5 مورد از
ناسازه های آموزش و پرورش در ایران چیست؟
نظام آموزش و پرورش در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلا می در بهمن 1357 با تغییراتی جدی مواجه شده است که البته اجتناب ناپذیر می نمود و در متن پیام تاریخی امام خمینی(ره) در 22 خرداد 1359 تجلی یافت. آهنگ این تغییرات پرنوسان بوده اما می توان تغییر مدام را ویژگی بارز این نظام برشمرد. این تغییرات به اشکال مختلفی نظیر تلا ش برای ایجاد نظام تربیت و پرورش اسلا می، تغییر نظام متوسطه، طرح ادغام، طرح احیا و بالا خره اخیراً در شکل انقلا ب فرهنگی و اسلا می سازی نظام آموزش و پرورش پس از حدود 30 سال از عمر انقلا ب اسلا می دیده شده است.
اخیرترین این بحث ها به اشارات سرپرست جدید آموزش و پرورش و برنامه های وی برای تغییر نظام آموزشی و محتوای کتاب ها مربوط می شود. قدر مسلم آن که سیالیت، بخشی از ویژگی های نهادهای جامعه ایرانی از جمله نظام آموزش و پرورش است که در قالب تغییر افراد یا تغییر رویه ها بروز می یابد. در هر دو حالت نتیجه یکی است؛ عدم تثبیت و استقرار نهادی در جامعه. اما این موضوع همه تهدیدها و چالش های پیش روی نظام آموزش و پرورش نیست. تعلیم و تربیت در ایران دچار برخی ناسازه هایی است که به ویژه بنیان های تربیتی آن را با چالش هایی جدی مواجه ساخته است در ادامه کوشش شده تا به برخی از این ناسازه ها اشاره شود.
● امکانات حداقلی، تقاضای حداکثری: خاستگاه ناکارآمدی ایدیولوژیک
آموزش و پرورش در ایران مانند همه نظام های آموزشی مبتنی بر بنیانی ایدیولوژیک است. اما، ایدیولوژی امری صرفاً ذهنی نیست بلکه از طریق دستگاه های مادی در کردارهای زندگی روزمره و مادی ما جریان دارد. کارایی یا عدم کارایی دستگاه های ایدیولوژیک امری تجربی است که عموماً به اشتباه مفروض گرفته می شود. چه بسا، نظامی ایدیولوژیک به دلیل ناتوانی مادی به ابزار نمایشی -تبلیغاتی صرف تبدیل شود بدون آنکه قدرت نشر و پس از آن درونی و طبیعی سازی منویات خود را داشته باشد. چنین نظامی صرفاً دستگاه تبلیغاتی وسیع اما با قدرت نفوذ و تأثیرگذاری اندک است. نظام آموزش و پرورش در ایران نمونه ای از چنین نظام های ایدیولوژیک است که در آنها امکانات حداقلی قادر به برآوردن تقاضاهای حداکثری نظام نیست. وضع بودجه اختصاص یافته برای امر پرورش یکی از شاخص هایی است که نحوه توجه به امر پرورش و در نتیجه عملکرد ایدیولوژیک دستگاه
آموزش و پرورش را نشان می دهد. مساله این است که سهم برنامه های امور تربیتی و پرورشی از کل اعتبارات آموزش و پرورش بسیار ناچیز است. به طوری که در سال 79 فقط به طور کلی 2/3 درصد از کل بودجه آموزش و پرورش صرف امور تربیتی و پرورشی شده است. سهم برنامه امور تربیتی و پرورشی در عملکرد اعتبارات جاری سازمان آموزش و پرورش در سال 81 نسبت به سال 80 استان ها، 13 درصد رشد منفی را نشان می دهد. سهم برنامه امور تربیتی و پرورشی در این سال 99/0 درصد از کل عملکرد اعتبارات سازمان گزارش شده است (نگاه کنید به عملکرد اعتبارات هزینه ای وزارت آموزشورورش در سال 1380 و 1381)
● ناهمخوانی صورت های متصلب ایدیولوژیک و صورت های گفتمانی موجود در مدرسه
تاریخ تحولا ت آموزش و پرورش در ایران حاکی از تلا ش بسیار برای تولید پیام های ایدیولوژیک صریح است. اما امروزه، اولیا و متولیان مدارس صورت های اولیه ایدیولوژیک که به دنبال ساخت انسان اسلا می بوده است را جدی نمی گیرند. واکنش اولیای مدرسه درقبال صورت های یادشده لزوماً محصول مقاومت یا موضعگیری آنها نیست بلکه اساساً نوعی تحول گفتاری در سطح مدرسه رخ داده که محصول تحول شرایط اجتماعی - فرهنگی در جامعه ایران است.
بخشی از تحولا ت گفتار پرورشی در مدرسه محصول دخالت والدین در عملکرد پرورشی مدارس است. زمانی مدرسه دستگاهی صرفاً ایدیولوژیک بود که ابزاری برای دست اندازی های دولت محسوب می شد. واقع امر این است که امروزه مدارس تا حد زیادی در خدمت خانواده ها هستند. گذشته از آنجا که والدین از مدرسه انتظار دارند تا موفقیت تحصیلی فرزندان آنها را تضمین نماید، همواره نگران آن هستند که در مدرسه نسبت به انحرافات اخلا قی فرزندانشان توجه شود. صورت های متصلب ایدیولوژیک ناظر بر پرورش نیروهای حزب اللهی زمان اوایل انقلا ب و زمان جنگ است در حالی که انتظار والدین از مدارس حداقلی است. آنها فقط نمی خواهند فرزندانشان در زمانی که در اختیار مدرسه قرار دارند با کسانی حشر و نشر کنند که احتمالا ً زمینه های فساد و انحرافات در آنها پررنگ تر است. ارتباط پسر و دختر در مدارس پسرانه و دخترانه، مواد دخانی و احتمالا ً مخدر و تبادل CD و فیلم های مبتذل مخاطراتی است که سبب شده تا نقطه تمرکز مسوولا ن پرورشی از صورت های ایدیولوژیک پ
رورشی به سمت عناصر پرورشی واقعی تر نسبت به شرایط زندگی دانش آموزان معطوف شود. در چنین فضایی است که حتی گفتمان نظم خود را در قالب گفتمان پرورشی بازمی یابد. بخش وسیعی از تلا ش های مسوولا ن مدرسه صرف آن می شود که دانش آموزان به موقع در مدرسه حاضر باشند و از مدرسه فرار نکنند.
وجه بارز تحول یادشده در مدرسه را می توان در تغییر نمادهای مرکزی گفتار پرورشی مدرسه دید. نمازخانه و اجرای نماز جماعت و برنامه های
مذهبی و به بیان کلی تر مراقبت از ارزش های اسلا می در مدرسه جای خود را به مراقبت از پوشش و موی دانش آموزان داده است. به این ترتیب، می توان گفت که مدرسه گرفتار نوعی ناهمخوانی کارکردی است. هریک از دو نهاد خانواده و حکومت به دنبال آن است که مدرسه را به نفع خود مصادره کند. در این میان سهم حکومت روز به روز کمتر می شود. در واقع مشارکت مالی رو به تزاید والدین در امور مدرسه که اتفاقاً برخلا ف قانون اساسی نظام است مدارس را بیش از پیش از سلطه حکومت خارج می سازد.
● تحویل گفتمان پرورشی به گفتمان نظم
ناهمخوانی کارکردی گفتار پرورشی در مدرسه به ناسازه ای دیگر در گفتار پرورشی دامن می زند. دور شدن از صورت های ایدیولوژیک و افتادن در دامن امورات روزمره در مدارس سبب شده تا جنبه های ادراکی و انگیزاننده یا ترغیب کننده گفتمان پرورشی تحلیل رفته و در عوض بر جنبه های رفتاری تأکید مفرط صورت گیرد. این تأکید یک سویه بر جنبه های رفتاری سبب می شود که گفتار معنویت و پرورشی به گفتار نظم تحویل و ترجمه شود. در مدارس دولتی می توان از <مناسک موفقیت نمایی> سخن گفت که حاصل این صورت گرایی در مدرسه است. در حالی که اساساً گفتار پرورشی می بایست ناظر بر تغییر اعتقادات درونی به نفع آموزه های اسلا می باشد. مشکل دیگر این ترجمه و تحویل آن است که ظاهرگرایی و تأکید مسوولا ن بر حفظ ظواهر دقیقاً بر موضعی فشار می آورد که نقطه حساس نوجوانان در مدرسه است. به همین دلیل مقاومت در برابر خواسته های مدرسه شدت می گیرد. نتیجه این مقاومت ها آن است که مدرسه با ظاهرگرایی خود هیچیک از خواست های ایدیولوژیک حکومت و خواست والدین را تأمین نمی سازد.
همه این شواهد حاکی از آن است که پیام های تولیدشده ایدیولوژیک در نهاد آموزش و پرورش با ناسازه هایی در درون خود مواجه هستند که مصرف تضمین شده آن را با چالش های جدی مواجه می سازد. اما ناسازه های گفتمان ها به ویژه گفتمان پرورشی در مدرسه فقط یکی از دلا یل ناکارآمدی نهاد مدرسه در بازتولید ارزش ها و خواسته های حکومت از طریق مدرسه است. عامل دیگر در ناکارآمدی یادشده، مقاومت دانش آموزان است. اساساً، تطابق تضمین شده ای میان ذهنیت
دانش آموزان و پیام های پرورشی وجود ندارد. میزان و نحوه تعارض میان دو سطح یادشده امری از پیش معین نیست. متغیرهای بسیاری در سطح دانش آموزی بر ویژگی های این تعارض تاثیر می گذارند. یکی از مهم ترین این متغیرها دسترسی دانش آموزان به گفتمان های مختلف است که از آن به دسترسی گفتمانی یاد می کنیم. نقش گفتمان در رمزگشایی های دانش آموزان و تاثیر متغیرهای اجتماعی نظیر خانواده، طبقه و منزلت اجتماعی در دسترسی دانش آموزان به گفتمان های مختلف، دو فرض بنیادی مفهوم یادشده اند. روشن است که توزیع نابرابر توانایی های فرهنگی یا شیوه هایی که دستگاه های فرهنگی، دسترسی مردم به دانش و شیوه اندیشیدن یا گفتمان ها را تنظیم می کنند به افراد اجازه می دهند که انواع خاصی از انتخاب و گزینش ها را اختیار کنند.
مقاومت در برابر گفتمان مدرسه محصول فرآیندی است که در آن
دانش آموزان در جریان زندگی روزمره خود در مدرسه با تاکید بر گفتمان های دیگری غیر از گفتمان مدرسه، با متون و کردارهای مسلط برخورد می کنند. دسترسی به گفتمان های متعارض، امکان رمزگشایی های متفاوتی را برای دانش آموزان فراهم می سازد. نتیجه آنکه، دانش آموزان از پذیرش مواضع سوژه ای مورد نظر نهاد آموزش و پرورش و گفتمان مدرسه امتناع می ورزند. این وضع، در ادامه کارکرد مدارس به عنوان دستگاه هژمونیک دولت اختلا ل ایجاد می کند که ما از آن به <بحران بازتولید هژمونی حکومت> یاد می کنیم.
در یک ارزیابی کلی می توان گفت که نظام آموزش و پرورش در ایران دچار نوعی نوسان است که کارآمدی آن را به شدت تهدید می کند. مطالعه تاریخ نه چندان طولا نی این نظام نشان می دهد که عمده این تغییرات با
انگیزه های ایدیولوژیک آغاز می شود اما به تغییرات در حوزه آموزش ختم می گردد. عمده ترین عامل برای این نوسان پرمخاطره، تناقض اصلی در نظام آموزش و پرورش ایران است که حول کشمکش میان دو تراز پرورش (ایدیولوژیک) و آموزش وجود دارد. مساله این است که پیوند موثری از این دو تراز پدید نیامده و لذا، سیالیت و خواست تغییر مدام، چهره نامتغیر نظام آموزش و پرورش شده است. چه بسا، ایده تلفیق بنیانی مستحکم تر برای آشتی میان دو تراز یادشده باشد.
محمد رضایی
روزنامه اعتماد ملی