1) مفهوم تحول
1-1) چیستی تحول
می توان در مورد چیستی تحول، موارد زیر را در نظر گرفت:
سنت لایتغیر الهی؛ راز ماندگاری و راز تعالی بشر؛ دگرگونی به سمت پیشرفت و تعالی؛ حرکت ریشهای؛ بهروز بودن؛ دو گرایش غلط دربارهی تحول؛ تحول چه چیز نیست.
- تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمیتواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد. دیر یا زود، یکی پس از دیگری، تحولات بشری اتفاق میافتند. (18/8/85)
- تحول اجتنابناپذیر است. تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است. (8/9/86)
- این راز ماندگاری و راز تعالی بشر است. (18/8/85)
- دو گرایش غلط همیشه دربارهی پیشرفت و تحولِ منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانت هایی که به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربههایی که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری بر پیکر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری - که هم بی سواد بودند، هم دنیاپرست بودند، هم در عین حال با محافل غربی ارتباط داشتند - عامل و وسیلهی وابستگیِ نادانستهی کشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است!
در نقطهی مقابل، کسانی بودهاند و هستند که با هر نوع نوآوری و تحولی مخالفت کردهاند؛ به اسم این که این سابقه ندارد، این را نمیشناسیم، این را نمی دانیم، به این مشکوکیم. حدیثِ شرّ الأمور محدثاتها را بد معنا کردهاند. با این که نوآوری سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآوری زندگی بشر معنا پیدا نمی کند؛ اما این ها مخالفت کردند. ما باید پیشرفت و آن چیزی را که از تحول اراده می کنیم و می خواهیم، درست برای خودمان معنا کنیم و بفهمیم دنبال چه هستیم، تا نه آن سوء استفاده انجام بگیرد، نه این مخالفت و ضدیت. (25/2/86)
- در دوران مشروطیت و بعد از استقرار آن، روشنفکرهای درجهی اول ما عقیدهشان این شد که اگر ایران بخواهد پیشرفت کند، باید از فرق سرتا پا غربیِ کامل بشود! این، یعنی تقلید محض... تقلید، رایج شدن و پیشرفت تقلید، پیشرفت نیست... وابسته کردن اقتصاد، تقلیدی کردن علم، ترجمه گرایی در دانشگاه؛ که هر چه که آن طرف مرزها، مرزهای غربی و کشورهای اروپایی، گفتهاند، ما همان را ترجمه کنیم و اگر کسی حرف زد، بگویند مخالف علم حرف میزند؛ پیشرفت نیست و ما این را پیشرفت نمیدانیم... زبان ملی را مغشوش کردن، هویت اسلامی ملی را سلب کردن و مدلبازی به جای مدلسازی، پیشرفت نیست. (18/8/85)
- ما وابسته شدن و غربی شدن را پیشرفت نمیدانیم. (18/8/85)
- پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادی است؛ محور، سود مادی است؛ هرچه سود مادی بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش ثروت و قدرت. این، معنای پیشرفتی است که غرب به دنبال اوست؛ منطق غربی و مدل غربی به دنبال اوست و همین را به همه توصیه می کنند. پیشرفت وقتی مادی شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را می شود در راه چنین پیشرفتی قربانی کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولی اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد. اما از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. (25/2/86)
1-2) چرایی تحول
تحول برای چیست؟ برای پیشرفت؟ پیشرفت چیست؟ توسعه بر مبنای رشد و تعالی انسان ؟
- آنچه که پیشرفت هست این است که ما از هر که و هر جور، همهی دانش های مورد نیازمان را فرا بگیریم؛ این دانش را به مرحلهی عمل و کاربرد برسانیم، تحقیقات گوناگون انجام بدهیم، برای این که دامنهی علم را توسعه بدهیم، تحقیقات بنیادی انجام بدهیم، تحقیقات کاربردی و تجربی انجام دهیم، تا فناوری را به وجود آوریم یا فناوری جدیدی را به وجود بیاوریم یا فناوری را تکمیل کنیم؛ تصحیح کنیم و انجام بدهیم؛ در زمینهی آموزش های مدیریتی از پیشرفت های دنیا فرا بگیریم، آن را بین خودمان بر طبق نیازها و عرف و فرهنگ خودمان تحلیل و فهم کنیم و با جامعهمان تطبیق کنیم؛ دربارهی مشکلات اجتماعیای که در کشور وجود دارد، تحقیق کنیم و راه ریشه کردن این ها را پیدا کنیم. (18/8/85)
- آن چیزی که ما به آن نیاز داریم، این است که نقشهی پیشرفت کشورمان را بر اساس جهانبینی اسلام برای این انسان، انسانِ در منطق اسلام، فراهم و تهیه کنیم. در این نقشهی پیشرفت و تحول، دیگر معنا ندارد که پیشرفت با فحشا، با غوطه خوردن در منجلاب فساد همراه باشد. معنویت، پایهی اساسی این پیشرفت خواهد بود. پیشرفتی که محورش انسان است و انسانی که دارای بُعد معنوی قوی است و انسانی که علم و دنیا و ثروت و فعالیت زندگی را وسیلهای قرار میدهد برای تعالی روحی و رفتن به سوی خدای متعال این پیشرفت با آن پیشرفت خیلی متفاوت است. (25/2/86)
- پیشرفت کشور و تحولی که به پیشرفت منتهی می شود، باید طوری برنامهریزی و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالی برسد انسان در آن تحقیر نشود.
1-3) چگونگی تحول
می توان در مورد چگونگی تحول، موارد زیر را در نظر گرفت:
بحث نظری و ایده پردازی؛ مدل سازی و تعیین الگوی پیشرفت؛ با حفظ ریشه ها و اصالت ها؛ با استفاده از راه حل بومی ؛ با یافتن راه های میان بر.
- کارهای بزرگ از ایدهپردازی آغاز می شود. (25/2/86)
- برای این که ما بتوانیم نسخهی درست پیشرفت را پیدا کنیم، چه لازم داریم؟
▪ بحث نظری (18/8/85)
- با بحث نظری و تعریف شفاف و ضابطهمند از پیشرفت، قصد داریم یک باور همگانی در درجهی اول در بینِ نخبگان، بعد در همهی مردم به وجود بیاید که بدانند دنبال چه هستیم و به کجا می خواهیم برسیم و بخشهای گوناگون نظام بدانند چه کار باید بکنند. (25/2/86)
- بحثی که امروز من مطرح می کنم، بحث لزوم بازشناسی الگوی توسعه و پیشرفت است. ما می خواهیم پیشرفت کنیم. مدل این پیشرفت چیست؟ این مدل را باید بازشناسی کنیم. (25/2/86)
- پیشرفت در همه حال خوب است. ایستایی و جمود در هیچ کاری خوب نیست. باید پیشرفت کرد؛ اما باید قاعده را حفظ نمود. (26/4/81)
- آنچه خوب و درست است، جامعهی با ثبات، اما غیر راکد و دارای تحول است؛ جامعهای که حتّی تحولات صحیح را سریع در خودش به وجود بیاورد. چگونه میشود این ویژگی را به دست آورد؟ این که: ریشهها و اصالت ها را حفظ کنیم و شالودهشکنی نکنیم؛ هویت ملی را بشدت مورد ملاحظه قرار دهیم و ارج بنهیم. (18/8/85)
- دنبال تقلید از این و آن نباشیم؛ دنبال سخن گفتن با زبان و لغت بیگانه و عاریه گرفتن از تجربههای دست چندم آنها نباشیم. نه اینکه از فرآوردههای علمی دیگران بهره نبریم؛ چرا، صددرصد معتقدم که باید از همه تجربههای علمیِ بشری بهره برد. پنجرهها را نمیبندیم؛ هرکس که در دنیا کار خوبی کرده، آن را انتخاب میکنیم.
راه حلّ واقعی این است که یک ملتْ خودش باشد؛ با مغزِ خودش فکر کند؛ با چشمِ خودش ببیند؛ با اراده خودش انتخاب کند؛ آنچه را هم انتخاب میکند، چیزی باشد که برایش مفید است. ما باید با حفظ تمدنمان، با دست و بازوی خود کار کنیم و فقط ترجمه، کارِ منحصر ما نباشد. بعضی افراد، حتّی فکر را هم ترجمه شده قبول میکنند؛ حاضر نیستند آن را با معیارها بسنجند؛ میگویند چون فلان روانشناس یا فلان جامعهشناس یا فلان اقتصاددان اینطور گفته و این فرمول را داده، دیگر برو برگرد ندارد. اگر کسی برخلاف او حرف زد، مثل اینکه کفر گفته است! چهار صباح دیگر آنها از حرف خودشان بر میگردند و حرف دیگری میزنند؛ باز این آقا همان حرف دوم آنها را بدون تحلیل قبول میکند! برای یک کشور، این بدبختی است.
راه حلّ واقعی این است که یک ملت با دست خود، کار کند؛ برای خود، کار کند؛ با فکر و مغزِ خود بیندیشد و اجتهاد کند و با ابتکار خود پیش برود؛ ضمن اینکه از همه تجارب هم استفاده کند.
▪ راه حلّ کاذب چیست؟
راه حلّ کاذب این است که یک ملت به تغییر ظاهری دل خوش کند و از حرکت عمیق رو برگرداند. (12/2/80)
- واقعیت این است که ما دویست سال از علم دنیا عقب مانده ایم؛ اما معنای رسیدن به مرزهای دانش این نیست که راهی را که اروپایی ها در طول دویست سال رفته اند، ما هم همان راه را در طول دویست سال برویم ؛ بعد به آن جایی که امروز رسیده اند، برسیم؛ نه، این حرفها نیست؛ ما راه های میان بُر پیدا می کنیم. ما علم را از دست اروپایی ها می قاپیم. (17/4/83)
2) ضرورت های ایجاد تحول بنیادین در آموزش و پرورش
2-1) نیازمندی آموزش و پرورش به تحول
- باید آموزش و پرورش مان را تحول بدهیم. ما در آموزش و پرورش احتیاج به تحول داریم. (12/2/85)
2-2) عدم بنیان آموزش و پرورش بر اساس هندسه صحیح
- در کشور ما آموزش و پرورش یک بنای قدیمی است ، لیکن نه با هندسه ی صحیحی از آغاز کار.(25/10/70)
- در اینجا اول کار آموزش و پرورش را مثل اغلب بناهای فرهنگی ، مبنای صحیح نگذاشتند، شما دارید مجاهدت می کنید که این مبنای صحیح را به وجود بیاورید. بنابراین مشکلات زیادی دارد ، این مشکلات را تحمل بکنید و آن را به حساب جهاد در راه خدا بگذارید. (25/10/70)
2-3) آموزش و پرورش کنونیِ کشور ما، ساخته و پرداختهی فکر ما و برنامههای ما و فلسفه ی ما نیست
- آموزش و پرورش کنونیِ کشور ما، ساخته و پرداختهی فکر ما و برنامههای ما و فلسفه ی ما نیست از آغاز کار - بنای کار بر آن فلسفهای نبود که ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم. ( 3/5/86)
2-4) حاکمیت رویکرد ضد دینی در طراحی اولیه آموزش و پرورش
- اساس، اساسِ ضد دینی بود، نه غیر دینی؛ بر اساس ضدیت با دین بود. هر چه هم گذشت، این جنبهی ضد دینی، پیوسته و تا آخرِ دوران پهلوی بیشتر و بیشتر شد..
