در ایران، زنان و مردان از لحاظ دسترسی به آموزش و بهداشت، فاصله زیادی با هم ندارند. ولی سهم نسبی درآمد مردان حدود 10 برابر درآمد زنان است.
مطالعات اخیر صاحبنظران اجتماعی نشان می دهد كه دستیابی به توسعه پایدار، بدون مشاركت فعال زنان در تمامی عرصه ها اعم از خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی امكان پذیر نیست. بررسی هایی كه در زمینه مشاركت زنان در امور جامعه انجام گرفته نیز حاكی از آن است كه عوامل اجتماعی و فرهنگی و انتظارات متفاوت جامعه از مرد و زن، ازجمله موانع مهم بر سر راه مشاركت زنان به حساب می آیند. به همین دلیل، در دهه 1980 به جای اصطلاح زن در توسعه، اصطلاح جنسیت و توسعه به كار گرفته شد و در پی آن، در بسیاری از كشورهای در حال توسعه، راهبردهایی برای افزایش مشاركت عملی زنان در توسعه و برطرف شدن موانع این هدف، اتخاذ شد. یكی از مهم ترین راهبردهای عملی مشاركت زنان در توسعه، توانمندسازی زنان با تأكید بر این نكته است كه مشاركت زنان صرفاً به مفهوم بهره مندی آنان از مزایا و نتایج برنامه های توسعه نیست، بلكه آنان باید در اجرای برنامه ها و طرح های توسعه مشاركت فعالانه داشته باشند.
●راهكارهای توانمندسازی زنان
صاحبنظران تعاریف گوناگونی برای توانمندسازی زنان ارایه می دهند. به عنوان نمونه ، خانم دكتر شادی طلب در كتاب توسعه و چالش های زنان ایران، آورده است كه توانمندسازی یعنی اینكه مردم باید به سطحی از توسعه فردی دست یابند كه به آنها امكان انتخاب بر اساس خواسته های خود را بدهد. اصولاً توانمندسازی زنان از دو طریق میسر می شود: اول، حذف عواملی كه مانع فعالیت زنان می شود و دوم، افزایش توانایی و قابلیت آنان. سارا لانگه، یكی از نظریه پردازان در امور زنان، معتقد است كه برای توانمندسازی زنان باید پنج مرحله را كه به ترتیب شامل رفاه، دسترسی، آگاهی، مشاركت و كنترل می باشد، طی كرد. در مرحله رفاه، رفاه مادی زنان مانند تغذیه و درآمد بررسی می شود. در این مرحله از توانمندسازی، رفع تبعیض بین زنان و مردان مد نظر قرار می گیرد. در مرحله دسترسی، زنان باید به عوامل تولید (زمین، كار، سرمایه)، كارهای مولّد درآمد، خدمات، آموزش های مهارت زا - كه استخدام و تولید را ممكن می سازد - و حتی محصول و دسترنج خود دسترسی داشته باشند. در مرحله آگاهی، زنان باید تشخیص دهند كه مشكلات آنها ناشی از كمبودهای شخصی شان نیست، بلكه نشأت گرفته از نقش های جنسیتی مربوط به فرهنگ بوده و لذا قابل تغییر است. آگاهی در این مفهوم به معنای باور داشتن برابری است. در مرحله مشاركت، زنان در تمام برنامه های مربوط به خود شركت می كنند. مشاركت آنها باید با تعداد و شمار آنها در جامعه متناسب باشد. در نهایت، برابری در كنترل به معنی توازن قدرت میان زنان و مردان است.
البته امروزه اتخاذ سیاست های دیگری علاوه بر آموزش نیز می تواند در توانمندسازی زنان مؤثر باشد. مسایلی از قبیل رفع تبعیض در بازار كار، دسترسی یكسان به منابع مالی، برخورداری از حق مالكیت قانونی، مشاركت احتمالی نهادهای دیگر در نگهداری كودكان و تقسیم كار در منزل می تواند امنیت مالی و پویایی اجتماعی زنان را افزایش دهد. علاوه بر توانمندی و پویایی اجتماعی، سلامت زنان برای ایفای نقش خویش در مقام مادر و مدیر خانه، یكی دیگر از عواملی است كه در توانمندسازی زنان مؤثر است. بنابراین، اتخاذ راهبردهایی برای حفظ سلامت زنان به ویژه در دوران پس از بلوغ، ضروری است. در عین حال، باید به نیازهای فرهنگی زنان توجه كرد.
●زنان خاورمیانه
در عرصه بین المللی، دستاوردهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا MENA) (در بسیاری از شیون رفاهی زنان مانند نماگرهای آموزش و پرورش، باروری و میانگین عمر، نشان از پیشرفت قابل ملاحظه این منطقه طی دهه های اخیر دارند. ولی در خصوص نماگرهای مشاركت زنان در اقتصاد و ارتقای توانمندی آنان در عرصه سیاسی و عمومی، عملكرد منطقه مینا به طور چشمگیری از سایر مناطق جهان پایین تر و ضعیف تر است. بدتر آنكه، علاوه بر اینكه نرخ مشاركت اقتصادی زنان این منطقه به گونه ای قابل توجه پایین تر از نرخ مشابه در بقیه نقاط جهان است، بلكه این نرخ نازل تر از نرخی است كه ساختار سنی جمعیت، سطح تحصیلی و باروری زنان این منطقه اقتضاء می نماید.
در اغلب كشورهای این منطقه كه منابع سرشار نفتی دارند، سطح بالای درآمد غیر از حاصل كار مانند عواید (رانت) ناشی از منابع طبیعی، نیاز به درآمد حاصل از كار را كاهش داده و این امر خود به خود عرضه كار زنان را محدود كرده است. رونق نفتی دهه 1970 با افزایش سریع دستمزد های واقعی موجب شد تا تعداد كوچكی از افراد شاغل بتوانند مخارج شمار زیادی از بستگان غیر شاغل خود را تكفل كنند. در واقع، در این دوره خانوارها برای ارتقای سطح زندگی خود، نیاز به دو درآمد نداشتند. ولی با شروع ركود اقتصادی سال های دهه 1980 و افزایش فشارهای اقتصادی، اشتغال زنان در بیرون از منزل در بسیاری از خانوارها ضرورت یافت.
●شاخص GDI
شاخص توسعه انسانی تعدیل شده بر حسب جنسیت (GDI)، منعكس كننده وضعیت بهداشت، آموزش و درآمد زنان نسبت به مردان است. این شاخص، توسط تركیبی از سه پارامتر امید به زندگی در بدو تولد، نرخ تركیبی ثبت نام ناخالص در كلیه مقاطع تحصیلی، ودرآمد افراد به دست می آید. در سال 2003 شاخص GDI در ایران معادل 736/0 بوده است كه از این لحاظ، در بین 140 كشور مورد بررسی رتبه 78 را كسب كردیم. اولین گزارش ملی توسعه انسانی جمهوری اسلامی ایران مصوب سال 1378، هم نشان می دهد كه زنان و مردان ایرانی از نظر دسترسی به سطوح مختلف آموزشی و بهداشتی، فاصله زیادی با هم ندارند. ولی سهم نسبی درآمد مردان (در سال 1376) نزدیك به 10 برابر زنان بوده است كه این امر باعث افت شاخص GDI در ایران شده است. شاخص دیگری كه به طور ضمنی توانمندی های نسبی زنان و مردان در عرصه فعالیت های اقتصادی و سیاسی را اندازه گیری می كند، شاخص ارتقای توانمندی ها بر حسب جنسیت )GEM( است. این شاخص متأثر از سهم نمایندگان زن در مجلس، مشاغل مدیریتی و تخصصی و نسبت زنان دارای درآمد به مردان دارای درآمد است. در سال 2003، كشورمان در سطح بین المللی رتبه 75 را در بین 85 كشور جهان برای شاخص GEM كسب كرده است. در این میان، پایین بودن سهم نمایندگان زن در مجلس (با سهم 1/4 درصد و رتبه 156 در میان 162 كشور) و پایین بودن نسبت زنان دارای درآمد به مردان دارای درآمد (با نسبت 28/0 و رتبه 149 در بین 154 كشور) نقش عمده ای در كاهش این شاخص داشته اند. دلیل اصلی پایین بودن سهم درآمدی زنان در ایران، پایین بودن نرخ مشاركت آنان حتی در مقایسه با كشورهای در حال توسعه مانند عراق، عربستان، پاكستان و امثالهم است كه پایین ترین نرخ های مشركت زنان را در سطح دنیا دارا می باشند. البته عوامل چون قوانین ارث، تبعیض در دستیابی به مناصب بالاتر شغلی و درآمدی، حجم زیاد زنان كاركن فامیلی بدون مزد و دسترسی كمتر به انواع سرمایه و اعتبارت، در پایین بودن سهم درآمدی، بدون تأثیر نبوده است.
ماهنامه اقتصاد ایران