دانلود رایگان رمان رویای خیس چشمانت pdf _ مجله مادر و کودک گوپی

دانلود رایگان رمان رویای خیس چشمانت pdf _ مجله مادر و کودک گوپی
دانلود رایگان رمان رویای خیس چشمانت pdf _ مجله مادر و کودک گوپی
رمان رویای خیس چشمانت نوشته ی الناز محمدی می باشد.رمان رویای خیس چشمانت داستانی عاشقانه است پیشنهاد می کنیم این رمان رو مطالعه کنید.
1399/11/14
3 نظر
34004 بازدید
عنوان حجم دانلود
دانلود رایگان رمان رویای خیس چشمانت 3 مگابایت

دانلود رمان رویای خیس چشمانت

 

 معرفی رمان رویای خیس چشمانت:

رمان رویای خیس چشمانت نوشته ی الناز محمدی می باشد.رمان رویای خیس چشمانت
 
داستانی عاشقانه است پیشنهاد می کنیم این رمان رو مطالعه کنید.

 خلاصه ای از کتاب:

 بغض در چشمانش سایه انداخت. دست روی گونه اش گذاشت.این همه
 
آراستگی حالا برای که بود؟ وجدانش تشر زد ”خفه شو دل لامصب! خفه شو!

از یک ساعت دیگه تمام این افکار می شه هیزم آتش جهنمت. دیگه تموم شد.

هر چی بود تموم شد!“
 
حالا که او با دست پر می آمد، دست او در دست سهیل بود. دست او نامحرم

بود. چه می کرد با این دل! چه می کرد با این همه خاطره! چه می کرد با

سورن؟ می دانست او بیاید فاجعه رخ می دهد، اما دیگر خسته بود از این همه

اصرار و شنیدن حرف های تکراری. عاقبت تصمیم گرفت و حالا می دید

کاش باز هم صبر می کرد. دیگر دیر بود برای این افکار. زمان به عقب باز نمی

گشت. باید پیش می رفت و گذشته را در گذشته جا می گذاشت. صدای

همهمه ای آمد...
 
 هنوز میان اوهامش سرگردان بود که قامت بلند مردی آراسته در قاب چشمانش
 
خانه کرد. دسته گل با رز های سپید میان دستانش به عروس زیبا رو سلام داد.

پاهای سهیل پیش آمد. آرام، موقر، بی مکث! مقابلش متوقف شد و رها هنوز

چهره دامادی که زمزمه بی نظیر بودنش را می شنید، ندیده بود. باید نگاه می

کرد؟ می ترسید. شرم داشت، اما دست او که پیش آمد مجبور شد. چشم

چرخاند. مردمک لرزان چشمانش در سیاهی پر ستاره ی چشمان او بی حرکت

ماند. نگاهش لبدند دا شت. یک لبدند گرم شبیه آن چه روی لب هایش بود.

گرم و پر اشتیاق و .
 
این بار واقعا از شدت شرم رنگ باخت و نگاه دزدید. سهیل باخنده آرامی از

راننده خواست فن قسمت عقب را خاموش کند. رها هم آنقدر غرق در خود

بود که این فداکاری سهیل را نبیند که در آن هوای گرم مرداد ماه و حرارتی که

دم می زد، چگونه بدون فن خنک کننده دوام می آورد. به باغ رسیدند. همه

چیز به بهترین نحو ممکن برگزار شد. همه چیز عالی بود. بی نظیر و بی بدیل!

جشنی با شکوه را برگزار می کردند. آنقدر صدای خوشی دیگران بلند بود که

صدای سوگواری قلب رها به گوش کسی نرسد. تا عزاداریش در خفا به شام

غریبان عشق سورن برود...
 
 حتما ادامه ی این رمان عاشقانه رو مطالعه کنید.
 
برای شما رمان عاشقانه ی دیگری آماده کرده ایم به نام  راهی نفس گیر همین حالا
 
این رمان رو دانلود و مطالعه کنید.
 

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر
 
پرسش
موافقم16
مخالفم20
دلا  (پنج شنبه 30 اردیبهشت 1400)
واقعا ارزش نداره بخونیش نویسنده یه روانیه که فکر میکنه مخاطب احمقه واقعا پشیمونم از خوندن این اراجیف محض
تیم گوپی  (دوشنبه 3 خرداد 1400)
سلام دلا جان ممنون از اینکه نظرت را با دیگر افراد به اشتراک گذاشتی
پرسش
موافقم15
مخالفم2
حیات بهزادفرد  (یک شنبه 15 آبان 1401)
این رمان روچندسال پیش خوندم واقعا عالی بود ومثل بقیه رمانا هی ازاین پارتی به اون پارتی نبود اگه سبک رمان خوندنتون عاشقانه و منطقی و احساسی هست بخونیدش بهتون کمک میکنه چیزای زیادی ازش یادبگیرید خودم میخوام برای چندمین باربخونمش اگه رمانی مثل این سراغ داریدبگیدخواهشا
پرسش
موافقم9
مخالفم1
ساجده  (شنبه 27 اسفند 1401)
رمان فوق العاده ای بود.من اصلا پشیمون نیستم ازخوندنش.دلم نمیخواست تموم شه.باطم دوست دارم بخونمش.خیلییییی حرفه ای وعالی وپراحساس بود😭😭😭😭❤❤❤❤
مرضیه  (شنبه 30 اردیبهشت 1402)
خیلی رمان قشنگیه چندسال پیش خوندمش الان دوباره میخوام بخونم،رمان آبکی نیست