● مکتب خانه ها
مسلمانان برای سواد ارزشی زیادی قایل بوده و از همان زمان صدر اسلام نسبت به این قضیه حساس بوده اند بطوریکه پیامبر اکرم (ص) در قبال آزادی اسراء شرط آموزش10 مسلمانان را قرار می دهد . و یکی از مهمترین بحث های آموزشی فراگیری قرآن مجید می باشد . که این امر مهم در مکتب خانه ها انجام می شد. شاگردان هر گز بدون وضو در مکتب خانه حاضر نمی شدند و همواره قداست و پاکی مکتب خانه را به عنوان یک مکان مقدس حفظ می کردند .و وقتی وارد مکتب خانه می شدند با گفتن سلام علیکم حضور خود را در مکتب اعلام می کردند و آخوند و شاگردان دیگری که نشسته بودند جواب سلام را می دادند و اگر فرد بزرگتری وارد مکتب خانه می شد شاگردان به احترام او بلند می شدند . هر گاه آخوند وارد مکتب خانه می شد شاگردان به سرعت از جا بلند شده ودر حالی که دست راست خود را به روی سینه خود می گذاشتند با سلام به او ادای احترام می کردند و بعد از آن هر شاگردی در جای مخصوص خود می نشست . جای هر شاگرد بر اساس سطح سوادش مشخص می شد .آخوند در بالاترین مکان اتاق معمولاً روی یک تخت پوست و یا تشکچه می نشست و معمولاًچوب بلندی نیز در کنارش بود تا اگر شاگردی به درس توجه نداشت تذکر لازم را با حرکت چوب به او بدهد.
▪ مکتب داران شاندیز
ـ مکتب عروس خردو(حسین زاده) در محله
ـ مکتب ملا عبدا... صبوری واقع در محله
ـ مکتب زن استا عباس شاندیزی ثانی در محله
ـ مکتب تاج بی بی واقع در پاچنار
ـ مکتب شیخ محمد عطاران واقع در پاچنار
ـ مکتب زهرا کلاهی واقع در محله
ـ مکتب ملا صغری واقع سرمیدان
ـ مکتب فاطمه بشکی واقع در پایین ده
ـ مکتب آخوند رقیه واقع در پایین ده
ـ مکتب زن ملا باقر واقع درپایین ده
ـ مکتب حاج فاطمه زن محمد شریف واقع در سر میدان
این مکتب ها در منزل شخصی بوده و قرآن آموزش می داده اند .
- شاگردان در سنین مختلف و به صورت مختلط و دربعضی مکتب خانه ها به صورت جداگانه به فراگیری قرآن مشغول بودند .
- در بعضی از مکتب خانه ها نوشتن وکتاب هایی ازجمله جودی ، موش و گربه عبید زاکانی نیز تدریس می شده است .
- زیرانداز هر یک از نو آموزان متعلق به خودشان و بیشتر پوست تخت بود که از پوست گوسفند یا بز درست می شد .
آموزش در مکتب خانه سه مرحله داشت :
1) مرحله اوّل: یادگیری حروف الفبا بود که آخوند این حروف را به ترتیب به صورت سر مشق برای شاگردان می خواند تا آنها با حروف آشنا شده و آنها را یاد بگیرند . و ملا یا ملا باجی می گفت الفِ سرگردان ب را چه کردی ؟ شاگرد آن را پیدا می کرد و می گفت :ا ینه
2) مرحله دوّم :آموزش یادگیری صدا ها بود که زیر و زبر یا مصوت ها را به ترتیب روی همه حروف الفبا که در مرحله اول آموزش داده شده بود قرار می دادند و سپس آخوند یا خلیفه از شاگردان به روش زیرمی پرسیدند الف و شاگردان فوراً جواب می دادند الف دو زبر اٌ و دو زیر اٍ و....
3) مرحله سوّم: آموزش عبارت بود از هجی کردن کلمات که در این مرحله آخوند با هجی کردن کلمات و آموزش طریقه هجی کردن ، خواندن را برای شاگردان ساده می کرد . مانند الف به زبراُ بُ ، جیم دال زبر جد ابجد . پس از اینکه شاگردان می توانستند کلمات را به صورت روان بخوانند آخوند تدریس عمّ جزء را شروع می کرد. بچه هایی که از نظر هوش و معلومات بالاتر بودند و درسشان را خوب یاد می گرفتند خلیفه نامیده می شدند و از طرف آخوند مأمور آموزش درس به دیگران بودند . ملاها و ملا باجی ها ی مکتب دار از روی شوق و علاقه به آموزش قرآن مشغول بودند ودر ضمن نیازهای زندگی مادی خود را از درآمد کمی که ازناحیه شاگردان به دست می آمد تأمین مینمودند.
در بعضی از مکتب خانه ها، خشونت حاکم بود و دانش آموزان تحت انضباط سختی قرار می گرفتند . در صورت یاد نگرفتن درس یا خلاف های دیگر پای آنها را در فلک (( وسیله ای چوبی که دو سر آن با طناب بهم وصل شده و پاهای نوآموز خاطی را در آن قرا داده و دو نفر چوب را می پیچاندند تا پاهای فرد محکم در آن قرار گیرد و سپس با ترکه به کف پا می زدند و تعداد آن را نیز ملا تعیین می کرد.)) و بچه های کوچکتر را از سیاه چال می ترساندند . این مکتب ها مقدمه آموزش و ورود علاقمندان به حوزه علمیه می شد و برای ادامه تحصیل به شهرهای مختلف سفر می کردند.
فقر و تنگدستی حاکم بر خانواده ها بیشتر نو آموزان را از ادامه تحصیل باز می داشت و برای کمک خانواده به مشاغل مختلف رو می آوردند . بطوریکه اکثریت خانواده ها فقط سالی یک مرحله از برنج ((پلو)) استفاده می کردند و برخی ها نیز گوسفندی را در فصل زمستان ذبح می کردند و گوشت آنرا سرخ کرده ((قورمه)) درست می کردند و تا شب عید نوروز از همان استفاده می کردند . و آنهایی که باغی داشتند محصولات آنرا به صورت خشکبار نموده ودر فصل پاییز و زمستان مصرف می کردند. لذا ناشتایی نوآموزان مکتب ها نان ، و گاهی هم نان و ماست بود که تقریباً دو ساعت پس از شروع در س با اجازه آخوند معمو لاًٌ 2تا 30 دقیقه مرخص بودند تا ناشتایی خود را صرف کنند.به هنگام صرف ناشتا اصول و آداب غذا خوردن و شکر گزاری خداوند هم به شاگردان آموزش داده می شد . پس از صرف ناشتا دوباره درس شروع می شد و به هنگام ظهر خلیفه و دو نفر دیگر از شاگردان برای گفتن اذان آماده می شدند . بعد از قرایت نماز به صورت جماعت ، شاگردان برای صرف ناهار و استراحت به منازل خود بر می گشتند و بعد از ظهر حدود دو ساعت ا ز اذان گذشته دو باره به مکتب می آمدند و پس از یک جلسه آموزش که معمولاً دو ساعت به طول می انجامید با ذکر غفرا... لکم و لوالدینکم با آخوند تا روز بعد خدا حافظی می کردند. سوخت زمستانی مکتب ها توسط نوآموزان تأمین می شد . و پنج شنبه ها نیز یک عد د نان برای ملای خود می بردند که دستمزد محسوب می شد .
▪ مراسم اتمام آموزش
وقتی که نوآموز برخی از سوره ها را یاد می گرفت باید برای ملای خود هدیه می دادمثل سور ه حمد، قدر ، الرحمن ، یاسین و... که با توجّه به توان مالی خانواده ها از خشکبار گرفته تا مبلغ 2تومان پول . هر روزی که نو آموزان هدیه به آخوند خود می دادند بعد ازظهر همان روز کلاس تعطیل می شد و بچه بدنبال بازی می رفتند هر گاه شاگردی به سوره والعادیات (( لخبیر)) می رسد باید هفت جفت فطیر 14 قرص برای آخوند می برد و شاگردان این فطیرها را با خواندن جملات زیر تقدیم آخوند می کردند : لخبیرلخبیر ، هفت جفت فطیر ، برای آخوند بخورد حض کند ، ما را مرخص کند. آخوند فطیرها می گرفت و نصایح لازم را به شاگرد می کرد و آن روز تمام شاگردان مکتب خانه را آزاد و مرخص میکرد. زمانی که شاگرد روخوانی قرآن را به صورت کامل یاد می گرفت .در این موقع آخوند شاگرد مورد نظر را پیش می خواند و به خلیفه خود می گفت دو انگشت کوچک دستان شاگرد ی که قرآن را یاد گرفته بود با یک نخ محکم به هم ببندد. سپس آخوند می گفت قرآن را بیاورید و قرآن را می آوردند . وی صفحه سوره الرحمان را باز می کرد و قرآن را به همان حالت روی دستان بسته شاگرد قرار می داد . بعد از آن تمام شاگردان مکتب خانه همراه خلیفه و بعضی مواقع همراه آخوند به سمت منزل شاگرد مورد نظر حرکت می کردند . شاگردی که قرآن را تمام کرده بود در جلو و بقیه پشت سر او حرکت می کردند تا به منزل شاگرد برسند. بعداز رسیدن آنها به منزل مورد نظر ، پدر شاگرد را طلب می کردند و شاگرد در همان حالت سوره الرحمان را قرایت می کرد . هدف اصلی از قرایت قرآن با دستان بسته گرفتن انعام برای آخوند بود. این انعام معمولاً 5 تومان پول و نیز مقداری خشکبار و یا گندم و آرد بود. پس از دریافت انعام آخوند از خلیفه می خواست که دستان بسته شاگرد را باز و به اصطلاح او را مرخص کند. د رچنین روزهایی دیگر شاگردان نیز از طرف آخوند آزاد بودند . در برخی مواقع والدین شاگرد مرخص شده از مکتب با قربانی کردن گوسفند ، آخوند و تمام شاگردان مکتب خانه را به ناهار آبگوشت دعوت می کردند.
● حوزه علمیه
ملا کاظم پدر بزرگ حاج ملا حسن عندلیب نقل می کرده که در کنار مسجد شش در، در جای مسجد جامع کنونی حوزه علمیه دایر بوده و در آن علاوه بر اصول و فقه توسط شیخ صدوقو ملاصادق نجوم نیز تدریس می شده است. همچنین از مدرسین حوزه علمیه قدیم شاندیز می توانازنظام العلماء نام برد . حوزه علمیه مکتب امام صادق (ع) که در میدان ولی عصر (عج) بین شهرداری فعلی (پارکینگ ) و حمام که در سال 1342خورشیدی تأسیس گردیده و توسط آقای شیخ غلامعلی معینی فقه و اصول( جامع المقدمات ، سیوطی ، صمدیه و شرایع)) تدریس می شده است و هزینه آن توسط مردم پرداخت می گردیده است. که در سال 1347 به علت عدم وجود طلبه تعطیل گردیده و پس از آن ، این مکانی برای استراحت طلاب که به شاندیز می آمدند در آمده و گاهی نیز جلسات قرآن نیز در آن دایر بوده است که حدوداٌ در سال 1375 ساختمان آن در اثر عوامل جوی تخریب گردیده ودیگر تجدید بنا نشده است. مقداری از زمین آن وقفی و قسمت انتهای آن راه بوده که واگذار گردیده است. از شاگردان این حوزه می توان آقایان حاج حبیب ا... شیخ زاده ، حبیب ا.. علی اکبری، حاج حسین افشار، مرحوم غلامرضا خوشدست را نام برد .
پژوهشگر محمد مولوی مولا مولایی
مقالات ارسالی به آفتاب