سینکتیز (synectics)
سینکتیز
یکی از شیوه های خلاقیت است که به وسیله گوردون (Gordon) و همکارانش ابداع
شد. این واژه ترکیبی از دو لغت لاتینی به معنی اتصال و همراهی عناصر به
ظاهر بی ربط است.
در
این شیوه از شباهت امور مانند مقایسه یک چیز یا یک فکر دیگر به وسیله ی
استفاده از یکی به جای دیگری بهره می گیرند و تفکر خلاق در خلال این
جایگزینی ها رخ می دهد و مطالب و امور ناآشنا را ارتباط داده و یا فکر تازه
ای از افکار آشنا به وجود می آورند.
چهار پایه ی سینکتیز :
۱)
خلاقیت در زندگی روزمره دارای اهمیت است. خلاقیت منحصر به فرد آثار بزرگ
هنری یا اختراعات نیست بلکه در کلیه مسائل زندگی می توان خلاقیت را مشاهده
نمود.
۲)
جریان خلاقیت راز گونه نیز قابل نیز قابل توصیف است. در گذشته به خلاقیت
جنبه اسرار آمیز می دادند و آن را قابل آموزش نمی دانستند، در حالی که این
دیدگاه دیگر مردود است و می توان خلاقیت را آموزش داد.
۳) اختراع خلاق در تمام رشته ها مشابه است و به وسیله ملاک عقلی مشخص می گردد.
۴) ابداع و تفکر خلاق در فرد و گروه مشابه یکدیگر است.
گوردون
معتقد بود که در حل خلاق مسائل، عوامل غیر منطقی ذهن بشر حائز اهمیت
بیشتری است تا جنبه های عقلانی و منطقی اش عناصر غیر معقول موجب ایجاد
افکار تازه می شود. سینکتیز ما را به دنیایی تا اندازه ای غیر منطقی می
کشاند، تا مسائل را در شکلهای جدیدی ببینیم. از طریق سینکتیز می توان یک
استعاره ساخت ساخت تا دانش آموزان بتوانند افکار خویش را رشد داده و به
محتوای آنها از چشم اندازی نو نگاه کنند مثلاً از دانش آموز بخواهیم به
شباهت های کتاب درسی اش و رودخانه فکر کند.
در سینکتیز از سه قیاس بیش از همه استفاده می شود:
۱) قیاس شخص:
در این قیاس فرد احساس می کند خود قسمتی از موضوع مورد قیاس است و آن
احساس همدلی دارد. این همانند سازی ممکن است با شخص ، حیوان یا اشیا باشد .
به طور مثال یک شیمی دان ممکن است خود را به جای مولکولها در حال حرکت
بگذارد یا مثلاً به دانش آموز گفته می شود فرض کن که کتاب مورد علاقه ات
هستی ، خودت را وصف نما.
۲) قیاس مستقیم:
در این قیاس دو موجود یا مفهوم با یکدیگر مقایسه می شوند. لازم نیست در
همه ابعاد با هم هماهنگ باشند، مهم این است که بتوان نظریه ی جدیدی از یک
مسأله بیان نمود. مثلاً به دانش آموز گفته می شود پرتقال شبیه چه موجود
زنده ای است؟ یا این که کدام نرم تر است زمزمه یک چشمه یا پوست بچه گربه؟
۳) تعارض متراکم،
تعارض فشرده توصیف از موضوع در دو کلمه ی ضد و نقیض است. مانند دشمنِ
دوست، زشتِ زیبا. گوردون معتقد است با این شیوه، می توانیم نسبت به عمق
موضوع تازه وارد شویم. کودک یا نوجوان راجع به یک چیز در چارچوب ذهنی را
ترکیب می کند. هر چه فاصله ی چارچوبهای ذهنی زیادتر باشد، انعطاف پذیری
ذهنی بیشتر است.