«. اگر پدر و مادر از بچه
بزرگ تر برای خرید لوازم نوزاد کمک بگیرند و از سلیقه او استفاده کنند هم
بسیار خوب است. این کارها باعث می شود احساس کند به خانواده ای تعلق دارد
که قرار است بچه کوچک تر هم عضوی از آن باشد، در این صورت منتظر ورود او
خواهد بود...»
اینها
بخشی از صحبت های دکتر کتایون رازجویان، فوق تخصص روان پزشکی کودک و
نوجوان در پاسخ به این سوال «سلامت» بود که چگونه فرزند اول را برای تولد
فرزند دوم آماده کنیم؟ ادامه گفت وگوی ما را بخوانید.
پدر و مادر چه زمانی باید درباره اینکه قرار است فرزند دیگری داشته باشند، با فرزند اول صحبت کنند؟
از
زمانی که می فهمند قرار است عضوی جدید به خانواده شان اضافه شود، می
توانند در این باره با بچه صحبت و او را آماده کنند. البته اینکه به کودک
چه بگوییم بسیار اهمیت دارد چون گاهی حرف ها کار را خراب می کند.
مثلا چه حر ف هایی؟
بعضی
پدر و مادرها احساس گناه می کنند و به همین دلیل حرف هایی می زنند که درست
نیست؛ مثلا می گویند بچه دوم را به خاطر تو می آوریم چون تنها بودی و دلت
خواهر و برادر می خواست! در حالی که اصلا نباید بار بچه دار شدن و بارداری
را به دوش بچه انداخت.
چرا؟
یکی
از دلایلش این است که کودک باید پدر و مادر را مرکز قدرت خانه و افرادی که
مسئولیت های بزرگی بر عهده دارند، زندگی را امن می کنند و تصمیم های مهم
می گیرند، بشناسد. نه اینکه حس کند او می تواند تصمیم بگیرد بچه دیگری به
خانواده اضافه شود یا نه! خیلی از ما پدر و مادرها خواسته و ناخواسته
چیزهایی را به کودک القا می کنیم که بعدها مشکل ساز می شود. حتی آنها نباید
در آماده کردن بچه زیاده روی کنند.
منظورتان چیست؟
احتمال
دارد اتفاق های پیش بینی نشده ای بیفتد که مخصوصا وقتی بچه ها کوچک هستند و
تخیل قوی ای دارند به آنها صدمه می زند. مثلا اگر جنین سقط شود، بچه ممکن
است احساس گناه کند و فکر کند چون او نمی خواسته برادر یا خواهری داشته
باشد، این بلا سر بچه متولد نشده آمده است. پس بهتر است منطقی حرف بزنیم.
گاهی
پدر و مادرها به بچه اول می گویند بچه دوم را کمتر از تو دوست
داریم! این هم یکی از اشتباه های بزرگ است؛ چنین حرف هایی هم برای بچه
بزرگ تر مشکلات اساسی ایجاد می کند و هم بچه کوچک تر.
برای بچه کوچک تر هم؟
بله،
چون وقتی بزرگ تر می شود ممکن است به هر دلیل متوجه این حرف ها شود و حس
کند ناخواسته بوده و پدر و مادر فقط خواهر یا برادر بزرگ تر را می خواسته
اند. حتی امکان دارد فرزند بزرگ تر این صحبت ها را به او انتقال دهد. به
همین علت نباید وارد بازی های این چنینی شد.
به
هر حال ممکن است پذیرش این مساله برای کودک خیلی راحت نباشد. واقعیت این
است که او سلطان مطلق خانه بوده و حالا هم باید حضور رقیبی را بپذیرد و هم
وسایلش را با او شریک شود و کنار آمدن با این مساله برایش سخت خواهد بود.
پدر و مادر باید بگویند شرایط ما طوری است که شما دو تا باید در یک اتاق
شریک شوید. می توانیم بخشی از اتاق را به فرزند اول اختصاص دهیم و به او
بگوییم می توانی رنگ این قسمت را خودت انتخاب کنی. علاوه بر اینها، پدر و
مادر می توانند بگویند ما هم بعضی وسایلمان را با دیگران شریک می شویم یا
مثلا وقتی بچه بودیم، با خواهر و برادرمان اتاق مشترکی داشتیم و...
اگر کودک هم قانع نشد؟
درنهایت،
کودک با این رفتارها و صحبت ها یا این موضوع را قبول می کند یا نمی کند.
اگر قبول کرد که خیلی خوب است ولی اگر نپذیرفت هم پدر و مادر نباید خیلی
رفتار و تصمیمشان را تغییر دهند و مثلا بگویند حالا که تو دوست نداری، تخت
بچه را اینجا نمی گذاریم!
گاهی رسیدگی به نوزاد، فرزند اول را می رنجاند. در این صورت چه باید کرد؟
خیلی
از پدر و مادرها می گویند ما با بچه دوم بازی نمی کنیم یا بغلش نمی کنیم
که فرزند اول غصه نخورد، این راهکار هم غلط است! باید همیشه به او توضیح
دهند هر دو بچه شان را دوست دارند و به هر دو توجه دارند ولی نیازهای آنها
با هم متفاوت است و بچه کوچک تر نیازهای فیزیکی خیلی بیشتری دارد. بچه اول
باید کم کم درک کند پدر و مادرش دوستش دارند ولی باید وقت هایی را برای
رسیدگی بچه دوم هم اختصاص دهند.
نقش پدر چیست؟
خیلی
مهم است پدر ارتباط بیشتری با فرزند اول برقرار کند یا با مادر همکاری کند
تا بتواند وقت بیشتری را فقط به کودک بزرگ تر اختصاص دهد و با او بازی کند
و گپ بزند تا احساس تنهایی نکند و فکر نکند وقت و علاقه پدر و مادر فقط
صرف دیگری می شود.
بعضی از مادرها وقتی جنین در شکمشان لگد می زند، کودک را صدا می زنند و می گویند بیا ببین بچه لگد می زند یا با روش هایی مثل این سعی در جلب محبت او دارند.
بله،
وقتی مادر از این روش استفاده می کند، درواقع مفهومش این است که کودک بزرگ
تر را در حس های قشنگش شریک می کند. بچه متوجه می شود که مادر او را می
بیند، با او حرف می زند و احساس بسیار بهتری خواهد داشت.