دانلود رایگان رمان وبال pdf رمان ترسناک - مجله گوپی
دانلود رایگان رمان وبال pdf رمان ترسناک - مجله گوپی
رمان ویال نوشته ی مهرداد خالدی می باشد.رمان وبال داستان ترسناکی را روایت می کند.در این رمان اتفاقات گوناگون و معایی می افتد که شما را غافلگیر می کند.رمان وبال داستان معلمی است که در شهر کوچکی مشغول به کار است اما طولی نمی کشد که از مردم آن شهر رفتارهای عجیبی می بیند و از جمله شاگردش
1399/12/13
0 نظر
3966 بازدید
عنوان حجم دانلود
دانلود رایگان رمان وبال 2 مگابایت

دانلود رمان وبال

 

 معرفی رمان وبال:

 رمان وبال نوشته ی مهرداد خالدی می باشد.رمان وبال داستان ترسناکی را روایت می کند.
 
در این رمان اتفاقات گوناگون و معایی می افتد که شما را غافلگیر می کند.رمان وبال داستان
 
معلمی است که در شهر کوچکی مشغول به کار است اما طولی نمی کشد
 
که از مردم آن شهر رفتارهای عجیبی می بیند و از جمله شاگردش

 خلاصه ای از کتاب:

 ماشین را در پارکینگ کوچک مدرسه پارک می کنم و پیاده می شوم. باز هم نگاهی به
 
تیپم می اندازم تا مطمئن شوم که مشکلی ندارد، کت و شروال سیاه که زیرش لباس سفید
 
پوشیده ام و کراوات سیاه که خط های توسی رویش است.

برای بار هزارم، آینه را نگاه می کنم. مو های قهوه ای تیره ام منظم است و با ژل زیادی که رویشان
 
است، درخشنده به نظر می رسند. مردمک چشم هایم زیرنور مستقیم خورشید هم تیره اند،
 
گوش هایم زیر مو های درخشنده ام پنهان شده است و همچون دماغم، اندازه ای
 
معمولی دارند.
 
  من هم که می بینم صورت او فقط بخاطر یک سوختگی آن شکل را به خود گرفته می روم و بدون
 
اینکه باز هم صورت او را نگاه بکنم می نشینم و با صدای شنیدن خنده های او هم الازم
 
نمی بینم که عذر خواهی بکنم.
 
او را معرفی می کند: ایشون آقای همتی هستن، همون دوستی که گفتم در این

مسائل با تجربه تر از بندن محترمانه سلام می کنم ، با او دست می دهم و او که خنده اش
 
را قطع کرده، لبخندی مهربانانه به من تحویل می دهد و باید بگویم که نسبت به آقای کشیش

بسیار خوش مشروب تر است. احوال پرسی صمیمانه ای با من می کند که این من را مشکوک می کند
 
که احتمالا کمی من را به چشم یک اسکول می بیند و ناراحت هم می شوم.  با لحنی که سعی می کنم
 
رنگ همدردی بدهد می گویم: واقعاً سخته، شما جدا مرد بزرگی هستین، اما چرا این همه کار چرا...
 
با تاسف می گوید: میدونم کلی سوال داری، من حداقل چهار برابر یه پرستار کار می کنم چون اگه من نباشم
 
این مردم با مشکل روبرو می شن، همینطور که میدونی دکتر و پرستار تو این شهر خیلی کمه.
 
به هر حال مردم هم منو کمی درک میکنن و روزای جمعه کمی ولم میکنن، مگه اینکه کار خیلی

ضروری باشه.
 
 حتما ادامه ی این رمان ترسناک رو مطالعه کنید.
 
برای شما رمانی عاشقانه و پلیسی آماده کرده ایم همین حالا این رمان رو مطالعه کنید.

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر