وضعیت زنان کارگر و شکاف های جنسیتی

وضعیت زنان کارگر و شکاف های جنسیتی

زنان کارگر در جنبش کارگری
گروه زنان گوپی
1399/2/12
0 نظر

قبل از اینکه به موضوع اصلی سخنانم بپردازم, میخواهم اشاره کوتاهی داشته باشم به اینکه چرا ضرورت دارد در چنین روزی , در برنامه های مربوط به بزرگداشت روز جهانی کارگر, بخشی از برنامه را بطور ویژه به زنان کارگر اختصاص بدهیم. به اختصار به دو دلیل اساسی این ضرورت می پردازم:

 

▪ در کلیه جوامع معاصر, بی حقوقی و ستم مضاعف ناشی از تبعیض جنسی بر زنان به شدیدترین وجه اعمال میشود و زنان حتی از همان حقوق و آزادیهای نیم بند و محدود مردان ( اگر چنانچه اصلا وجود داشته باشد) بی بهره هستند. ستمکشی زن به عنوان یک وجه مشخصه و مهم دنیای امروز باید در چنین روزهایی مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. زیرا اگر بپذیریم که روز جهانی کارگر, روز پیکار نیروی کار بر علیه استثمار و بردگی طبقاتی است, زنان بعنوان بخش عظیمی از این نیروی کار, چه درکشورهای از نظر اقتصادی و اجتماعی عقب افتاده ( و یا عقب نگهداشته شده) و تحت نفوذ مذهب و سنن کهنه , و چه در جوامع "مدرن" سرمایه داری, در واقع در متن مکانیسم اقتصاد سرمایه داری و روابط مردسالارانه حاکم بر جامعه, از ستم و تبعیض ویژه ای رنج می برند.

▪ دقیقا بخاطر آن واقعیاتی که در درون جوامع سرمایه داری بطور روزمره رخ مینماید, بخصوص در رابطه با وضعیت زنان کارگر, بحث در مورد زنان کارگر بدون هیچ اما و اگری ضرورت می یابد. از آنجاییکه ارتباط تنگاتنگی بین سلطه طبقاتی و سلطه جنسیتی در جوامع طبقاتی وجود دارد, و صد البته از آنجاییکه محو کامل سلطه جنسیتی و تحقق کامل برابری زن و مرد, بدون تغییرات بنیادی ساختار جامعه سرمایه داری, تخیلی بیش نیست, لذا پرداختن به فشار مضاعفی که زنان کارگر در زندگی اجتماعی و اقتصادی خود تحمل می کنند, دارای اهمیت بسیار میگردد. به عبارت دیگر از آنجایی که زنان بطور عموم و زنان کارگر بطور اخص, در واقع دست بگریبان نبرد در دو جبهه می باشند, میدان مبارزاتشان بسیار وسیعتر است. بنابراین جنبش کارگری, مدافعین این جنبش و فعالین آن, این وظیفه سنگین را بدوش دارند که بیش از همه جنبش های دیگر, به این ستم ویژه بطور اصولی برخورد کنند, تلاش برای از بین بردن آن را از آن خود بدانند و برای پیشبرد مبارزه علیه ستم جنسیتی نیرو آزاد کنند, ضمن اینکه حتی در درون خویش نیز باید, با یک خانه تکانی واقعی در رابطه با پرداختن به مسایل ویژه زنان کارگر, به مبارزه برخیزند.

در همین راستا است که تم وضعیت زنان کارگر را برای بحث در این روز بخصوص برگزیده ام. به محض اینکه میگوییم که میخواهیم در مورد زنان کارگر صحبت کنیم, اول از همه بحث هایی چون تفاوت میزان کار و دستمزد زنان کارگر نسبت به مردان کارگر به اذهان ما خطور می کند. اما ضمن اهمیت فوق العاده این بخش از موضوع , باید اذعان کنم که این تکه ای از ماجرای ستمکشی زنان است و البته ناگفته نماند بسیار واقعی هم هست. در واقع, میدان فرودستی زنان در جوامع کنونی وسیعتر از فقط تفاوت در میزان دستمزد است. این را هم در نظر داشته باشیم که این نوع تفاوت ( یعنی اختلاف دستمزد) حتی در میان خود مردان کارگر نیز به دلایل مختلف وجود دارد. زنان کارگر علاوه بر رنج و گرفتاری هایی که تمامی کارگران هم طبقه ای شان در جامعه دچار آن هستند, مصایب و مشکلات دیگری را نیز به خاطر جایگاه فرودستشان در جامعه تحمل می کنند. به عبارت دیگر, هم از مسایلی که ویژه زنان است در رنج و عذاب بسر می برند و هم از مشکلات و مسایلی که کل طبقه را متأثر مینماید و مربوط به کل مبارزات طبقه است.

در واقع از آنجایی که اکثریت زنان جامعه ما را زنان طبقه پایین جامعه تشکیل میدهند, وقتی که از این رنج و عذاب صحبت می کنیم, باید وسعت آن را در نظر داشته باشیم و ببینیم این فرودستی تا چه شعاعی پیش میرود.

بررسی داده های آماری و پژوهشی در مورد ساختار کلی نیروی کار زنان کارگر و اوضاع آنها نشان میدهد که زنان کارگر را علی العموم میتوان به چهار بخش دسته بندی نمود:

● بخش اول :

بخشی از زنان کارگر در کارخانجات تولیدی "بزرگ" به کار اشتغال دارند. متأسفانه تعداد این زنان روز بروز رو به کاهش است. کارخانجات "بزرگ" , به دلایل خاصی اصلا تمایلی به استخدام زنان ندارند و از آنجاییکه فکر می کنند زنان قادر به اضافه کاری و یا کار شیفتی نیستند, به علاوه اینکه بخاطر زایمان به مرخصی نیاز دارند, و این خود برای کارفرما هزینه بر میدارد, اکثرا ترجیح میدهند مردان را استخدام کنند. این امر, در کنار اخراج های وسیع زنان از کار, به کاهش تعداد زنان کارگر در این سطح , کمک نموده و آنرا سرعت می بخشد. در نتیجه زنان رفته رفته از کارخانجات بزرگ حذف میشوند.

● بخش دوم:

تعداد بسیار زیادی از زنان کارگر در کارگاه های کوچک تولیدی کار می کنند. شرایط کاری این زنان نسبت به آنهایی که در بخش اول به کار اشتغال دارند, بسیار اسفناک تر و دردآورتر است. آنها عمدتا زیر پوشش قانون کار قرار داده نمیشوند. برای کودکان آنها مهد کودک تأمین نمیشود , از مرخصی زایمان بی بهره اند و رسما دستمزد کمتری از مردان کارگر می گیرند. و میزان دستمزد آنها - چه به عنوان کارگر ماهر و متخصص و چه به عنوان کارگر ساده - شاید حتی 60 درصد مزد مردان شاغل در همان کار هم نشود.

● بخش سوم:

در این بخش زنان کارگری جای گرفته اند که که اصلا نشانی از آنها در آمار و ارقام وجود ندارد. انگار که اصلا وجود خارجی ندارند. این ها زنانی هستند که در خانه های خود بکار مشغول هستند. منظور البته خانه داری نیست, بلکه اشاره به آن کارهایی در خانه است که به عنوان صنعت خانگی شناخته شده است. مانند کار بسته بندی مواد مختلف, خشک و بسته بندی کردن میوه و سبزی, سر هم کردن قطعات, مثلا سوار کردن یک پیچ بر روی یک قطعه الکتریکی و یا انجام دیگر کارهای مشابه در خانه. سطح دستمزد این بخش از زنان کارگر آنقدر نازل است که حتی برخی از کارخانه های بزرگ هم ترجیح میدهند بخشی از کار روزانه خود را به زنانی که در خانه کار می کنند, واگذار نمایند. بدین ترتیب , کارفرمایان از سویی در برخی از هزینه های خود, مانند هزینه برق صرفه جویی میکنند, و از سوی دیگر هیچگونه مزایایی نیز به این زنان کارگر نمیدهند. تعداد این بخش از کارگران زن در حال افزایش می باشد.

