انسان از ابتدای خلقت تا به امروز همواره در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی است که او را به سوی پیری، صورتی خط افتاده، دستانی لرزان و نگاهی آشفته به مرگ میکشاند.
زندگی مملو از وقایع عجیب و غریب و غیر قابل تصور است و انسان با سپری کردن عمر در این دنیا بیش از پیش درمییابد که حقیقت زندگی پر از مشکلات بزرگ و توضیح ناپذیری است که زمین را در هم ریخته و بیبرنامه نشان میدهد.
اما اگر با دقت، احساسات درونش را کشف کند، خواهد فهمید که نظمی شگفتانگیز در همهی این بیبرنامهگیها وجود دارد.
به طوری که قبول میکند مشکلات علاوه بر اینکه قادر نخواهند بود که او را از پای در بیاورند و مسبب شکست او را شوند، بلکه سبب قویتر شدن وی شده و انسان میتواند با غلبه بر آن مشکلات بر سختیهای زندگی و سرنوشت خود چیره گردد.
خوب است بدانید که این دست از امراض (مغزهای بیمار) در تضاد با بیماریها، به دست خود انسانهاست. آدمی آنها را بدون فکر و شناخت کافی از رویکردهایشان پذیرفته و در جایگاه اصلی تصمیم قرارشان میدهد.
و در آخر شرایط سخت و طاقتفرسایی را هم برای خود و هم سایر مردم دنیا ایجاد میکند و نمیداند این انتخاب برای آیندگان نیز فجایع جبران ناپذیری به بار خواهد آورد.
در بخشی از کتاب رمان سلول میخوانیم :
با عجله بیرون رفت و پیچ و تاب کوچهها را یکی پس از دیگری پشت سر نهاد تا اینکه آرتام را در میان جماعتی وحشتزده و حیران دید که ایستاده …
من همین امروز این کتاب رو دانلود و مطالعه کنید.