از این انواع فعلی نبود. در ساخت وسایل تشخیص هم این قدر پیشرفت نشده بود و بیماران در مراحل پیشرفته تری تشخیص داده می شدند، البته با درمان جراحی وسیع تر به نتایج بهتری از درمان های محدود جراحی فعلی می رسیدیم!
یکی از دانشجویان اهل مطالعه و بحث (یاللعجب) با کم رویی و فروتنی گفت: استاد البته باید افزایش جمعیت را هم در نظر داشت (از بزرگ ترین مشکلات کشور هایی چون ما). ولی به هر حال درمان های جدید هم نتایج خوب و بلکه خوبتر از روش های درمانی قدیم نشان داده اند.
دومی گفت: بله من هم با این جوان موافقم اگر باور نداری به آمار مراجعه کن.
اولی با خنده گفت: آمار فرنگی ها حتما در مورد ما صادق نیست.
دومی با زهر خند گفت: به هر حال از نداشتن آمار بهتر است.
دانشجوی جوان گفت: استاد شاید ما هم بتوانیم روزی بر مبنای آماری دقیق و موفق سخن بگوییم.
● چه سوالات تلخی
راستی اگر قرار باشد براستی بدانیم :
▪ آیا سرطان پستان در ایران شیوع بیشتری یافته است؟
همین جا بگویم که مفاهیم معادل prevalence و incidence در فرهنگ پزشکی فارسی و کاربرد یا اهمیت آنها در طبابت را از یاد برده ام.
▪ آیا عوامل خاصی باعث این افزایش احتمالی شده اند و می توان جلوی این افزایش را گرفت یا نه؟
▪ آیا در روش های پیشگیری یا تشخیص زودرس بیماری به اندازه کافی اطلاع رسانی کرده و امکانات را فراهم نموده ایم؟
▪ آیا در درمان سرطان پستان ما نیز به اندازه مراکز معتبر و فعال دنیا صاحب تجربه لازم هستیم و به نتایج درمان قابل قبولی دست می یابیم؟
▪ اگر نتایج درمان ما قابل قبول نیستند علل آن چیست و در کدام روش های درمانی موفق تر و در کدام از آنها ناموفق هستیم؟
▪ آیا پرسنل، ابزار و مواد لازم را جهت پیشگیری، تشخیص، درمان و پیگیری بیماران مبتلا به سرطان پستان فراهم نموده ایم؟
▪ در هر یک از موارد فوق الذکر به چه میزان کمبود داریم؟
▪ خلاصه اینکه صورت مساله سرطان پستان در کشور ما چیست؟
● دنباله سوالات تا چند لحظه دیگر
همشهری موتورسوار، بدون کاسکت، سه ترکه و با صدای شکستن دیوار صوتی (به مثابه میک های عراقی) توسط بوق و اگزوز از کنارم گذشت و چرت سرطانی مرا پاره کرد. یادم آمد که موضوع را خیلی از این وسیع تر می باید نگریست.
▪ آیا به راستی سرطان پستان مهمترین بیماری بدخیم در کشور محسوب می شود؟
▪ آیا اصولا پیگیری، تشخیص، درمان و پیگیری سرطان ها از اهم فعالیت های بهداشتی این مرز و بوم است یا اینکه سوء تغذیه، چاقی، دیابت، فشار خون، بیماری های عفونی، افسردگی، اعتیاد و... در صدر مسایل بهداشتی کشور ما قرار دارند؟
▪ در آینده نزدیک یا دور صورت مساله چه خواهد بود و چه تغییری خواهد یافت؟
▪ احتیاجات و کمبودهای ما چیست و چگونه باید رفع شود و مخارج آن چقدر است؟ از کجا می باید اینها را تأ;مین کنیم؟
یکه سواران دیگری بر محشر ترافیک می گذشتند، اما من به این می اندیشیدم که بدون ثبت سرطان و اصولا ثبت بیماری ها آن هم به وجهی کامل، ممکن و هدفمند آیا می توان به طرح و حل معضلات بهداشتی کشور پرداخت و اگر ثبت سرطان یا وضع رفت و آمد شهری این چنین باشند! تکلیف ما با اینها چیست؟
دکترسیامک شریعت عضو هیات علمی گروه آسیب شناسی دانشگاه علوم پزشکی تهران
هفته نامه سپید