جایگاه و پایگاه زن درمباحث توسعه

جایگاه و پایگاه زن درمباحث توسعه

امروزه اساساً; توسعه عبارت است از تلاش و کوشش انسان در دگرگونی محیط به منظور رفع نیازهای خود و تامین امنیت خویش و به تعبیر خاص هر نوع تغییر کیفی و ساختاری که در عناصر جامعه صورت می گیرد را توسعه می نامند .
گروه زنان گوپی
1399/2/12
0 نظر

● مقدمه

 

یکی از مهمترین سوالاتی که در مباحث توسعه مطرح می گردد این است که جایگاه و پایگاه انسان در مباحث توسعه چیست ؟ امروزه اساساً توسعه عبارت است از تلاش و کوشش انسان در دگرگونی محیط به منظور رفع نیازهای خود و تامین امنیت خویش و به تعبیر خاص هر نوع تغییر کیفی و ساختاری که در عناصر جامعه صورت می گیرد را توسعه می نامند .

توسعه ابعاد مختلف دارد و توجه به ابعاد توسعه بدان معناست که توسعه یک پدیدة چند وجهی و قانونمند است و برای تحقق آن می بایست شرایط و زمینه هایی فراهم شود . به طور کلی توسعه در ابعاد اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، پایدار و انسانی قابل بررسی است . حال این سوال مطرح است که در ابعاد توسعه کدام بعد از اهمیت و الویت بیشتری برخوردار است و چرا ؟ آیا توسعة اقتصادی محور توسعه است یا توسعة سیاسی و یا سایر ابعاد توسعه ؟ بسیاری از جوامع تنها یک بعد از ابعاد توسعه را مدنظر قرار داده و در جهت تحقق آن می کوشند . غافل از اینکه تمامی ابعاد فوق در تعامل و ارتباط متقابل با یکدیگر می باشند و توجه به یک بعد و غفلت از ابعاد دیگر نمی تواند موجبات توسعة جوامع انسانی را فراهم آورد . امروزه از میان ابعاد توسعه ، بعد انسانی توسعه مورد توجه قرار گرفته است ؟ حال باید دید که چرا توسعة انسانی امروزه از اهمیت و الویت بیشتری نسبت به سایر ابعاد توسعه برخوردار است ؟

● جایگاه و پایگاه انسان در توسعه :

اساس تشکیل جوامع انسانی ، رفع نیازهای انسان است . بطور کلی انسان موجودی است نیازمند و نیازهای وی در سه سطح گسترده قابل طبقه بندی است .

1) نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی ، مانند : خوراک ، پوشاک و مسکن و ...

2) نیازهای روانی ، مانند : کسب آگاهی ، کسب امنیت ، ارتقاء و تعالی ، فرار از تاریکیها و ناشناختها ، لذت بردن از معنویت ( هنر ، زیبایی و ... ) ، لذت بردن از حیات و جهان هستی ، ارتباط با صاحب کاینات .

3) نیازهای اجتماعی ، مانند : نیاز به تشریک مساعی جمعی در حل مسایل ، مشکلات و تنگناها و ... نیاز به همدلی ، پاسخ به نیازهای جنسی . (1)

در واقع می توان گفت جامعه انسانی از دو ترکیب و دو واقعیت اساسی تشکیل یافته است :

▪ انسان و مجموعه نیازهایش ( زیستی ، روانی و اجتماعی ) .

▪ جامعه و عناصر و مولفه های تشیکل دهنده اش .

عناصر و مؤلفه های تشکیل دهندة هر نظام اجتماعی عبارتند از :

محیط جغرافیایی ، اقلیمی ، جمعیت ، اقتصاد ، فرهنگ و سیاست . (2)

عناصر 5 گانة مذکور بر اساس ماهیت ، ساختار و کارکردی که دارند و همچنین نوع تعاملی که با یکدیگر دارند مجموعه ای را بطور سیستماتیک جهت رفع نیازهای انسان فراهم می کنند و شیوه ها و شکلهای گوناگونی از تامین نیازهای انسان را بوجود می آورند . انسان هم در این مجموعة سیستماتیک با تلاش و کوشش خویش سعی می کند با تغییراتی که در محیط بوجود می آورد نیازهای زیستی ، روانی و اجتماعی خود را برآورده سازد .

