در بخشی از کتاب
افتخار فراموش شده
میخوانیم:
خورشید سنگین و بیامان میتایید. از نقطهای نزدیک به بلندترین جایگاهش در آسمان و نزدیک به میانهی ظهر کیتلین به همراه همسر خود توبی در سکوتی که تنها با صدای خش خش چرخهای دو گاری متصل بهم بر روی سنگریزههای جادهی شرق میشکست به سمت سیلوها برای خالی کردن بار گندم و با سرعتی گند حرکت میکردند. هر کدامشان برای آنکه تک الاغ آنها توان کشیدن در گاری پر شده از بار کشت را داشته باشد طنابهای ضخیمی را به کنارههای گاری جلویی محکم بسته بودند و با تکیه دادن به دوششان به زحمت به دنبال خود میکشیدند. اولین کاری مربوط به زمینهای همسایهی آنها مارلی جیدن بود که بسبب وسعت بیشتر زمین هایش از کیسههای بزرگتر و بیشتری پر شده بود و دومی مربوط به مزرعهی خودشان که تا پیش از ازدواج آنها زمین مشترک تایلر و توبی بود و اندکی کوچکتر از زمین خانوادهی جیدن نشان میداد.
برای شما کتاب دیگری آماده کرده ایم به نام
کتاب آلمین
پیشنهاد می کنیم همین حالا این کتاب رو دانلود و مطالعه کنید.