دانلود رایگان کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار pdf _ مجله مادر و کودک گوپی

دانلود رایگان کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار pdf _ مجله مادر و کودک گوپی
دانلود رایگان کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار pdf _ مجله مادر و کودک گوپی
کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار نوشته ی جی کی رولینگ می باشد.در این داستان هری پاتر به همراه رون و هریمون ولدمورت را دنبال می‌کنند و در این راه هری به راز وسیله‌های مرگباری که صاحبش را به قدرت ارباب مرگ بودن می‌رساند پی می‌برد.
1399/11/13
0 نظر
3152 بازدید
عنوان حجم دانلود
دانلود رایگان کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار 8 مگابایت

دانلود کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار

 

معرفی کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار: 

کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار نوشته ی جی کی رولینگ می باشد.در این داستان
 
هری پاتر به همراه رون و هریمون ولدمورت را دنبال می‌کنند و در این راه هری به راز وسیله‌های
 
مرگباری که صاحبش را به قدرت ارباب مرگ بودن می‌رساند پی می‌برد.

 خلاصه ای از کتاب:

اسنيپ بی آن كه به خود زحمت سخن گفتن بدهد تنها سرش را به بالا و پايين تكان داد.
 
به سمت راست پيچيدند و به بيراهه وسيعی وارد شدند

كه از جاده دور مي شد. پرچين به سمتی ديگر انحنا می يافت و از مردان دور می شد و در
 
فضای پشت ميله های فلزی و سختی كه راه مردان را سد  كرده بود، گم می شد .
 
هيچ يک قدمی برنداشتند. در سكوت دست چپشان را به حالتی مثل سلام نظامی بلند كردند
 
و مستقيما از ميانش رد شدند،  گويی كه ميله های فلزی از دود ساخته شده باشد.

رپ چين كه از جنس چوب سرخدار بود صدای قدم هايشان را خفه مي كرد.
 
صدايی از جايی در سمت راستشان به گوش رسيد . يكسلی چوب  دستی اش را بيرون كشيد
 
و آن را از فراز سر همراهش به سوي جايی كه فكر م كرد منبع صدا بوده نگاه داشت.
 
اما ظاهرا منشا اين سر و صدا  چيزی جز طاووس سفيدی كه ملوكانه بر بالای پرچين تكيه زده بود، نبود
 
 صدای خنده های تحقير آميز از هر گوشه ميز بلند شد. بسياری به جلو خم شدند
 
تا نگاه های پيروزمندانه ای رد و بدل كنند. برخی نيز با مشت  هايشان بر روی ميز كوبيدند.
 
مار غول پيكر، كه از اين همه سر و صدا بدش می آمد، دهانش را باز كرد و با عصبانيت فش فش كرد.
 
اما مرگ  خواران چنان از تحقير مالفوی ها و بلاتريكس سرخوش بودند كه صدايش را نشنيدند.
 
صورت بلاتريكس كه تا چندی پيش با اشتياق رنگين شده  بود، با حالتی كريه و عجيب به رنگ سرخ در آمد.
 
از ورای صدای فرياد های تحقير آميز فرياد زد: "اون خواهر زاده ما نيست، سرورم ما . – من و

نارسيسا – بعد از اين كه خواهرمون با اون گندزاده ازدواج كرده چشممون هم بهش نيفتاده.
 
اون آشغال هيچ ربطی به ما نداره، همين طورم هر حيوونی كه باهاش عروسی كنه!"
 
 حتما ادامه ی این کتاب داستان هیجان انگیز رو مطالعه کنید.
 
برای شما یک رمان عاشقانه ای آماده کرده ایم به نام بازگشت به لموریا حتما همین حالا
 
این رمان رو دانلود و مطالعه کنید.
 

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر