6 مورد از خشونت علیه زنان چیست؟
مسئله خشونت علیه زنان قبل از آنکه یک مسیله خانگی، محلی، شهری، کشوری یا منطقه ای باشد، یک مسیله جهانی است. جهانی شدن معضلات و مشکلات حداقل دستاورد جهانیگری ست، قدرتهایی که بر طبل جهانیگری میکوبند هرگز و هرگز درپی آن نیستند که راه ثروت اقتصادی و
راز پیشرفت علمی خود را گسترش دهند و رفاه، آسایش و بهره مندی مردم را جهانی کنند.
اما برای جهانی کردن مشکلات و معضلات از هیچ کوششی فروگذاری نمی نمایند تا در هرچه خود دست و پا میزنند بقیه مردم جهان هم دست و پا بزنند، و به همین جهت موضوع خشونت، خواه در مفهوم عام و انسانی آن و خواه در مفهوم خاص آن یعنی خشونت علیه زنان، از این تحمیل جهانی جدا نیست، امروزه انواع خشونت علیه زنان از خشونتهای نرم تا خشونتهای سخت ، همه با یک سازماندهی مرموز، در یک حلقه ناگزیر و محتوم که تقصیر بدون مقصّر است، نمود پیدا کرده که مقصران آن در پس تبلیغات بی وقفه چهره خود را پنهان کردهاند، امروز به مدد مکانیزه شدن جرم و جنایت، جهان با 71 میلیون کشته، قرن بیستم را پشت سر گذاشت که این رقم بیش تر از همه کشتهها در طول تاریخ بشر می باشد و همچنین تیوریزه شدن اراده و خواست جانیان بین المللی که به کمتر از تاراج شرافت ملتها و هویت تاریخیشان رضایت نمیدهند، مصایب بزرگی بر بشریت رفته که خشونت علیه زنان تنها یک شاخه تنومند آن است.
اما با این حال به لحاظ پروپاگاند زن گرایی حاکم بر جهان، چنان کرده اندکه از رادیکال ترین نظرگاه ها نسبت به آزادی تا دگماتیسمترین آنها، شعار زن گرایی می دهند و هر کدام در پی علم کردن تابلوی رنگارنگ از زن و حقوقش، از زن و آزادی هایش، از زن و فرصتهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی اش، می باشند که آشکارا پیدا است هیچ کدام شان خواست اصلی زنان را، که زن بودن آنهاست همراه با ملاحظات و اقتضایات خاصّ در نظر نمی گیرند و تا زمانی هم که دنیا گوش هایش برای شنیدن حق نماها شنواتر و برای پذیرفتن فریبها آمادهتر باشد، این سرنوشت غمانگیز همچنان پابرجاست. ما باید باور کنیم اگر میخواهیم مشکلات بیرون از ما رفع شود، باید اول اشکالات درون ما که از شدت دوام و انس، جزیی از ما و بلکه خود ما گشته است، برطرف شود، اینکه ما بخواهیم پیرامون ما عوض شود، بدون آنکه ما عوض شویم، انتظار نادرستی ست
ما عدم پیشرفتهای واقعی در حوزه مسایل زنان را در سطح جهان، ناشی از انحراف در نگرش اصولی و شفاف و آمیختگی به آلایندههای مختلف فکری و تبلیغی می دانیم و همچنین برخی را ناشی از هجوم فرهنگی با افکار و ابزار ضدفرهنگی می دانیم که سراندرپا در پی تأمین لذتهای مردان به قیمت تحمیل هرگونه ابتذال بر زنان است، و در سطح کشور نیز این موضوع را ناشی از نشست و نفوذ آداب و عرف های غلط در سرمایه های ارزشمند دینی و ملی می دانیم که مانع افکار راست و رفتار درست با زنان می گردد امروز شناخت خشونت علیه زنان و مقابله صحیح و اصولی و پایدار با آن، بدون توجه عمیق نسبت به این تأملات امکانپذیر نخواهد بود.
ما با دنیایی مواجهیم که قدرت را بدون عدالت و آزادی را بدون مسیولیت و توانمندی را بدون فرهمندی بکار میگیرد و لذا جز به بیراهه رفتن و بیراهگفتن نمی انجامد و صد البته روح جدا ناشدنی تمامی این انحرافها و اجحافها، خشونت علیه زنان است که در این چرخه بر زنان تحمیل می گردد، ولو آنکه عده ای از زنان یا به دلیل جهل و عدم شناخت و یا به دلیل عدم تربیت صحیح، راضی بر این تحمیل و انحراف باشند.
معالاسف باید گفت مهار خشونت علیه زنان در سطح جهانی در دست جاهلان و خاینان است و این دو گروه اگرچه از نظر نیت از هم جدا هستند ولی نتیجه کارشان یکی است. کسانی واقعاً میخواهند زنان را از حرمان و حصار خشونت برهانند، اما چون بر چگونگی تأمین سعادت واقعی زن جهل دارند، جاهلان دلسوز راهی را میروند که خاینان سودجو طی میکنند، به همین جهت است که نمیتوان گفت همه نویسندگان و کارشناسان معاهدات و کنوانسیونهای زنان، دست به دست هم داده اند تا سعادت زن نابوده و حقیقت وجودی زن نادیده گرفته شود.
آنها گمان میکنند که مثلاً اگر سقط جنین برای زن آزاد شود، این خدمت به زن است و حال آنکه آنها با این کار خواهان آنند که کمترین وقفهای در مجرای فساد و فحشا که اولین بهره مندانش مردان و بیشترین قربانیانش زنان هستند، ایجاد نشود تا مبادا چرخه فحشا و فساد به جهت ممنوعیت سقط جنین با گرفتگی مواجه شود و زنی کمتر یا دیرتر سرویس دهد!
این موضوع در اعتراف آقای ریچارد نیکسون درباره آمریکا که به عنوان اتوپیای لیبرالیسم است، بیشتر خود را نشان میدهد ایشان می گوید: نرخ جنایتهای هولناک از دهه 60 میلادی به میزان 560 درصد افزایش یافته و تولدهای نامشروع به میزان 400 درصد فزونی گرفته و نرخ طلاق چهار برابر شده و تعداد کودکانی که در خانوادههای تکوالدینی زندگی می کنند تا سه برابر افزایش یافته است .[1]
البته آقای نیکسون یکی از عوامل این بلاهای ویرانگر را استفاده 50 ساعت در هفته از تلویزیون توسط شهروندان آمریکایی میداند و میگوید: آنچه آنان مینگرند کرخ کننده ذهن، حماقتآور، خشن و همراه با رفتارهای جنسی و عریان است .[2]
به هر حال امروز عمدتاً خشونت علیه زنان در بعد جهانیاش با تدبیر جاهلان دلسوز و طمع خاینان سودجو مورد چارهاندیشی قرار میگیرد. لذا حاصل مدیریت تک قطبی جهان که سخت مشغول جهانگیری است و با عنوان جهانیگری یک وجه ناگزیر و حتمی و غیر قابل تغییر به آن داده می شود، این است که در بعد سیاسی، به واسطه سیاستهای تجاوزگرانهاش نسبت به کشورها، زنان اولین قربانی ها هستند و در بُعد اقتصادی در تحریمها و تضییعهایی که نسبت به کشورها در به فقر کشاندن دارند باز هم، قربانی اولش زنان هستند و همچنین در بعد اجتماعی، حاکمیت لذت گرایی مردان که جز با شعار آزادی زنان نمیتواند، پاسخ های متنوع و مورد نیاز خود را بیابد، باز هم قربانی اولش زن است.
این هجوم بیوقفه کیفیت حیات ما را تغییر داده و زنان را به طور ویژه دستخوش آسیب های ناگوار نموده است تا جایی که هر جا از توسعه مدرنیته سخن به میان میآید، مظلوم اول این ماجرا زن است که یا جسماش را پلشت می کنند یا روحاش را پایمال. امروز زنان قدرت اعلام خواسته های حقیقی خود را در امواج سیطره یافتهای که در خدمت اعلام خواسته های سردمداران جهان است، ندارند اگرچه صدای این مظلومیت را گهگاه میتوان به زحمت از لابلای آن هیاهوهای عمدی و تحمیلی شنید.
اما آنچه ما را مسیول میسازد تا در برابر موضوع خشونت علیه زنان، موضع علمی و عملی داشته باشیم، فراخنای بود تا نمود آن است. جنبة نمود خشونت علیه زنان جنبه ای با تعاریف وارداتی و مصادیق جعلی است که گردانندگانش خواهان آنند که نسخه مرض را برای تمارض بکار ببندند و باز آنچه ما را مسیول میسازد که در این زمینه به هم اندیشی، گفتگو و راهاندازی مباحث چالشی، طرح دیدگاههای مختلف و کشف کاستیها و نواقص .... بپردازیم، علاوه بر نمود، جنبه بود خشونت علیه زنان است که به عنوان یک واقعیت، اما تلخ باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
به همین دلیل ما به موضوع خشونت علیه زنان هم از حیث معناشناسی خشونت، تعریف و تلقی خشونت در چارچوب نقطه نظرات مبنایی پرداختیم و هم از حیث مصادیق موارد برجستهای از خشونت را مورد بررسی و واکاوی قرار دادیم تا اشکالات کار در این چرخه معلوم گردد تا کاستی مقررات، کوتاهی مجریان و زمینهسازی عرف و خردهفرهنگها و همچنین پذیرش زنان و مردان نسبت به این موضوع، مشخص گردد. اما آنچه همواره افق ما را در این چالش بحثانگیز، روشن می دارد، نگاه مترقی و متوازن جهانبینی اسلام و طرح ایدیولوژیک آن در تأمین سعادت انسان است به گونه ای که راه هر گونه ظلم و اجحاف را بر انسان ها بسته است چرا که نگاه تیز شارع برگرفته از ان ربک لبالمرصاد [3] است که نگاه محیط و مشرف خداوند بر همة وجود انسان است.
لذا مفتخرانه عقیده مندی به جهان بینی را برگزیدهایم که اخم بر نابینا را بر نمیتابد و با فریاد بدون تساهل و تسامح، عبس و تولّی اَن جاءَهُ الاَعمی [4]، برمی آشوبد و جای ارزنی ظلم و روزنی اجحاف را نمیگذارد؛ جهانبینی که بر انسان ضرر را روا نمیدارد، اما اذیت را تا اندازهای گریزناپذیر میداند و با صراحت میفرماید: لَن یضرّکم الا اذی [5] ای پیامبر بدان که دشمنان تو لن یَضُرُّکم یعنی هرگز به تو ضرر نمیرسانند، زیرا اصل سرمایه تو که ایمان و شناخت و اراده و شرافت انسانی است، چنان است که دشمن قدرت آسیب زدن به آن را ندارد، اما در ادامه میفرماید اِلاّ اَذی اما اذیتتان میکنند؛ زیرا در راه حفظ سرمایه در برابر آماج دشمن، اذیت میشوید و زخم برمیدارید و در یک کلام، صاحب ایمان راستین، متضرّر نمیشود، اما متأذی میگردد ولی همین نگاه محکم و استوار شریعت در موضوع زنان جامعه را به آن سو سوق میدهد که نه تنها کاری نکنید که زنان جامعه متضرر شوند بلکه متأذی هم نگردند و اذیت هم نشوند، امام علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: و لا تهییجوا النساء بالاذی زنان را اذیت نکنید، نگذارید زنان با اذیت هیجانی شوند که این هیجان نه برای خودشان سودمند است و نه برای اطرافیان. تناسب گرایی احکام و قواعد و مقررات دین برای حفظ زن بودن و انسان زیستن زنان بگونه ای است که نه متضرّر گردند و نه اذیت شوند، بلکه یکایک آنها با منطق عدالت، تدبیر گشته و راه را برای هرگونه خشونت بر زنان می بندد چرا که منطق اسلام مبتنی بر اصل لا تَظلَمون و لا تُظلَمون [6] است یعنی نه ظلم کنید و نه مورد ظلم واقع شوید این منطق جا برای اجحاف به زنان نمی گذارد، اما از آنجایی که ما عمدتاً بر اساس خواسته های دین زندگی نمی کنیم و بر اساس خواسته های خود زندگی می نماییم پیداست وقتی این موضوع با عرفها، خرده سنت ها و پاره فرهنگها به هم آمیختگی پیدا کند افکارها و رفتارهایی را پدید می آورد که زنان را متأذی و متضرّر خواهند نمود،
لذا باید با بنیه قانون و فرهنگ در برابر آن ایستاد و حتّی یک مورد آن را تاب نیاورد، باید با وضع قوانین و مقررات مناسب و فرهنگ سازی لازم از طریق مراکز تعلیمی و تبلیغی کشور، همه توان را برای بسط عدالت و قبض خشونت بکار بست، زیرا در درازمدت از ما پذیرفته نخواهد بود که فاصله بین آرمان ها و کارکردها زیاد باشد آنهم در حالی که عمدتاً مجریان معتقد به آرمانها، بر مصدر انشاء و امضاء کارکردها بودهاند.
در درازمدت از ما پذیرفته نیست که دایماً بگوییم ما درباره زنان خوب میاندیشیم، اما بد عمل میکنیم و علت بد عمل کردن هم همیشه کج بودن زمین و کم بودن زمینه است! ما تا کی میخواهیم با آنچه اعلام میکنیم، همه را قانع کنیم و حال آن که با آنچه اعمال میکنیم همه چیز اتفاق میافتد و مورد داوری قرار می گیرد پس وقت یک بازبینی اساسی به منظور شناخت اشکالات به عنوان لایه زیرین مشکلات فرا رسیده است و
خشونت
موجود در لایهه ای رویین جامعه که به
زنان میرود، نمیتواند از لایههای زیرین جامعه که تلقیها و تربیتهای غلط و همچنین تساهل و تسامح کارگزاران در مهار آن نقش دارد بریده باشد.
باید به خشونت علیه زنان در بخش نمودها به صورت علمی و روشنگرانه پاسخ داد و افکار نخبگان را تغییر داد و همچنین در بخش بودِها به صورت قانونی و اخلاقی رفتار تودهها را تصحیح کرد تا انواع خشونت اعم از خشونت های نرم که عمدتاً فراگیر و سازماندهی شده و در قالب فراورده های ضد فرهنگی است و همچنین خشونت های سخت که عادتاً فردی و شخصی است، رفع و دفع گردد، این موضوع باید به دور از
دیوان سالاری که کمتر از دیوسالاری نیست و به قول آقای انیشتن بوروکراسی در هر کاری مرگ آن کار است، مورد بررسی و اقدام قرار گیرد. مهار خشونت علیه زنان در بخش بودها و تبیین خشونت علیه زنان در بخش نمودها با ژرف اندیشی و احساس مسیولیتی صادقانه، کاری ممکن و مورد انتظار است.
مأ خذ فصلنامه کتاب زنان شماره 23 نویسنده مهری سویزی مدیرمسیول فصلنامه کتاب زنان 1 ریچارد نیکلسون فراسوی صلح ص 229 2 همان 3 فجر 14 4 عبس 2 1 5 آل عمران 111 6 بقره 279
مرکزاطلاعات وآمار زنان