پس هم اساس و علت پیدایش جوامع را نیازهای انسانی تشکیل می دهد . هم نظام اجتماعی و مؤلفه هایش می بایست در صدد رفع نیازهای انسان باشند و هم انسان می بایست تلاش کند تا نیازهای خویش را با دگرگونیهایی که در محیط بوجود می آورد رفع نماید . و از آنجا که توسعه به معنای تامین نیازهای انسان می باشد ، پس انسان محور توسعه است و توسعه بدست انسان انجام می گیرد .

در حقیقت توسعه در اثر تلاش انسان در جهت ایجاد تعادل بین نیازهای خویش و امکانات جامعه و محیط پدید می آید . اگر امکانات جامعه بصورت متعادل ، مطلوب و عادلانه توزیع نشد ، به نابرابری اجتماعی منجر می گردد . وجود نابرابریهای اجتماعی واکنش انسان را بدنبال دارد . در واقع انسان به سیستم نامتعادل نظام اجتماعی متعرض می شود و همین اعتراض به تضاد وستیز منجر شده و دگرگونیهایی را در جامعه انسانی سبب می گردد . جوامع از نقطه نظر توزیع امکانات میان افراد جامعة انسانی متفاوتند و اشکال مختلفی از توسعه را از این منظر به نمایش می گذارند . عدم توزیع مطلوب و عادلانة امکانات موجبات پیدایش روابط اجتماعی ناعادلانه می شود و از آنجا که روابط ناعادلانة اجتماعی با فطرت و ماهیت انسان مغایرت دارد ، انسان را در ستیز و مبارزه با این روابط قرار داده که این کنش و واکنش ، تغییرات اجتماعی و بدنبال آن تحقق توسعه را فراهم می کند .

پس اساس هر حرکت و تلاش که در جهت توسعه انجام گیرد انسان است و از این جاست که می توان به نقش و جایگاه انسان در توسعه واقف شد . همچنین توسعه برای انسان است . زیرا تمامی تلاشها و کوششهای بشری و جوامع انسانی برای تامین امنیت و برطرف کردن نیازهای انسان صورت می گیرد . لذاست که امروزه در مباحث جامعه شناسی توسعه ، انسان را محور توسعه و توسعة انسانی را مهمترین بعد از ابعاد توسعه مطرح نموده اند .

● مشارکت مردمی عامل توسعه :

امروزه دستیابی به توسعة انسانی نیازمند سه عامل مهم است :

1) شناخت روند ، ماهیت ، ساختار وعملکرد نظام اجتماعی یا جامعة مورد نظر

2) آگاهی از شرایط نظام جهانی و موقعیت جامعة مورد نظر در شبکه ارتباطات جهانی

3) دستیابی به دو رکن بنیادین و بهره یابی از آن برای ساماندهی و سازماندهی جامعه در جهت هدفهای برنامه های توسعة مورد نظر ، یعنی مدیریت هوشمند و مشارکت مردمی در برنامه های توسعه فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی . (3)

باید گفت از سه عامل فوق ، عامل سوم یعنی مدیریت و مشارکت مردمی بیشتر مورد توجه می باشد چرا که نحوه و کیفیت مدیریت سیاسی جامعه و نحوة مشارکت مردمی است که موجبات سازماندهی عناصر فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی را فراهم نموده و جوامع انسانی را در مسیر توسعه به پیش می برد .

دستیابی به عامل سوم یعنی مدیریت و مشارکت مردمی درگر و برقراری روابط و مناسبات اجتماعی مطلوب وعادلانه است . هر چه جامعه از روابط اجتماعی انسانی تر و عادلانه تر برخوردار باشد ، مشارکت مردمی و همکاری و همدلی و همیاری افراد جامعة انسانی بیشتر و بیشتر می گردد .

در واقع مشارکت مردمی معلول ساختار و کارکرد روابط اجتماعی ، نحوة توزیع امکانات و منابع ، روشهای ارضای نیازها بین افراد جامعة انسانی و نحوة تقسیم کار و مسیولیتها در جامعة انسانی است .

هر چه روابط اجتماعی و نحوة تقسم کار و توزیع امکانات ، انسانی تر و عادلانه تر باشد . مشارکت مردمی افزایش می یابد . باید توجه داشت نوع و کیفیت مدیریت جامعه نیز در شکل گیری مشارکت افراد تأثیر زیادن دارد . مدیریتهای سلطه گر ، مکسیویه ، مستبد و دیکتاور که از ابزار زود قدرت و حیله استفاده می کنند نمی توانند زمینه های مشارکت افراد جامعة انسانی را فراهم کنند . با لعکس اگر مدیریت ، جامعه را بر مبنای حاکمیت قانون و براساس احترام به حقوق فردی و اجتماعی افراد و به رسمیت شناختن آزادیهای فردی و اجتماعی اداره نماید . بستر مناسب جهت همنوایی و در نهایت مشارکت مردمی در فعالیتهای اجتماعی فراهم می گردد .

● جایگاه و پایگاه زن در توسعه :

جامعة انسانی از دو جنس زن و مرد تشکیل شده است . زنان نیمی از جمعیت انسانی جامعه را تشکیل می دهند . اگر نقش و جایگاه انسانی را بعنوان اساس و محور توسعه پذیرفته باشیم ، منطقاً باید نقش وجایگاه زن را نیز بعنوان نیمی از جمعیت انسانی جوامع در توسعه پذیرا باشیم . زنان تا دیروز موجوداتی فراموش شده بودند و به مشارکت آنها در امور و فعالیتهای اجتماعی توجهی نمی شد و فعالیت آنان را محدود به وظایف خانه داری ، همسرداری و بچه داری کرده بودند و زنان نیز بعنوان یک باور این مسأله را پذیرفته بودند . اما امروزه یکی از مباحث توسعه نفی نابرابری جنسی است . نفی نابرابری های قومی و طبقاتی است . نفی تبعیض میان زن و مرد است . امروزه جنس زن به میدان آمده است و جایگاه زن درمبحث توسعه بعنوان بحثی اساسی مطرح گردیده است . بحث آموزش زنان و دختران بعنوان مادرانی که اولین عاملین انتقال ارزشها ، هنجارها ، فرهنگ ، آداب و رسوم و سنتها مطرح می شود ، از اهمیت فراوانی برخوردار شده است . براساس تحقیقات علمی مشخص شده است که زنان آگاه و اندیشمند ، فرزندان آگاه به بار می آورند و آگاهی نیز اساس توسعه است .

نهضتهای فمنیستی در دنیا که در جهت نفی نابرابری زن و مرد قدم بر می دارند امروزه از جایگاهی خاص برخوردار شده اند . این جنبش ها از اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 با هدف کسب حقوق مساوی برای زنان به ویژه حق رای ، فعالیت خود را شروع کرده اند . علاوه بر حقوق سیاسی ، فعالیت فمنیستها در عرصه هایی چون خانواده ، کار ، مسایل جنسی نیز تمرکز یافته است .

فمنیستها معتقدند تفاوتهای فرضی بین زنان و مردان برای قرنهای طولانی ، دستاویزی جهت توجیه تبعیض علیه زنان و عدم بکارگیری آنها در حوزه های اجتماعی ، سیاسی بوده است وتصور می شد زنان به جهت ساختمان فیزیولوژیک خود تنها برای زایمان و شیر دادن و نقشهای خانه داری و تربیت فرزند مناسبند و تفاوتهای زیست شناختی زنان را ، عامل ناتوانی آنان جهت مشارکت در حوزه های عمومی می دانستند .

همچنین در داوری خود دربارة زنان آنها را موجوداتی عاطفی و احساساتی قلمداد می کردند که ازمردان کمتر منطقی ترند و لذا قادر به تصمیم گیری نیستند . و با این داوری زنان را از عرصة تصمیم گیری ها دور می ساختند . سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم با تاکید بر این که آدمی زن زاده نمی شود ، آدمی زن می شود استدلال می کند که موقعیت فرودست زنان یک امر طبیعی نیست بلکه این موقعیت را جامعه برای آنان فراهم می کند و معنی این ساخت اجتماعی سرکوب دایمی زنان بوده است . (4)

المپ دوگوژ انقلابی فرانسوی در سال 1971 کتاب اعلامیة حقوق زن و شهروند را در پاسخ به اعلامیه حقوق مرد و شهروند انقلاب ( 1789 ) ـ که زنان را از شهروندی سیاسی فعال محروم کرد ، منتشر ساخت . (5) در این اعلامیه دوگوژ زنان را بطور طبیعی همسنگ مردان دانسته و گفته زنان باید مانند مردان از حقوق برخوردار باشند چرا که همانند مردان انسان هستند .

آنچه مسلم است این است که زنان به گونه ای به حوزة زندگی خصوصی یعنی خانواده رانده شده اند و از دخالت در سیاست و نقشهای اجتماعی محروم شده اند . اگر چه زنان توانستند در غرب حق رای را بدست بیاوند اما این حق رأی منجر به شهروند سیاسی شدن کامل آنها و پذیرش آنها در مشارکت سیاسی نشد . البته کوششهای جنبشهای فمنیستی بی نتیجه نبوده است و در تغییر نگرشها و اصلاح بینشها نسبت به مشارکت زن تاثیر زیادی داشته است اما هنوز زنان از جایگاه لازم در مشارکت سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی برخوردار نشده اند و بگونه ای مورد طرد نهادهای سیاسی رسمی واقع شده اند و مشارکت آنان هنوز در بسیاری از جوامع مورد پذیرش واقع نشده است .

● راهکارهایی در بهره گیری از مشارکت اجتماعی زنان :

برای استفاده از مشارکت اجتماعی زنان و بهره گیری از حضور فعال آنان در عرصه های مختلف باید خانواده ها را از مناسبات دموکراتیک بین زن و مرد برخوردار نمود . تا زنان بتوانند علاوه بر پاسخگویی به انتظارات اجتماعی به نیازها و خواسته های خویش نیز بپردازند و بدان پاسخ مثبت دهند و این امر حاصل نمی گردد مگر در سایة شناخت و تحلیل و بررسی ماهیت مناسبات زن و مرد در خانواده ها و دستیابی به عناصر تاثیرگذار بر آنها و ارایه راهکارهایی جهت تبدیل این عناصر . در واقع آگاهی بخشی و آموزش زنان و مردان از ضروریات بهره گیری از مشارکت زنان است . اصلاح دیدگاهها و ایجاد نگرشی صحیح به زن که این امر می بایست در خلال آموزش از دوران مهد کودک تا دانشگاهها و از طریق رسانه های جمعی انجام پذیرد . تا هم مشارکت زن و نقش او در عرصه های مختلف به رسمیت شناخته شود و هم مشارکت مرد در خانه پذیرفته شود . آموزش مهارتهای لازم به زنان جهت رشد توانمندیهای آنان نیز باید مورد توجه قرار گیرد . برای این منظور ابتدا باید زنان را از موقعیت اجتماعی و منافع خود آگاه ساخت و آموزشهای لازم را به منظور کسب مهارتها و توانمند سازی آنان انجام داد چرا که زنان همواره بدلیل آن که مهارتها و تخصصهای لازم را برای تصدی مسیولیتها ندارند به کنار رانده شده اند . حال آنکه نگرش سنتی حاکم بر جوامع در مورد زن ، اساساً هیچ زمینه ای را برای متخصص شدن و توانمندی سازی زنان بوجود نیاورده است .

می بایست در کنار تاکید بر حضور زنان در نهادهای نمایندگی سیاسی ، بر کسب کامل حقوق شهروندی آنها نیز تاکید کرد . حقوق شهروندان براساس تعریف سال 1950 مارشال بر سه گروه از حقوقی که حکومت به افراد اعطا کرده متمرکز است . یعنی حقوق مدنی ، سیاسی و اجتماعی . حقوق مدنی عبارت است از :

▪ حقوق لازم برای آزادی فردی ـ آزادی شخصی ،

▪ آزادی بیان و اندیشه و دین ،

▪ حق دخل و تصرف در اموال خود و عقد قراردادهای قانونی و حقوق قضایی ( 1950 ) .

حقوق سیاسی شامل حقوق انتخاب و مشارکت در هییتهای برخوردار از قدرت سیاسی می شود و حقوق اجتماعی شامل یک طیف کامل از حق رفاه وامنیت اقتصادی گرفته تا حق سهم بری کامل از میراث اجتماعی و حق برخورداری از یک زندگی متمدانه مطابق با معیارهای رایج در جامعه است . (6)

دستیابی به امور فوق می تواند ما را در رشد و شکوفایی تمامی افراد جامعه ، تشکیل خانوادة مشارکتی بر اساس مناسبات صحیح بین اعضای آن و در نهایت ایجاد جامعة مدنی یاری نماید و زمینه های دستیابی به توسعة موزون را فراهم آورد .


نویسنده مهناز عابدی پی نوشت ها 1 سیف اللهی سیف الله جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران صفحه 41 و 42 2 همان منبع 3 همان منبع صفحه 158 4 فصلنامه فرهنگی و پژوهشی مرکز امور مشارکت زنان ریحانه شمار 1577 5 صفحه 211 5 همان منبع صفحه 214 6 همان منبع صفحه 216 منابع و مآخذ 1 سیف اللهی سیف اله اقتصاد سیاسی ایران تهران پژوهشکد 1577 جامعه پژوهشی و برنامه ریزی المیزان 1374 2 سیف اللهی سیف الله جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران تهران موسسه انتشارات جامعه پژوهان سینا 1381 3 افروغ عماد چشم اندازی به تحلیل طبقاتی و توسعه تهران فرهنگ و دانش 1380 4 فصلنام 1577 فرهنگی و پژوهشی مرکز مشارکت زنان ریحانه 4 تهران دفتر مشارکت امور زنان پاییز 1382 5 فصلنام 1577 فرهنگی و پژوهشی مرکز مشارکت زنان ریحانه 5 تهران دفتر مشارکت امور زنان زمستان 1382 6 موسوی معصومه تاریخچ 1577 تکوین نظریه های فمنیستی نظریه پردازی اجتماعی کتاب توسعه 9 تهران نشر توسعه 1374 7 مرتاضی مینو زن موانع و مشکلات نظریه پردازی اجتماعی کتاب و توسعه 7 تهران نشر توسعه تابستان 1373 8 اونیل مایوریل ترجم 1577 آ زاهدی نقش زنان در توسعه نظریه پردازی اجتماعی کتاب توسع 1577 6 تهران نشر توسعه زمستان 1372 9 اوله ماریا ترجم 1577 محمد صفوی مبارز 1577 جهانی برای حقوق زن نظریه پردازی اجتماعی کتاب توسع 1577 8 تهران نشر توسعه بهار 1374
جامعه شناسی ایران

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر