اسفند و فروردین ماه برای بخش بزرگی از جامعه ما یعنی جوانان دانشگاهی معنایی دیگر دارد. در این ماهها امتحان سراسری کارشناسی ارشد، دوره تخصصی پزشکی و برخی آزمون های دکتری برگزار می گردد. همانگونه که همه می دانیم رقابت شدیدی برای قبولی در این آزمون وجود دارد و این رقابت رو به تشدید است. برخی پیش بینی می کنند که وضعیت این آزمون مشابه آزمون دوره کارشناسی گردد.
شواهد موجود مبنی بر کثرت کلاس های آمادگی برای کنکور کارشناسی ارشد و دکترا نیز موید این ادعا است.
ضروری است که از خود سوال کنیم که دلیل این اقبال فراگیر چیست و چرا چنین تلاشی از سوی جوانان صورت می گیرد تا به مقطع بعدی تحصیلی راه یابند. شاید طرح این سوال برای برخی بی معنی باشد چون فضای اجتماعی ایران به نحوی است که به صورت طبیعی انتظار می رود تا جوانان مسیر تحصیل و ادامه آن را دنبال کنند و چرایی آن را بدیهی بپندارند. با ذکر یک خاطره می توان عجیب بودن این وضعیت را برای خوانندگان متذکر شد. نگارنده سالها قبل مسافرتی به کشور سوریه و شهر دمشق نمود. در این بازدید از جوانی سوری که مغازه ای داشت سوال شد که چرا به دانشگاه نمی روی و درس بخوانی. او نگاهی کرد و گفت تا به حال به این مسیله فکر نکرده بودم. حقیقتش وقتی از محل این مغازه درآمد دارم چرا به گزینه دیگری فکر کنم.
واقعیت امر آنست که طرح این سوال، اهمیت دارد و نباید جواب به آن را بدیهی دانست. آنچه در ایران توجیه کننده این اشتیاق فراگیر جوانان برای ادامه تحصیل است چند عامل می باشد:
بالا بودن مدرک تحصیلی نشانی از شخصیت ممتازتر تلقی می گردد. امروزه به غلط تصور می شود که اگر کسی دارای مدرک کارشناسی ارشد بود تحلیل های بهتری نسبت به یک فرد دارنده مدرک کارشناسی در حوزه های مختلف ارایه می کند در حالیکه چنین نیست و نمی توان انتظار داشت که گذراندن بیست و چند واحد تخصصی در یک زمینه خاص بتواند دیدگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصاد افراد را دچار تغییرات شگرفی نماید. این توهم آنقدر فراگیر است که نهایتا مصوبه ای به تصویب رسید که حداقل مدرک لازم برای کاندیداتوری نمایندگی مجلس را کارشناسی ارشد تعریف کرد.
در ایران و بسیاری از کشورهای خاورمیانه، بهترین بازار کار، دولت و سازمانهای دولتی است. متاسفانه چون این سازمانها عموما نسبت به هر گونه تبعیض حساسیت دارند و کارایی را در مرتبه دوم اهمیت قرار می دهند، در هنگام انعقاد قرارداد مدرک تحصیلی را ملاک تعیین دستمزد قرار می دهند نه کارایی افراد. یک دلیل آن نیز این است که این شاخص عینی است و نمی تواند بهانه ای برای شکایت عده ای مبنی بر وجود تبعیض در انعقاد قرارداد فراهم کند.
یک دلیل دیگر اقبال به مدرک تحصیلی این است که تصور می شود با داشتن مدرک بالاتر ارتقای سازمانی راحت تر و سریعتر ممکن می گردد. وقتی فرد با مدرک کارشناسی ارشد وارد یک سازمان شود، در موقعیت بالاتری قرار می گیرد و سرعت ارتقای سازمانی اش بیشتر از کسی است که با مدرک کارشناسی وارد شده و بر اساس کارایی و تجربه ارتقا می یابد.
نکته دیگری که اختصاص به مدرک دکتری دارد این است که امروزه یک تلقی نادرست نسبت به این مدرک به وجود آمده است و آن این است که کسب مدرک دکتری و عضو هیات علمی شدن یک موقعیت امن شغلی فراهم می کند تا فرد بتواند ریسک های شغلی ناشی از بازار کار یا بازار سیاست را از این طریق برای خود به حداقل رساند.
به عبارت ساده تر، بسیاری به دنبال رسیدن به مناصب سیاسی، سازمانی و یا تجاری هستند اما می دانند که این عرصه ها خصوصا در ایران شدیدا دچار تغییر و تحول است و هیچ امنیت شغلی به همراه ندارد. لذا به دانشگاه به عنوان ملجا امنی نگاه می کنند که با هزینه ای اندک تدریس چند ساعت در هفته- می توان کانون را برای خود حفظ کرد و هر گاه که شرایط بیرونی نامساعد بود به آن پناه آورد.
حال برای اینکه عجیب و غیرمتعارف بودن این تحلیلها و دیدگاه ها مشخص شود نیم نگاهی به عرصه دانشگاه و فلسفه آن در کشورهای دیگر می کنیم. اصولا در بسیاری از کشورها نظیر کشورهای آمریکای شمالی دوره فوق لیسانس وجود دارد.
دانشجویان ابتدا در سطح undergraduate تحصیل می کنند و در صورت علاقه مندی به سطح graduate یا همان دکتری وارد می شوند. در این کشورها دوره های کارشناسی ارشد معدودی آنهم در رشته های مدیریت و اقتصاد کاربردی برگزار می شود که مشتریان هدف این دوره ها عموما مدیران اجرایی و مدیران دولتی هستند. این افراد کسانی هستند که با طی دوره کارشناسی حداقل های لازم برای نگاه منطقی به مسایل مختلف و چگونگی حل آنها را آموخته و سپس جذب بازار کار شده و پس از کسب تجربه در این دوره ها وارد می شوند تا اولا با مفاهیم کلاسیک مدیریت و اقتصاد آشنا شوند و یا سطح دانش تخصصی خود را کمی ارتقا دهند چرا که گمان می کنند با سطح فعلی نمی توانند به خوبی از پس حل مسایل تجاری و کاری شان بر آیند.
این افراد برای این به سراغ چنین کلاس هایی می آیند تا دانشی را به عنوان مکمل تجربه شان بیاموزند و یا دید وسیعتری نسبت به عرصه تجارت، اقتصاد جهانی و یا مهارت های عمومی اداره بهتر سازمانها و شرکت ها کسب کنند. برای این افراد نفس این مدرک چندان اهمیت ندارد بلکه کارکرد آن مهم است.
در سیستم اروپایی نیز تحصیلات بعد از کارشناسی به دو مقطع فوق لیسانس و دکتری تقسیم می شود که در دوره فوق لیسانس درس محور است اما در دوره دکتری، کار اصلی تحقیق و پژوهش است. البته باید اذعان داشت که برخی کشورهای اروپایی هستند که سیستمی مشابه سیستم ایران را بکار می گیرند اما روند عمومی به نفع این سیستم نیست.
در کشورهای غربی به دوره تحصیلات عالی به این چشم نگاه می شود که شخص قرار است در طی آن مهارت های تیوریک و پیچیده ای را کسب کند که بیشتر برای انجام تحقیقات لازم است. کسانی عموما وارد دوره دکتری می شوند که بخواهند در عرصه آکادمیک یا پژوهش باقی بمانند. معمولا به فعالیت آکادمیک به عنوان فعالیتی که سرریز اجتماعی مثبت دارد نگاه می شود یعنی فعالیت هایی که فایده آن نهایتا به جامعه بر می گردد.
لذا بودجه دانشگاه ها عموما از محل کمک های دولتی یا وقف و یا کمک های خیرین و همچنین شهریه های دانشجویان لیسانس تامین می گردد. با این توصیف دانشگاه ها به کسانی که برای دوره های عالی وارد می شوند نیز کمک مالی می کنند ولی از دانشجویان لیسانس که می آیند تا مهارتی را برای بازار کار و عرصه کسب و کار بیاموزند شهریه می گیرند.
عموما دستمزد فعالیت های آکادمیک کمتر از متوسط آن چیزی است که در عرصه کسب و کار پرداخت می شود. لذا اصولا یک بحث جدی مطرح است که آیا به دلیل وجود چنین نظام انگیزشی افراد باهوش جذب نظام آکادمیک خواهند شد؟ نظر برخی منفی است. کسانی که نظام آکادمیک را طراحی کرده اند تمهیداتی را به کار بسته اند تا مطلوبیت فعالیت آکادمیک را بیشتر کنند. این امر از طریق اعطای امتیازات خاص به اساتید دانشگاه ممکن گردیده است.
یکی از این امتیازات امنیت شغلی است. در نظام اقتصاد بازار که امنیت شغلی یک دغدغه عمومی است، اساتید دانشگاه عموما از شغل های مطمینی برخوردارند به این معنی که بعد از گذشت چند سال و چاپ برخی مقالات به موقعیتی می رسند که به لحاظ قانونی به راحتی نمی توان آنها را اخراج نمود. همچنین ساعات فراغت در طول هفته و تعطیلات تابستان از دیگر مشوق هایی است که می تواند جذابیتی را برای این مشاغل فراهم آورد.
به عبارت دیگر تلاش شده تا فاصله دستمزد فعالیت آکادمیک و فعالیت های تجاری در سطحی باشد که کسانی که از محل مطالعه و تحقیق یا تدریس مطلوبیت کسب می کنند، حاضر به قبول این تفاوت شوند. به تعبیر خودمانی و رایج دانشگاه برای کسانی که عشق کتاب، کتاب بازی و بحث های روشنفکری است جذابیت کافی دارد و برای این افراد این فاصله دستمزد قابل تحمل می شود. کاملا مشخص است که این گونه افراد همواره در جامعه کم هستند و اینها هستند که عموما متقاضیان مشاغل آکادمیک و دوره های دکتری را تشکیل می دهند.
از اینرو در برخی از کشورهای غربی به افراد دانشگاهی نگاه های خیلی مثبتی وجود ندارد چرا که آنها را افرادی غرق در انتزاعیات و اهل تیوری و در عین حال وابسته به منابع دولت و اشخاص خیرنگاه می کنند و کسی که چندین سال را در دانشگاه بسر می برد فردی فاصله یافته از جهان واقع قلمداد می کنند در حالیکه خوددانشگاهیان تصویر معکوسی در ذهن دارند یعنی خود را آنقدر حکیم و اهل بصیرت می دانند که گرفتار مسایل پیش پا افتاده روزمره و اجرایی نمی کنند و از منظری بالاتر به گذر امور نظر می کنند. روشن است که چنین توصیفی اصولا درست است اما برای رشته های مختلف بسته به میزان کاربردی بودن آن قبض و بسط می یابد.
به این ترتیب روشن است که تصور عمومی موجود در جامعه ایران نسبت به کار آکادمیک تفاوت معناداری با تصور رایج در کشورهای غربی دارد. اخیرا در دانشگاه های ایران نیز جریانی به راه افتاده که اساتید بخواهند تا حضور مستمر در دانشکده ها داشته باشند و موظف باشند در هر سال تعداد مشخصی تحقیق و مقاله چاپ شده داشته باشند.
این تدابیر روندی را بوجود خواهد آورد تا در ایران نیز شغل آکادمیک یک شغل تمام وقت تلقی شود و انسانها ناچار شوند تا میان فعالیت سیاسی یا تجاری و فعالیت آکادمیک یکی را انتخاب کنند و اگر بخواهند هر دو را همزمان داشته باشند قادر به انجام آن نباشند. در این صورت می توان حدس زد که رونق و جذابیت تحصیلات تکمیلی در ایران فروکش کند. البته عامل مهم و کلیدی در اینجا دستمزد رسمی دولتی برای مشاغل دانشگاهی و متوسط دستمزد بازار فعالیت های تجاری است.
هرچه عرصه کسب و کار پررونق تر شود، هزینه دوری از این بازار بیشتر خواهد شد و انسانهای کمتری حاضر به هزینه کرد عمر خود در تحصیلات تکمیلی خواهند شد. از سوی دیگر هرچقدر که دانشگاهیان بتواند از طریق رایزنی و لابی گری و گرو ه های ذینفوذ خود در محافل تصمیم گیری دستمزدهای بالاتری را برای خود در بودجه دولت به تصویب رسانند، جذابیت مشاغل آکادمیک را افزوده و رقابت را برای خود تشدید خواهند کرد.
علی سرزعیم
رستاک