در بخشی از کتاب
پیتر پن
میخوانیم:
چند لحظه بعد از ورود پری، پنجره با فوت ستارههای کوچک باز شد و پیتر پن به داخل پرید. او تا قسمتی از راه، تینکر بل را با خود آورده بود و دستش هنوز آغشته به گرد پری بود. او بعد از این که مطمئن شد بچهها خواب هستند به آرامی صدایش زد: «تینکر بل، تینک، کجایی؟» تینکر بل در آن لحظه درون شیشه مربا بود و داشت آن را با علاقه لیس میزد، او قبلا هیچوقت داخل شیشه مربا نرفته بود. «اَه، بیا بیرون از اون شیشه، بگو ببینم میدونی سایهم رو کجا گذاشتن؟» دوست داشتنیترین صدای جرینگ، مانند زنگی طلایی به او پاسخ داد. این صدای زنگ، زبان پریان است. شما آدمهای معمولی هیچ وقت نمیتوانید این صدا را بشنوید ولی اگر شنیدید، متوجه میشوید که قبلا هم این صدا را شنیدهاید.
برای شما کتاب دیگری آماده کرده ایم به نام کتاب دختر پرتقالی پیشتهاد می کنیم همین حالا این کتاب رو دانلود و مطالعه کنید.