آن کسانی که آموزش و پرورش جدید را وارد کشور کردند، نه فقط نیتشان متدین کردن مردم و جوانها نبود، بلکه بعکس، نیتشان دور کردن مردم از عقاید دینی بود. (3/5/86)
2-5) ضدیت و بی توجهی به حفظ هویت ملی
- جنبهی سیاسی و مدیریتی، جنبهی ضد ملی آموزش و پرورش بود. ملیت را دنبال میکردند - لکن آن ملیتی که دنبال میکردند، به معنای واقعی به معنای حفظ هویت ملی نبود. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه وابستگیهای سیاسی آنها روز به روز بیشتر میشد و همین در کیفیت تعالیم و آموزشهای آموزش و پرورش خودش را نشان میداد .(3/5/86)
2-6) غربزدگی نظام آموزش وپرورش
- نظام آموزش و پرورش ما یک نظام غربزده، تقلیدی، مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفتهی در اروپا بود. حالا یکی بلژیک را ترجیح میداد، یکی انگلیس را ترجیح میداد، یکی فرانسه را ترجیح میداد؛ بالاخره مربوط به آنها بود. غربزدگیِ مطلق. این، در آموزش و پرورش هم بود. (3/5/86)
2-7) عدم روز آمدکردن آموزش و پرورش
- آن کسانی که الگوی آموزش و پرورش سنتی و قدیمی ما بودند، آنها به همان شکلها و قالبهای آن روز بسنده نکردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پیش بردند؛ اما این مقلدان آن تحولات را دیگر نفهمیدند و همان شکل سنتی را نگه داشتند. (3/5/86)
2-8) عدم پاسخگویی به نیازهای حقیقی کشور
- این دو عیب بزرگ؛ یعنی اول، جنبهی ضدیت با دین - حداقل مغایرت با مبانی دینی و اخلاق دینی و تربیت دینی - و دوم هم بشدّت ترجمهای بودن، وابسته بودن، تقلیدی بودن، از نیازهای حقیقی کشور و ملت ایران نجوشیده بودن، عیب اساسی آموزش و پرورش ما بود که ماند تا دورهی انقلاب اسلامی. (3/5/86)
2-9) وجود عیوب مهم در شیوه ها و مولفه های نظام آموزشی
- نظام آموزش و پرورش تحول پیدا نکرده و همان نظام قدیمی است! این عیوبی که شما بخصوص معلمان قدیمی، کارکُشته، مدیران آموزش و پرورش و پرورشی های آگاه و قدیمی معمولاً میشمرند، میگویند درسها حفظی است، قدرت ابتکار را در جوانها به وجود نمیآورد، تأمل نیست، کار متراکم و انبوه است و ...، اینها همه ناشی از همان نظام قدیمی است که از آن وقت مانده است. (5/86)
3) مبانی تحول بنیادین
▪ تدوین فلسفه آموزش و پرورش اسلامی
- بهترین و برجستهترین فکرها باید بنشینند برای آموزش و پرورش طراحی کنند؛ باید فلسفهی آموزش و پرورش اسلامی، واضح باشد و بر اساس این فلسفه، افق آیندهی آموزش و پرورش کشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستیم و کجا میخواهیم برویم و بر اساس آن خط کشی بشود، برنامهریزی بشود و راهها مشخص بشود؛ ما به این احتیاج داریم. آموزش و پرورش باید از روزمرّگی بیرون بیاید؛ این اساس حرف است. (5/86)
4) اهداف تحول بنیادین (هدف غایی- هدف های کلی)
4-1) هدف غایی: انسان سازی بر مبنای اسلامی
- اسلامی بار آورن جوانان نوجوانان و کودکان:
یکی از مهم ترین تدابیر همین است که جوانان و نوجوانان و کودکان را اسلامی بار بیاوریم. من خیال می کنم سر لوحه و محور برنامه های آموزش و پرورش در تنظیم کتاب، در تربیت معلم، در نظارت بر کار بخش های مختلف آموزش و پرورش، در نظارت بر کار آموزش دهندگان و داخل مدارس باید بر این باشد که ببینند آیا تفکر اسلامی منتقل شده یا نه؟ (5/10/70)
- احیای اعتقاد و عمل اسلامی:
به اعتقاد من، آن چیزی که امروز بیش از همه باید در آموزش و پرورش ما به آن توجه شود، اعتقاد اسلامی و عمل اسلامی است که در دانش آموزان باید احیاء گردد. در مدارس، همت باید بر این باشد که بچه های ما را از لحاظ دینی هم در قلمرو اعتقاد، هم در قلمرو تربیت و اخلاق، هم در قلمرو تعبد علمی انسان های مسلمان بار بیایند، این علاج و اساس کار ماست. (5/10/70)
4-2) هدف کلی: سه بعد فکری و مغزی، اخلاقی و رفتاری
4-2-1) فکر و مغزی
افراد از نظر فکری، مشخصات زیر را داشته باشند: آگاه، عالم و با سواد؛ روشنفکر؛ از لحاظ ذهنی، فعال و عمیق؛ اندیشمند و مطلع؛ کاردان، متخصص و کارآمد؛ دارای لیاقت و صلاحیت علمی؛ دانش دوستی؛ دارای تدبیر و فکر؛ پرسش گر؛ دارای روحیه؛ پژوهش گری؛ دارای روح خلاقیت، ابتکار و نوآوری.
- تربیت نسل جوان با سواد، تحصیل کرده، اندیشمند و روشنفکر بالاترین ضرورت انقلاب ماست. (7/8/65)
- اگر بخواهیم روی آینده ی این نظام حساب کنیم، باید بدانیم که آینده نظام ما به دست جوان های با سواد، مطلع و عالم و دارای لیاقت و صلاحیت علمی و عملی است و همین ها اداره کننده ی آینده ی دستگاه اداری، اقتصادی و فرهنگی کشور ما خواهند بود. (7/8/65)
- مردم، عالم و باسواد و از لحاظ ذهنی، فعال و عمیق بشوند، و از لحاظ دینی، ایمان آنها شکوفا و شفاف شود، معارف را عمیقاً فرا بگیرند، دین را واقعاً از روی یک اعتقاد راسخ بخواهند و به آن عمل کنند و به آن اعتقاد پیدا کنند(2/10/76 )
- اکنون این نسل (نوجوانان و جوانان) در دستگاه آموزش و پرورش در حال رشد است و شما باید بکوشید که عناصری والا و کارآمد تحویل جامعه اسلامی بدهید. (24/6/61)
- ما میخواهیم آن کسی که از آموزش و پروش خارج میشود، انسانی باشد از لحاظ خصوصیات فکری: خلّاق، پرسشگر، اهل فکر، اهل نوآوری، مایل به ورود در میدانهای بسیار وسیعِ نادانستنیهای بشر برای کشف دانستنیها و افکندن نور علم به وادی مجهولات، و صاحب فکر.(3/5/86)
- ... مدارس همت خود را بر ... ایجاد روحیه ی دانش دوستی متمرکز کنند و آن را اساس کار خود بدانند. (25/10/70)
4-2-2) اخلاقی
افراد از نظر اخلاقی، مشخصات زیر را داشته باشند: دلسوز و مهربان؛ خوشخو وخوش روحیه؛ بدون احساس انتقام گیری؛ خیرخواه؛ خوشبین و امیدوار؛ صالح؛ پرهیزگار و پاکدامن؛ پاکیزگی اخلاقی؛ آرمان طلب؛ والا و بلندهمت؛ ولنگار نبودن؛ فداکار و شجاع؛ مثبت در قضاوتها.
- اگر خدای نکرده در محیطی که انقلابی به وقوع می پیوندد، انسان ها به شکل صحیحی تربیت نشوند .... انسانهایی که هم آگاه باشند، هم دلسوز باشند، هم احساس مسیولیت کنند، هم کاردان باشند، هم خوش روحیه باشند، پرورانده نشوند، مطمیناٌ آن اساس اولی به خطر خواهد افتاد و ضایع خواهد شد. (25/10/70)
- ما میخواهیم آن کسی که از آموزش و پروش خارج میشود انسانی باشد شجاع، ، خوشخو، خیرخواه، خوشبین، امیدوار، بلندهمت، مثبت در قضاوتها (3/5/86)
- اگر می خواهیم نسلی به وجود بیاید ... مهربان و بدون احساس انتقام گیری در درون خانواده ی بزرگ جامعه، یک نسل فداکار... راه و کلیدش آموزش و پرورش است. برای تربیت چنین نسلی، آموزش و پرورش باید مهیا و مناسب باشد.(12/2/84)
4-2-3) رفتاری
افراد از نظر رفتاری، مشخصات زیر را داشته باشند: درک پیام های انقلاب؛ حافظ آرمان های انقلاب؛ دارای لیاقت و صلاحیت عملی؛ دارای اعتماد به نفس؛ منضبط به انضباط اجتماعی؛ مسیولیت پذیر؛ با کفایت و با عرضه؛ دارای شوق و نشاط؛ پرکار؛ دوری از اسراف؛ شجاع در اقدام؛ نظم پذیر؛ مستقل؛ خستگی ناپذیر؛ تن پرور نبودن؛ اهل اقدام های بزرگ؛ قانون شناس.
- انقلاب یک حادثه است که در یک نقطه ای از عالم اتفاق می افتد و آثار معجزه آسایی هم نشان می دهد. بقاء و استمرار و برکات این حادثه مستقیماً و تحقیقاً با تربیت انسان ها ارتباط پیدا می کند. اگر انسان های صالح و عالمی باشند که پیام انقلاب را درک کنند و آن را حفظ کنند و به آن عمل نمایند و آن راه و آن جهت را پی بگیرند، انقلاب زنده و مانده است و برکات آن خواهد رسید. (25/10/70)
- آینده ی نظام ما به دست جوان های با سواد، مطلع و عالم و دارای لیاقت و صلاحیت علمی و عملی است. (7/8/65)
- اگر می خواهیم نسلی به وجود بیاید که اعتماد به نفس و انضباط اجتماعی داشته باشد، یک نسل مسیولیت پذیر و با عرضه و با کفایت برای کارهای بزرگ، یک نسل دارای ابتکار، یک نسل مهربان و بدون احساس انتقام گیری در درون خانواده ی بزرگ جامعه، یک نسل فداکار، یک نسل پرکار، یک نسل کم اسراف و دور از اسراف، اگر می خواهیم فرهنگ عمومی جامعه به این سمت حرکت کند، راه و کلیدش آموزش و پرورش است. برای تربیت چنین نسلی، آموزش و پرورش باید مهیا و مناسب باشد. (12/2/84)
- شما به عنوان یک انسان، به عنوان یک مدیر، به عنوان یک رییس و به عنوان یک دلسوز، می خواهید کشوری داشته باشید که افراد آن... مردمانی مستقل، دارای فکر، دارای ابتکار، دارای روح خلاقیت، پرهیزگار، پاکدامن، نظم پذیر، قانون پذیر، اهل اقدام های بزرگ و آرمان طلب باشند، می خواهید یک چنین کشور و جامعه ای بسازید.
شجاعت در اقدام داشته باشند، آرمان های بلند را دنبال کنند، خسته نشوند، شوق و نشاط داشته باشند، نظم و انضباط داشته باشند، در آنها ولنگاری و بی انضباطی و تن پروری وجود نداشته باشد. (12/2/86)
5) اصول تحول بنیادین
5-1) مبتنی بر نظریه و روش های ا سلامی ، دینی و مکتبی باشد.
- اصل و اساس زندگی ما و حرکت ما و تلاش ما در همه جا از جمله در تعلیم و تربیت، اسلام است ... (1/7/61)
- ما باید پیشرفت را با الگوی اسلامی ایرانی پیدا کنیم. (25/2/86)
- نظام اسلامی ، یعنی آن نظامی که بر مبنای ارزش های این مکتب بنا می شود...بنّایان و سازندگان این نظام، نظریه ها را از کجا بگیرند؟ یک عده متفکر و نظریه پرداز لازم است. به تعبیر فقهی و شرعیش یک عده فقیه لازم است. اگر این فقیه نبود، آن نظام نیست ....... اگر نظریه پردازان اسلامی نباشند، آن صورت نظام، یک صورت بی جان است. (2/3/63)
5-2) مبتنی بر جهت گیری های انقلابی باشد.
- در تمامی برنامه های ارایه شده نباید جهت گیری اسلامی و انقلابی را رها کنیم. یک کار علمی، اجتماعی، فرهنگی و حتی برنامه های سرگرمی می تواند دارای جهت گیری اسلامی و انقلابی و یا بالعکس باشد. البته منظور از جهت گیری اسلامی و انقلابی این نیست که حتما ً در هر برنامه ای آیه ای از قرآن و یا یک داستان مذهبی باشد. جهت گیری اسلامی و انقلابی این است که پیام انقلاب اسلامی رسانده شود. (4 /10/64)
5-3) از الگوهای پیشرفت غربی استفاده نشود.
- الگوی پیشرفت غربی، یک الگوی ناموفق است. آن چه موجب می شود ما الگوی غربی را برای پیشرفت جامعه ی خودمان ناکافی بدانیم، در درجه ی اول این است که نگاه جامعه ی غربی و فلسفه های غربی به انسان البته فلسفه های غربی مختلفند؛ امّا برآیند همه ی آن ها این است با نگاه اسلام به انسان، به کلی متفاوت است، یک تفاوت بنیانی و ریشه ای دارد. لذا پیشرفت که برای انسان و به وسیله ی انسان است، در منطق غرب، پیشرفت مادی است، محور سود مادی است ... امّا از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادی مطلوب است، امّا به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالی انسان است. (25 /2/ 85)
5-4) هویت ملی مورد ملاحظه قرار گرفته و ارج نهاده شود.
- هویت جمعی یک ملت، جزو آن چیزهایی است که در تحولات باید دست نخورد. (18/8/85)
- هویت ملی هم که میگوییم، ملیت در مقابل دین نیست، بلکه هویت ملی هر ملت، مجموعهی فرهنگها و باورها و خواستها و آرزوها و رفتارهای اوست. یک ملت مذهبی، یک ملت موحد، یک ملت مؤمن و یک ملت معتقد به پاکان درگاه الهی و اهل بیت پیغمبر است؛ این جزو فرهنگ و هویتشان است؛ هویت ملی که میگوییم، شامل همهی اینها هست؛ اینها را حفظ کنیم. حالا برای تغییر بخش های غلط، کارهای غلط و راههای غلط، تلاش و پویایی لازم است. (18 /8/ 85)
5-5) ریشهها و اصالتها حفظ گردد و شالودهشکنی نشود.
- آنچه خوب و درست است، جامعهی با ثبات، اما غیر راکد و دارای تحول است؛ جامعهای که حتّی تحولات صحیح را سریع در خودش به وجود بیاورد.چگونه میشود این ویژگی را به دست آورد؟ این که: ریشهها و اصالتها را حفظ کنیم و شالودهشکنی نکنیم. (18 /8/ 85)
- یک عدهای که طرفدار ثبات اجتماعیاند، با هر تحولی مخالفت می کنند؛ به خیال اینکه این تحول، ثبات را به هم میزند. از طرف دیگر، کسانی که خیال میکنند هر تحولی به معنای ساختار شکنی و شالودهشکنی و زیر سؤال بردن همهی اصالتهاست، اینها هم برای اینکه تحول ایجاد کنند، ثبات اجتماعی را از بین میبرند و دچار خطر میکنند. این دو اشتباه، از دو طرف وجود دارد. (18 /8/ 85)
6) الزامات تحول بنیادین
الزامات تحول بنیادین با چند شاخص زیر قابل بررسی است: مدیریت صحیح؛ خط مشی درست؛ برنامه ریزی؛ تعیین الگوی پیشرفت؛ هوشمندی؛ مشارکت نخبگان؛ آزاد اندیشی و نوآوری؛ نقادی و نقد پذیری؛ عملی و منطقی؛ دقت، صحت و سرعت؛ پرکاری و تلاش؛ پویایی، نشاط و امید.
- باید راه آزاد اندیشی و نوآوری و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت کرد ... این کار، مدیریت صحیح لازم دارد. چه کسی باید مدیریت کند؟... مدیریتش با نخبگان است... دنبال حرف نو و پیدا کردن حرف نو حرکت کنید. (18/8/85)
- پویایی، نشاط، برخورداری از آزادیِ تحرک و روح رقابت در میان جمع خود را باید بشدت ارج بنهیم و به آن اهمیت بدهیم. لازمهی این نشاط و پویایی این است که هم منتقد باشیم، هم انتقادپذیر، که هر کدامش نباشد، بد است اینها لازمهی آن تحول و حالت مطلوب جامعه است؛ همراه با امید، همراه با پُرکاری، همراه با برنامهریزی و همراه با داشتن خط مشی درست و سرمشق برای تحول. (18/8/85)
- این تحول و تطور، باید خیلی هوشمندانه، از روی صبر، از روی حوصله و با دقت انجام بگیرد. (3 /10/ 76)
7) گام های تحول بنیادین
ـ گام اول: تدوین فلسفه آموزش و پرورش اسلامی
ـ گام دوم: تعیین ویژگی های انسان مطلوب
ـ گام سوم: طراحی نظام مطلوب
ـ گام چهارم: طراحی محتوا ی برنامههای آموزشی
ـ گام پنجم: تربیت مجریان مستعد و لایق
ـ گام ششم: اقدام شجاعانه در اجرای برنامه ها
- باید فلسفهی آموزش و پرورش اسلامی، واضح باشد و بر اساس این فلسفه، افق آیندهی آموزش و پرورش کشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستیم و کجا میخواهیم برویم و بر اساس آن خط کشی بشود، برنامهریزی بشود و راهها مشخص بشود. (12/2/85)
- ما میخواهیم آن کسی که از آموزش و پروش خارج میشود بعد از سیزده سال - حالا که پیش دبستانی هم هست، میشود سیزده سال - انسانی باشد با برجستگیهای اخلاقی، برجستگیهای فکری و مغزی، و با تدین؛ یک چنین انسانی میخواهیم. (3/5/86)
- بر اساس این فلسفه، نظام مطلوب آموزش و پرورش به دست خواهد آمد. آن نظام بایستی مثل یک جدول، پُر بشود از برنامههای گوناگون، و البته بخش مهم و اساسیِ آن، اِجراست. اجرا، به انسانهای مستعد و لایق احتیاج دارد که این را هم باز باید تربیت کنیم. (3/5/86)
- آدمهای کارآمدمان بنشینند آن نظام را تعریف و تدوین کنند و با شجاعت لازم وارد میدان شوند و تشکیلات آموزش و پرورش را بر طبق آن نظام تعریف کنند و تحقق ببخشند. (3/5/86 )
8) مؤلفه ها و عناصر تحول بنیادین
مولفه ها و عناصر تحول بنیادین عبارتند از: معلم؛ دانش آموز؛ ساختار؛ فضا و تجهیزات؛ روش ها؛ قوانین و مقررات؛ کتاب های درسی؛ برنامه.
- ... آموزش و پرورش باید محل کشف و جذب خلاقیت ها و ابتکار ها باشد و این کار با تربیت معلمین صالح و تدوین کتابهای مناسب و برنامه ریزی صحیح امکان پذیر خواهد بود. به خصوص در امر تربیت معلم و تدوین و تألیف کتب درسی هر قدر ابتکار، علم، هنر، خلاقیت و همچنین بودجه صرف این کار شود جا دارد. (24/6/61)
- یک تجدید نظر کلی در بنیان کیفیت درسی و رشته های تحصیل مطابق با نیازهای نسل آینده ی این جامعه باید صورت گیرد. (11/5)
- در آموزش دو چیز باید مورد توجه قرار گیرد: یکی برنامه ریزی آموزش یعنی شناخت مخاطبان و تعیین نیاز آنها، اولویت های این نیازها و پاسخ گویی به این نیازها و دیگری سازماندهی آموزش یعنی طراحی تشکیلات و شبکه ی آموزش دهندگان و فراگیرندگان. (27 /10/ 63)
9) متولیان تحول بنیادین
متولیان تحول بنیادین عبارت خواهند بود از: دست اندرکاران آموزش و پرورش؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ شورای عالی آموزش و پرورش؛ نیروهای فکری و زبده کشور.
- شورای عالی انقلاب فرهنگی، مسیولیت مهمی دارد. کما اینکه خود شورای عالی آموزش و پرورش هم مسیولیت دارد. همهی نیروهای فکری و زبدهی کشور با همدیگر دست به دست هم بدهند و هر کدام در جای خود و به سهم خود، این کار بزرگ را انشاءاللَّه بتوانند انجام بدهند. (3/5/86)
- این مجموعهای که امروز، مسیولیتهای مهم کشور و آموزش و پرورش وتعلیم و تربیت را بر عهده دارند، اینها انگیزهی کافی برای این کار دارند.(3/5/86)
- وظیفهی نخبگان فکری و فرهنگی جامعه و حوزه و دانشگاه، مدیریت این تحول است. (18/8/85 )
خبرگزاری ایسنا