بخشی از کتاب سرگذشت ندیمه
در اتاقی می خوابیدیم که زمانی سالن ورزش بود. روی کف چوبی لاک و الکل خورده سالن خطوط و دایره هایی دیده می شد که در گذشته برای مسابقات کشیده بودند. حلقه های تور بسکتبال هنوز بود، اما از خود تورها خبری نبود. دور تا دور سالن برای تماشاچی ها بالکن ساخته بودند احساس می کردم بری تند عرق، آمیخته به بوی شیرین آدامس و عطر دختران تماشاچی آن زمان در مشامم مانده است. از روی عکس ها معلوم بود که دخترها ابتدا دامن های بلند، بعد مینی ژوپ و بعد شورت به پا می کرده اند، و سرانجام یک گوشواره و موهای رنگ شده سبز سیخ سیخ در همین سالن مجالس رقص برپا می کرده اند: نغمه ممند موسیقی با نوای….
بخشی از صحبت های دیگر مارگارت:
دخترتون رو جوری بزرگ کنید که شجاع باشه و به خودش تکیه کنه اگه این کار رو نکنید کل زندگیش رو منتظر میمونه مردها نجاتش بدن