دانلود رایگان کتاب نفرین صندلی pdf داستان ترسناک - مجله گوپی

دانلود رایگان کتاب نفرین صندلی pdf داستان ترسناک - مجله گوپی
دانلود رایگان کتاب نفرین صندلی pdf داستان ترسناک - مجله گوپی
کتاب نفرین صندلی نوشته ی شروین وکیلی می باشد.کتاب نفرین صندلی داستان ترسناکی است که شاید تا به حالا نخوانده باشید.این داستان کاملا واقعی است.
1399/12/7
1 نظر
3415 بازدید
عنوان حجم دانلود
دانلود رایگان کتاب نفرین صندلی 2 مگابایت

دانلود کتاب نفرین صندلی

 

 معرفی کتاب نفرین صندلی:

 کتاب نفرین صندلی نوشته ی شروین وکیلی می باشد.کتاب نفرین صندلی داستان ترسناکی است
 
که شاید تا به حالا نخوانده باشید.این داستان کاملا واقعی است.

 خلاصه ای از کتاب:

 این یک داستان ترسناک است. شاید ترسناکترین داستانی باشد که تا به حال شنیده اید.
 
یک دلیلش این است که واقعیت دارد.

چیزی شبیه به جنگیر و کلبه ی وحشت نیست که فیلمهایش را حتما دیده اید، و احتمالا
 
در دلتان به ساده لوحی کسانی که با  دیدنشان وحشتزده میشوند، خندیدهاید. حق هم دارید.
 
چون  اینها داستان هایی واقعی نیستند. اما داستانی که من برایتان میگویم، کاملا واقعیت دارد.
 
این ماجرا هیچ ربطی به قصه های جن و پری و یا ماجراهای خانه ی ارواح ندارد
 
 وقتی شرح این ماجرا را از یکی از همسایگان این خانه شنیدم، باور نکردم و فکر کردم همه چیز
 
از مغز خیالباف دوستی تراوش کرده که میخواهد مرا بترساند.  به این شکل بود که من هم تا
 
حدودی درگیر ماجرا شدم. چون کارت خبرنگاری روزنامه را داشتم، با کلانتری محل ارتباط
 
برقرار کردم و در مورد قتلهای این خانه پرسش کردم. آنها در حدی که خودشان میدانستند،
 
به من اطلاعات دادند. و این تقریبا معادل هیچ بود. آنها منکر وقوع قتل بودند و میگفتند تنها گزارشی
 
از یک مورد جنون و نه مورد  ناپدید شدن افراد دریافت کردهاند. از محل کار بازماندهی حادثه هم
 
اطلاعات به درد بخوری به دست  نیاوردم، همه میگفتند او قبل از ماجرا آدم منطقی و باهوشی بوده
 
و هیچ نشانه ای  از جنون در او ندیده بودند.
 
 کتابخانه، با وجود تاریکی هراسآور زیرزمین و بوی نایی که همه جا پیچیده بود، برای وارثان دکتر ایرانیان
 
وسوسه کننده بود.

همه، برای مدتی طولانی در میان قفسه ها به کند و کاو پرداختند. تا آن که بابک و مگابیز خسته شدند
 
و از دیگران جدا شدند و شروع کردند به گردش در سایر بخشهای زیر زمین. سیاوش، که از شدت

شور و شوق فراموش کرده بود از دیگران جدا افتاده، به سرعت در راهروهای پایان ناپذیر کتابخانه پیش میرفت
 
و نگاهی سرسری به قفسه ها می انداخت. منصور و میترا هم در مسیرهایی موازی با او حرکت میکردند
 
و آنها هم ترس از زیرزمین دراندشت را به خاطر کتابها از یاد برده بودند.
 
 حتما ادامه ی این داستان ترسناک و هیجان انگیز رو مطالعه کنید.
 
 برای شما کتابی زیبا آماده کرده ایم به نام  کتاب آرزوهای بزرگ همین الان این کتاب رو دانلود و مطالعه کنید.

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر
 
پرسش
موافقم3
مخالفم5
زهرا  (پنج شنبه 23 تیر 1401)
می توانید ادرس خانه رو بدید برم بهش سر بزنم