● بخش چهارم:

این بخش شامل زنان کارگر شرکت های پیمان کاری می باشد. پیمان کار, طبق قرارداد مابین خود و صاحب کار, قرارداد کاری را به نام خود می گیرد و بعد کارگران زن را برای انجام آن به کار میگمارد. مانند نظافت مراکز تولیدی و یا خانه های ثروتمندان . دستمزد این بخش از کارگران زن بسیار ناچیز است. بویژه که پیمان کار از دستمزد آنها آشکارا می دزدد. مثلا اگر کار را با قرارداد روزی 8 هزار تومان برای نظافت از صاحب خانه ای بگیرد , فقط 4 هزار تومان آن را به زن نظافتچی (خدمت کار ) میدهد و نصف بقیه را به جیب خود واریز میکند. نتیجه این دزدی آشکار یعنی 50 درصد سود خالص برای پیمان کار. در این نوع قرارداد کار, هیچ قانون و مقرراتی که دست و پای پیمان کاران را در این چپاول و استثمار بببند - و یا به داد این زنان برسد - وجود ندارد.

در تمام بخش هایی که در بالا برشمردم, البته مردان کارگر نیز به کار اشتغال دارند. اما همانطور که گفتم , زنان کارگر اگر که - بطور عموم - در موقعیتی فرودست قرار دارند, برای آن است که در یک مقایسه کلی در مجموعه شرایط کار و اوضاع و احوال مربوط به انواع این گونه کارها, زنان کارگر هم در رابطه با مردان کارگر در این بخشها در موقعیت پایین تری قرار دارند و هم در رابطه با زنان دیگر اقشار و طبقات در جامعه. به همین دلیل, یعنی به دلیل همین فرودستی است که مسایل کلیدی دیگری در همین بستر - یعنی بستر توضیح وضعیت زنان کارگر- دارای اهمیت میگردد و نمیشود بسادگی از کنار آن گذشت.

در اینجا دیگر صحبت از نابرابری جنسیتی در همه زمینه های زندگی زنان کارگر است. من میخواهم بیشتر از همه به دو بستر اصلی ای که نابرابری جنسیتی خود را نشان میدهد, و دارای زوایای بخصوص با نمودهای ویژه است, بپردازم . این دو بستر عبارتند از:

الف) نابرابری و شکاف جنسیتی در جامعه بطور عموم , و در تمام زمینه های بازار کار بخصوص ( امری که بهرحال جنبش عمومی زنان تاکنون به گوشه هایی از آن اشاراتی داشته است )

ب) نابرابری جنسیتی در میان خود طبقه کارگر ( امری که کمتر به آن پرداخته شده است )

● شکاف جنسیتی در جامعه و بخصوص در بازار کار نابرابری جنسیتی در بازار کار

شکاف های جنسیتی در سازمان اجتماعی کار, متناظر و به نسبت هر شیوه تولیدی, اشکال متفاوتی داشته اند. اما در جامعه سرمایه داری , شکاف های جنسیتی ویژگی های خود را دارد. علی الخصوص در عرصه کارکرد خانواده و رابطه آن با تولید و نقش زنان در این باره . اگرچه قدمت تاریخی مردسالاری به مثابه یکی از بسترهای بنیادی تبعیض جنسیتی, حتی به پیش از فورماسیون نظام سرمایه داری میرسد, اما با مختصات این نظام و تغییرات درونی آن همساز شده و به بخش جداناپذیری از آن تبدیل گشته است . از آنجاییکه اصولا جامعه طبقاتی بر بنیاد نابرابری و تبعیض استوار است و در همین راستا هم از ستم جنسیتی در زمنیه های مختلف , به ویژه در عرصه تولید و بازتولید بهره می برد, به همه گونه پدیده ها و بنیادهای تبعیض آمیز چنگ می اندازد. از جمله از مردسالاری بهره می گیرد تا به سیستم ستم و تبعیض جنسیتی و نابرابری تداوم ببخشد . نشانه های آنرا میتوانیم در تقسیم کار متکی بر جنسیت, در تمایز و پایین بودن سطح مزدها و به ویژه در عرصه بازتولید سرمایه, در نقش و وظایف زنان در خانواده و کارهای مربوط به امور خانگی, و همچنین در رابطه با بازتولید جسمانی نیروی کار و نقش زنان در این مورد, ببینیم.

در واقع تقسیم کار مبتنی بر جنسیت هم زمینه تاریخی دارد و هم بستر اجتماعی مشخص امروزین. برای اینکه این تقسیم به بهترین وجهی ثابت باقی بماند (بر اساس جنسیت), خدشه دار نشود و تداوم بیابد , انواع و اقسام قوانین , فرهنگ و سنن دست و پاگیر و عقب افتاده قرون وسطایی به کار گرفته میشود.

در همین راستا باید به این واقعیت هم اذعان داشت که تلاش بسیارسختی لازم است تا زنان کارگر از زیر بار قالب های جنسیتی تحمیل شده رها گشته و هویت طبقاتی خود را لمس نمایند. می گویم تلاش سخت, زیرا زمانی که خود زنان کارگر در محل کار, گونه های متفاوت ستم جنسیتی را لمس می کنند و بعد از آن هم - علاوه بر تحمل بردگی کار خانگی و مراقبت و نگهداری از فرزندان - ناچارند به نیازهای گوناگونی که همسران شان به آنها تحمیل می کنند, پاسخ گویند, رهایی از این قالب ها , به یک کار آگاهگرانه و آموزشی سیستماتیک - هم در درون زنان کارگر و هم در درون مردان کارگر محتاج است. آموزشی که بتواند از پس تبلیغات مردسالارانه بدرستی برآید. چرا که بطور روزمره در خانواده و در محیط کار و از درو دیوار جامعه مدام به زنان گوشزد میشود که آنها شهروندانی هستند (البته از نوع درجه دوم آن) با وظایف و مسیولیت هایی در چهارچوب نورم های شناخته شده یک جامعه مردسالار و نه همکار و عضوی برابر از یک طبقه. جامعه مردسالار, این هویت و قالب جنسیتی را مرتبا به زنان تحمیل می کند: مادر, همسر, خواهر و دختر. به این ترتیب, اگر چنانچه زنان کارگر از اینگونه قالب های جنسیتی رها نگردند, بخش بزرگی از طبقه از دخالت گری برای تغییر سرنوشت خود کنار گذاشته میشود.

این قالب های جنسیتی در تمام زوایای زندگی زنان و در بسیاری از موارد بطور خشونت آمیزی , خود را برخ می کشد. چه در عرصه "خصوصی" و چه در حوزه عمومی و در اجتماع.

▪ هویت جنسیتی زنان در خانه و در پشت درهای بسته , پنهان از نظرها, به دور از چشم دیگران و بدون اینکه هیچ ناظری شاهد آن باشد, بطور خشونت آمیزی به آنان تحمیل می شود؛

▪ زنانی که حصار تنگ خانه را شکسته و بکار خارج از خانه اشتغال دارند, تداوم این خشونت را به صورت تحقیر و توهین صاحبان کار, و همچنین بصورت خشونت کلامی در محیط کار نیز تجربه می نمایند. اگر چه صاحبان کار, مردان کارگر را نیز تحقیر نموده و مورد اهانت قرار میدهند, اما این روش در مورد زنان کارگر سمت و سوی خاص خود و صد البته دلایل ویژه خود را دارد و افزون تر می باشد. زیرا زنان عمدتا بخاطر جنسیتشان نیز مورد تحقیر قرار می گیرند. اگر بطور اتفاقی, اشتباهی از آنان در محیط کار رخ بدهد, از اولین نقطه ای که مورد تحقیر قرار میگیرند, زن بودن شان است. زیرا تفکر مردسالار حاکم بر جامعه, راه خود را در محیط های کاری نیز بازیافته است و براین امر تلاش دارد که زنان را ناتوان جلوه بدهد. هدف این تفکر آن است که با تحقیر و توهین به زنان کارگر, اعتماد به نفس آنان را خدشه دار کرده و با این گونه حملات لفظی نیز آنها را از راه بدر نماید, بدین معنی که زنان کارگر را به خانه نشینی وادار نموده و از آنها شخصیت های مصرفی وابسته, بدون هیچ گونه قابلیت های حرفه ای نشان بدهد؛

▪ علاوه بر خشونت های کلامی کارفرمایان, زنان کارگر بدلیل شوخی های جنسی مردان کارگر در محیط کار, زیر بار فشارهای روانی نیز قرار می گیرند. اخلاقیات جنسی در محیط کار, منجر به شوخی در جمع های مردانه, به گونه ای که برای زنان کارگر قابل شنیدن باشد, میگردد. دست به دست گرداندن تصاویر سکسی از زنان, یکی از آن مواردی است که برخی از مردان کارگر از قبل آن در محیط کار خوش گذرانی می کنند. اگر نگاه های جنسی به زنان در محیط های کاری در اروپا و آمریکا به عنوان آزار جنسی (Sexual Harassment) جرم شناخته شده و مجازات قانونی دارد و شخص مرتکب این گونه اعمال (چه مرد و چه زن) دچار دردسر گشته و یا مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد, در ایران - و یا کشورهای مشابه آن - به مصداق "وصف العیش, نصف العیش" از سویی این آزار امری عادی تلقی میشود و از سوی دیگر در پی تثبیت این تفکر کهنه و بدون پشتوانه علمی است که مردان موجودات غریزی هستند و نمیتوانند خود را کنترل کنند, حتی در محیط کار, لذا هیچ ضرورتی هم برای کسب رضایت طرف مقابل برای "خوشگذرانی" وجود ندارد. در این رابطه دو طرفه, فقط مرد تصمیم گیرنده است و بس. موارد بسیاری پیش آمده است که زنان کارگر بخاطر رد پیشنهادات جنسی کارگران مرد و کارفرماهای شان, کار خود را اجبارا از دست داده و یا به اختیار آن را ترک کرده اند؛

▪ تبعیض در قوانین کاری موجب شده است که کارگران زن از بسیاری از فرصت ها برای رشد و ارتقای خود محروم گردند. بازار کار مرد محور, معیارهای استخدامی بخصوصی را در مورد زنان کارگر اعمال می نماید. خروج کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار ( یا بخشی از قانون کار) عمدتا زنان کارگر را در بر گرفته و شرایط فاجعه باری را برای کارگران زن به بار آورده است؛

▪ بسیاری از زنان در مشاغل مشابه با مردان, از دستمزد نابرابر برای کار مشابه و یکسان برخوردار هستند. تساوی مزد, یعنی حق مزد برابر برای کاری که از ارزش برابر برخوردار است. این حق یک زن کارگر است که به همان اندازه ای که به یک مرد کارگر پرداخت می شود, برای کاری که مهارت و تلاش و مسیولیت مشابه می طلبد و تحت شرایط کاری مشابه انجام میشود, دستمزد برابر دریافت نماید؛

▪ تاریخا, کاری را که زنان سنتا انجام داده اند, به اندازه "کار مردان" ارزشمند به حساب نیامده است. مراقبت از کودکان و سالمندان, انجام کارهای دفتری, تمیز کردن خانه و دفاتر و درس دادن, نمونه های کارهایی هستند که کم ارزش به حساب می آیند و دستمزد کمتری به آن ها تعلق می گیرد. تأثیرات منفی و پیامدهای اقتصادی اجتماعی این بی ارزش ساختن "کار زنان" را میتوان از طریق فاکتورهای بسیاری توضیح داد. عدم تساوی مزد, به زنان کارگر و خانواده های آنها صدمه وارد می سازد؛ و زنان و کودکان را در مقابل فقر ضربه پذیرتر می نماید. زنان بیشتر از مردان در فقر زندگی می کنند و اکثر خانواده های تک والد, توسط زنانی که با درآمد پایین زندگی می کنند, سرپرستی می شوند. از آنجاییکه عدم تساوی مزد, به فقر می افزاید, می تواند نتایج مخرب بهداشتی و اجتماعی نیز به دنبال خود داشته باشد. ازجمله تغذیه نا چیز, مسکن نا مناسب, تمرکز کم در انجام کارهای مدرسه و انزوای اجتماعی. عدم تساوی مزد, همچنین به وابستگی اقتصادی مرتبط می شود, امری که بر روی توانایی یک زن در ترک رابطه آزاردهنده و مملو از ستم و تحقیر, تأثیر می گذارد. زنان کارگری که مزد کمتری دریافت می کنند, بازنشستگی کمتری نیز خواهند داشت. زنان کارگر مسن, اغلب تا پایان عمرشان دست به دهان زندگی می کنند. متدهای ارزیابی تعیین مزد در جوامع مبتنی بر تبعیض از آنجاییکه خالی از تعصبات جنسیتی نیز نیست, تاکنون صدمات بسیاری بر زندگی زنان کارگر وارد کرده است؛

▪ علاوه بر نکات فوق, زنان کارگر به گونه ای نابرابر به منابع تولیدی دست رسی دارند. آنها عمدتا در واحدهای تولیدی کوچک کار می کنند. علاوه بر موانع قانونی, موانع فرهنگی, سنتی و قومی نیز یکی از مهم ترین مکانیسم هایی هستند که در نوع اشتغال زنان اعمال نفوذ می کنند و به مثابه موانعی شناخته شده - که مبتنی بر نورم جاری مملکت می باشند - در فعالیت های اقتصادی زنان نقش ایفا می نمایند. از جمله نمودهای این موانع , اعتقادتی چون " کار زنان مایه سرشکستگی خانواده است" , " زن نان آور خانه نیست. نباید بیرون از خانه کار کند", " وظیفه اصلی زنان بچه داری و حفاظت از سلامت خانواده است" و باورهایی مشابه آن می باشند. این گونه اعتقادات سبب میگردد که فعالیت های اقتصادی بسیاری از زنان گاها مخفیانه صورت بگیرد و از دید مأموران سرشماری و آمارگیری هم پنهان نگاهداشته شود؛

▪ زنان کارگر از محدودیت در فرصت های شغلی در رنج می باشند. محدودیت های شغلی بخودی خود یافتن کار مناسب برای مردان را دشوار ساخته است , تا چه برسد به زنان که نیروی درجه دوم در بازار کار به حساب می آیند؛

▪ زنان کارگر دارای امکان برابر در ارتقای شغلی نیستند. اغلب کارفرماها زنان را به صورت نیمه وقت و یا برای دوره معینی بکار می گیرند. این امر سبب می گردد که زنان کارگر علاوه بر محرومیت از مزایای شغلی , فرصت ارتقا به درجات بالاتر کاری را نیز از دست بدهند. به عبارت دیگر, قبل از آنکه به درجات بالاتر شغلی برسند و از حقوق و مزایای بهتر برخوردار شوند, عذر آنان خواسته میشود؛

▪ در زمان کسادی بازار و رکود اقتصادی , زنان کارگر اولین قربانیان بیکار سازی می باشند. اکثر صاحبان کار قراردادهای کاری را طوری تنظیم می کنند که هروقت دلشان خواست و اوضاع را مناسب تشخیص دادند, زنان کارگر را از کار برکنار کنند, در این قراردادها از هیچگونه مزایایی برای زنان کارگر, در صورت اخراج, نام برده نمیشود. از سوی دیگر از آنجاییکه اغلب زنان کارگر به صورت پاره وقت استخدام میشوند, به هنگام تعدیل نیرو نیز جزو اولین کسانی هستند که در معرض اخراج قرار دارند؛


پروین اشرفی متن سخنرانی پروین اشرفی در رابطه با وضعیت زنان کارگر در سمینار کارگری در شهر ونکوور کانادا ین سمینار به مناسبت بزرگذاشت روز جهانی کارگر در تاریخ 28 آوریل انجام گرفت
مقالات ارسالی به آفتاب 2 1

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر