عرب از همان زمانهای قدیم در شبه جزیره عربستان زندگی میكرد، سرزمینی بیآب و علف و خشك و سوزان، و بیشتر سكنه این سرزمین، از قبایل صحرانشین و دور از تمدن بودند، و زندگیشان با غارت و شبیخون، اداره میشده عرب از یك سو، یعنی از طرف شمال شرقی به ایران و از طرف شمال به روم و از ناحیه جنوب به شهرهای حبشه و از طرف غرب به مصر و سودان متصل بودند، و به همین جهت عمده رسومشان رسوم توحش بود، كه در بین آن رسوم، احیانا اثری از عادات روم و ایران و هند و مصر قدیم هم دیده میشد.
عرب برای زن نه استقلالی در زندگی قایل بود و نه حرمت و شرافتی، بلكه حرمتی كه قایل بود برای بیت و خاندان بود، زنان در عرب ارث نمیبردند، و تعدد زوجات آن هم بدون حدی معین، جایز بود، همچنانكه در یهود نیز چنین است، و همچنین در مساله طلاق برای زن اختیاری قایل نبود، و دختران را زنده به گور میكرد، اولین قبیلهای كه دستبه چنین جنایتی زد، قبیله بنو تمیم بود، و به خاطر پیشامدی بود كه در آن قبیله رخ داد، و آن این بود كه با نعمان بن منذر جنگ كردند، و عدهای از دخترانشان اسیر شدند كه داستانشان معروف است، و از شدت خشم تصمیم گرفتند دختران خود را خود به قتل برسانند، و زنده دفن كنند و این رسم ناپسند به تدریج در قبایل دیگر عرب نیز معمول گردید، و عرب هر گاه دختری برایش متولد میشد به فال بد گرفته و داشتن چنین فرزندی را ننگ میدانستبطوری كه قرآن میفرماید:
"یتواری من القوم من سوء ما بشر به" (1)
یعنی پدر دختر از شنیدن خبر ولادت دخترش خود را از مردم پنهان میكرد و بر عكس هر چه بیشتر دارای پسر میشد(هر چند پسر خوانده) خوشحالتر میگردید، و حتی بچه زن شوهرداری را كه با او زنا كرده بود، به خود ملحق میكرد و چه بسا اتفاق میافتاد كه سران قوم و زورمندان، بر سر یك پسری كه با مادرش زنا كرده بودند نزاع میكردند، و هر یك آن پسر را برای خود ادعا مینمودند.
البته از بعضی خانوادههای عرب این رفتار هم سرزده، كه به زنان و مخصوصا دختران خود در امر ازدواج استقلال داده، و رعایت رضایت و انتخاب خود او را كرده باشند، كه این رفتار از عرب، شبیه همان عادتی است كه گفتیم در اشراف ایرانیان معمول بود، و خود یكی از آثار امتیاز طبقاتی در جامعه است.
و به هر حال رفتاری كه عرب با زنان داشت، تركیبی بود از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، ندادن استقلال به زنان در حقوق، و شركت ندادن آنان در امور اجتماعی از قبیل حكومت و جنگ و مساله ازدواج و اختیار دادن امر ازدواج به زنان اشراف را از ایران و روم گرفته بودند، و كشتن آنان و زنده به گور كردن و شكنجه دادن را از اقوام بربری و وحشی اقتباس كرده بودند، پس محرومیت زنان عرب از مزایای زندگی مستند به تقدیس و پرستش رییس خانه نبود، بلكه از باب غلبه قوی و استخدام ضعیف بود.
و زنان محرومیت و تیرهبختیهایی كه در این جوامع داشتند در دل و فكر آنان ضعفی ایجاد كرد، و این ضعف فكری اوهام و خرافات عجیب و غریبی در مورد حوادث و وقایع مختلف در آنان پدید آورد، كه كتب تاریخی این خرافات و اوهام را ضبط كرده است.
و این بود خلاصهای از احوال زن در مجتمع انسانی در ادوار مختلف قبل از اسلام، و در عصر ظهور اسلام.
همانطور كه در اول بحث وعده داده بودیم، تمامی سعی خود را در اختصار گویی بكار بردیم، و از همه آنچه كه گفتیم، چند نتیجه به دست میآید:
نتایجی كه از آنچه گفته شد به دست میآید
▪اول اینكه:
بشر در آن دوران در باره زن دو طرز تفكر داشت، یكی اینكه زن را انسانی در سطح حیوانات بیزبان میدانست، و دیگر اینكه او را انسانی پست و ضعیف در انسانیت میپنداشت، انسانی كه مردان، یعنی انسانهای كامل در صورت آزادی او از شر و فسادش ایمن نیستند، و به همین جهتباید همیشه در قید تبعیت مردان بماند، و مردان اجازه ندهند كه زنان آزادی و حریتی در زندگی خود كسب كنند، نظریه اول با سیره اقوام وحشی و نظریه دوم با روش اقوام متمدن آن روز مناسبتر است.
▪دوم اینكه:
بشر قبل از اسلام نسبتبه زن از نظر وضع اجتماعی نیز دو نوع طرز تفكر داشت، بعضی از جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانی میدانستند، و معتقد بودند زن جزء این هیكل تركیب یافته از افراد نیست، بلكه از شرایط زندگی او است، شرایطی كه بشر بینیاز از آن نمیباشد، مانند خانه كه از داشتن و پناه بردن در آن چارهای ندارد، و بعضی دیگر معتقد بودند زن مانند اسیری است كه به بردگی گرفته میشود، و از پیروان اجتماع غالب است، و اجتماعی كه او را اسیر كرده، از نیروی كار او استفاده میكند، و از ضربه زدنش هم جلوگیری مینماید.
▪سوم اینكه:
محرومیت زن در این جوامع همه جانبه بود، و زن را از تمامی حقوقی كه ممكن بود از آن بهرهمند شود، محروم میدانستند، مگر به آن مقداری كه بهرهمندی زن در حقیقتبه سود مردان بود، كه قیم زنان بودند.
▪چهارم اینكه:
اساس رفتار مردان با زنان عبارت بود از غلبه قوی بر ضعیف و به عبارت دیگر هر معاملهای كه با زنان میكردند بر اساس قریحه استخدام و بهرهكشی بود، این روش امتهای غیر متمدن بود، و اما امتهای متمدن علاوه بر آنچه كه گفته شد این طرز تفكر را هم داشتند كه زن انسانی است ضعیف الخلقه، كه توانایی آن را ندارد كه در امور خود مستقل باشد، و نیز موجودی استخطرناك كه بشر از شر و فساد او ایمن نیست و چه بسا كه این طرز تفكرها در اثر اختلاط امتها و زمانها در یكدیگر اثر گذاشته باشند.
نویسنده علامه سید محمد حسین طباطبایی پی نوشت 1 سوره نحل آیه 59
تبیان